eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدا
" حسین پسر غلامحسین " عنوانے ڪه طے ماه هاے اخیر، آن را بسیار شنیده ایم.. اما به راستے او چ
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸تولــد (به روایت مادر) صفحات ۱۹_۱۷ 🦋 خانه ما در یکی از کوچه های قدیمی شهر بود که به آن "کوچه جیهون" میگفتند. همسرم معلّم بود و خدا را شکر وضع مالی خوبی داشتیم. خانه مان بزرگ و با صفا بود...با ورودی هایی مزیّن شده با داربست های انگور و باغچه ای بزرگ🌿 که در آن دو درخت کاج و انواع میوه های سیب، انار، به، گلابی و انجیر خودنمایی میکردند. بوی گل های پیچ، رز، یاس و محمّدی، فضای این خانه را عطرآگین میکرد.💐 آنچه بر زیبایی این خانه می افزود،صوت زیبای قرآن و اذان صبحگاهی غلامحسین بود. یادم می آید نذر شله زرد هر ساله ای که او به مناسبت رحلت رسول اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) در ماه صفر در این خانه برگزار می کرد، حال و هوای خاصّی به همه می بخشید. دقت غلامحسین در به دست آوردن برای فرزندان، آن هم از راه گچی که پای تخته سیاه می خورد، زبانزد خاص و عام بود!! او همسری مهربان و پدری دلسوز بود؛ همچنین مشاوری با تدبیر و مدیری توانا برای دانش آموزان.👌 علیرغم اینکه ما در دوران طاغوت زندگی می کردیم،امّا عشق به اهل بیت(ع)، توجه به قرآن و سخنان ائمه، به ویژه حضرت علی(ع) مهم ترین سرمایه زندگی ما بود..؛ به همین دلایل ، روز به روز عنایت حق را به وضوح درک میکردیم و درهای رحمت خداوند به سوی ما باز می شد.✨ همسرم به شغل معلّمی عشق می ورزید و چون به کشاورزی علاقه داشت، زمینی بایر در حوالی خانه خرید و اوقات فراغت به همراه بچّه ها در آن کار میکرد. چیزی نگذشت که این زمین خشک به باغی بزرگ، مملوّ از یونجه و درختان پسته تبدیل شد.🌳 فاصله سنّی بچه ها کم بود و تعدادشان زیاد...! امّا من سعی می کردم هیچ وقت از زندگی نَنالم که مبادا آرامش همسرم را بر هم بزنم. برای اینکه بار زندگی بر دوشم سنگینی نکند،بچه های بزرگ تر را در مسئولیت های خانواده شریک میکردم..؛ این شد که توانستم با سعه صدر و احترام به همسرم، به او در اداره امور بیرون و داخل منزل کمک کنم. رفتار و گفتار غلامحسین برای من الگو بود تا بتوانم فرزندانم را مطابق با که دوست داست، تربیت کنم. با اینکه پسرانم در مدارسی درس می خواندند که پدر،مدیر مدرسه آن ها بود (پرورشگاه صنعتی،یغماو ارباب زاده) امّا این از حسّاسیت من در تربیت شان ذرّه ای کم نمی کرد تا در ارتباط با خدا بیشتر دقّت کنم. در یکی از روز های تابستان۱۳۳۹ متوجّه شدم.... ❌کپی با ذکر منبع❌ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb