شبنم دیده
از رحیم زریان
شبی چشمم به چشم مثنوی خورد
غزل آمد، دلم را با خودش برد
رباعی از لبش، آواز برخاست
دوبیتی، شبنمی از دیده افشرد
گلوی نی، دوبیتیها، زریان، ص ۲۰.
#مثنویوغزل
#رباعیودوبیتی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
شنوندهی سخن بیهوده، شریک بیهودهگوست.
غرر الحکم، ج ۱، ص ۴۳۴.
#امام_علی(ع)
#بیهودهگویی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
غزلی از حافظ
جان بی جمال جانان، میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد، حقّا که آن ندارد
با هیچ کس نشانی، زان دلسِتان ندیدم
یا من خبر ندارم، یا او نشان ندارد
هر شبنمی در این ره، صد بحرِ آتشین است
دردا که این معمّا، شرح و بیان ندارد
سرمنزل فَراغت، نتوان ز دست دادن
ای ساروان، فروکش، کاین ره کران ندارد
چنگ خمیدهقامت، میخوانَدَت به عشرت
بشنو که پند پیران، هیچت زیان ندارد
ای دل، طریقِ رندی، از محتَسِب بیاموز
مست است و درحق او، کس این گمان ندارد
احوال گنج قارون، کَایّام داد بر باد
در گوشِ دل فروخوان، تا زر نهان ندارد
گر خود رقیب، شمع است، اسرار از او بپوشان
کان شوخِ سربریده، بندِ زبان ندارد
کس در جهان ندارد، یک بنده همچو حافظ
زیرا که چون تو شاهی، کس در جهان ندارد
شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی، ص ۳۰۴.
#حافظ
#شاخنباتحافظ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنان بزرگان جهان دربارهی پدر و مادر
مادر، با یک دست گهواره و با دست دیگر، دنیا را تکان میدهد.
(ابن سینا)
❤️❤️❤️
با پدر و مادرت، چنان رفتار کن که از اولاد خود توقع داری.
(سقراط)
❤️❤️❤️
پدران، زحمتکشترین و کمتوقعترین افراد بشرند.
(هوار فاست)
❤️❤️❤️
مادر، کسی نیست که به او تکیه کنیم، بلکه کسی است که ما را از تکیه کردن، بینیاز میسازد.
(کانفلید فیشر)
❤️❤️❤️
مادر، یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را میشناسد.
(بالزاک)
❤️❤️❤️
مادر، سازندهی جهان و تابلوی آفریدگار است.
(بتهوون)
❤️❤️❤️
سخنان بزرگان، کاظمی و ناصریزاده، ص ۲۳.
#سخنان_بزرگان
#پدرومادر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
لعنت بر همکار بد... 😂😂
از کمال زینالدین
رفت دزدی سرای دزد دگر
تا بدزدد از او جواهر و زر
از قضا، دزدِ خُفته شد بیدار
دید دزدی، به سیر و گشت و گذار
گفت: ای مرد شبروِ طرّار
مردمان را چرا دهی آزار؟
پاسخش داد: دزد سیم و زرم
رزق و روزی ازین مَمَر ببرم
زود برگو که پول نقد کجاست؟
ور نه بگذر ز جان که وقت دعاست
مرد، چون دزد را مسلح دید
زَهرهاش آب شد، به خود لرزید
گفت: پولم درون جیب قباست
آن چه دارم به بَر، حلالِ شماست
گر عیالم ز خواب برخیزد
بر تو چون اژدهای بستیزد
چاکرت نیز با تو همکار است
کار و بارش، کساد و بیمار است
دزد، برداشت پول و دید کم است
گفت: بر ما هماره این ستم است
باری از بخت بد، بسی آشفت
سر به بالا نمود و در دل گفت:
ای خدای بزرگ بیهمتا
رفته برکت ز کار و حرفهی ما
بس که همکار دزد افزون شد
دل دزدان حرفهای خون شد
عدهای نارسیده، خوش بردند
مال مردم، ز بیخ و بن خوردند...
ای به همکار خوب و بد لعنت
کرده ما را دچار صد زحمت
یک نیستان ناله، زینالدین، ص ۲۷۰.
#شعر_طنز
#همکار
#دزد
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ🌹🌹🌹
خواجه عبدالله انصاری
ابواسماعیل عبدالله انصاری هروی، عارف بزرگ قرن پنجم هجری قمری، متولد سال ۳۹۶ در کُهَندِز هرات است. وی پس از کسب مقدمات علوم و حفظ قرآن و اشعار عربی، در سن ۲۱ سالگی، برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر کرد و به سماع و ضبط حدیث همت گماشت. در مسافرتهای خود به خدمت ابوالحسن خرقانی، صوفی نامور نایل شد و این ملاقات، ذوق عرفانی او را که به برکت تلقین پدر، در وجودش جوانه زده بود، به بار آورد. همچنین از دیگر مشایخ عصر خود مانند ابوسعید ابوالخیر، درک فیض کرد.
سرانجام، به زادگاه خود بازگشت و به تعلیم مریدان مشغول گردید و لقب شیخالاسلام یافت. در پایان عمر نابینا گردید و در سال ۴۸۱ هجری در سن ۸۵ سالگی درگذشت و در گازُرگاه (ده کیلومتری هرات) به خاک سپرده شد.
از جمله آثارش میتوان به این کتابها اشاره کرد: منازل السائرین، طبقات الصوفیه، صد میدان و مناجاتنامه که سخنان منظوم اوست.
اینک بخشی از سخنان منظوم وی:
الهی، دلی دِه که طاعت افزاید. طاعتی ده که به بهشت رهنمون آید. علمی ده که در او، آتش هوا نبُوَد. عملی ده که در او آب ریا نبُوَد. دیدهای ده که عِزّ ربوبیّت تو بیند. دلی ده که ذُلّ عبودیّت تو گزیند. نفسی ده که حلقهی بندگی تو در گوش کند. جانی ده که زهر حکمت را به طبع نوش کند... .
پیوسته رنج مردم از سه چیز است: از وقت، پیش میخواهند و از قسمت، بیش میخواهند و آنِ دیگران، از آنِ خویش میخواهند.
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، دکتر برزگر خالقی و دکتر امیری، ص ۳۷- ۴۲.
#عارفان_بزرگ
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
چراغ
از عمران صلاحی
در هر چراغِ دوری
ستارهای میسوزد
در هر ستارهای، عشقی
در هر عشقی، گلی
در هر گلی، عطری
در هر عطری، پروانهای
در هر پروانه، شاعری
گزینهی اشعار طنزآمیز، عمران صلاحی، ص ۲۳۶.
#شعر_طنز
#چراغ
#عمران_صلاحی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303