مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
امشب به نخل آرزویم برگ پیداست
در چهره ی زردم نشان مرگ پیداست
امشب مرا در بستر خود واگذارید
بیمار بیت وحی را تنها گذارید
دوران هجرم رو به اتمام است امشب
خورشید عمرم بر لب بام است امشب
بیرون برید از خانه زینب را که حاشا
مادر دهد جان و کُند دختر تماشا
گوئید مولا را که در مسجد نشیند
تا مرگ یارش را به چشم خود نبیند
خجلت زده از اشک فرزندان خویشم
اسما تو تنها وقت مُردن باش پیشم
پیش حسن از اشک ماتم رخ نشوئی
جان حسینم با علی حرفی نگوئی
چون روز آخر بود، کار خانه کردم
گیسوی فرزندان خود را شانه کردم
دیدی چه حالی در نمازم بود اسماء؟
این آخرین راز و نیازم بود اسماء
آخر نگاه خویش را سویم بیفکن
میخوابم اینک پرده بر رویم بیفکن
بنشین کناری ناله از دل در خفا زن
بانوی خود را لحظهای دیگر صدا زن
دیدی اگر خامش به بستر خفتهام من
راحت شدم، پیش پیمبر رفتهام من
آیند چون اطفال معصومم به خانه
پرسند از مادر خبرداری تو یا نه؟
دیدند اگر خاموش و بیتاب است مادر
آهسته با آنها بگو خواب است مادر
چون سوی حجره کودکانم رو نهادند
یکباره روی جسم رنجورم فتادند
مگذار ساعتها تنم در بر بگیرند
مگذار آنان هم کنار من بمیرند
بفرست مسجد آن دو طفل نازنین را
کآرند بالینم امیرالمؤمنین را
شبها برایم بزم اشک و غم بگیرند
در خانه ی آتش زده ماتم بگیرند
از من بگو با زینب آزادۀ من
برچیده مگذاری شود سجادۀ من
من رفتم اما یادگارم زینب اینجاست
تکرار آهنگ دعایم هر شب اینجاست
حاج غلامرضا سازگار
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
حضرت زهرا سلام الله علیها
دیده شد دریای اشک و عقده از دل وانشد
ماه گم گردید و امشب هم اجل پیدا نشد
آنچنان کاندر جوانی قامت من گشت خم
روز پیری هیچکس اینگونه قدش تا نشد
تا سحر شب را بسر بردم بحال احتضار
هیچکس حتی اجل حال مرا جویا نشد
روز روشن خانه ام را از جفا آتش زدند
این چنین بی حرمتی با خانه اعدا نشد
بهر ذی القربا موّدت خواست قرانت ولی
جز به قتل من ادا حق ذوی القربا نشد
کُشته گشتم بارها از خانه تا مسجد ولی
شادمانم که سر موئی کم از مولا نشد
همسری چون من براه شوهر خود جان نداد
کودکی چو محسنم قربانی بابا نشد
بر فراز منبرت گردید حقّم پایمال
هرچه نالیدم لبی هم در جوابم وانشد
بر رخ پوشیده ام آثار سیلی نقش بست
منکه رویم باز پیش چشم نابینا نشد
ای قلم بنویس، ای تاریخ در خود ثبت کن
یکنفر در موج دشمن حامی زهرا نشد
همچو «میثم» دوستان در اشک حسرت گم شدند
قبر ناپیدا ی زهرا عاقبت پیدا نشد
حاج غلامرضا سازگار
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
حضرت زهرا سلام الله علیها
همسرم راز نهان خویش با حیدر بگو
جان من از آنچه آمد بر سرت دیگر بگو
رازهای خویش را دیگر مبر در خاک گور
یا ز سرّ سینه یا از زخم میخ در بگو
از چه دائم میروی از هوش و بازآیی به هوش
از چه می پیچی بخود پیوسته در بستر بگو
رخ اگر می پوشی از من دیگر از زینب مپوش
ماجرای کوچه با آن نازنین دختر بگو
محسنت بین درو دیوار با قاتل چه گفت
لاله ی پژمرده ام از غنچه ی پرپر بگو
ماجرای گوشواره بر کف دستت چه بود
رازی از این غصّه ی سربسته با حیدر بگو
ای بهشت من که رو کردی تو در باغ بهشت
آنچه را با من نمی گوئی به پیغمبر بگو
حاج غلامرضا سازگار
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
گلشن عقبی
دخترم خوش آمدی جای تو در دنیا نبود
بیوجود تو صفا در گلشن عُقبا نبود
جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب
بی تو جز خون جگر در دیده ی زهرا نبود
دخترم آن شب که من دست علی دادم تو را
جای پنج انگشت سیلی در رُخت پیدا نبود
جان بابا نقش این سیلی گواهی میدهد
هیچکس مثل من و مثل علی تنها نبود
دخترم روزیکه بر ماه رخت سیلی زدند
هرچه میپرسم بگو آیا علی آنجا نبود؟
جان بابا بود امّا دستهایش بسته بود
چارهای جز صبر بین دشمنان او را نبود
دخترم آیا حسینم دید مادر را زدند
شاهد این صحنه آیا بود زینب یا نبود؟
جان بابا لرزه بر اندامشان افتاده بود
ذکرشان جز یا رسول الله و یا اُمّا نبود
دخترم با آن همه احسان که دید امّت زمن
بوسه ی گُل میخ در اجر ذوی القربا نبود
جان بابا خانه پر گردید از دشمن ولی
هیچکس جز فضه و دیوار و در با ما نبود
دخترم چون سینه ی مجروح تو آسیب دید
درد آن جز در درون سینه ی بابا نبود
جان بابا سوز آن از نظم «میثم» سر کشید
ورنه تا این حد شرر از شعر او پیدا نبود
حاج غلامرضا سازگار
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
4_5764997274136479824.mp3
6.22M
#روضه_حضرت_زهرا
ذکر توسل به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه۹۸
ای گل مرو طراوتِ باغِ مرا نبر
شبنم مباش ، بیشتر از یک سحر بمان
یک بار بی کمک سرِ زانویِ خود بایست
بانویِ من به زانویِ حیدر توان بده
*این حال خوش و اشکِ چشمت روضه خوانُ سر ذوق میاره ..
فرج امام زمان دفع بلا و گرفتاری .. از همه التماس دعا ..*
چه کنم آتشی افتاده به جانم چه کنم
آتش از آبِ دو چشمم ننشانم چه کنم ..
آشیخ رضا سراج میفرمود آی مردا خدا کنه هیچ وقت به چه کنم چه کنم روزگار گرفتار نشید ..
من که هرکس گره ای داشت
کمک از من خواست
گره ای خورده به کارم
که ندانم چه کنم ..
#استاد_حاج_علی_انسانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمة_الزهرا_س
هدایت شده از شمس (ساقی)
#بسیج
واژهای ناب و دلرباست بسیج
پیـــــرو راه اولیـــــاست بسیج
و چه زیبــا امــامِ راحــل گفت:
لشکر مخلـص خـــداست بسیج
سید محمدرضا شمس (ساقی)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
#بسیجی
بسیجی کیست؟ از عالم بریده
پی امداد محرومان دویده
بسیجی رستم پا در رکاب است
بسیجی پهلوان انقلاب است
مرام هر بسیجی این چنین است :
که عاشق هست و عشقش راستین است
بدون مُزد و منت کار کردن
گذشتن از خود و ایثار کردن
به وقت رنج و غم، غمخوار گشتن
به وقت غصهها ، دلدار گشتن
بسیجی تکیهگاهی استوار است
بوَد کوه وقار و بردبار است
به هر کاری به نفع میهن خویش
بوَد خودجوش و پا را مینهد پیش
بسیجی نیست اهل رانتخواری
بسیجی کی کند کار شعاری؟!
بسیجی عاری از ریو و ریا هست
بسیجی بندهی خاص خدا هست
نباشد در سرش فکر ریاست
کُند از کشورش با جان حراست
مبادا دست اهریمن بیفتد
خزان بر پیکر گلشن بیفتد
پیام هر بسیجی این چنین است :
که باش آگاه! دشمن در کمین است
بسیجی بود و جنگ و جاننثاری
بسیجی بود و عزم پایداری
بسیجی و سلحشوری و رادی
به وقت مشکلات اقتصادی
بسیجی حامی مستضعفان است
بسیجی قهرمانی بی نشان است
بسیجی شیر میدان نبرد است
بسیجی غمگسار اهل درد است
بسیجی فاتح دلهای خستهست
بسیجی با خدایش عهد بستهست
بسیجی عاری از هر انحراف است
نماد الفت است و ائتلاف است
بسیجی (ساقی) بزم وجود است
شراب معرفت زای شهود است
بسیجی را من اینسان میشناسم
اگر مدحش نگویم ناسپاسم
اگر دیدی بسیجی، نیست اینسان
بسیجیاش مخوان هرگز بهدوران
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
(مطابقت #نهاد و #فعل)
بهطور عادی #نهاد از جهت #شخص و #شناسه با #فعل مطابقت دارد؛ برای مثال در جملهی زیر، کلمهی #آدمها بهصورت #جمع بهکار رفته است، پس فعل متناسب با آن نیز جمع است.
آدمها میتوانند دروغ بگویند و میگویند؛ بیاختیار، ناخودآگاه و بیمارگونه، بیآنکه به پیامدهایشان فکر کنند.
مواردی که سبب اختلاف نهاد و فعل میشود. :
۱- اگر نهاد، انسان و مفرد باشد، فعل میتواند برای ادای احترام بهصورت جمع به کار برده شود.
بازپرس محترم، برای تکمیل هرچه سریعتر این پرونده سؤالاتی پرسیدند.
۲- اگر نهاد جمع و بیجان باشد، میتواند هم با فعل مفرد هم با فعل جمع به کار برود؛ اگرچه شکل جمع آن در فارسی امروز پرکاربردتر است.
کتابها از دستم افتاد.
کتابها از دستم افتادند.
#نکته:
اگر نهاد جمله، #جمع و #بیجان باشد، اما با استفاده از آرایههای تشخیص، ویژگی انسانی به آن نسبت داده شود، فعل فقط به صورت #جمع به کار میرود.
ستارهها نگاه میکنند.
۳- هر یک از اسامی جمع نیز دربارهی تطابق با فعل، قواعد خاصی دارند.
الف) برای اسمهای جمع جاندار نظیر قافله، کاروان، لشکر، سپاه، دسته، مجلس، شورا، هیأت، گروه، مجمع، گله و رمه فعل مفرد بهکار میرود.
کاروان به مقصد رسید.
گروه پنج به علاوه یک جلسه تشکیل داد.
ب) اگر کلمهی مردم در جایگاه نهاد به کار رفته باشد، فعل بهصورت جمع نوشته میشود.
مردم برای اهدای خون آمده بودند.
ج) وقتی کلمهی ملت به عنوان نهاد بهکار میرود، فعل هم بهصورت مفرد و هم به صورت جمع میآید.
ملت کوشا نباید زیر بار ستم برود.
ملت کوشا نباید زیر بار ستم بروند.
د) اسم جمع #دسته، اگر برای #بیجان بهکار رود و در جایگاه نهاد باشد، فعل فقط به صورت #مفرد میآید.
دستهای پول پیدا شد.
دسته گلها آماده شد.
۴- هر یک از اسامی مبهم از قاعدهای خاص پیروی میکنند.
الف) اگر اسمهای مبهم یکی، کسی و هرکسی، برای جاندار به کار رود و در جایگاه نهاد قرار بگیرد، فعل به صورت #مفرد میآید.
کسی اینجا نیست؟
هر کسی میتونه با ما بیاد.
فکر کنم یک نفر سر رسید.
ب) اگر نهاد، یکی از اسمهای مبهم جاندار مانند: هر یک، هر کدام، هیچ یک و هیچ کدام باشد، فعل میتواند هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع بیاید.
هیچ یک با من همراهی نکردند.
هیچ یک با من همراهی نکرد.
هرکدام به راهی رفتند.
هرکدام به راهی رفت.
ج) اگر اسم مبهم #بعضی برای جسمی بیجان و در موقعیت نهاد به کار رود، فعلش میتواند هم بهصورت #مفرد و هم به صورت #جمع به کار رود.
بعضی لباسها، بادوامتر است.
بعضی لباسها بادوامترند.
۵- فعل برخی از جمعهای مکسر همیشه با فعل مفرد به کار میرود. مهمترین این کلمات عبارتند از: اخلاق، عواقب، روابط، احوال، وظایف، مخارج، مداخل.
اخلاق او ناپسند است.
عواقب این انتخاب، روزی گریبانگیر تو خواهد شد.
۶- درباره کلمهی اینجانب باید توجه داشته باشید که در نامههای اداری وقتی به نشانهی تواضع و ادب، در جایگاه نهاد به کار برود فعل آن به صورت مفرد و سوم شخص بهکار میرود.
اینجانب تایپیست امور اداری به استحضار میرساند که دورهی آموزشی را با موفقیت به پایان رساندهام.
#نکته:
باید توجه داشت که در برخی جملات، همراهی نهاد با حروف در مفرد یا جمع بودنِ فعل تأثیرگذار است:
استاد و دانشجویان برای ارائهی یک مقالهی علمی به دانشگاه رفتند.
استاد با دانشجویان برای ارائهی یک مقالهی علمی به دانشگاه رفت.
آموزش عروض و قافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
روابط عمومی کانال آموزش عروض
ابوالفضل عامری
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#مصیبت_کوچه
#غزل
این چند وقت زهرا مشغول دوختن بود
دلواپسِ علی و در فکرِ پیرهن بود
در خانه کار کردم اما به دل نچسبید
از بسکه دستم از صبح بر شانهی حسن بود
با جبرئیل گفتم جانِ تو و علیجان
من را زِ پا در آورد زخمی که در بدن بود
روزیِ خویش را صبح از دست من گرفتهاست
شهری که هیزمِ آن پشت حیاط من بود
شهری که آتش آورد جای عیادت و دید
زهرا بجای آن در مشغول سوختن بود
آنکه دلیلِ ایجادِ عالم است مردم
بر دستْ ریسمان و بر گردنش رسن بود
ماندم علی نیاُفتد بین مدینهای که
مردی نداشت غیر از یک زن که شیرزن بود
گفتم گواه دارم گفتم که ارث دارم
گفتم علی است شاهد اما جواب "لَن" بود
میگفت بین مسجد با من : دروغگویی
آنکه میانِ کوچه بدجور بد دهن بود
اصلا جدا نمیشد دستم, ولی شکستش
از خانه تا به مسجد یک جنگِ تن به تن بود
قنفذ که خسته میشد جایش مغیره میزد
این پشتِ هم زدنها پیشِ ابالحسن بود
در گوشِ گهواره دیشب به گریه گفتم
ای کاش قدِ محسن در خانهام کفن بود...
شعر: حسن لطفی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث