eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
175 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان یثرب امشب، داغدار صادق است دیدگان اهل عالم، اشکبار صادق است حرمت قبرش فزون از کعبه‌ی جانان بوَد چون مزار پاک زهرا، همجوار صادق است
با عارفان بزرگ مولوی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، عارف و شاعر بزرگ قرن هفتم، در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ به دنیا آمد. پدرش محمد بن حسین خطیبی است که به بهاءالدین وَلَد معروف شده و او را سلطان‌العلما نامیده‌اند. به روایت افلاکی و به اتفاق تذکره‌نویسان، سلطان‌العلما به سبب رنجشی که از سلطان محمد خوارزمشاه در دل داشت، از بلخ هجرت کرد و به قصد حج، روانه‌ی بغداد شد و هنگامی که به نیشابور رسید، شیخ عطار، خود به دیدن بهاءالدین آمد و در آن وقت، مولانا کوچک بود. عطار کتاب اسرارنامه را به مولانا جلال‌الدین هدیه داد و به پدرش گفت: زود باشد که این پسر تو، آتش در سوختگان عالم زند. پس از فوت پدر ، جلال‌الدین که ۲۴ ساله بود، یک سال بر جای پدر نشست و بساط وعظ گسترد و مُفتی شریعت بود تا آن که به وصیت پدرش، تحت تربیت برهان‌الدین محقق تِرمذی درآمد و همراه او، به شام عزیمت کرد. دمشق و حلب در آن روزگار، از مراکز مهم تعلیمات اسلامی به شمار می‌رفتند. مولوی پس از سالها اقامت در آن دو شهر، به محل استقرار خاندان خود یعنی قونیه بازگشت و پس از رحلت برهان‌الدین، بر مسند ارشاد و تدریس قرار گرفت. در سال ۶۴۲ با ورود شمس تبریزی به قونیه، زمینه‌های انقلاب و تحول درونی در مولانا رخ نمود. دلبستگی شدید مولانا به شمس، دیگران را برانگیخت تا عرصه را بر او تنگ سازند و شمس هجرت کرد. به دنبال اصرار مولانا، پس از یک سال ، شمس به قونیه بازگشت و باز تنگ‌نظران به آزار او پرداختند تا این که شمس از آن‌جا رفت و دیگر خبری از او نشد. از این زمان به بعد، مولوی در حالی که به استغراق در کمال مطلق نظر داشت، به نشر معارف الهی اشتغال ورزید و پس از شمس، به صلاح‌الدین زرکوب ارادت یافت و پس از رحلت او، به حسام‌الدین چَلَپی. مثنوی مولوی، به خواهش حسام‌الدین بر زبان وی جاری شد. سرانجام این عارف نامی، در سال ۶۷۲ هجری قمری وفات کرد. آثار او عبارتند از: مثنوی معنوی، کلیات دیوان کبیر، فیهِ ما فیه، مجالس سَبعه و مکاتیب. اینک غزلی از دیوان کبیر او عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش خون انگوری نخورده، باده‌شان هم خون خویش ساعتی میزان آنی، ساعتی موزون این بعد ازین میزان خود شو تا شوی موزون خویش گر تو فرعون منی، از مصر تن بیرون کنی در درون، حالی ببینی موسی و هارون خویش لنگری از گنج مادون بسته‌ای بر پای جان تا فروتر می‌روی هر روز با قارون خویش یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق گفتمش: چونی؟ جوابم داد بر قانون خویش گفت: بودم اندرین دریا غذای ماهیی پس چو حرف نون خمیدم تا شدم ذاالنون خویش... با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، ص ۱۲۵ - ۱۲۷ و ۱۴۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرامگاه مولوی در قونیه
قالبهای شعری غزل قالب شعری است که معمولاً تعداد ابیات آن را بیش از پنج بیت گفته‌اند. همانند قصیده، بیت آغاز غزل را مَطلَع و بیت پایانی را مَقطَع می‌نامند. غزل در قرن ششم یا کمی پیش از آن رواج می‌یابد. بدین گونه که تغزّل قصاید، به صورت قالبی مستقل در می‌آید و غزل نام می‌گیرد. محتوای غزل، در آغاز عاشقانه بود؛ اما با ظهور سنایی، غزل عارفانه پدید می‌آید؛ یعنی معشوق زمینی، جای خود را به معشوق آسمانی می‌دهد. غزل عاشقانه را سعدی و غزل عارفانه را مولانا جلال‌الدین به اوج می‌رسانند؛ اما با ظهور حافظ، غزل محتوایی نو می‌یابد؛ یعنی او در غزل عارفانه با هنرمندی تمام، از مضامین و تشبیهات عاشقانه سود می‌جوید تا آن جا که گاه تشخیص عارفانه یا عاشقانه بودن غزل، دشوار می‌گردد. از مشروطه به بعد، غزل جنبه‌ی اجتماعی به خود می‌گیرد و کسانی چون فرّخی یزدی به سرایش غزل اجتماعی می‌پردازند. قالب غزل از بدو پیدایی تا پایان قرن یازدهم، قالب رایج و محبوب شعر فارسی است. شاعران غزل‌سرا، معمولاً تخلّص( نام شعری ) خود را در بیت پایانی غزل می‌آورند. مولوی، سعدی، حافظ و صائب تبریزی، برترین غزل‌سرایان در عرصه‌ی شعر کهن فارسی و رَهی مُعَیّری و شهریار از غزل‌سرایان موفق معاصرند. اینک بخشی از یک غزل سنایی از پی تو ز عدم ما به جهان آمده‌ایم نز برای طرب و لهو و فغان آمده‌ایم... تا کی از نسبت بی‌اصل همی لاف زنیم کز غرور خود بی‌خود به زیان آمده‌ایم مانده در بند زمانیم و زمان ما را نه در مکانیم و نه از بهرِ مکان آمده‌ایم... آرایه‌های ادبی، ص ۲۰ و ۲۱ و دیوان حکیم سنایی، ج اول، ص ۶۳۶ . https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
وجدان بابا🌹🌹 روزی درخت مهر پژمرده شد خشکید در آن میان طفلی چون بید می‌لرزید در زیر دست و پا فریادها می‌کرد دیوِ طلاق هر دم او را صدا می‌کرد مادر لگد می‌خورد بر جسم رنجورش بابا به خود مغرور از هیبت و زورش ناگه کسی در زد وجدان بابا بود: عمری است این همسر با ما و تنها بود طی شد بهار او جز اخم من نشکفت انگار روح او با دیو و دَد شد جفت زورم به من چربید عقلم رهایم کرد ناقص به او گفتم کامل صدایم کرد آه ای خدای من با او ستم کردم گلبرگ قلبش را پر خار غم کردم من نیستم حیوان انسان و بابایم از چاه ظلمانی خواهم به در آیم بابا پشیمان بود از کرده‌ی دیرین بشکفت بر لبهاش یک خنده‌ی شیرین جغد هوس پر زد ویرانه‌ای بگزید آمد خدا در دل شیطان به خود لرزید سروده‌ی عفت کرباسی، سال ۱۳۹۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
اصطلاحات عرفانی زلف در اصطلاح عرفانی، به معنی تجلی جلالی در صوَر جسمانی و صفات خداوندی است و نیز زلف را به کثرت تشبیه کرده‌اند؛ چنان که روی را به وحدت. و برخی زلف را جذبه‌ی الهی گفته‌اند و گاهی معنی قرب و نزدیکی به حق می‌دهد و گاهی صفات جلالی و تجلیات جمالی را گویند. زلف، کنایه است از کفر و حجاب و اشکال و شبهت و هر چیزی که فرد را محجوب کند نسبت به حال او. شیخ محمود شبستری، در گلشن راز می‌گوید: تجلی، گه جمال و گه جلال است رخ و زلف آن معانی را مثال است صفات حق تعالی، لطف و قهر است رخ و زلف بتان را زان دو بهر است... شاخ نبات حافظ، ص ۱۰۶۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ویراستاری پرانتز یا دو هلال ( ) این علامت، گاهی برای نشان دادن عبارتهای توضیحی به کار می‌رود؛ مانند: وقتی از معالجه‌ی عضوی مایوس می‌شوند، به قطع و کَیّ ( سوختن ) آن می‌پردازند. مجنون و لیلی ( یکی از مثنویهای هفت اورنگ جامی ) به تقلید از لیلی و مجنون نظامی سروده شده است. یادآوری - از به کار بردن دو پرانتز متوالی جز در فرمولهای ریاضی، باید خودداری کرد. راهنمای نگارش و ویرایش، ص ۸۷ . https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303