هدایت شده از سربندهای گمشده
#دعای_ماه_رمضان
🔰 دعای روز ششم ماه مبارک رمضان
🌹 #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🔸 اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصیِتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهی رَغْبـةَ الرّاغبینَ.
🔸 خدایا، مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار و با تازیانه های انتقامت عذاب مکن و از موجبات خشمت دورم بدار،بحق احسان ونعمتهای بی شمار تو ای حد نهایی علاقه واشتیاق مشتاقان.
╔═ 🍃🌺🍃 ═══
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
╚═══ 🍃🌼🍃 ═╝
🔻 #حاج_قاسم | #سردار_حجازی
🔰 حاج قاسم گفت : کارگردان
خداست، ما بازیگریم
📍سردار حجازی جانشین فرمانده
نیروی قدس در گفتگو با سایت رهبری:
به ایشان گفتیم آمریکاییها و اسرائیلی
ها خیلی تهدید میکنند، مراقب باشید.
نقش شما در این جبهه منحصر به فرد
است، اگر به شهادت برسید این جبهه
ضربه میخورد. ایشان گفت همه این
کارهایی که شده کار خداست. کارگردان
اوست، ما بازیگریم. با آمدن و رفتن
ما هم چیزی عوض نمیشود.
شادی روح #مرحوم_سردارحجازی صلوات
🌷🌱🌷🌱
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹🌹🌹🌹🌹
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_حاج_منصور_خادم_صادق*
* #نویسنده_بابک_طیبی*
* #قسمت_چهل_وهشتم*
_میوه که نخوردی .. لااقل چای.... نگاه کن جناب آقای مهندس! من صد بار دیگه هم به بچه هایی که از این حرف ها می زنند گفتم. شما نباید توقع داشته باشی آدمی که از اول جوانیش گذاشته رفته تو جبهه, حتماً متخصص باشه. سوادش بالا باشه. خوب اینها احتیاج به زمان داره. جنگ تازه دو سال تمام شده. حالا من نمیگم همه پسر پیغمبرند. بعضی ها هم یه سری مشکلات دارند. کارشون درست نیست .ولی خوب ما که نباید چوب چلفته کاری بقیه را بخوریم. حالا یه بنده خدایی اشتباهی ازش سر میزنه،ما باید هی تو سر و پاکال هم بزنیم!!؟نه آخه توی کجای دنیا اگه همسایه آدم دزدی کرد،آدم با خانواده خودش بحثش میشه. ؟!مسئله از این حرفها بالاتر ه.این حرفا مال بچه هایی که موقع جنگ داشتن یه قل دو قل و هفت سنگ بازی می کردند،نه مال من و تو. یادته؟حاج مجید سپاسی! یادته حاج شیر علی سلطانی! و بقیه بچه ها؟! پس خون این ها کجای دنیا می مونه؟! ها کجای دنیا؟! به همین راحتی پس زدیم؟!
_آخه نه !من نمی تونم تحمل کنم. اعصابم به هم میریزه . تو بیست و چهار سالگی مثل پیرمردهای ۷۰ ساله سردرد میگیرم وقتی ای چیا رو میبینم.
_بشین تو خلوت خودت گریه کن .سبک بشو. اصلاً فلسفه روضه برای امام حسین و اهل بیت همینه. آدم به یاد اونا به حال خودش گریه میکنه. احساساتش نمیمیره. خیلی از مشکلات روانیش رو حل میکنه.
_چقدر گریه ؟!هشت سال صبح تا پسین تو ای مملکت گریه بوده .بس نیست؟!
_خداوکیلی ما میگیم ملت نخندند؟! مخالفیم؟! ولی من و تو چی؟! من و تو بعد از «اسلامی نسب »بعد از «عبدالحمید حسینی» میتونیم گریه نکنیم؟! ببخشید من صدام بلند شدا.. چای سرد شد. راستی هنوزم به شعر علاقه داری؟! اشتباه که نمیکنم اون وقتا یه چیزی هم برام نوشتی؟! نه ؟! حالا بذار یه شعری بیارم برات بخونم ای دنیا هیچ ارزشی نداره!
«یاس بوی مهربانی میدهد.. بوی ایام جوانی می دهد»
دست و پات جمع کن یه دختر خوبی هم برات پیدا کنیم اینا همش مال مجردیه.
پژواک صداها در حیاط تمام شد. باز به شانهها برگشت. موج می خورد دست به دست می شد. یله می شد اما گم نمی شد .
از شاه چراغ بیرون زدند .فرامرز هم مثل بقیه می دوید و تقلا می کرد دستی به جلوی تابوت برساند. همانجایی که عکسی را چسبانده بودند.گاه کف چهار انگشت را به زحمت می رساند به تکه فلزی تابوت که از پارچه رویش بیرون زده بود و سردی مور مور کننده تری داشت از هوای بیرون،نمی توانست بپذیرد که صاحب این عکس،در این جعبه فلزی پیچیده در پرچم سرخ و سفید و سبز،روانه بیرحمی خاک است.
ادامه دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
✍بخشی از دست نوشته #شهید عباس دوران در تاریح هشتم تیرماه سال 60
👇👇
🌸...دلم نمی خواهد از سختی ها با همسرم حرفی بزنم.
دلم می خواهد وقتی خانه می روم جز شادی و خنده چیزی با خودم نبرم؛ نه کسل باشم، نه بی حوصله و خواب آلود تا دل همسرم هم شاد شود. اما چه کنم؟ نسبت به همه چیز حساسیت پیدا کرده ام. معده ام درد می کند.
دکتر می گوید فقط ضعف اعصاب است. چطور می توانم عصبانی نشوم؟
آن روز وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی شیراز را به نام من کردند، غرور و شادی را در چشم های همسرم دیدم.
خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم.
ولی همین که پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم.
حواله زمین راپاره کردم، ریختم زمین. یعنی فکر می کنند ما پرواز می کنیم و می جنگیم تا شجاعت های ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند؟😔
باید بازبان خوش قانعش کنم که انتقال به تهران، یعنی مرگ من...😞
چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است...
🌺☘🌺☘🌺
#ﺷﻬﻴﺪﻋﺒﺎﺱ_ﺩﻭﺭاﻥ
#شهدای_فارس
#شهدای_ارتش 🌷
🌺🌹🌺🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 بدون تعارف با #شهید_سردار_حجازی جانشین #سپاه_قدس
🔺 ناگفته هایی از شب شهادت حاج قاسم از زبان سردار حجازی
🌷 جانباز شهید سردار حجازی، خار چشم دشمنان که عصر دیروز به دیدار یاران شهیدش شتافت، چند ماه پیش در گفتگو با برنامه بدون تعارف، از روابط نزدیکش با سردار دلها گفت...
🌹 روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
╔═ 🍃🌺🍃 ═══╗
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
17.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎐 #مکتب_حاج_قاسم
🎥 زینب سلیمانی:
🔸سردار حجازی یکی از ارزشمند ترین یادگاران دفاع مقدس و جبهه مقاومت بود؛ با رفتن سردار داغ دلمان تازه شد
🔰 نشر دهید
🌷🍃🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
بیست و ششمین مرحله
#کمک_مومنانه
#به_نیابت_امام_زمان عج و شهدا
#نذرظهورمنجی_موعود
🌿🌿🌿🌿🌿
امام خامنه ای : *همه کمک کنند نهضت کمک مومنانه به #اوج برسد (رمضان ۱۴۰۰)*
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
تهیه بسته های مواد غذایی و معیشتی
و توزیع بین نیازمندان در ایام ماه مبارک رمضان
🔹🔸🔹🔸🔹
شماره کارت جهت مشارکت(دریافت نذورات و صدقات و...) 👇👇
6037997950252222
*بانک ملی . بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام*
🌱🌹🌱🌹
تحویل حضوری کالا( شامل برنج ، گوشت ، مرغ ، حبوبات ، رب و ماکارانی و....)
تلفن هماهنگی:
۰۹۰۲۴۱۶۸۹۸۸
⬇️⬇️⬇️⬇️
مراسم میهمانی لاله های زهرایی
عصر هر پنجشنبه. دارالرحمه شیراز . قطعه شهدای گمنام
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز*
#مرکز_نیکوکاری_شهدای_گمنام شیراز*
دل من تنگ همین یڪ لبخند...
و تو در خنده مستانہ خود میگذرے!
نوش جانت اما...✨
گاه گاهے بہ دل خسته ما هم نظرے !!
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
هدایت شده از سربندهای گمشده
#دعای_ماه_رمضان
🔰 دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
🌹 #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🔸 اللهمّ اعنّی فیهِ علی صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین.
🔸 خدایا یاری کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و شب زنده داری و از لغزش ها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی ام کن، به توفیقت ای راهنمای گمراهان.
╔═ 🍃🌺🍃 ═══╗
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
╚═══ 🍃🌼🍃 ═╝
8.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سردار حجازی در گفتگو با "المیادین" : نقش اساسی سردار سلیمانی در شکل گیری و انسجام نیروی قدس سپاه
*#سرداردلها 🌷*
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋*
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_حاج_منصور_خادم_صادق*
* #نویسنده_بابک_طیبی*
* #قسمت_چهل_ونهم*
پیاده ها آن طرف جویی می ایستادند دقایقی و از کنارههای جمعیت نام صاحب تابوت را میپرسیدند و گاه ناباورانه مبهوت و گریان می پیوستند به جمعیت.یا به جنبش سری با «خدا رحمتش کنه »«معلومه آدم خوبی بوده »به راهشان ادامه می دادند.به میدان شاهزاده قاسم رسیده به و سینه زدن و بعد به دارالرحمه!
زنها نمی توانستند داخل قبر را ببیند .چند تایی مواظب مادر و همسرش بودند و بقیه چشمی به لایههای حلقه دور قبر می انداختند و ناله می کردند.
انگار رابطه ایست بین لحظه پایان مراسم تشییع و خاکسپاری عزیزی از دست رفته با آغاز واگویی خاطراتش که بسته به شخصیتش، تا روزها ،ماه ها و گاه سالها ادامه دارد.
باد می آمد و هر یک پراکنده می شدند به سویی. هر چند نفرباهم میرفتند باز باد می آمد و باد.
برگ چنار های دارالرحمه زرد میشد و سبز و باز ،زرد و باد می پیچید در آن ها و برگها را که انگار دستی با انگشتان جمع شده بودند در حاشیه ای روی هم می انباشت.غریبهای تنها دست در جیب و سر زیر انداخته پا روی برگ های مچاله می گذاشت.
«قرچ قرچ» از نظر دور می شد تا خاطرات او را با ثانیه های سیاهی که در راه بودند در میان بگذارد.
«همین دیروز بود خاکت کردیم. حالا سه سال است سه سال!! دنیا همینطور می گذرد. آدم نمی فهمد رفتن یعنی چه! تا هست قدر هم را نمی داند. حالا محمد مهدی پنج سال شده. دیروز با آقایحیی دیدمش. حواسش نبود من هم هستم. دقیق شد به صورت آقا یحیی. گفت:« عمو شما چقدر به بابام شباهت دارین!»خبرش را دارم راضیه و مرضیه هم خوب درس می خوانند.شنیده ام اصرار دارند به خاطر محمدمهدی هم که شده فامیلشان را بگذارند خادم صادق! خیلی به او نزدیک اند. انگار نه اینکه فقط از مادر یکی هستند.
های حاجی..! میدانستم خیلی دل حوصله نداری شهربازی بروی. این را از روحیاتت می خواندم.ولی به خاطر بچه ها و مادرشان که شادی آنها مهمترین لذت برایش بود،میرفتی و طوری تظاهر میکردی که انگار به تو هم خیلی خوش می گذرد.و چقدر آفتاب که عصر آن روز از شیشه جلوی ماشین تو می آمد،لذتی را که درصورت میدرخشید خوب نشان میداد،وقتی یکی از دخترها بعد از ماهها زندگی بلاخره «بابا» صدایت کرد.
یادم نرفته اندوه همیشگی چشمهایت را .وقتی عصر آن روز با بابا صدایت کردند ناگهان خاموش شد آن اندوه و گونه هایت از لذتی موهوم گل انداخت.
افسوس که دیگر نمی آید آن غروب،که زیلوها را بیندازیم روی چمن های دروازه قرآن و سفره پهن کنیم رویش و اولین ستاره که در آسمان آمد،تو از پیراهنت ،مهری در آوری و روی چمن ها بگذاری،و روبه قبله بایستی .وقتی به سجده بروی و به رکوع،من متعجب که تو کی دست نماز گرفته ای؟!
از حلقه های خانوادگی دورمان چند نفر چپ چپ نگاه کند و با هم پچ پچ کنند و من هم آن وقت در چشم هایشان می خواندم که دارند تو را به خاطر قسط های عقب افتاده یا بالا رفتن اجاره خانه شان و بعضی به خاطر نداشتن بیشتر از یک ماشین و یک خانه به پای میز محاکمه می کشند در ذهن ،و وقتی مهرت را به جیب پیراهنت برگرداندی و تنگ شربت را برداشتی به چند حلقه دور و برمان تعارف کردی،میدانستم بعضی شان باز هم تو را به پای محاکمه می کشانند و دوست داشتم بلند شوم یقه شان را بگیرم و داد بزنم ولی تو بارها به من گفتی در سکوت راز بزرگی خوابیده و گذشت زمان خیلی چیزها را به بشر می فهماند.
ادامه دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
رو به مسؤلینی که خبر شهادت حسین را اورده بودند گفتم, من می توانم پسرم را شناسایی کنم. مرا بردند کنار شهیدی که امده بود. لباس روی سینه اش را کنار زدم. اشک در چشمانم پیچید. گفتم خودش است حسین من!
گفتند چطور؟
گفتم پسرم عاشق امام حسین بود, در کودکي وقتي برای عزاداري سرور و سالار شهيدان به «مسجد جامع سعادت آباد» مي رفت آن قدر با دستانش محکم بر سينه مي زد که جاي انگشتانش بر روي سينه ي سمت چپ او باقي ماند!
#ارتشی_شهید حسین باقری
#شهدای_فاﺭﺱ🌹
#ﺷﻬﺪاﻱاﺭﺗﺶ
🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ