شبنم گلها
از اخوان ثالث
شبنمگلهای کوهی را سحرخیز آهوان نوشند
شبنم گلهای باغ و بوستانها را
انگبینزنبور و پروانه
آری، اما بخت بیدار تو را نازم
ای به تنهایی تو هم پروانه، هم زنبور، هم آهو
در سرابُستانِ یک خانه
بی که بیند هیچ مرغِ دیدهای، یا دیدهی مرغی
بُرده باغی، صد بهارش گل، به دنج ایمن لانه...
مهدی اخوان ثالث، شعرهای برگزیده، از کتاب دوزخ اما سرد، محمد حقوقی، ص ۳۲۲.
#اخوان_ثالث
#شبنم_گلها
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از عباس فرات یزدی
فشانم دانهی مهر و وفا از سادگی، آری
گمان بردم که نخل مهر و الفت، حاصلی دارد
مشاعرهی جدید، صادقی اردستانی، ص ۳۸۰.
#مهر
#وفا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
بسا روزهداری که بهرهای جز گرسنگی و تشنگی، از روزهداری خود ندارد و بسا شبزندهداری که از شبزندهداری، چیزی جز رنج و بیخوابی، به دست نیاورَد! خوشا خواب زیرکان و افطارشان!
نهجالبلاغه، ترجمهی محمد دشتی، ص ۶۵۹، حکمت ۱۴۵.
#امام_علی(ع)
#روزهداری
#شبزندهداری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیدهای از مثلهای فارسی💐💐💐
از تنور سرد، نان بیرون نمیآید.
کاربرد:
از شخص تنبل و بیتحرک، سود و فایدهای به کسی نمیرسد.
مشابه:
از او، آبی گرم نمیشود.
🌹🌹🌹
از چنگ دزد درآمدن و گیر رمّال افتادن.
مشابه:
از چاله درآمدن و به چاه افتادن.
از باران گریختن و زیر ناودان نشستن.
🌹🌹🌹
از حسرت آفتاب، میرم به مهتاب.
مشابه:
وقتی مادر نیست، با زنبابا باید ساخت.
🌹🌹🌹
از درد لاعلاجی، به گربه میگوید آقا باجی(خانم باجی).
کاربرد:
وقتی کسی از سرِ ناچاری، هر چیز و هر کاری را میپذیرد، یا برای رسیدن به موقعیتی، از روی ناچاری، به تعریف از افراد نالایق میپردازد، این مثل را به کار میبرند.
مشابه:
از مجبوری، به زنبابا میگه خاله حوری.
از تنبلی، به گربه میگوید خانباجی.
🌹🌹🌹
فوت کوزهگری، مصطفی رحماندوست، ج ۱، ص ۹۷، ۱۰۱ و ۱۰۴.
#داستان_مثل
#مصطفی_رحماندوست
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مَقدَم بهار
از مهدی الماسی
در مقدم بهار
بلبل، چنان سرودی خواند
که خوابهای درختان
تعبیر شد به گل.
شعرهای نو و آزاد، مهدی الماسی، ص ۲۴۵.
#بهار
#بلبل
#گل
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
معنی سرفه😂😂😂
از ابوالقاسم حالت
پیرمردی، رئیس دایره بود
چون یکی پیر زال ساحره بود
چون که میرفت کس به پهلویش
خنده میکرد شاد در رویش
به فلان کارمند میفرمود:
برس الآن به کار آقا زود
سرفه میکرد نیز پی در پی
یعنی اول بگیر رشوه ز وی
من چو این سرفهها از او دیدم
سخت، آشفتهحال گردیدم
گفتم آخر: چرا به چارهی درد
پیش دکتر نمیرود این مرد؟
دوستی زیرک و سخنپرداز
پرده برداشت پیش من زین راز
گفت: او تا که اندر این حرفه است
بهرش این سرفه نیست، این صرفه است
دیوان خروس لاری، اشعار طنز ابوالقاسم حالت، ص ۵۲۴.
#شعر_طنز
#رشوه
#سرفه
#ابوالقاسم_حالت
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
الهی
از دکتر قیصر امینپور
الهی، به زیبایی سادگی
به والایی اوج افتادگی
رهایم مکن، جز به بند غمت
اسیرم مکن، جز به آزادگی
گلها همه آفتابگردانند، ص ۸۴.
#الهی
#آزادگی
#قیصرامینپور
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از اوحدالدین کرمانی
ای از پیِ دیدنت منوّر، چشمم
نور تو گرفتهست سراسر، چشمم
از خاکِ درِ تو، سُرمهای بخش مرا
تا جز تو کسی نیاید اندر چشمم
نزهة المجالس، جمال خلیل شروانی، ص ۱۲۱.
#اوحدالدین_کرمانی
#نور
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303