eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹 چند روزی بود که عراقی ها یک لودر را در نخلستان های ایستگاه 7 آبادان رها کرده بودند و سراغش نمی آمدند، آن شب قرار شد با چند نفر از بچه های جهاد به سرپرستی خلیل، لودر را با یک بولدوزر بکسل کنیم و به عقب بکشیم. خلیل 18 سال بیشتر نداشت و من هنوز قبولش نداشتم که بتواند فرماندهی کند. اما خلیل همه جوانب را در نظر گرفته بود، بولدوزر را هماهنگ کرده بود، وسایل را هم آماده کرده بود. بولدوزر را تا صد متری لودر بردیم. در تاریکی شب، در پناه نیزار ها و زیر نور ماه با احتیاط تا چند متری لودر رفتیم. خلیل سیم بکسل را دست گرفته بود که به انتهای لودر گیر دهد که ناگهان سر و کله یک عراقی مسلح از پشت لودر پیدا شد و بعد هم یکی دیگر و در چند دقیقه 12 عراقی مسلح دور لودر حلقه زدند. خشکم زده بود. ما هیچ کدام اسلحه نداشتیم. نگاهم به خلیل رفت. ناگهان تمام قامت ایستاد، در حالی که انتهای سیم بکس در دستش بود، ژست کسی را گرفت که تیربار در دست دارد و محکم گفت: قف! بعد هم چند کلمه بلند عربی گفت. عراقی ها که جا خورده بودند بالافاصله اسلحه هایشان را روی زمین انداختند و دست بالا بردند. - اسلحه ها را بردارید! آن شب با شجاعت و فرماندهی خلیل، غیر از یک لودر، 12 عراقی را هم اسیر کردیم و عقب آوردیم. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
حسین جان... ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام با "تو" بودن ز همه دست کشیدن دارد.... کربلا دلم می‌خواهد... 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 💚 خوشا صبحی که خیرش را تو باشی ردیفِ نابِ شعرش را تو باشی... خوشا روزی که تا وقتِ غروبش دعایِ خوب و ذکرش را تو باشی... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠 حاج عبدالله عاشق بود. هر سال براي اين سه روز وقت مي گذاشت یک بار همکارانش گیر داده بودند اگر این سه روز را بمانی و به کارهای مردم برسی، بهتر نیست؟ گفته بود: شما یک هفته، ده روز مرخصی می گیرید به شمال مي روید براي تفريح، من هم سه روز مرخصی می گیرم تا با خدایم تنها باشم تا دست پر برگردم و کار مردم را راه بی اندازم. در حقیقت من می‌روم تا انرژی بگیرم و وقتی برگشتم بهتر و بیشتر به مردم خدمت كنم. 💠‍ اعتکاف آخر بود. یکی از دوستاش می گفت نشستم کنارش . گفتم حاج عبدالله ان شاالله با هم بریم کربلا. سرش پایین بود. لبخندی زد. آهي كشيد ...گفت: کربلا،امام حسین، سر از بدن جدا... یعنی میشه یه روز سر ما هم مثل اقا جدا بشه! به شوخی گفتم حاجی من اگه این جور شدم ، بايد یه کارت تو جیبم باشه تا شناسايي بشم ، خندید.... کاش می دانستم همان لحظه در همان مكان دعایش مستجاب است ، بی سر ، بی نشان... 🌹🍃🌹 عج 🌷🍃🌷 : https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 در ابتدای جاده پاسگاه شرهانی (- پاسگاه شرهانی در نقطه مرزی و در ارتفاعات شهر طیب عراق قرار داشت که متعلق به دشمن بود و در عملیات محرم به تصرف رزمندگان اسلام در آمد با تصرف این پاسگاه و ارتفاعات مجاور ، رزمندگان اسلام به شهر طیب مسلط شدند) در حرکت بودیم ناگهان یک خط آتش وحشتناکی از بمب های خوشه ای در جلوی چشممان قرار گرفت. متوجه شدم هواپیمای جنگی عراقی منطقه را بمب باران خوشهای کرده است. ماشین را از جاده خارج کردم و بلافاصله با دوستم از ماشین پیاده شدیم و بر روی زمین خوابیدیم . به آسمان نگاه کردم دیدم یک هواپیمای عراقی بالای سر ما منطقه را بمب باران کرده و در حال فرار است و یک موشک سام ۷ به دنبال اوست موشک سام ۷ به دنبال حرارت اگزوز هواپیما میرود و آن را رها نمیکند تا به آن اصابت کند و منفجر (شود. خلبان عراقی هر چه تلاش کرد از موشک فرار کند نتوانست با چشمان خود دیدم که موشک به هواپیما برخورد کرد و متلاشی شد. خلبان با چتر نجات بیرون پرید و بالای ما در حرکت بود . دوستم چند تیر با اسلحه کلاش به طرفش شلیک کرد اما به او نخورد ، مانع ادامه تیر اندازی وی شدم. به دنبال خلبان دویدیم او بالا و ما پایین تعقیبش کردیم تا اینکه با فاصله حدود دویست متری فرود آمد با سرعت به سمت او دویدیم و او را دستگیر کردیم. او حسابی ترسیده بود و مقاومتی از خود نشان نداد هر چه با همان زبان عربی دست و پا شکسته ی خودم با او صحبت کردم جواب نداد. فقط اسمش را که پرسیدم. گفت :« محمد جاسم » او را جلو ماشین سوار کردیم و میخواستیم به کمپ اسرا ببریم ناگهان سه نفر از پاسداران آمدند ، یکی از آنان با عصبانیت کلت خود را بیرون آورد و روی کاپوت ماشین نشست و از جلو شیشه قصد کشتن خلبان عراقی را داشت . می گفت این مزدور بعثی جوانان ما را به شهادت رسانده است، باید او را بکشم تا آرام شوم. از این برادر پاسدار خواهش کردم که این کار را نکند، به او گفتم این اسیر با اسرای دیگر فرق دارد خلبان هواپیمای جنگی اطلاعات خوبی از دشمن و مواضع آنها دارد باید فرماندهان ما ، این اطلاعات را از او بگیرند و در عملیات از آن استفاده کنند. با اصرار زیاد بالاخره قبول کرد و از تصمیم خود منصرف شد. ما هم خلبان عراقی را به کمپ اسرا بردیم و به مسئول کمپ تحویل دادیم . ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 اعتکاف تمرین زندگی جمعی 🔸 زندگی‌جمعی مقدمه ظهور 🌙 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹 چند روزی بود که عراقی ها یک لودر را در نخلستان های ایستگاه 7 آبادان رها کرده بودند و سراغش نمی آمدند، آن شب قرار شد با چند نفر از بچه های جهاد به سرپرستی خلیل، لودر را با یک بولدوزر بکسل کنیم و به عقب بکشیم. خلیل 18 سال بیشتر نداشت و من هنوز قبولش نداشتم که بتواند فرماندهی کند. اما خلیل همه جوانب را در نظر گرفته بود، بولدوزر را هماهنگ کرده بود، وسایل را هم آماده کرده بود. بولدوزر را تا صد متری لودر بردیم. در تاریکی شب، در پناه نیزار ها و زیر نور ماه با احتیاط تا چند متری لودر رفتیم. خلیل سیم بکسل را دست گرفته بود که به انتهای لودر گیر دهد که ناگهان سر و کله یک عراقی مسلح از پشت لودر پیدا شد و بعد هم یکی دیگر و در چند دقیقه 12 عراقی مسلح دور لودر حلقه زدند. خشکم زده بود. ما هیچ کدام اسلحه نداشتیم. نگاهم به خلیل رفت. ناگهان تمام قامت ایستاد، در حالی که انتهای سیم بکس در دستش بود، ژست کسی را گرفت که تیربار در دست دارد و محکم گفت: قف! بعد هم چند کلمه بلند عربی گفت. عراقی ها که جا خورده بودند بالافاصله اسلحه هایشان را روی زمین انداختند و دست بالا بردند. - اسلحه ها را بردارید! آن شب با شجاعت و فرماندهی خلیل، غیر از یک لودر، 12 عراقی را هم اسیر کردیم و عقب آوردیم. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| شهـادت اجر کسانی است که در زندگی خود مدام در حال درگیری با نفسند ، و زمانی که نفس سرکش خود را رام نمودند خداوند به مزد این جهاد اکبر "شهـادت" را روزی آن ها خواهد کرد ... | «شهید محمدمهدی لطفی نیاسر🕊🌹» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند شهید مدافع حرم...😔😔 شب شهادت حضرت زینب س یاد شهدایی که عباس وار ،مدافع حرم بی بی شدند ... 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 نگاهـت لبخنـدت.. گـرما و روشنیسـت کـه جـان می‌بخشـد مـرا سلام برپرستـوےخونیـن دفاع از حریـم حضرت زینـب 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz