eitaa logo
🟢گلزار ادبیات🟢
7.1هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
293 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: عفت ک.(بانو خالقی) استفاده از مطالب، با درج لینک. #تبلیغات: https://eitaa.com/tablighategolzareadabiyat2 کانال‌سوم: #سخنان‌بزرگان‌ایران‌و‌جهان @sokhananebozorgan2 کانال دوم‌: #گلستان‌ادبیات @golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایتی از بوستان سعدی مال مردم خوردن و بر شیطان لعنت کردن یکی مال مردم، به تَلبیس* خَورد چو برخاست، لعنت بر ابلیس کرد چنین گفت ابلیس اندر رهی که: هرگز ندیدم چنین ابلهی تو را با من است ای فلان، آشتی به جنگم، چرا گردن افراشتی؟ دریغ است فرموده‌ی دیو* زشت که دستِ مَلَک* بر تو خواهد نوشت روا داری از جهل و ناباکی‌ات که پاکان* نویسند ناپاکی‌ات طریقی به دست آر و صلحی بجوی شفیعی برانگیز و عذری بگوی که یک لحظه صورت نبندد* امان چو پیمانه پُر شد به دور زمان وگر دستِ قدرت، نداری به کار چو بیچارگان، دست زاری برآر گرت رفت از اندازه بیرون بدی چو گفتی که بد رفت، نیک آمدی فرا شو، چو بینی درِ صلح باز که ناگه، درِ توبه گردد فراز*.‌.. لغات: تلبیس: مکر و فریب. دیو: شیطان. ملک: فرشته. پاکان: فرشتگان که اعمال نیک و بد را نویسند. صورت‌ نبندد: ممکن نیست. فراز: بسته. کلیات سعدی، بوستان، باب نهم در توبه و راه صواب، ص ۳۸۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حمیدرضا محمدی10426.mp3
زمان: حجم: 1.59M
حکایتی از 🌹🌹🌹 باب نهم در توبه و راه صواب خوانش 🌻🌻🌻
سخنی از بوستان سعدی سخن در صلاح است و تدبیر و خوی نه در اسب و میدان و چوگان و گوی تو با دشمنِ نَفس همخانه‌ای چه در بندِ پیکار بیگانه‌ای؟ عنان‌بازپیچانِ نَفس از حرام به مردی، ز رستم گذشتند و سام تو خود را چو کودک، ادب کن به چوب به گُرزِ گران* مغزِ مردم مکوب *گران: سنگین. کلیات سعدی، بوستان، باب هفتم در عالم تربیت، ص ۳۴۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از بوستان سعدی ریاست خداترس را بر رعیّت گُمار که معمارِ ملک است پرهیزکار بداندیشِ توست آن و خون‌خوارِ خَلق که نفع تو جوید در آزارِ خلق ریاست، به دست کسانی خطاست که از دستشان، دستها بر خداست*... مکن صبر بر عاملِ* ظلم‌دوست که از فَربهی* بایدش کند پوست سرِ گرگ، باید هم اوّل برید نه چون گوسفندانِ مردم درید لغات: 🌹🌹🌹 دست بر خدا بودن: نفرین کردن. عامل: کارگزار، حاکم، مأمور. فربهی: چاقی، تنومندی. کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای، ص ۲۱۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از بوستان سعدی افزودن قدر از کارافتادگان قدیمان* خود را بیفزای قَدر که هرگز نیاید ز پرورده،* غَدر* چو خدمتگزاریت، گردد کُهُن حق سالیانش، فرامُش مکن گر او را هَرَم* دست خدمت ببست، تو را بر کرم همچنان دست هست شنیدم که شاپور، دَم درکشید* چو خسرو به رَسمش،* قلم درکشید* چو شد حالش از بینوایی، تباه نبشت* این حکایت به نزدیک شاه: چو بذلِ تو کردم جوانیّ خویش به هنگام پیری، مرانم ز پیش لغات: قدیمان: بازنشستگان، از کارافتادگان. پرورده: پرورش یافته. غدر: مکر، بی‌وفایی، خیانت. هَرَم: پیری. دم درکشیدن: سکوت کردن. رسم: مستمرّی، حقوق. قلم درکشیدن: باطل کردن، قطع کردن. نبشت: نوشت. کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای، ص ۲۱۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
زمان: حجم: 136K
🌹🌹🌹 باب اول: در عدل و تدبیر و رای خوانش https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌻🌻🌻
سخنی از بوستان سعدی غریب‌نوازی بزرگان، مسافر، به جان پرورند که نام نکویی، به عالم بَرَند تبه گردد آن مملکت، عَن‌قریب کزو خاطرآزرده آید غریب غریب‌آشنا باش و سَیّاح‌دوست که سیّاح، جَلّابِ نام نکوست نکو دار ضَیف و مسافر، عزیز وز آسیبشان، برحذر باش نیز ز بیگانه، پرهیز کردن نکوست که دشمن توان بود، در زیِّ دوست لغات: عن‌قریب: به زودی. سیّاح: گردشگر، مسافر. جلّاب: جلب‌کننده، بسیار جذب‌کننده. ضیف: مهمان. زی: پوشش، لباس. کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای، ص ۲۱۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از بوستان سعدی نام نیکو جوانمرد و خوش‌خوی و بخشنده باش چو حق بر تو پاشَد، تو بر خلق پاش نیامد کس اندر جهان کُاو بماند مگر آن کزو نام نیکو بماند نمُرد آن که مانَد پس از وی به جای پُل و خانی* و خان* و مهمان‌سرای هر آن کُاو نماند از پسش یادگار درخت وجودش، نیاورد بار* و گر رفت و آثار خیرش نماند نشاید* پسِ مرگش الحمد* خواند لغات:🌹🌹 خانی: آب‌انبار. خان: خانه، کاروان‌سرا. بار: میوه. نشاید: شایسته نیست. الحمد: فاتحه. کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای، ص ۲۱۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از بوستان سعدی بدکرداری دو کس، چَه کَنند از پیِ خاص و عام یکی نیک‌محضر،* دگر زشت‌نام یکی تشنه را تا کُند تازه، حلق دگر، تا به گردن درافتند خلق اگر بد کنی، چشمِ نیکی مدار که هرگز نیارد گز، انگور بار* نپندارم ای در خزان کِشته جو که گندم ستانی به وقت درو درخت زَقوم* ار به جان پروری مپندار هرگز کزو برخوری رطب ناوَرد چوب خرزهره، بار چو تخم افکنی، بر همان چشم دار لغات:🌹🌹 نیک‌محضر: خوش‌رفتار، مهربان. بار: میوه. زقوم: گیاهی تلخ و سمی. نیز نام درختی در جهنم با میوه‌های تلخ. کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای، ص ۲۳۳ و ۲۳۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
زمان: حجم: 152K
🌹🌹🌹 باب اول در عدل و تدبیر و رای خوانش: 🌻🌻🌻
سخنی از بوستان سعدی اَلا تا به غفلت نخُفتی که نَوم* حرام است بر چشم سالار قوم غم زیردستان بخور، زینهار بترس از زبردستیِ روزگار نصیحت که خالی بُوَد از غرض چو داروی تلخ‌ است دفعِ مرض *نوم: خواب. کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای، ص ۲۳۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303