تمثیلی از حدیقهی سنایی
ابله و شُتُر
ابلهی دید اُشتُری به چَرا
گفت: نقشت همه کژ است چرا؟
گفت اشتر که: اندرین پیکار
عیب نقّاش میکنی، هُش دار
در کژیام مکن به نقش نگاه
تو ز من، راهِ راست رفتن خواه
نقشم از مصلحت چنان آمد
از کژی، راستی کمان آمد
تو فضول از میانه بیرون بَر
گوش خر، درخور است با سرِ خر
هست شایسته گر چت آمد خشم
طاقِ ابرو، برای جفتی چشم
هر چه او کرده، عیب او مکنید
با بد و نیک، جز نکو کنید
زشت و نیکو به نزد اهل خرد
سخت نیک است، ازو نیاید بد
به خدایی سزا، مر او را دان
شب و شبگیر، رو مر او را خوان
آن نکوتر که هر چه زو بینی
گر چه زشت، آن همه نکو بینی
لغات:
نقش: نقشِ پیکر، اندام. پیکار: عیبگیری ابله از شتر. نقاش: خدا، نقشکنندهی هستی.
فضول: فضولی. درخور: مناسب، سزاوار. طاق ابرو: خمیدگی ابرو، ابروی خمیده. سخت: بسیار. سزا: سزاوار، شایسته. شبگیر: سپیدهدم، سحر.
گزینش و گزارش از حدیقهی سنایی، سید محمد راستگو، انتشارات سمت، ۱۳۸۰، ص ۷.
#سنایی
#حدیقه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سه قطعهی کوتاه از سنایی
با همه خلق جهان، گر چه از آن
بیشتر، بیرَه و کمتر بهرهند
تو چنان زی که بمیری، برهی
نه چنان چون تو بمیری، برهند
🌺🌺🌺
چون خاک باش در همه احوال بردبار
تا چون هوات، بر همه کس قادری بوَد
چون آب، نفع خویش به هر کس همیرسان
تا همچو آتشت، ز جهان برتری بوَد
🌺🌺🌺
عزیز، عمر چنان مگذران که آخر کار
چو آفتاب تو ناگاه زیر میغ آید،
هر آن که بشنوَد احوال تو در آن ساعت
به خیر، بر تو دعا گفتنش، دریغ آید
🌺🌺🌺
زی: زندگی کن. میغ: ابر.
دیوان حکیم سنایی، جلد اول، ص ۷۵۴ و ۷۵۵.
#سنایی
#قطعه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دو قطعهی کوتاه از سنایی
منشین با بدان که صحبتِ بد
گر چه پاکی، تو را پلید کند
آفتاب ار چه روشن است، او را
پارهای ابر، ناپدید کند
🌺🌺🌺
پیر شدی، بیش بلندی مجوی
آن که ز تو زاد، بلند او شود
روز نبینی که به آخر رسد
سایهی هر چیز، دوچند او شود
🌺🌺🌺
دیوان حکیم سنایی، تصحیح دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۷۵۳ و ۷۵۵.
#سنایی
#قطعه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
غزلی از سنایی (پدر شعر عرفانی)
از پیِ تو ز عدم ما به جهان آمدهایم
نز برای طرب و لهو و فغان آمدهایم
عشق نپذیرد هستی و پرستیدن او
ما از این معنی، بی نام و نشان آمدهایم
تا کی از نسبت بیاصل همی لاف زنیم؟
کز غرور خودِ بیخود به زیان آمدهایم
مانده در بند زمانیم و زمان، ما را نه
در مکانیم و نه از بهرِ مکان آمدهایم
هر کسی ظاهر این ره به قدم میسِپَرَد
ما در اِسپَردن این راه، به جان آمدهایم
سپَردن و اسپردن: طی کردن، پیمودن راه.
دیوان حکیم سنایی، جلد اول، ص ۶۳۶.
#سنایی
#غزل_عارفانه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهایی گلچینشده از سنایی
به چشم سَر از آن بینی همیشه صورت زیبا
که چشم سِر، تو را در اصل هست ای دوست، نابینا
دو چشم سِر، ز نور عقل گردد روشن و رهبر
چنین گفته است در اسرار، خواجه بوعلی سینا
🦋🦋🦋
این منزل فناست، نه جای اقامت است
در وی هزار گونه ز آخر، علامت است
بگشای چشم عبرت و این فتنهها ببین
یعقوبوار نال که وقت ندامت است
🦋🦋🦋
دیوان حکیم سنایی، ج ۱، ص ۳۷ و ۵۴.
#سنایی
#دیوان_حکیم_سنایی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از سنایی
گرگ را بر میش کردن قهرمان، باشد ز جهل
گربه را بر دنبه کردن پاسبان، باشد خطا
قهرمان: مراقب، وکیل.
شرح مشکلات دیوان سنایی، دکتر صفاری و دکتر برزگر خالقی، ص ۴۲.
#سنایی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ🌹🌹🌹
سنایی(پدر شعر عرفانی)
سنایی، شاعر مشهور قرن پنجم و ششم هجری، در غزنین متولد شد. ابتدا شاعر دربار غزنوی گشت و به مدّاحی پرداخت؛ ولی پس از زیارت حرمین شریفین، تغییری در احوالش پیدا شد و زندگیاش به مسیری دیگر افتاد. این تغییر روش و کمال تدریجی او، در قصیدهها، غزلها و مثنویهای او آشکار است. از این رو، او را پدر شعر عرفانی نامیدهاند.
سنایی تا حدود سال ۵۱۸ در خراسان بود و در این هنگام به غزنین برگشت و در سال ۵۳۵ هجری قمری چشم از جهان فرو بست. آرامگاهش در غزنین، زیارتگاه عموم است.
علاوه بر دیوان یا کلیات، سنایی چند اثر دیگر نیز دارد که عبارتند از: کارنامهی بلخ، سیر العباد الی المعاد، تحریمة القلم، مکاتیب و حدیقة الحقیقه.
اینک ابیاتی از سنایی
نشان عشق
مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نِه، نه این جا باش و نه آن جا...
چه مانی بهرِ مرداری، چو زاغان اندرین پستی؟
قفس بشکن چو طاووسان، یکی برپَر برین بالا
عروس حضرت قرآن، نقاب آن گه براندازد
که دارُالمُلک ایمان را، مجرّد بیند از غوغا
عجب نبوَد گر از قرآن، نصیبت نیست جز نقشی
که از خورشید جز گرمی، نیابد چشم نابینا
بمیر ای دوست پیش از مرگ، اگر می زندگی خواهی
که اِدریس از چنین مردن، بهشتی گشت پیش از ما
به تیغ عشق شو کشته، که تا عمر ابد یابی
که از شمشیر بویحیی، نشان ندهد کسی احیا...
نکات شعر:
دون: پَست. عروس حضرت قرآن: استعاره از معانی و حقایق زیبای نهفته در قرآن. دارالملک ایمان: استعاره از دل. مجرد: جدا، دور. غوغا: مردم، هیاهوی مردمان عوام.
بمیر ای دوست...: اشاره است به حدیث نبوی: موتوا قبلَ اَن تَموتوا. ادریس: پیامبری که نامش دو بار در قرآن آمده است. او یکی از جاودانان به شمار میآید.
بویحیی: عزرائیل، ملکالموت. اَحیا: جمع حیّ به معنی زندگان. اِحیا: زنده بودن.
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، دکتر برزگر خالقی و دکتر امیری، ص ۲۱ - ۳۰ .
#عارفان_بزرگ
#سنایی
#پدر_شعر_عرفانی
#بازنشر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از سنایی (پدر شعر عرفانی)
یک قَدَم بر نفسِ خود نِه، وان دگر بر کوی دوست
هر چه بینی، دوست بین، با این و آنت کار نیست
دیوان حکیم سنایی، ج ۱، ص ۵۲۱.
#دوست
#نفس
#سنایی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
قطعهای از سنایی
هماکنون، از هماکنون داد بِستان
که اکنون است بیشک، زندگانی
مکن هرگز حوالت سوی فردا
که حال و قصّهی فردا ندانی
دیوان حکیم سنایی، دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۷۷۴.
#اکنون
#فردا
#سنایی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از سنایی
گیرم که چو گل، همه نکویی با توست
چون بلبل، وقت خوبگویی با توست
چه سود که چون سیم، دورویی با توست
چون آینه، خوی عیبجویی با توست
سیم: سکه، پول نقره.
دیوان حکیم سنایی، دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۷۸۷.
#دورویی
#سنایی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یار همدرد
از سنایی
یارِ همکاسه هست بسیاری
لیک همدرد، کم بُوَد یاری
مشاعره، خرّمی، ص ۳۱۰.
#یارهمدرد
#سنایی
http://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
نفع خلق
از سنایی
آن دست و آن زبان که در او نیست نفعِ خلق
جز چون زبان سوسن و دستِ چنار نیست
کتاب مشاعره، دکتر آذر، ص ۱۵.
#خلق
#سنایی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303