🔰 #کلام_شهدا | #شھـــیدانه
✍🏻 شهید #حاج_قاسم سلیمانی:
🔻من معتقـدم هر ایرانی باید در خانه خود یک عکس شهید داشته باشد و حس تعلق به شهـید نبـاید در یک محـدوده مشخص به نام خانـواده ی شهید باقی بمانـد... اگر در ادارات دولتی یا خصوصی و هرمکان دیگر عکس شهـید نبـاشد ، یک بی معرفتی نسبت به شهـداست. شمال و جنوب تـهران و ایران و همه کشور مدیون شهدا هستند و شهیدان خودرا برای تمامی ایرانیها فدا کردند.
#هفته_دفاع_مقدس
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✍قسمتی از وصیت نامه شهید اسلامی نسب:
- شهادت آنچنان شيرين و لذت بخش است كه با هيچ كدام،از وعده هاي دينوي او را مقياسي نيست. شهادتي كه دشمن با هيچ سلاحي عليه او نمي تواند به مبارزه در آيد و همه تيغ هاي دشمن در مقابلش كند و بي اثر است
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گنجینهای تمام نشدنی!
حجت الاسلام ماندگاری
#دفاع_مقدس
#اربعین
#امام_حسین(ع)
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔻خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی!
🔸خاطرهای از سردار شهید "مهدی باکری"
🔹یک روز گرم تابستان، شهید باکری (فرمانده دلاور لشکر ۳۱ عاشورا) از محور به قرارگاه بازگشت. یکی از بچه ها که تشنگی مفرط او را دید، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید: امروز به بچه های بسیجی هم کمپوت داده اید؟
🔹جواب دادند: نه، جزء جیره امروز نبوده. مهدی با ناراحتی پرسید: پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید؟ گفتند: دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما!
🔹مهدی این حرف ها را شنید، با خشم پاسخ داد: از من بهتر، بچه های بسیجی اند که بی هیچ چشمداشتی می جنگند و جان می دهند. به او گفتند: حالا باز کرده ایم، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید. مهدی با صدای گرفته ای به آن برادر پاسخ داد: خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی!
•♡ټاشَہـادَټ♡•
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹 #مراسم *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹
🏴
و *اختتامیه طرح و مسابقه سردار زهرایی شهید محمد اسلامی نسب*
🏴🏴
🔹همراه با قرائت زیارت عاشورا 🔹
💢 #بامداحی *حاج سید عباس انجوی* 💢
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱ مهرماه ۱۴۰۰ /از ساعت ۱۶/۳۰*
⬇️⬇️⬇️⬇️
*مراسم در #فضای_باز و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار میشود*
🔺🔹🔺🔹🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔹🔹🔹🔹
پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک:
http://heyatonline.ir/heyat/120
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
✨زهرایے ها شهید مے شوند!
این را من نمیگویم
نگاه کن
نگاهشان،
حتے لبخندشان هم ،
عطر یاس دارد...🌼
✨رمز پرواز یا زهراست...
#شهید_محمد_اسلامی_نسب🕊️
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
*🔻خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی!*
🔸خاطرهای از سردار شهید "مهدی باکری"
🔹یک روز گرم تابستان، شهید باکری (فرمانده دلاور لشکر ۳۱ عاشورا) از محور به قرارگاه بازگشت. یکی از بچه ها که تشنگی مفرط او را دید، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید: امروز به بچه های بسیجی هم کمپوت داده اید؟
🔹جواب دادند: نه، جزء جیره امروز نبوده. مهدی با ناراحتی پرسید: پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید؟ گفتند: دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما!
🔹مهدی این حرف ها را شنید، با خشم پاسخ داد: از من بهتر، بچه های بسیجی اند که بی هیچ چشمداشتی می جنگند و جان می دهند. به او گفتند: حالا باز کرده ایم، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید. مهدی با صدای گرفته ای به آن برادر پاسخ داد: خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی
*🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋*
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #یادنامه_شهید_باقر_سلیمانی*
* #بازآفرینی_غلامرضاکافی*
* #قسمت_بیست_و_چهارم*
.
خاطرات مکتوب شهید
موهایم را اصلاح کردم دوش هم گرفتم .با حاج مهدی زارع آمدم مقر تاکتیکی ساعت هفت و نیم شب حمام داغ زمستان هم می چسبد علی الخصوص که بعد از یک جلسه چند ساعته باشد .کلاس هم برای بررسی وضعیت گردان ها و گروه آنها و همینطور زمان عملیات بود فرمانده لشکر و فرمانده گروهانها هم حضور داشتند
جلسه خیلی مهمی بود .خلاصه آمدیم مقر رفتم داخل سنگر. هنوز جلسه غواصها تمام نشده بود من هم باید بر میگشتم مقر گردان خودمان تا آماده شوم برای فردا .در واقع برای فردا شب که شب موعود بود دو گروهان غواص داشتیم به فرماندهی موسی و روستا که در جلسه بودن و سخت مشغول بررسی نقشه عملیات فرمانده لشکر هم بود فرمانده محورهم بود
تخریب و اطلاعات عملیات هم نشسته بودند سرشان پایین بود سینه ام را صاف کردم به قصد متوجه شدن آنها گفتم یا الله خسته نباشید
صورتشان تاخته بود و نوری هر یک سلام و تعارفی کردند
لحظاتی بعد موسی برادرم از میان جمع بلند شد و طرف من آمد دکمه جیبش را باز کرد کارت شناسایی و مقداری پول داشت که به من، داد نگاهمان به هم گره خورد و برای لحظاتی تصویر موسی در نگاهم مات شد که به هم خورد خودم را در آغوش موسی به جلسه برگشت اما طاقت نیاوردم. باردیگر صدایش کردم این بار من بودم که او را در آغوش گرفتم به هرحال عملیات بود و احتمال داشت..
از بالای شانه های موسی چشمم به فرمانده لشکر افتاد که با سینه دستش قطرات اشک را از روی کالک کنار میزند یکی از بچهها صدایش را بلند کرد.
_سلامتی رزمندگان اسلام صلوات .
من هم اگر چه در دلم بود بچه ها را یکی یکی در بغل بگیرم و وداع کنم اما به خاطر حاج نبی خداحافظی کردم و شهر قصر را به مقصد مقر گردان پشت سر گذاشتم برمیگردم .
سیاهی شب متراکم است فکر می کنم به گریه های موسی و اشک های حاجی نبی عجب آسمان پر ستاره ای است
🌹🌹🌹🌹
یواش یواش آماده می شدیم برای عملیات و وسایل و لوازم هم یکی پس از دیگری آماده می شد . نیروها آموزش لازم را دیده بودند تدارکات کارهای خود را انجام داده بود ادوات پیش بینی لازم کرده بود تخریب و وسایل و مواد منفجره تهیه دیده بود
شناسایی کار خود را کرده بود و بالاخره همه واحدها و وظیفه خود را انجام داده بودند حالا نوبت فرمانده گردان ها بود که بروند و معبر های خود را ببینند گروه پیام زدند که مقرر شهید کرامت یعنی منطقه خیبر باشید .ما حالا اهوازی نماز مغرب و عشا را در پایگاه شهید دستغیب اهواز خواندیم شام هم مهمان برادر مهدی زارع بودیم فرمانده گردان امام حسین که شیرینی ماشین پیکانی باشد که برنده شده اند.
ادامه دارد ....
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
⚘﷽⚘
پنجشنبه است...
وباردیگر
مزار شهدا دل ها را به سوی خود می کشاند...
دل هایی که این مکان راخلوتگاه خویش قرارداده اند
و یکدل سیر دلتنگی را بر مزارشان می بارند...
#پنجشنبه_های_عاشقی💔
#باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
👇👇
اﮔﺮ ﺩﻟﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻬﺪا و ﻣﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﺳﺖ ....
آماده زیارت بشو.... دلت را روانه گلزار بکن...
🚨
تا دقایقی دیگر آنلاین بشوید....
پخش مستقیم از گلزار شهدای شیراز
⬇️⬇️
http://heyatonline.ir/heyat/120
💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫
🌷مادر میگفت وقتی سر به دنیا آمدن حبیب درد می کشیدم، به حضرت فاطمه(س) متوسل شدم که من کسی را ندارم، تو به فریادم برس و درد را بر من کم کن. ناگهان نور سبزی وارد اتاق شد و سه طاقنمای وسط اتاق را روشن کرد.
وقتی حبیب به دنیا آمد، ماما گفت خانم پسرت نقاب داره!
گفتم نقاب چیه؟
گفت: نقاب پوستی هست که امام و پیغمبرها وقت بهدنیا آمدن روی صورت داشتند، اجازه میدهید این را برای خودم ببرم!
گفتم: اشکال نداره!
پوست را از روی صورت نوزاد برداشت. نقاب سالم درآمد. تا نقاب را برداشت، نوزاد شروع به گریه کرد.گفت: حواست به این پسر باشد، پسر مؤمنی میشود!
راوی خواهر شهید
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨نتایج مسابقه سردار زهرایی🚨
🔹'زندگینامه شهید محمد اسلامی نسب🔹
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🔰 #بخش_کتابخوانی ⬇️
۱.نادعلی همتی دالینی از شیراز
۲.مهدی شوقیان از اباده
۳ . مهدی خادمی پوراز اصفهان
۴. مریم گودرزی از تهران
۵. لیلی امانی نژاد از بهشهر
۶. قربان میرزائی از اسلامشهر
۷. علی غلامی از ملایر
۸. انسیه جعفری از خراسان رضوی
۹. راضیه آقایی از شیراز
۱۰ . الهام فداکار از شیراز
۱۱.صدیقه کوچکی از فسا
۱۲.یاسین عبداللهی از ایلام
🔹🔹🔹🔹
🔰 #بخش_نگارشی
حدیث شبان از شیراز
🔰 #بخش_گرافیکی_و_تصویری
حسین مقتدری از شیراز
💢💢💢💢
🔅برندگان مسابقه جهت اهدای جوایز به ادمین کانال پیام دهند🔅
🔹🔸🔹🔸🔹
انشاالله به لطف شهدا بخصوص شهید حضرت زهرایی شهید اسلامی نسب، خداوند نظر رحمت خودش را شامل همه ما بنماید و عاقبت ما را مثل شهدا نماید
🔹🔹🔹🔹🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#السلام_حضرٺ_عشق❤️
🌿ڪربَلایـے شـدنِ مـا♡
🌷بہ همین سادگـے اسٺ♡
🌿دسـٺ بَر سینـہ گذاریـم♡
🌷و بگوییـم ، حُسیـْـن♡
#4_روز تا #اربعین🏴
#صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله❤️
#شب_جمعه🌙
#دلتنگ_کربلاییم 😭😭
🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚨یک حرف حساب 🚨
این روزها خیلی ها دوست داشتند راهی سفر کربلا میشدند و حتی هزینه سفر هم آماده کرده بودند
اما متأسفانه قسمت و تقدیر نبوده
لذا مبلغی را به نیت امام حسین ع در نظر گرفته ایم چه بهتر که در راه خودش خرج شود
⭕️💢⭕️
و یا میشه مثل خیلی از شیعیان عراقی این روزها همه زندگیمون خرج امام حسین ع کنیم....
🔻🔻🔻🔻🔻
👈کمک کنید موکب های اربعین بنام شهدا پر رونق بشود
👇👇👇👇
شماره کارت جهت #مشارکت در برپایی موکب اربعین به نیابت امام زمان عج و شهدا:
5859831020197330
بانک تجارت. بنام محمد پولادی
🔹🔹🔹🔹🔹
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌞صبحم شروع می شود
اقا به نامتان
روزی من همه جا
ذکر نامتان✨
🌤️صبح الطلوع
سلام علی یا بن الحسن
من دلخوشم به
جواب سلامتان..!💔
السلام علیک یا ابا صالح المهدی
اللهم عجل لولیک الفرجهم🌸
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
#سیره_شهدا
🔰مطبش ملجا و پناه بیماران نیازمند بود. تمامی بیماران نیازمندی که توان پرداخت حق ویزیت نداشتند را بی دریغ مداوا می کرد. حتی هزینه سفر کربلای افراد نیازمند را متقبل می شد و این کار نیک از او به خوبی به یادگار مانده است و من همیشه به این فکر می کردم که با این همه بخشش و کمک کردن، چطور است که همچنان زندگیمان پر برکت است؟
🔰- علی همیشه برایم تعریف می کرد که: در مطبم علاوه بر بیمارانی که برای ویزیت می آیند، مراجعه کنندگان دیگری هم دارم که در زمینه های مختلف مثل ازدواج، طلاق، تحصیل و ... برای کمک خواستن و مشاوره می آیند.
علی در واقع معتمد مردم بود و این موضوع بعد از شهادتش بیشتر برای ما نمایان شد.
#شهیددکترعلی_کشتکار
#شهدای_مدافع_سلامت
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_گلزارشهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #یادنامه_شهید_باقر_سلیمانی*
* #بازآفرینی_غلامرضاکافی*
* #قسمت_بیست_و_پنجم*
.
خاطرات مکتوب شهید
رفتن به رستوران و حسابی پذیرایی شدیم حاج مهدی که میزبان بود من و حاج مسعود فتوت و جعفر عالی کار و منوچهر رنجبر و سید ماندنی سیدی هم به عنوان مهمان.
یعنی تقریبا همه ما فرمانده گردان های لشکر ۱۹ فجر.
بعد از شام حرکت کردیم به طرف جزایر مجنون. رفتم سراغ بچههای اطلاعات شناسایی هماهنگیهای لازم شد. قرار شد برویم جلو برای شناسایی. مرتضی روزیطلب و ناصر هم همراه ما شدند البته با یک کانو ما هم با قایق موتوری بودیم.
کانو یک نوع قایق پارویی دو نفره است که بیشتر برای شناسایی استفاده می شود.
اول کار چند کیلومتر را با قایق روشن رفتیم،البته با بستن کانو قایق موتوری.بالاخره مجبور شدیم قایق را خاموش کنیم پاروها را به آب زدیم .قایق موتوری از رای بیشه های نی و چولان سنگین سنگین به حرکت درآمد. تازه نفس که بودیم قدرتمان خوب بود ولی رفته رفته توانمان تحلیل رفت. مرتضی و ناصر در کانو بودند که با سرعت حرکت میکرد. کانال بر آب سر می خورد و در دل شب فرو می رفت از آنها عقب افتادیم و برای اینکه بلدچی هایمان را گم نکنیم پاروها را محکمتر به آب می زدیم.
یکی از بچههای شناسایی هم با ما بود که پارو نمیزد چون سکلانی بود یعنی قایقران مخلص.معلوم نبود که چند سال نخوابیده است اما همین که متوجه می شدیم کسی از عقب قایق بالا میآید میفهمیدیم که سکلانی است.چون مرتب چرت می زد و پلک هایش که سنگین میشد در آب سرنگون می شد.
نسیم خنکی که به سردی می زد می وزید و صدای جیرجیرکها امانش را بریده بود و بعد از یک ساعت و نیم پارو زدن به محل مأموریت رسیدیم.
با دشمن فاصله ای نداشتیم کافی بود دیر میرسیدیم یا اینکه مانوری در هوا به پرواز در می آمد آن وقت بود که قایق ما را با آنهایی که حالا کمتر هم شده بودند ، می دوختند.اما سایه شب سنگین بود و صداهای مبهم شب خاطر دشمن را آشفته کرده است.
موقعیت را بررسی کردیم و به سرعت برگشتیم دو ساعت بی خوابی و پارو زدن امانمان را بریده بود.
رادیو یک ساعت رفته بودیم ۴ ساعت طول کشید تا برگشتیم.
خلاصه شبی فراموش نشدنی بود وقتی از دشمن دور شدیم ما میتوانستیم قایق را روشن کنیم،سکلانی سکان را به دست گرفت و ما شش نفر ولو شدیم کف قایق!
خوبی کار این بود که شام را محکم خورده بودیم اگر نه نایی برای پارو زدن و برگشتن برای ما نمی ماند.
ما حالا یک قایق بودیم آن هم توجیه !!شب عملیات چهل قایق میافتادند در این مسیر سخت چطور حرکت کنند که اصل غافلگیری هم رعایت کرده باشند و دشمن متوجه نشود؟!
مسیری که دو طرفش دشمن روی خشکی است آن وقت ما روی آبیم اگر دشمن متوجه بشود چه؟!
اگر بچه ها احتیاط نکند چی؟!
همه اینها فکر و خیالات ای بود که در ذهن من میگذشت و شاید در ذهن همه همراهان اما باید به خدا توکل می کردیم و دل به او میدادیم.« تا تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور»
صدای ممتدی که در گوش ما بود قطع شد. قایق موتوری خاموش شده بود و آرام آرام خود را به ساحل نزدیک میکرد.
«توکلت علی الحی الذی لایموت»
سحر از راه رسیده بود. پشت پلک هایم پر بود از شب ، از شناسایی، از توکل ، از آرنج تا نوک انگشتانم که به سردی می زد.
ادامه دارد ....
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍"شبهای پرستاره ۱۴۰۰"
🎬برشی کوتاه
#حسین_یکتا
#خاطرات_شهدا
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫
🌷از سال 52 بود که پایش به درس های اخلاق آیت الله دستغیب در مسجد قبا باز شد. از همین ایام نماز شب خواندن هایش هم شروع شد و شروع به حفظ آیات قرآن کرد.
یک روز به مادر گفت: میخواهم آقای دستغیب را به خانه دعوت کنم.
مادر گفت: خانه ما کوچک است، گلی است، زشت است.
حبیب گفت: من رودربایستی با آقا ندارم که زشت باشد.
اتاق مهمان را تمیز کرد، دوستان و همبازیهایش در محله را هم دعوت کرد. پنجشنبه عصر بود که آقا و بعد بچههای محل آمدند و کلاس قرآنی تشکیل شد. از آن به بعد این برنامه هر پنجشنبه تکرار میشد. سر ساعت همبازیهای حبیب یکییکی میآمدند و در اتاق مینشستند. حبیب با جمعکردن پولتوجیبی روزانهاش برای آنها کیک میخرید، مادر هم چایی آماده میکرد. آقای دستغیب ربع ساعت درس می گفتند بعدکلاس را به حبیب میدادند و حبیب کلاس قرآن را ادامه میداد.
راوی خواهر شهید
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود.
بخشی از وصیت ❤️ شهید کاوه ❤️
#شهیدانه
#دفاع_مقدس
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وقتی رهبر انقلاب قبل از شهادت حاج قاسم، او را شفیع قیامت خواند
🔹در منزل شهید عظیمپور در سال ۸۴ داماد خانواده، از رهبر انقلاب درخواست میکند که ما را شفاعت کنید. رهبر انقلاب میفرمایند: ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند. ما آرزویمان این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیلِ این شهدا و امثال اینها باشیم.
🔹رهبر انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میگویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءالله. چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الآن خیلی خوب است.
#حاج_قاسم
#سرداردلها
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
🌱چشــم هایـمان را میبندیم
ڪه مبادا
نـگاهمـان به نـگاهـشان گره بخورد...
ڪه، ڪم گذاشتیم برایشان
خیلے ڪم ....😓
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
🔹سر پسر دومم که بچه ای سومم می شد حامله بودم. خونه ما آستانه بود، رفتم حرم سید علاالدین حسین(ع) گفتم: آقا می خوام اگر پسر شد اسم شما رو روش بذارم ؛ انشااله که برام سالم بمونه.
مثل آقام سید علاالدین حسین(ع). شد. مادرش داغ دوری کشید و منتظر بود، منم داغ دوری کشیدم و منتظرم...
🔹با تعدادی از دوستان به همراه پدر و برادر های دیگه ام رفتیم قم،حرم حضرت معصومه. ما همگی رفتیم داخل برای زیارت، سیدعلا نیومد از بیرون اشک می ریخت و سلام می داد. زیاد سنی نداشت زیر بیست سال بود. ازش جویا شدم چرا داخل نمی آید. گفت؛ ازبیرون بهتر میشه زیارت کرد.
آن زمان حرم بی بی معصومه .س. قسمت زنان و مردان جدا نبود مختلط بود، برای همین ترجیح داد از بیرون زیارت کند.
#شهید مفقود الجسد سید علاالدین رضوی سروستانی
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #یادنامه_شهید_باقر_سلیمانی*
* #بازآفرینی_غلامرضاکافی*
* #قسمت_آخر*
🔶نامه شهید به خانواده
ای پدر گرامی که زحمات فراوانی را برای من متحمل شده ای و من رنج ها و ناراحتی هایی برایت ایجاد کرده ام. مرا ببخش و خدا را شکر کن که فرزندت به آنچه که آرزو میکردی (صراط مستقیم) نزدیک شد.
مادرم اگر شهید شدم افتخار کن.افتخار به امانتی که خدا به تو سپرده بود و تو سالم به او پس دادی. پس ناراحت نباش. هر وقت میخوای گریه کنی روز عاشورا را به یاد بیاورد که امام حسین چطور خود فرزندان و یاران با وفایش را با لب تشنه قربانی کرد.از تو می خواهم مرا ببخشید من را به خاطر حقّی که بر من داری حلال کنی.
پدر در مقابل فرزند وظایفی دارد و فرزند هم. پدران به این دلیل که عمری را سپری کردن و تا حدودی سردی و گرمی دنیا را چشیده اند و نیز به خاطر مهر علاقه محبت به فرزند دارند، نهایت کوشش خود را در تربیت و انجام میدهند تا انسانی با ادب و با معرفت تحویل اجتماع دهند. اما فرزندان را اگر بنگری چون تازه آورده زندگی گذاشتهاند در انجام وظایف خود کوتاهی می کنند به این دلیل که آگاه نیستند و وسیع و همه جانبه فکر نمی کنند. اما پس از مدتی که وارد عرصه های مختلف اجتماع می شوند بعد ورزشی پدر را می فهمند و گذشته خود نادم و پشیمان میشوند
ای پدر جان شما از همان آغاز زندگی ما را در مسیر جهت هدایت کرده تا با مکتب اسلام و قرآن آشنا شویم.همیشه مواظب بودی از اسلام و منحرف نشویم و قرآن و سنت پیامبر و ائمه را بیاموزیم. شما وظیفه خود را خوب انجام دادی ولی در مقابل ما نتوانستیم آنطور که شایسته بود باشیم.
که این دلیل نادانی و جهالت ما بود و جامعه ای که در آن زندگی می کردیم.هرگاه مینشینم و در فکر فرو می روم و گذشته را بررسی میکنم خوبی های شما را به یاد می آورم آن لحظه هایی که برای نماز صبح بیدارمان می کردی.آن زمان که خانه مان را نزدیک مسجد اجاره میکردی، هنگامی که به قرآن و حضور در مجالس مذهبی دعوت میکردی و یا در فکر این بودی که آینده ما تأمین شود.
اگر تلاش شما نبود الان نمی دانم کجا بودم تردید ندارم که ما قادر به جبران زحمات شما نیستیم.مساجد آن تقاضا دارم مرا مورد عفو و بخشش قرار دهیم که با عذاب مان در آن دنیا کمتر شود.
🔶نامه ای به فرزند
.... به من خبر دادند که صاحب دختری شدم که آرزویش را داشتم. از آنجا که امکان دارد نتوانند به مرخصی برود و در نتیجه دختر خانمم را نبینم،چند کلامی برای تو می نویسم که هرگاه بزرگ یادگاری از پدر داشته باشد...
...ای کاش نام زینب برایت انتخاب میکردند چون سالهاست با این نام سر و کار دارم و به نام گردانیست که در آن خدمت میکنم.
البته نام تو هر چه باشد خوب است ولی همیشه زینب را به یاد داشته باش. و چون او استوار و مقاوم و صبور باش و محبت و مهربانی و ایثار و گذشت و صفای که زینب داشت را بیاموز.
در رعایت عفت حجاب و پاکی دقیق باشد تا بتوانی فرزندان خوب به جامعه و اسلام تحویل دهی.
*هدیه به روح مطهر شهید باقرسلیمانی صلوات*
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❎ اگر کربلا نرفتی...
🎥 باز هم میشه کارهای زیادی انجام داد
🔻🔻🔻🔻🔻
👈کمک کنید موکب های اربعین در شهرها پر رونق بشود
👇👇👇👇
شماره کارت جهت #مشارکت در برپایی موکب اربعین به نیابت امام زمان عج و شهدا:
5859831020197330
بانک تجارت. بنام محمد پولادی
🔹🔹🔹🔹🔹
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫
🌷 چند روزی از فوت پدرم میگذشت. صبح زود حبیب صدایم زد و گفت: احد پاشو باهم بریم شاهچراغ!
همراهش شدم. در بین راه پرسید فلانی را میشناسی؟
گفتم: نه!
وقتی رسیدیم به انتهای حرم، جايي كه مرحوم پدرم هم آنجا کار میکرد. حبیب پرسان همان شخص را پیدا کرد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: شما از مرحوم عاقل طلبی دارید؟
آن شخص گفت: نه!
حبیب گفت: اما شما ده تومان از ایشان طلب دارید!
بنده خدا با تعجب گفت: این موضوع بین خودمان بود کسی از آن اطلاع نداشت، بعد از فوت آن مرحوم هم من ایشان را حلال کردم!
حبیب با اصرار زیاد، ده تومان از جیب خودش به ایشان داد و برگشتیم.
گفتم: حبیب تو از کجا میدانستی پدرم بدهکار است؟
گفت: دیشب خواب پدرت را دیدم، خودش گفت به فلانی که در سنگتراشی کار میکند ده تومن بدهکارم، شما آن را پرداخت کنید!
راوي احد عاقل
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید