فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈خورشیدی شدی که هرروز من دور سرت بگردم
زیبایی این جهان را در چشمت خلاصه کردم🎈💚🎉
#شهید_ابراهیم_هادی
گلزار شهدا
📖متن دعای هفتم صحیفه سجادیه که امروز امام خامنه ای(حفظه الله) خواندن آن را به مردم توصیه کردند: 🔺و
سلام علیکم
#سیزدهمین شب چله دعای هفتم صحیفه سجادیه
به نیت شهید حاج محمد ابراهیم همت
التماس دعا🙏🌸
سلام علیکم جمیعا
این یه کارت دعوته از طرف *🧡 شهید ابراهیم هادی🧡*
برای دعوت به جشن تولدشون...🌸🌸🌸
از *یک* تا *بیست*
یک عدد انتخاب کنید وبعد روکلینک پایین بزنید.. با انتخاب عدد موردنظرتون، کادوهاتون رو به شهید بزرگوار هدیه بدین🙂
قبول باشه ان شاءالله🤲🏽
یادت نره من و هم دعاکنی🙏🏻
https://digipostal.ir/c9k2oq1
گلزار شهدا
سلام علیکم جمیعا این یه کارت دعوته از طرف *🧡 شهید ابراهیم هادی🧡* برای دعوت به جشن تولدشون...🌸🌸🌸
🎈🎉من چون روز تولدم بیستم هست
۲۰رو انتخاب میکنم و چون روز تولد داداش هادی یکم هست ۱رو انتخاب میکنم 😍#سوره واقعه ودورکعت نماز 🎈🎉
🍃بسم رب المهدے🍃
سلام امام زمانم...🌱
عجيب خسته ام از روزهای غـرق گناه😔
«سه شنبه ها» دل من حال جمكران دارد💔
#صبحتان_مهدوی
#سه_شنبه_های_مهدوی
گلزار شهدا
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت #خصوصیات_اخلاقی_سردار 🌹 ➖همرزم سپهبد ش
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
✅نوجوانی که می خواست #حاج_قاسم_سلیمانی را فریب دهد!
✍بخشی از کتاب📖 "آن بیست و سه نفر"؛ کتابی که مورد تمجید #رهبر_انقلاب قرار گرفت و ✨خواندن آن را توصیه کردند.
روز اعزام رسیده بود و قاسم سلیمانی که جوانی جذاب بود و فرماندهی تیپ ثارالله را به عهده داشت، دستور داده بود همه نیروها روی زمین فوتبال جمع شوند... قاسم میان نیروها قدم میزد و یک به یک آنها را برانداز می کرد. او آمده بود نیروها را غربال کند. کوچکترها از غربال او فرو می افتادند.
فرمانده تیپ نزدیک و نزدیک تر می شد و اضطراب در من بالاتر می رفت.
زور بود که از صف بیرونم کند و حسرت شرکت در عملیات را بر دلم بگذارد.
در آن لحظه چقدر از حاج قاسم متنفر بودم.
این کیست که به جای من تصمیم می گیرد که بجنگم یا نجنگم؟ دلم میخواست حاج قاسم می فهمید من فقط کمی قدّم کوتاه است؛ وگرنه شانزده سال سنّ کمی نیست! دلم می خواست جرئت داشتم بایستم جلویش و بگویم: "آقای محترم! شما اصلا می دونید من دو ماه #جبهه دارم؟.." اما جرئت نداشتم.
با خودم فکر می کردم کاش ریش داشتم. به کنار دستی ام که هم ریش داشت و هم سبیل🧔🏻 غبطه می خوردم! لعنت بر نوجوانی!🤦🏻♂
که یقه مرا در آن هیری بیری گرفته بود. هیچ مویی روی صورتم نبود... باید صورت لعنتی ام را به سمتی دیگر می چرخاندم که حاج قاسم نبیندش.
اما قدّم چه؟ یک سر و گردن پایین تر بودم؛ درست مثل دندانه شکسته شانه ای میان صفی از دندانه های سالم.
باید برای آن دندانه شکستی فکری می کردم... از کوله پشتی ام برای رسیدن به مطلوب، که فریب حاج قاسم بود، کمک گرفتم...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻قسمت سیزدهم | امانتی مردم
▫️وقتی حاج قاسم به وسط محاصره داعش رفت!
🔹مجموعه کلیپ #روایت_سلیمانی برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج قاسم سلیمانی هست که انشاءالله هر روز تقدیم تان میشود.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
گلزار شهدا
🔺 زدیم بغل. وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.» گفت: «خدا قبول کنه انشاءاللّه.» نگاهم کرد. گفت:
مراسم دانشآموختگی دانشگاه امام حسین علیه السلام بود. فرماندهان نظامی ایستاده بودند. حضرت آقا از پلهها رفتند بالا و روی جایگاه آمدند. فرماندهان، فرمانده کل قوا را که دیدند احترام نظامی گذاشتند. احترام حاجی اما جور دیگر بود و با همه فرق داشت. یک دست به احترام معمول نظامی کنار سر گذاشته بود، یک دست هم روی سینه.
میدانستم هیچ کار حاجی بیحکمت نیست. پرسیدم: «حاجی عرف نظامی اینه که برای احترام دست رو کنار سر میذارن. این دست که روی سینه گذاشتی دیگه قضیهش چیه؟»
گفت: «حس کردم آقا نگرانه. دست گذاشتم روی سینهم تا بگم حاج قاسم فدات بشه آقای من.»
راوی: حجتالاسلام کاظمی کیاسری | منبع: کتاب سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 168