هدایت شده از شهید مدافع حرم احمد اعطایی
✨راوی: خواهر بزرگوار شهید
🔸محجوب و با ادب بود.
🔹خیلی احترام بزرگتر را رعایت میکرد. به رضایت پدر و مادر اهمیت میداد.
🔸به درخواست کمک کسی نه نمیگفت و هر چقدر برایش سخت بود بجان میخرید تا هر طور شده کمک کند.
🔹ارادت ویژه ای به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت.
🔸به مسئله حلال و حرام، نگاه به نامحرم بسیار حساس بود.
✨راوی: همرزم و دوست شهید مهدی توکلی
در #فلوجه_منطقه_صغلاویه، از آنجایی که محمد تخصص و تبحر خاصی با #اسلحه_اشتایر داشت با اولین شلیک یکی از حرامی های دشمن رو به هلاکت رسوند و بقیه شان پا به فرار گذاشتند تو همین لحظه دیدم محمد داره دنبال #آب میگرده. من اول فکر کردم به خاطر تشنگی آب احتیاج داره یکی از مدافعین حرم عراقی یک بطری آب آورد و به محمد داد دیدم بجای نوشیدن آب داره #تجدید_وضو میکنه و همانجا ایستاد به نماز خوندن بعد از اینکه نمازش تموم شد بهش گفتم که هنوز وقت نماز نشده که چرا نماز خوندی؟یه لبخند ملیحی زد و گفت: نماز رو به این دلیل خوندم که اول شکر خدا رو بجا بیارم و ثانیا این رو بگم که اگر این حرامی رو به درک واصل کردم از روی هیجان و هوای نفس نبوده بلکه به خاطر دستور خداوند متعال بوده و فقط هدف از بین بردن کافران و دشمنان اهل بیت علیهم السلام بوده.
✨نحوه رفتن به سوریه:
قبل از رفتن به سوریه #چهار_دوره در جهاد #عراق مشارکت کرده بود(تمام دفعات با هزینه شخصی). ایشان قبل از اعزام به سوریه برای اینکه بتواند برود و کسی سد راهش نشود #چهل_روز #روزه بود و هر شب تا صبح مشغول نماز شب و عبادت. و #سه_شبانه_روز هم در حرم #امام_رضا(علیه السلام). تا بدون مشکل به سوریه برسد و پس از اینکه به سوریه رسید به گفته همرزمانش #هشتاد_روز دیگر روزه گرفت به خاطر اینکه به او اجازه دفاع از حریم ناموس حضرت علی (علیه السلام) را داده اند.
#یادش_با_صلوات
#نزد_بی_بی_دوعالم_دعایی
@shahidataei64
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
#چفیـــــــــــه_میگویــد
🌺چفیه میگوید:
به خوبی یاد دارم آن روزها را که #عرق از جبین کشاورزان نخلستان🌴 #برمیگرفتم و گاه بر گرد کمر ماهی گیران🐟 بر روی دریای بی انتها روان میشدم.
🌺چفیه میگوید:
به یاد دارم آن زمان را که #ترکش، پای رزمنده ی #بسیجی را دریده بود، واو چنگ برخاک میزد ومن،طاقتم برسر می آمد😔 و خودرابه دور پای اومی پیچیدم وسخت #می_فشردم،آن قدرکه خون بر پیکرش بر می گشت و من سرتا پا سرخ میشدم،مانند شقایق🌸...
🌺چفیه میگوید:
آنگاه که خورشید سوزان☀️،امان بچه ها را بریده بود،دامن به #آب داده و روی سوخته ازآفتابشان را نوازش می کردم🙂، شاید که با #خیسی تنم، کمی از سوزش وجودشان بکاهم👌.
🌺چفیه میگوید:
آن زمان که به #نماز می ایستادند عبایشان می شدم و در دل شب🌙 تنها محرم رازشان... و من بودم که در #توسل_های پیش از عملیات، صورت رزمندگان را می پوشاندم تا که هیچ کس جز محبوبشان اشکشان😭 را نبیند من بودم" و چشم های #ملتمس و خیس آنها" و این آبروی من از همان اشک هاست.
🌺چفیه میگوید:
هرگاه که زمین🌎 به لرزه می افتاد و آسمان شب با #منورها چراغانی می شد، فریاد #یازهرا(س) دردشت🍃 می پیچید و رزم خون در میدان رزم برپا بود، به یاد دارم آن هنگام که رزمنده ای بسیجی در خون #می_غلتید، من اولین کسی بودم که بر بالینش می نشستم😔؛ او هفت آسمان را می نوردید و من، با کوهی از غم فراق😞، وجود #نورانیش را در آغوش می گرفتم و آن قدر آن را می بوییدم تا تمام وجودم را #خون_زخمهای_پیکرش در بر میگرفت.
🌺چفیه میگوید:
شما ندیدید آن هنگام را که بچه ها دل به دریا🌊 زده بودند و تکه تکه ی #بدنهایشان میدان رزم را گلگون🌷 میکرد، رفیقانشان آن تکه ها را در بالینه من جمع می کردند و من همچون بقچه ای می شدم از گوشت و خون #خوبان😭.
🌺و آنگاه که نبرد به پایان⛔️ میرسید، اشک حسرت یاران خمینی(ره)😭، تمام وجودم را در بر می گرفت
👈 #چفیه شرح جان فشانی عشـ❤️ـاق است
👈 #چفیه معطر از عطر بسیجیان است.
👈 #چفیه منتظر است، منتظر یاران امام عصر(عج)🌸🍃...
👈 #چفیه همراه بهشتیان🕊 است و ریسمان ولایت،نشانه منزلت و پاکی است و یادگار جنگ.
🌺🍂خوشا به حال آنان که #چفیـــــــــه همراه زندگیشان است😔👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه3⃣6⃣
💠256 بفرستید
🔹برای اینکه #شناسایی نشیم، تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک #کد_رمز گذاشته بودیم.کد رمز #آب هم 256 بود.
🔸من هم بی سیم چی بودم .چندین بار با #بی_سیم اعلام کردم که 256 بفرستید.اما خبری نشد. بازهم اعلام کردم برادرای #تدارکات 256 تموم شده برامون بفرستید، اما خبری نمی شد.
🔹 #تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود. من هم که کمی #عصبانی شده بودم و متوجه نبودم بی سیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم😡 مگه شما متوجه نیستید برادرا؟ میگم 256 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند.😆😆
🔸تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر #خنده و گفتند با صفا کد رمز رو که #لو دادی.😂 اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همه #تشنگی رو یادشون رفت.😉😃
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
♨️نصفِ تاریخ🗓 عاشقی « #آب» است
💢قصههایی عمیق و پر احساس
💧قصههایی پر از #فداکاری
💢قصههایی عجیب، اما خاص👌
💧قصۀ آبِ #چشمۀ_زمزم، زیرِ پاکوبههای اسماعیل
💢قصۀ نیل و حضرت موسی، قصۀ آن گذشتنِ حسّاس
💧قصۀ حفظِ حضرت #یونس، توی بطن نهنگ، در دریا،یا که نفرینِ #نوحِ پیغمبر، بر سرِ مردمِ نمک نشناس
💢قصۀ ظهر روز #عاشورا، بستنِ آب روی وارثِ آن کربلا بود و یک حرم، تشنه😔، کربلا بود و حضرتِ عباس😭 بین افسانههای آب و جنون،
💧قصۀ بیست و هفت سالهای از صد و هفتاد و پنج تا #غواص😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh