داغ
از سید حبیب نظاری
غمی آن شب، چراغم داد و رد شد
خبر از مرگ باغم داد و رد شد
نسیمی آمد از کوی شهیدان
هزاران لاله، داغم داد و رد شد
رنگهای پشت در، نظاری، ص ۶۹.
#داغ
#سیدحبیبنظاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دوست
از ابوسعید ابوالخیر
چشمی دارم همه پر از دیدنِ دوست
با دیده مرا خوش است؛ چون دوست در اوست
از دیده و دوست، فرق کردن نتوان
یا اوست درون دیده، یا دیده بر اوست
کتاب مشاعره، ص ۶۴۷.
#دوست
#ابوسعیدابوالخیر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
هر چیزی را آفتی است و آفت نیکی، همنشین بد است.
غرر الحکم، ج ۲، ص ۵۷۸.
#امام_علی(ع)
#همنشینبد
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیدهای از مثلهای فارسی
🟢 حرف از سی و دو دندان که بیرون رفت، همه جا پُر است.
🟢 حرف حق، در آتش نمیسوزد؛ در آب هم غرق نمیشود.
🟢 حفظ اسرار و پردهپوشی را
یاد باید گرفت از پرده
🟢 حُکمِ بچه، از حکم شاه روانتر است.
🟢 حوض خالی، قورباغهی دُمدار نمیخواهد.
🟢🟢🟢🟢🟢
دوازدههزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده بلوری، ص ۴۱۲، ۴۱۳، ۴۱۸، ۴۲۱ و ۴۲۵.
#مثلفارسی
#شکورزادهبلوری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
روزگار وصل
از مثنوی مولوی
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان، تا مرا ببریدهاند
در نفیرم* مرد و زن نالیدهاند
سینهخواهم شرحه شرحه* از فِراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کُاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
*نفیر: فریاد.
*شرحه شرحه: پاره پاره.
مثنوی معنوی، مولوی، تصحیح دکتر برزگر خالقی، دفتر اول، ص ۳، بیتهای ۱ - ۴.
#وصل
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایت ابوسعید ابوالخیر در کودکی
و پدر او، ابوالخیر نام داشت و عطّار بود. نقل است که پدرش، دوستدار سلطان محمود غزنوی بود؛ چنان که سرایی ساخته بود و جملهی دیوار آن را صورت محمود و لشکریان و فیلان نگاشته.
شیخ، طفل بود. گفت: یا بابا، از برای من، خانهای بازگیر. ابوسعید، همهی آن خانه را الله بنوشت. پدرش گفت: این چرا نویسی؟ گفت: تو نام سلطان خویش مینویسی و من نام سلطان خویش.
پدرش را وقت، خوش شد و از آنچه کرده بود، پشیمان شد و آن نقشها را محو کرد و دل بر کار شیخ نهاد.
تذکرة الاولیاء، عطار، تصحیح دکتر استعلامی، ص ۶۹۵.
#ابوسعیدابوالخیر
#تذکرةالاولیاء
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
درست بخوانیم
مُنکِر /مُنکَر
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
مُنکِر، به کسر "ک" یعنی انکارکننده:
بنما به من که منکِرِ حُسن رخ تو کیست
تا دیدهاش، به گِزلِکِ* غیرت برآورم
(حافظ)
[*گزلک: کارد کوچک دستهدراز.]
اما مُنکَر، به فتح "ک" به معنای زشت، قبیح است:
اگر سیرتم خوب و گر منکَر است
خدایم به سِرّ، از تو داناتر است
(سعدی،بوستان)
و نیز به معنای عمل ناشایست یا نامشروع است: امر به معروف و نهی از منکَر.
غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، ذیل منکِر/منکَر.
#درستخوانی
#ابوالحسننجفی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
رود و دریا
از مهدی سهیلی
ما و تو، در این دارِ فنا تنهاییم
چون مرغ غریب، در دل صحراییم
هر قطرهی ما، به رود خواهد پیوست
زین جا همگی، رهسپر دریاییم!
چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست، سهیلی، ص ۳۲.
#رودودریا
#مهدیسهیلی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303