با عارفان بزرگ
خواجه عبدالله انصاری
ابواسماعیل عبدالله انصاری هروی، عارف بزرگ قرن پنجم هجری قمری، متولد کُهَندِز هرات و مدفون در گازُرگاه(ده کیلومتری هرات) است.از جمله آثارش میتوان به این کتابها اشاره کرد: منازل السائرین، طبقات الصوفیه، صد میدان و مناجاتنامه که سخنان منظوم اوست.
اینک بخشی از سخنان منظوم وی:
الهی، دلی دِه که طاعت افزاید. طاعتی ده که به بهشت رهنمون آید. علمی ده که در او آتش هوا نبوَد. عملی ده که در او آب ریا نبوَد. دیدهای ده که عِزّ ربوبیّت تو بیند. دلی ده که ذُلّ عبودیّت تو گزیند. نفسی ده که حلقهی بندگی تو در گوش کند. جانی ده که زهر حکمت را به طبع نوش کند....
پیوسته رنج مردم از سه چیز است: از وقت، پیش میخواهند و از قسمت، بیش میخواهند و آنِ دیگران، از آنِ خویش میخواهند.
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، دکتر برزگر خالقی و امیری، ص ۳۷- ۴۱.
#خواجه_عبدالله_انصاری
#عارفان_بزرگ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
با عارفان بزرگ
مولوی
مولانا جلالالدین محمد بلخی، عارف و شاعر بزرگ قرن هفتم، در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ به دنیا آمد. پدرش محمد بن حسین خطیبی است که به بهاءالدین وَلَد معروف شده و او را سلطانالعلما نامیدهاند.
به روایت افلاکی و به اتفاق تذکرهنویسان، سلطانالعلما به سبب رنجشی که از سلطان محمد خوارزمشاه در دل داشت، از بلخ هجرت کرد و به قصد حج، روانهی بغداد شد و هنگامی که به نیشابور رسید، شیخ عطار، خود به دیدن بهاءالدین آمد و در آن وقت، مولانا کوچک بود. عطار کتاب اسرارنامه را به مولانا جلالالدین هدیه داد و به پدرش گفت: زود باشد که این پسر تو، آتش در سوختگان عالم زند.
پس از فوت پدر ، جلالالدین که ۲۴ ساله بود، یک سال بر جای پدر نشست و بساط وعظ گسترد و مُفتی شریعت بود تا آن که به وصیت پدرش، تحت تربیت برهانالدین محقق تِرمذی درآمد و همراه او، به شام عزیمت کرد. دمشق و حلب در آن روزگار، از مراکز مهم تعلیمات اسلامی به شمار میرفتند. مولوی پس از سالها اقامت در آن دو شهر، به محل استقرار خاندان خود یعنی قونیه بازگشت و پس از رحلت برهانالدین، بر مسند ارشاد و تدریس قرار گرفت.
در سال ۶۴۲ با ورود شمس تبریزی به قونیه، زمینههای انقلاب و تحول درونی در مولانا رخ نمود. دلبستگی شدید مولانا به شمس، دیگران را برانگیخت تا عرصه را بر او تنگ سازند و شمس هجرت کرد. به دنبال اصرار مولانا، پس از یک سال ، شمس به قونیه بازگشت و باز تنگنظران به آزار او پرداختند تا این که شمس از آنجا رفت و دیگر خبری از او نشد.
از این زمان به بعد، مولوی در حالی که به استغراق در کمال مطلق نظر داشت، به نشر معارف الهی اشتغال ورزید و پس از شمس، به صلاحالدین زرکوب ارادت یافت و پس از رحلت او، به حسامالدین چَلَپی. مثنوی مولوی، به خواهش حسامالدین بر زبان وی جاری شد.
سرانجام این عارف نامی، در سال ۶۷۲ هجری قمری وفات کرد. آثار او عبارتند از: مثنوی معنوی، کلیات دیوان کبیر، فیهِ ما فیه، مجالس سَبعه و مکاتیب.
اینک غزلی از دیوان کبیر او
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش
خون انگوری نخورده، بادهشان هم خون خویش
ساعتی میزان آنی، ساعتی موزون این
بعد ازین میزان خود شو تا شوی موزون خویش
گر تو فرعون منی، از مصر تن بیرون کنی
در درون، حالی ببینی موسی و هارون خویش
لنگری از گنج مادون بستهای بر پای جان
تا فروتر میروی هر روز با قارون خویش
یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق
گفتمش: چونی؟ جوابم داد بر قانون خویش
گفت: بودم اندرین دریا غذای ماهیی
پس چو حرف نون خمیدم تا شدم ذاالنون خویش...
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، ص ۱۲۵ - ۱۲۷ و ۱۴۷.
#مولوی
#عارفان_بزرگ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ
عطار نیشابوری
فریدالدین عطار، شاعر و عارف مشهور ایرانی در قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری، در سال ۵۴۰ هجری متولد شد. میگویند پدر او، عطر و دارو میفروخت و فریدالدین، کار وی را دنبال کرد و در داروخانهی خود، سرگرم طبابت بود و در همان اوایل زندگی، انقلاب باطنی به او دست داد و چون سرمایهای بزرگ از ادب و شعر اندوخته بود، اندیشههای عرفانی خود را به نظم در آورد.
او قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت، در سفر گذراند و از مکّه تا ماوراءالنهر، بسیاری از عارفان را زیارت کرد و سرانجام، در سال ۶۱۸ هجری به دست مغولی کافر کشته شد.
برخی از آثار عطار، عبارتند از: تذکرهالاولیا به نثر، دیوان اشعار، الهینامه، اسرارنامه، مصیبتنامه، منطقالطیر و... .
سخن عطار با سوز و شوق و عشق همراه است و برای بیان معانی عالی عرفانی، سخنان بیپیرایه و روان را برگزیده است. زبان او، هرگز به مدح و هَجو و هَزل آلوده نشده؛ بلکه پیوسته در بیان معانی عرفانی، خداشناسی، راه و رسم سلوک و عرفان، ترویج ملکات فاضله و تهذیب نفس از شرور و مفاسد به کار رفته است.
هفت وادی عرفانی از منطقالطیر
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی، درگه است
وانیامد در جهان زین راه کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد باز کس زین راه دور
چون دهندت آگهی؟ ای ناصبور
هست وادیّ طلب، آغاز کار
وادی عشق است از آن پس بیکنار
پس سِیُم وادی است آنِ معرفت
پس چهارم وادی استغناصفت
هست پنجم، وادی توحید پاک
پس ششم، وادیّ حیرت، صَعبناک
هفتمین، وادیّ فقر است و فنا
بعد از این روی رَوِش نبوَد تو را
در کشش افتی، روش گُم گرددت
گر بوَد یک قطره، قُلزُم گرددت
نکات:
وادی: بیابان. در این جا مجازاً مراحل سیر و سلوک سالک که باید یکی پس از دیگری طی شود.
صعبناک: سخت، دشوار.
روش: رفتن، سیر و سلوک سالک.
کشش: جذبه، بی رنج تلاش خود با کشش و جذبهی حق سیر کردن.
قلزم: دریا.
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، ص ۴۷ - ۴۹ و ۵۶.
#عارفان_بزرگ
#عطار_نیشابوری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ
حافظ
شمسالدین محمد، متخلص به حافظ، شاعر بزرگ قرن هشتم هجری و متولد و متوفای در شیراز است.
پس از وفاتش، اهل ذوق و عرفان، او را به این لقبها ستودهاند: بلبل شیراز، لسان الغیب، خواجهی عرفان، خواجهی شیراز، ترجمان الحقیقه، کاشف الحقایق، ترجمان الاسرار، مجذوب سالک، ترجمان اللسان و لسان العرفا.
از قدیم، به کسانی که قرآن را از بر داشتند، حافظ اطلاق میشده است؛ خواجهی شیراز نیز قرآن را با روایات مختلف از بر داشت.
اطلاع دقیقی از خانوادهی او در دست نیست. پدر وی را برخی اهل اصفهان و برخی اهل تویسرکان نوشتهاند و گفتهاند که مادرش از اهالی کازرون بوده و خاندان او، اهل علم و دانش بودند.
چون پدر حافظ وفات یافت، او هنوز کودک بود و مدتی به رفاه و آسایش با برادران میزیست؛ ولی پس از آن در میان ایشان تفرقه افتاده، هر یک به سویی رفتند و گرفتار اختلال در معاش شدند.
حافظ با مادرش در شیراز ماند و به علت تنگی معیشت، به شغل خمیرگیری مشغول شد و طبق معمول، از نصف شب تا صبح، بیدار و مشغول عبادت و انجام خدمت بود.
در حوالی دکان خمیرگیری، مکتبی بود که حافظ، مقداری از اوقات فراغت خود را در آن جا مشغول تحصیل میشد و از مزد روزانهی خود، مبلغی را به عنوان تعلیم، به استاد میداد تا عاقبت، حافظ قرآن و دارای معلومات گردید.
پس از آن که دریافت علوم ظاهری، او را به حقیقت نمیرساند، درصدد برآمد از آنان که ادعای شناخت و راهنمایی دارند، مدد بجوید. مدتی با خانقاهنشینان به سر برد؛ ولی چون مطلوب خود را نزد آنان نیافت، از آن جا روی برتافت.
شاعر پرآوازهی ایران، سرانجام در سال ۷۹۱ یا ۷۹۲ درگذشت و در شیراز مدفون گشت.
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، ص ۱۷۵ - ۱۷۸.
#عارفان_بزرگ
#حافظ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ
عینالقضات همدانی
عینالقضات ابوالمعالی عبدالله بن محمد میانَجی همدانی و معروف به قاضی همدانی، از حکما و عارفان بزرگ ایران در قرن ششم هجری، حدود سال ۴۹۲ هجری در همدان به دنیا آمد. چون اجداد او اهل میانه بودند، به میانجی هم معروف شده است.
در جوانی، به کسب فضایل پرداخت و به زودی در ادب و حکمت و کلام، مایهی بسیار اندوخت و به سبب تبحرش در فقه، عنوان قاضی و مدرّس یافت.
او پس از قانع نشدن از طریق فلسفه و کلام و آشنایی با محمد غزّالی، راه عرفان را پیش گرفت. چون در بیان عقاید بیپروا بود و نیز به علت حسادت برخی از افراد، به تکفیر او پرداختند و مدتی در بغداد زندانی شد. به دستور وزیر سلطان سنجر، باز وی را به همدان آوردند و به بهانهی فساد اعتقاد، در سال ۵۲۵ هجری در ۳۳ سالگی او را کشتند و جسدش را آتش زدند.
آثار او عبارتند از: یزدان شناخت، تمهیدات، رسالهی جمالی، رسالهی علایی، مکتوبات (نامهها)، شِکوَی الغریب و نُزهت العُشّاق(مجموعهی اشعار).
نمونهای از نثر تمهیدات:
ای عزیز، به خدا رسیدن، فَرض است و لابُد هر چه به واسطهی آن به خدا برسند، فرض باشد به نزدیکِ طالبان. عشق، بنده را به خدا رسانَد؛ پس عشق، از بهر این معنی، فرضِ راه آمد.
لغات:
فرض: واجب، فریضه.
لابد: ناچار، ناگزیر. از لا بُدَّ عربی گرفته شده است: چارهای نیست.
به نزدیکِ: نزدِ.
با تلخیص از تاریخ ادبیات ایران، سبحانی، ص ۲۳۸ - ۲۴۰.
#عارفان_بزرگ
#عینالقضات_همدانی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ🦋🦋🦋
محمود شبستری
وی از عارفان و شاعران قرن هشتم هجری و متولد شبستر است که پس از کسب دانش در تبریز، به مسافرت پرداخته، شهرهای مختلف مصر، شام و حجاز را دیده، از علما و مشایخ آن سرزمینها، کسب دانش توحید کرده است.
شیخ محمود شبستری، در سفری به کرمان، در آن جا ازدواج کرد و در آن شهر، اولادی از او به وجود آمدند که ارباب قلم و اهل کمال بودند. سرانجام به تبریز بازگشته، در سال ۷۲۰ هجری در ۳۳ سالگی و یا به قولی در سال ۷۴۰ وفات یافت و در شبستر، وسط باغچهای که به گلشن معروف است، مدفون گردید.
آثار منظوم وی، عبارتند از:
۱ -گلشن راز: این مثنوی، شامل حدود هزار بیت و مشهورترین اثر اوست و در آن، اصطلاحات عرفانی را شرح داده است.
۲ - سعادتنامه: این مثنوی عرفانی، حدود سه هزار بیت است.
از آثار منثور او، میتوان به مِرآتُ المحقّقین، حقّ الیقین، شاهد و .... اشاره کرد.
با تلخیص از مقدمهی مَفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ چهاردهم، انتشارات زَوّار، ۱۴۰۱، ص بیست - بیست و چهار.
#عارفان_بزرگ
#محمود_شبستری
#گلشن_راز
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ☘☘☘
فخرالدین عراقی
او از عارفان بلندمرتبهی ایران در قرن هفتم هجری است. در سال ۶۱۰ هجری در قریهی کُمیجان از توابع اراک، در خاندانی اهل علم به دنیا آمد و در سال ۶۸۸ نیز درگذشت.
وقتی به هفده سالگی رسید، بر تمام علوم از معقول و منقول مطلع شده بود؛ به گونهای که در شهر همدان، مجلس درسی داشت که دیگران از او بهره میبردند. در جوانی به سوی عرفان کشیده شد. پس از چند سال، از ایران به هندوستان رفت و در مولتان، نزد بهاء الدین زکریای مولتانی راه یافت.
دیوان عراقی، حدود پنج هزار بیت است. آثار دیگرش عبارتند از عشّاقنامه معروف به دَهنامه، لَمَعات، رسالهای در شرح مُصطَلَحات صوفیه.
نمونهای از غزلهای عرفانی او:
چو آفتاب رُخت، سایه بر جهان انداخت
جهان، کلاه ز شادی بر آسمان انداخت
سپاه عشق تو از گوشهای کمین بگشود
هزار فتنه و آشوب، در جهان انداخت
حدیث حُسن تو، هر جا که در میان آمد
ز ذوق، هر که دلی داشت، بر میان انداخت...
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، دکتر برزگر خالقی و دکتر امیری، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.
#عارفان_بزرگ
#عراقی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ🌹🌹🌹
ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر، عارف بزرگ و چهرهی درخشان ادبیات عرفانی ایران در قرن چهارم و پنجم هجری قمری است. پدر او مردی پیشهور و در میهنه به عطاری (داروفروشی) سرگرم بوده است. ابوسعید در سال ۳۵۷ هجری در هرات متولد شد و آموزشهای ابتدایی را در میهنه فرا گرفت.
در حدود سیزده سالگی، نوجوان ادیبی شده بود که مقدار زیادی شعر عربی و فارسی در حافظه داشت. در همین سالها به مرو رفت و پس از ده سال آموزش فقه، به سرخس آمد. وی از طریق لقمان سرخسی، با تصوف آشنا شد و تغییر حالت داد و به زهد و تربیت نفس پرداخت و به میهنه بازگشت و پس از هشتاد و سه سال، در سال ۴۴۰ هجری در زادگاهش درگذشت. اکنون مزار وی در میهنه و دشت خاوران واقع است که امروزه در خاک ترکمنستان قرار دارد.
اسرار التوحید، جامعترین زندگینامهی ابوسعید و یکی از مهمترین متون عرفانی زبان فارسی است که علاوه بر زندگی ابوسعید، اطلاعات بسیار مهمی از زندگی عارفان دیگر را نیز در خود نهفته دارد.
نویسندهی این کتاب، محمد بن منوّر است که با سه واسطه نَسَبش به ابوسعید میرسد. او کتاب خود را در حدود سال ۵۷۴ هجری قمری نگاشته است.
اینک حکایتی از اسرار التوحید:
شیخ را گفتند: فلان کس بر روی آب میرود. گفت: سهل است، بَزَغی و صَعوهای نیز برود. گفتند: فلان کس در هوا میپرد. گفت: مگسی و زَغنهای میپرد. گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری میشود. شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب میشود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد، آن بوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخُسبَد و بخورد و در میان بازار، در میان خلق داد و ستد کند و با خلق بیامیزد و یک لحظه، به دل، از خدای غافل نباشد.
لغات:
شیخ: مراد شیخ ابوسعید ابوالخیر است.
بزغ: وزغ، غوک، قورباغه.
صعوه: پرندهای بسیار کوچک.
زغنه: جغنه، یکی از پرندگان شکاری.
بخسبد: بخوابد.
با تلخیص از کتاب یک فروغ رخ ساقی، برگزیدهی متون عرفانی در ادب پارسی، دکتر محمدرضا برزگر خالقی و مجتبی امیری، ص۱۳- ۱۵.
#عارفان_بزرگ
#ابوسعید_ابوالخیر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ 🌹🌹🌹
مولوی
مولانا جلالالدین محمد بلخی، عارف و شاعر بزرگ قرن هفتم، در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ به دنیا آمد. پدرش محمد بن حسین خطیبی است که به بهاءالدین وَلَد معروف شده و او را سلطانالعلما نامیدهاند.
به روایت افلاکی و به اتفاق تذکرهنویسان، سلطانالعلما، به سبب رنجشی که از سلطان محمد خوارزمشاه در دل داشت، از بلخ هجرت کرد و به قصد حج، روانهی بغداد شد و هنگامی که به نیشابور رسید، شیخ عطار، خود به دیدن بهاءالدین آمد و در آن وقت، مولانا کوچک بود. عطار کتاب اسرارنامه را به مولانا جلالالدین هدیه داد و به پدرش گفت: زود باشد که این پسر تو، آتش در سوختگان عالم زند.
پس از فوت پدر ، جلالالدین که ۲۴ ساله بود، یک سال بر جای پدر نشست و بساط وعظ گسترد و مُفتی شریعت بود تا آن که به وصیت پدرش، تحت تربیت برهانالدین محقق تِرمذی درآمد و همراه او، به شام عزیمت کرد. دمشق و حلب در آن روزگار، از مراکز مهم تعلیمات اسلامی به شمار میرفتند. مولوی پس از سالها اقامت در آن دو شهر، به محل استقرار خاندان خود، یعنی قونیه بازگشت و پس از رحلت برهانالدین، بر مسند ارشاد و تدریس قرار گرفت.
در سال ۶۴۲ با ورود شمس تبریزی به قونیه، زمینههای انقلاب و تحول درونی در مولانا رخ نمود. دلبستگی شدید مولانا به شمس، دیگران را برانگیخت تا عرصه را بر او تنگ سازند و شمس هجرت کرد. به دنبال اصرار مولانا، پس از یک سال ، شمس به قونیه بازگشت و باز تنگنظران به آزار او پرداختند تا این که شمس از آنجا رفت و دیگر خبری از او نشد.
از این زمان به بعد، مولوی در حالی که به استغراق در کمال مطلق نظر داشت، به نشر معارف الهی اشتغال ورزید و پس از شمس، به صلاحالدین زرکوب ارادت یافت و پس از رحلت او، به حسامالدین چَلَپی. مثنوی مولوی، به خواهش حسامالدین بر زبان وی جاری شد.
سرانجام این عارف نامی، در سال ۶۷۲ هجری قمری وفات کرد. آثار او عبارتند از: مثنوی معنوی، کلیات دیوان کبیر، فیهِ ما فیه، مجالس سَبعه و مکاتیب.
اینک غزلی از دیوان کبیر او
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش
خون انگوری نخورده، بادهشان هم خون خویش
ساعتی میزان آنی، ساعتی موزون این
بعد ازین میزان خود شو تا شوی موزون خویش
گر تو فرعون منی، از مصر تن بیرون کنی
در درون، حالی ببینی موسی و هارون خویش
لنگری از گنج مادون بستهای بر پای جان
تا فروتر میروی هر روز با قارون خویش
یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق
گفتمش: چونی؟ جوابم داد بر قانون خویش
گفت: بودم اندرین دریا غذای ماهیی
پس چو حرف نون خمیدم تا شدم ذاالنون خویش...
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر مجتبی امیری، ص ۱۲۵ - ۱۲۷ و ۱۴۷.
#عارفان_بزرگ
#مولوی
#بازنشر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ🌹🌹🌹
سنایی(پدر شعر عرفانی)
سنایی، شاعر مشهور قرن پنجم و ششم هجری، در غزنین متولد شد. ابتدا شاعر دربار غزنوی گشت و به مدّاحی پرداخت؛ ولی پس از زیارت حرمین شریفین، تغییری در احوالش پیدا شد و زندگیاش به مسیری دیگر افتاد. این تغییر روش و کمال تدریجی او، در قصیدهها، غزلها و مثنویهای او آشکار است. از این رو، او را پدر شعر عرفانی نامیدهاند.
سنایی تا حدود سال ۵۱۸ در خراسان بود و در این هنگام به غزنین برگشت و در سال ۵۳۵ هجری قمری چشم از جهان فرو بست. آرامگاهش در غزنین، زیارتگاه عموم است.
علاوه بر دیوان یا کلیات، سنایی چند اثر دیگر نیز دارد که عبارتند از: کارنامهی بلخ، سیر العباد الی المعاد، تحریمة القلم، مکاتیب و حدیقة الحقیقه.
اینک ابیاتی از سنایی
نشان عشق
مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نِه، نه این جا باش و نه آن جا...
چه مانی بهرِ مرداری، چو زاغان اندرین پستی؟
قفس بشکن چو طاووسان، یکی برپَر برین بالا
عروس حضرت قرآن، نقاب آن گه براندازد
که دارُالمُلک ایمان را، مجرّد بیند از غوغا
عجب نبوَد گر از قرآن، نصیبت نیست جز نقشی
که از خورشید جز گرمی، نیابد چشم نابینا
بمیر ای دوست پیش از مرگ، اگر می زندگی خواهی
که اِدریس از چنین مردن، بهشتی گشت پیش از ما
به تیغ عشق شو کشته، که تا عمر ابد یابی
که از شمشیر بویحیی، نشان ندهد کسی احیا...
نکات شعر:
دون: پَست. عروس حضرت قرآن: استعاره از معانی و حقایق زیبای نهفته در قرآن. دارالملک ایمان: استعاره از دل. مجرد: جدا، دور. غوغا: مردم، هیاهوی مردمان عوام.
بمیر ای دوست...: اشاره است به حدیث نبوی: موتوا قبلَ اَن تَموتوا. ادریس: پیامبری که نامش دو بار در قرآن آمده است. او یکی از جاودانان به شمار میآید.
بویحیی: عزرائیل، ملکالموت. اَحیا: جمع حیّ به معنی زندگان. اِحیا: زنده بودن.
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، دکتر برزگر خالقی و دکتر امیری، ص ۲۱ - ۳۰ .
#عارفان_بزرگ
#سنایی
#پدر_شعر_عرفانی
#بازنشر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ🌹🌹🌹
خواجه عبدالله انصاری
ابواسماعیل عبدالله انصاری هروی، عارف بزرگ قرن پنجم هجری قمری، متولد سال ۳۹۶ در کُهَندِز هرات است. وی پس از کسب مقدمات علوم و حفظ قرآن و اشعار عربی، در سن ۲۱ سالگی، برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر کرد و به سماع و ضبط حدیث همت گماشت. در مسافرتهای خود به خدمت ابوالحسن خرقانی، صوفی نامور نایل شد و این ملاقات، ذوق عرفانی او را که به برکت تلقین پدر، در وجودش جوانه زده بود، به بار آورد. همچنین از دیگر مشایخ عصر خود مانند ابوسعید ابوالخیر، درک فیض کرد.
سرانجام، به زادگاه خود بازگشت و به تعلیم مریدان مشغول گردید و لقب شیخالاسلام یافت. در پایان عمر نابینا گردید و در سال ۴۸۱ هجری در سن ۸۵ سالگی درگذشت و در گازُرگاه (ده کیلومتری هرات) به خاک سپرده شد.
از جمله آثارش میتوان به این کتابها اشاره کرد: منازل السائرین، طبقات الصوفیه، صد میدان و مناجاتنامه که سخنان منظوم اوست.
اینک بخشی از سخنان منظوم وی:
الهی، دلی دِه که طاعت افزاید. طاعتی ده که به بهشت رهنمون آید. علمی ده که در او، آتش هوا نبُوَد. عملی ده که در او آب ریا نبُوَد. دیدهای ده که عِزّ ربوبیّت تو بیند. دلی ده که ذُلّ عبودیّت تو گزیند. نفسی ده که حلقهی بندگی تو در گوش کند. جانی ده که زهر حکمت را به طبع نوش کند... .
پیوسته رنج مردم از سه چیز است: از وقت، پیش میخواهند و از قسمت، بیش میخواهند و آنِ دیگران، از آنِ خویش میخواهند.
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، دکتر برزگر خالقی و دکتر امیری، ص ۳۷- ۴۲.
#عارفان_بزرگ
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303