غزلی از مهدیه الهی قمشهای
عالم خاکی
برخیز تا ز عالم خاکی سفر کنیم
با پای شوق، بر سر کویش گذر کنیم
برخیز تا که خیمه بر اقلیم جان زنیم
وز فیض دوست، دامن جان پرگهر کنیم
برخیز تا که همره آزادگان رویم
باشد که زادِ راهی از این رهگذر کنیم
دور افکنیم رشتهی اوهام چون و چند
خوش با شرار عشق، جهان پرشرر کنیم
ترسم فریب عشوهی دنیای دون خوریم
سودی نبرده ای دل دانا، ضرر کنیم
هر جا شراب و شاهد و شمع است و بانگ نای
ما عارفانه، زمزمهی عشق سر کنیم
حالی که نیست اهلِدلی همطریق عشق
آتش، بیا که قصّهی دل، مختصر کنیم
آتش، تخلص(نام شعری) شاعر است.
معبد عشق، مهدیه الهی قمشهای، ص ۳۹.
#غزل_عارفانه
#مهدیه_الهی_قمشهای
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
غزلی از سنایی (پدر شعر عرفانی)
از پیِ تو ز عدم ما به جهان آمدهایم
نز برای طرب و لهو و فغان آمدهایم
عشق نپذیرد هستی و پرستیدن او
ما از این معنی، بی نام و نشان آمدهایم
تا کی از نسبت بیاصل همی لاف زنیم؟
کز غرور خودِ بیخود به زیان آمدهایم
مانده در بند زمانیم و زمان، ما را نه
در مکانیم و نه از بهرِ مکان آمدهایم
هر کسی ظاهر این ره به قدم میسِپَرَد
ما در اِسپَردن این راه، به جان آمدهایم
سپَردن و اسپردن: طی کردن، پیمودن راه.
دیوان حکیم سنایی، جلد اول، ص ۶۳۶.
#سنایی
#غزل_عارفانه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از گلستان ادبیات (تکبیتی و دوبیتی)
بشارت دل
از حبیب خراسانی
هر دم بشارتهای دل، از هاتف جان میرسد
هر کس که از جان بگذرد، آخر به جانان میرسد
یک دم میاسا روز و شب، مردی بجو، دردی طلب
چون جان ز درد آمد به لب، ناگاه درمان میرسد
بررسی سیر تحول غزل معاصر، دکتر حسین مافی، ص۴۹.
#غزل_عارفانه
#جانان
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae