eitaa logo
گلزار شهدا
5.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫 🌷آقای اسلام نسب، در محله آستانه، دو سه خانه پائین تر از ما، در یک خانه کاه گلی مشترک در یک اتاق با زن و بچه اش زندگی می کرد. زمستان سال 54 بود که کم کم بچه های محل را به عنوان کلاس قرآن به همان اتاق کوچک خانه شان دعوت می کرد. هر کس که جلسه بعد یک نوجوان را با خودش همراه می کرد جایزه ای ویژه پیش محمد داشت.محمد واقعاً برای بچه ها وقت می گذاشت، روز شنبه کوهنوردی، یک شنبه دارالرحمه، دوشنبه زیارت آستانه و... تا جمعه که کلاس در اتاق خودش بود. در این کلاس ها محمد همه جوره اعتقادات ما را می ساخت و پرورش می داد. به مرور، در کنار روخوانی قرآن، پای بحث های اعتقادی هم به کلاس های محمد باز می شد. هر هفته بخشی از در آمد خیاطی اش را به من می داد و می گفت این را بذار برای خرج کلاس جمعه ها... بچه هایی که از پای جلسه محمد شدند سربازان انقلاب راوی سردار مجتبی مینائی فرد 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
همیشه از پوشیدن لباس نو ابا داشت... اگر کفش نو می‌خرید اول آن را خاکی می‌کرد بعد آن را می‌پوشید. برای کارهای خانه خدمتکار داشتم که همه‌ی کارها را انجام می‌داد ولی امین اجازه نمی‌داد خودش همه‌ی کارهای مربوط به خودش را انجام می‌داد..... ✍راوی: مادر شهید 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
شھادت دَرد دآرد درد ڪشتن لذت...🍃 دردگذشتن ازدلبستگےها قبل از اینڪه با دشمن بجنگے باید با نفست بجنگے|| °•شهآدت را به اَهلِ درد میدهند•°🕊 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🥀🌸🥀🌸🥀🌸 🍃غریبانه رفتید و من ! ملتمسانه می‌گویم: مدد کنید تا طی کنم این راه ِ ناهموار را ... روزیمون ان شاءالله🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌟 🌟 فقط 1⃣ روز مانده تا عید بزرگ غدیر خم ✍امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ✅ كسى كه در روز عيد غدير هر ساعتى كه خواست، دو ركعت نماز بخواند و بهتر اينست كه نزديك ظهر باشد 🕚 كه آن ساعتى است كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) در آن ساعت در غدير خم به امامت منصوب شد، (هر كه چنين كند) 👈همانند كسى است كه در آن روز حضور پيدا كرده است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
* خیلی از شهدا وصیت کردند و به وصیتشان عمل نشد .😔 اگر قرار باشد من هم وصیت کنم و کسی عمل نکند پس چرا وصیت کنم ؟؟؟؟ بروید به وصیت شهدا عمل کنید . سید عبدالرسول سجادیان* 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * 🎤 به روایت مجتبی مینایی فرد نهایت غیرت هاشم را در همان ماجرای مفقود شدن ۴ نفر از بهترین های واحد اطلاعات دیدم . حالا من که مسئول واحد بودم باید می سوختم و زجر می کشیدم ‌. اما سوختن هاشم یک چیز دیگری بود . سرش را به دیوار سنگر می کوبید و داد و فریاد می کرد که خدایا چرا من تنهایی نرفتم تا این بچه های نازنین از دست رفتند ... عجیب دلسوزی می کرد کار به جایی رسید که ما هاشم را دلداری می‌دادیم ولی مگر کوتاه می آمد؟! چندشب همه کارها را گذاشته بود کنار و فقط دنبال آن ۴ نفر می گشت. سخت تر از همه عبور از رودخانه سرد سومار بود که بعد بچه‌ها به من گفتند که ها شما را کوله می‌کرد که خیس نشویم. ولی خودش خیس شدن و سرمای استخوان شکن آن منطقه را تحمل می‌کرد . آخر سر هم که کارش به نتیجه‌ای نرسید و این حسرت تا آخر به دلش ماند. شاید به جرئت بشود اعتراف کرد که این ماجرا تنها گرهی بود که هاشم با همه تلاشی که کرد باز نشد. این موضوع خیلی اذیتش کرد ما از روحیاتش خبر داشتیم اما تا این حد باورش نمی کردیم. 🎤 به روایت محمدعلی شیخی به دوستان و نزدیکان پشت جبهه اش نمی گفت که توی جبهه در کار شناسایی کار میکند . حتی به پدر و مادر هم چیزی نمی گفت. مرخصی که می‌آمد طوری وانمود می کرد که همه فکر میکردن توی جبهه کارش بخور و بخواب است. یکی دو بار هم به پدر و مادرمان گفته بود که آنجا فقط برای رزمنده‌ها چای دم میکند. پایش که به خانه می رسید پدر به حساب خودش اورا می برد توی باغ تا ازش کار بکشد که تنبل بار نیاید. این ها را پدر همیشه نقل می کند . هاشم هم علاقه زیادی به کار در باغ داشت . همان قدر که در بحث جبهه و شناسایی کار میکرد توی باغ هم کم نمی گذاشت . 🎤به روایت مجتبی مینایی فرد در منطقه‌ زبیدات همه بچه‌ها را جمع کرده بود یک جایی و مسابقه پرش گذاشته بود. من رفتم نگاه کردم موی بدنم سیخ می شد. از یک ارتفاع ۵ یا ۶ متری می پرید پایین و مشکلی هم پیدا نمی کرد!!! می‌گفت : حاج مجتبی تو هم بیا بپر دیگه !! تو چه مسئول اطلاعاتی هستی؟!! چیزی نمانده بود که مرا با آن وزن سنگین توی دردسر بیاندازد . هر کاری کرد قبول نکردم. .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫 🌷کنار خیابان پارک کرد. پیاده شد و گفت: همین جا باشید تا من بیام.نگاهی به انتهای خیابان کردم. ماشین های ارتشی در خیابان مستقر بودند و خیابان پر بود از مأموران ارتشی، احتمالاً آن شب حکومت نظامی بود. سریع رفت پشت ماشین، به سرعت کلید انداخت و در را باز کرد. صدای بهم خوردن شیشه نوشابه می آمد. درب ماشین را بست و با همان سرعت و عجله به سمت دروازه کازرون برگشت. با چشم دنبالش کردم. با سرعت تا پشت یک ماشین ریو ارتشی دوید. نوری در دستش شعله ور شد و بعد هم نور درخشید و به پشت ماشین کشیده شد. در یک لحظه ماشین ریو ارتشی کوره آتش شد و آتش از پشت آن زبانه کشید. تا سرباز ها و ارتشی هایی که اطراف بودند به ماشین برسند، محمد در سایه ها گم شد. چند دقیقه بعد دیدم پرید توی ماشین و بلافاصله دور زد و گفت: حالا بریم خونه! راوی همسر شهید 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹 ﭘﺎﻫﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸــﻜﻞ ﺩاﺷﺖ..... ﺷﺐ ﻋﻤﻠــﻴﺎﺕ چشــم هاش از گریه سرخ شده بود.😭😔 گفتم چے شــده سیـــد؟ گـفت: حتمــا" تو هـــم فــکر مے کنے, با این پاے لـنگم نمے تونــم بــیام تو عمــلیات...😞 اما مــن با همیـــن پــا,توے تمـــام آمـــوزش ها, پا به پاے بچه هـــا اومــــدم که بگـــم با یه پای علیـــل هم می شہ از کشـــور دفـــاع کرد و ﻣﻂﻤﺌنــم اگـــر شهـــید شــــدم, جدم (ع) به خاطـــر این پــا ردم نمیکــنہ! ﺑﺎﻻﺧــــﺮﻩ فرمانــده را راضے کرد...✅ همـــون شب با ذکـــر ع شـــهید شـــد!🌷 * * 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 *🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋*
🍃💚 🌿ورد لب و ذڪر شبِ عشاق علیسٺ 🌺تاصبح قیامٺ ولےالله علیسٺ 🌺من یاعلےو یاعلے گویم همہ عمر 🌿آنڪس ڪه مرا باب نجاٺ اسٺ، علیسٺ ✨🌺 💕💖 🌺 🎊🌷🎊🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🚨 💐🌺💐مــژده🌺💐🌺 به لطــف (س) و ع😭 و نظـــر ، با توجہ به مــبالغ جمع اورے شده توســط خادمین و محبین و دوستداران شهدا ، و همچنین همت یکی از خیّـــرین در پرداخت بقیه مبلغ ، امروز مبلغ بدهے آقای (ح.خ) زندانے کشاورز ، پرداخت شــد..... زبانمان کم است از تشکر الهی و همت شما عزیزان .... واقعا نمی‌دانیم چگونه امشب شادی خود را اعلام کنیم ...واقعا شکر خدا ....😭 انشــاءالله در ایام عید غدیر ایشان در کنار خانواده خود شاد باشند... ☘🎊 خداوند از بانــیان خیــر قبول کند و سبب ظهور منجے موعود را فراهم سازد .☘🔻☘🔻☘ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
❤️💚 🌱ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﭘﺎے ﮔﻠﻬـﺎ ﻫﻤﭽــﻮ ﺧﺎﺭﻡ ﺍﮔﺮ سـرمایہ ﺍے ﺑﺮ ڪﻒ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﺯ ﺭﻭے ﺍﺧﻠﺎﺹ ﻭ ﺍﺭﺍﺩٺ امیرالمُؤمِنیـنْ ﺭﺍ ﺩﻭﺳٺـ ﺩﺍﺭﻡ✨💚 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz