eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
175 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
دیکته🗒🗒🗒 از غلام‌علی شکوهیان بنویس"بابا مثل هر شب، نان ندارد سارا به سین سفره‌مان، ایمان ندارد" بعد از همان"تصمیم کبری" ابر، دیگر یا سیل می‌بارد و یا باران ندارد بابا، انار و سیب و نان را می‌نویسد حتی برای خواندنش، دندان ندارد انگار بابا، همکلاس اولی‌هاست هی می‌نویسد: این ندارد، آن ندارد بنویس: کی آن مرد در باران می‌آید؟ این انتظار خیس‌مان، پایان ندارد؟ ایمان برادر، گوش کن... نقطه سر خط بنویس: "بابا مثل هر شب، نان ندارد" دادخواست، مهدی‌نژاد و سیار، ص ۱۴۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مهمانی🌹🌹🌹 از میمنت میرصادقی کاش می‌شد یک روز شعری از نان یا که نانی از شعر فراهم آورد و همه‌ خلق خدا را، یک جا به سرِ سفره‌ی خود مهمان کرد. زنان شاعر ایران، ص ۹۰۷ و ۹۰۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از هاتف اصفهانی ای خواجه که نان به زیردستان ندهی جان گیری و نان در عوض جان ندهی شرمت بادا که زیردستان ضعیف از بهر تو جان دهند و تو، نان ندهی دیوان هاتف اصفهانی، تصحیح وحید دستگردی، ص ۲۱۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سفر نان از محمود اکرامی برادرم، سفر نان، عوض نخواهد شد اگر عوض شود، آسان عوض نخواهد شد زمین سرد، به یاد بهار می‌کشد آه ولی چه سود؟ زمستان عوض نخواهد شد هر آن که آمد و رفت، آسمانمان را برد چرا که شیوه‌ی توفان، عوض نخواهد شد صد آفتاب بر آرد اگر صدا از کوه سکوت سرد بیابان، عوض نخواهد شد مگر به یُمن قدمهای روشن آن مرد و گر نه بُهت خیابان، عوض نخواهد شد .‌. این کتاب اسم ندارد، گزیده‌ی اشعار محمود اکرامی، ص ۳۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
باران از محمود اکرامی هم از آن گونه که در بادیه توفان گم شد عشق بود آن چه که در غائله‌ی نان گم شد روح سرسبزترین سرو خیابان پژمرد شهر در همهمه‌ی آهن و سیمان گم شد... دست برداشته بودیم که باران! باران! گردباد آمد و پیچید و بیابان گم شد این کتاب اسم ندارد، اکرامی، ص ۴۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
نان و عشق و گُل از علیرضا قَزوه داد زد: چرا کسی به دادمان نمی‌رسد؟ دستهای عاشقانه، تا دهان نمی‌رسد داد زد: تمام چیزهای خوب از شماست نان و عشق و گل، چرا به دیگران نمی‌رسد؟ شِبلی و آتش، قزوه، ص ۳۳. https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
قسمت از مهدی الماسی آن چه از روز مانده است چه خوب بود تقسیم می‌شد پاره‌ای برای دستمال شدن تا غبار، از نگاه پاک کند پاره‌ای برای نان شدن تا همسایه‌ای، از حسرت سیری نمیرد پاره‌ای برای پنجره‌ شدن تا از آن به روی تو خیره شویم آن وقت از آمدنِ شب، هراسی نبود زیرا شب نیز، به روی تو مومن می‌شد و روز تا ابد، ادامه می‌یافت. شعرهای نو و آزاد، الماسی، ص ۵۱۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دستهایی که به نان نمی‌رسند از مهدی الماسی نشسته‌اند دورِ سفره‌ی زمین با دستهایی از التماس اما دستی به نان نمی‌رسد اینها نه فرشته‌اند نه میهمانان ابراهیم دور‌ریز می‌شود هر سال هزار میلیون تُن غذا از سفره‌ی آراسته و رنگین زمین از این سفره میلیونها دست بی‌نصیب از قرص نانی تا آتش تنور گرسنگی خاموش شود از آب گوارای سیری..‌. شعرهای نو و آزاد، الماسی، ص ۵۳۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گفتنِ نان از بیژن ارژن تا چشمه نجوشید، سرازیر نشد در ذهن تو، رودخانه تصویر نشد با حرف زدن، کسی به جایی نرسید با گفتنِ نان، هیچ کسی سیر نشد چهل کلید، گزیده‌ی اشعار بیژن ارژن، ص ۴۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303