هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣0⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔹نزدیک "عملیات خیبر" بود. #زمستان بود و ما در اسلام آباد غرب بودیم. از تهران آمد خانه. چشم های سرخ و خسته اش داد می زد چند شب است #نخوابیده.
🔸تا آمدم بلند شوم، نگذاشت. #دستم را گرفت و نشاندم. گفت: "امشب نوبت من است که از #خجالت تو بیرون بیایم". گفتم: " ولی تو، بعد از این همه وقت ، خسته و کوفته آمدی و ..." نگذاشت حرفم تمام شود.
🔹رفت خودش #سفره را انداخت. غذا را کشید و آورد. بعدی هم غذای #مهدی را با حوصله داد و سفره را جمع کرد. چای ریخت و آورد دستم و گفت : "بفرما بخور. "
✍ به روایت همسر
شهید حاج محمد ابراهیم همت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_بهشتی (ره):
💢آنان که #زمستان را از پشت پنجره دیده اند و گرسنگی را هم فقط در کتابها📚 خواندند.
💢نخواهند توانست✘ که #نمایندگان شایسته ای برای دفاع از حقوق مردم باشند.
#درست_انتخاب_کنیم✅
🌹🍃🌹🍃
@gomnam1311