🟣 شرح یک رباعی از مولانا 🟣
یک چند میان خلق کردیم درنگ
زیشان به وفا، نه بوی دیدیم، نه رنگ
آن بِه که نهان شویم از دیدهی خلق
چون آب در آهن و چو آتش در سنگ
میفرماید: مدتی میان مردمان، درنگ و با ایشان زندگی کردیم؛ اما از آنان نه ذرهای وفا و عشق دیدیم و نه رنگ خدایی. بهتر است همچون آب در آهن و آتش در سنگ، از دیدهی ایشان پنهان شویم.
ای عزیز، دیدهای که هنرمندان و نویسندگان و شاعران، چقدر به آثار خویش عشق میورزند و آنها را دوست دارند؟ تنها دوستدار تو، آفریننده و سازندهی توست که حق است سبحانه و تعالی. همچنین دوستدار تو انبیا و اولیای حقند که وظیفه دارند تو را از خاک برکشند و به افلاک برند. همچنین شاه اولیا، علی مرتضاست که دوستدار عاشقان و عارفان است و پدر وفاست و وفادارترین شخص به حق است و کُنیهاش، بوالوفاست:
ای بی وفا، جانی که او بر بوالوفا عاشق نشد
قهر خدا باشد که بر لطف خدا عاشق نشد
(مولانا )
کافیکفِ کوفیوطن، صافیدلِ صوفیبدن
هم بوالوفا هم بوالحسن، هم مرتضی هم حیدری
(اوحدی مراغی)
وفا از خواجگان شهر با من
کمال دولت و دین، بوالوفا کرد
(حافظ)
📚📚📚📚
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، سید احمد بهشتی شیرازی، ص ۳۳۶ و ۳۳۷، رباعی ۴۲۱.
#شرحرباعیمولانا
#سیداحمدبهشتیشیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شرح یک رباعی از مولانا
از سید احمد بهشتی شیرازی
گر یار کنی، خصم تواش گردانیم
هر لحظه، به نوعی دگرت رنجانیم
گر خوار شوی، گُل از تو پنهان داریم
ور گُل گردی، در آتشت بنشانیم
حضرت مولانا جلالالدین محمد مولوی، از زبان حضرت احدیت سخن میگوید. میفرماید؛ هر کسی و هر چیزی را غیر از ما یار و معشوق گیری، همان چیز را خصم و دشمن تو گردانیم و هر لحظه، به نوعی رنجت دهیم. یار ماییم و معشوق ماییم و دلبر و دلنواز ماییم.
در بیت دوم میفرماید: اگر خار شوی و مردمان هر لحظه از تو رنج و اَلَمی بینند و فریاد و فغانی بردارند، گل را که حقیقتِ محمدی است، از تو پنهان داریم؛ ولی اگر گل شوی و در راه گل درآیی و راحت به جان خلق رسانی، در آتش عشقت بنشانیم و همچون ابراهیم، آتش را بر تو گلستان کنیم و در کنار خود نشانیم: فی مَقعَدِ صِدقِِ عِندَ مَلیکِِ مُقتَدِر(سورهی قمر، آیهی ۵۵):
جان برهد زکُندهها، زین همه تختهبندها
مقعد صدق بر رود، صادق حق گزار من
(مولانا)
📚📚📚📚
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۴۲۱، رباعی ۵۲۳.
#شرحرباعیمولانا
#سیداحمدبهشتیشیرازی
#کانالگلزارادبیات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شرح یک رباعی از مولانا 🌹🌹🌹
از سید احمد بهشتی شیرازی
آن دل که به شاهد نهان درنگرد
کی جانب مُلکت جهان درنگرد؟
بیزار شوم ز چشم، در روز اجل
کان روی رها کند، به جان درنگرد
شاهد نهان، شاه شمشادقدان، علی مرتضی(ع) است. میفرماید: دلی که به شاهد نهان مینگرد و دلیلِ [راهنما] راهش اوست، کجا به ملک جهان نگرد؟ بیزار شوم از چشمهایم، اگر در روز مرگ، دیدن او را رها کند و به جان درنگرد.
ای عزیز، تنها کسی که فرموده است: هر مؤمن یا منافقی چون بمیرد و در خاک رود، مرا خواهد دید، امیرالمؤمنین علی (ع) است که میفرماید:
یا حارِ هَمدانَ، مَن یَمُت یَرَنی
مِن مؤمِنِِ اَو مُنافقِِ قُبُلا
آخر او بوتراب است و پدر خاک است.
حاج ملا هادی سبزواری میفرماید:
جز نور علی نیست اگر درک بُوَد
با غیر علی کِیام سرِ برگ بود؟
گویند دَم مرگ توان دید او را
ای کاش که هر دَمم، دَم مرگ بُوَد
در رباعی زیر، مولانا خود را عاشق، و شاهد نهان را عشق و معشوق میخواند:
حاشا که دل عشق، جهان را نگرد
خود چیست بهجز عشق که آن را نگرد
بیزار شوم ز چشم در روز اجل
گر عشق رها کند که جان را نگرد
📚📚📚📚
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۴۲۷، رباعی ۵۳۵.
[توضیح: بیت عربی، بیت اول شعری از حضرت علی(ع) خطاب به حارث هَمدانی است. همدان، با میم ساکن است.]
#شرحرباعیمولانا
#علیرادیدندممرگ
#سیداحمدبهشتیشیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
🌹شرح یک رباعی از مولانا🌹
از سید احمد بهشتی شیرازی
گُم باد سری که سَروران را پا نیست
وان دل که بهجان، غرقهی آن سودا نیست
گفتند: در این میان، نگُنجد مویی
من موی شدم؛ از آن مرا گُنجا نیست
میفرماید: گم باد سری که پای سروران و شهیدان میدان عشق و ایمان را خاک و از دل و جان، غرقهی دریای محبت ایشان نیست و سودای وصال ایشان را در سر نمیپرورانَد.
در بیت دوم رباعی میفرماید: مرا گفتند: در میان عشق و محبت سرورانِ میدانِ عشق خدای که پنج تنِ آلعبایند، مویی نگنجد. من از فراق ایشان و از مویه و ناله، همچون موی شدم؛ از آن جهت، مرا نزد ایشان جای نیست.
به نظر میرسد که اشاره به حدیث کسا میفرماید و مراد از سروران، آلعبایند.
📚📚📚
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۶۵۴، رباعی ۸۰۵.
#شرحرباعیمولانا
#پنجتنآلعبا
#سیداحمدبهشتیشیرازی
#کانالگلزارادبیات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شرح یک رباعی از مولانا
از سید احمد بهشتی شیرازی
زهر از کف یار سیمبَر بتوان خورد
تلخِ سخنش، همچو شکر بتوان خورد
بس بانمک است یار و بس بانمک است
جایی که نمک بُوَد، جگر بتوان خورد
به نظر میرسد این یار سیمبری که میتوان زهر از کف او نوشید و سخن تلخش را همچون شکر خورد و بس بانمک است و عارفان و عاشقان، از فراق او جگر و خون جگر میخورند، حضرت ختمی مرتبت (ص) است که وقتی از حضرتش پرسیدند: شما زیباترید یا یوسف علیه السلام؟ فرمود: او از من زیباتر بود و من از او بانمکترم: هُوَ اَصبَحُ مِنّی و اَنَا اَملَحُ مِنهُ.
حُسنت به اتفاق ملاحت، جهان گرفت
آری به اتفاق، جهان میتوان گرفت
(حافظ)
ای عزیز، این اصل، باطل است که مردمان میپندارند که انبیا و اولیا و خوبان عالم مُردهاند؛ ایشان زندهی جاویدند. شیخ ابوالعباس قصّاب میفرماید: مصطفی نمُرده است؛ نصیب چشم تو از مصطفی مُرده است.
(تذکرة الاولیای عطار)
📚📚📚
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۴۲۲ و ۴۲۳، رباعی ۵۲۶.
#شرحرباعیمولانا
#سیداحمدبهشتیشیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شرح یک رباعی از مولانا
از سید احمد بهشتی شیرازی
شب گشت که خَلقان، همه در خواب رَوَند
مانندهی ماهی، همه در آب روند
چون روز شود، جانب اسباب روند
وآنها دگرند که سوی وَهّاب روند
میفرماید: شب شد تا خلقان و عامیان در خواب روند؛ چنانکه ماهیان در آب فرو میروند و چون روز شود، به روی آب میآیند و جانب اسباب روند؛ اما دگرانند از خاصان حق، که چه در شب و چه در روز، به سوی خدای میروند و از دست دیوانِ درون و برونِ خویش، در مُسبّبُ الاَسباب میگریزند.
چون که از خیل دیو نگریزی
در حصارِ مسبب الاسباب؟
(ناصرخسرو)
و خاصان حق، همچون پیشوایشان، تنها چشمهاشان به خواب میرود و دلهاشان، همیشه بیدار است؛ چه، ختمی مرتبت (ص) فرمود: عَینایَ تَنامُ و لایَنامُ قَلبی (چشمانم به خواب میرود؛ ولی قلبم نمیخوابد.)
📚📚📚
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۳۶۷ و ۳۶۸، رباعی ۴۶۵.
#شرحرباعیمولانا
#سیداحمدبهشتیشیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303