رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
💢 حجةالاسلام پناهیــان : #شهــدا ... جاذبهی عجیبی دارند اثر مغنـاطیسی شهـدا در آدم هـای سالـم می
هدایت شده از رمانکده مدافعین عشق
بسم رب الشهدا
#قسمت_سوم
#مدافع_امنیت
من و پویا از بچگی علاقه داشتیم اما حجب حیامون همیشه مانع از ابراز این علاقه می شد
بالاخره ۱۳خرداد ۹۶ب عقد هم آمده ایم
دوران عاشقی من و پویا شروع شد پویا سرباز بود و قرار بود عید ۹۷زندگیمان شروع کنیم که خداوند جوری دیگر برایمان رقم زد
زمان قرائت خطبه عقد صدای ضربان قلب خودم و پویام میشنویدم
خطبه عقد که میخوندن باراول دوم برخلاف همه عروسها گفتن عروس داره سوره نور میخونه
بار دوم برای خوشبختی مون دعا کردم
بار سوم با استناد از آقا امام زمان و شهدا با اجازه از پدر و مادرم و بزرگترا بله
حاج آقا:خوب ب میمنت و مبارکی
ماشاالله که آقای داماد سرباز اسلام هستن ان شاالله سرباز امام حسین بشن
سفید بخت بشید ان شاالله
دعای عاقدمون چه زود ب استجابت رسید و پویام تو ایام اربعین سرباز امام حسین شد
عاشقی من و پویا دوران شیرین 🙂😍بود
#ادامه_دارد
نویسنده :بانوی مینودری
🚫کپی تنها ب شرط هماهنگی با نویسنده حلال است
https://eitaa.com/mCc8095f9d9c
رمانکده مدافعین عشق
هدایت شده از کف خیابان🇮🇷
مجاهد.دمشق:
در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود. در شهریور ماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعتهای انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگیهای بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی میکرد.
#زندگی_نامه_شهید_محمودرضا_بیضائی
#قسمت_سوم
هدایت شده از شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
رمان #عارفانه
#قسمت_سوم
من به طوز ناخودآگاه در تمام مراسم این شهید حضور داشتم.😊
👌شاید این بار مسئولیتی بر عهده ماست.
شاید خدا می خواهد یکی از بندگان خالص و گمنام درگاهش را که بسیار ساده و عادی در میان ما زندگی کرد را به دیگران معرفی کند.
هرچند از دوران شهادت ایشان چندین دهه گذشته اما با یاری خدا تصمیم گرفتیم که خاطرات این عبد الهی را جمع آوری کنیم.
تازه زمانی که کار شروع شد، متوجه دیگر سختی ها شدیم.
احمدآقا از آنچه فکر می کردیم بسیار بالاتر بود.✨
اما اگر استادالعارفین این گونه در وصف این جوان سخن نمی گفت، کار بسیار سختتر می شد.
🍃🌸 @shahid_ahmadali
...برخي ها مخالف اين حركت بودند! حتي از بچه هاي بسيج!
ميگفتند شما اين كار را ميكنيد، ولي يك سري از اراذل و اوباش اين
تصاوير را پاره ميكنند و به شهدا اهانت ميكنند.
اما حقيقت چيز ديگري بود. ارادت مردم به شهدا فراتر از تصورات دوستان
ما بود.
الان با گذشت شش سال از آن روزها هنوز يادگار هادي و دوستانش را
روي ديوارهاي محل ميبينيم.
هيچ کس به اين تابلوها بي احترامي نکرد، بر عکس آنچه تصور ميشد،
تقاضا براي نصب تابلو از محلات ديگر هم رسيد.
در بسياري از محلات اين حرکت آغاز شد. بعد هم بسيج شهرداري،
حرکت عظيمي را در اين زمينه آغاز کرد.
بعد از آن در برگزاري نمايشگاه براي شهدا فعاليت داشت، هادي كسي بود
كه به تأييد تمام دوستان، وقتي كار براي شهدا بود، با تمام وجود كار ميكرد.
يكبار در ميدان شهيد آيت الله سعيدي او را ديدم. نيمه هاي شب آنجا
ايستاده بود!
نمايشگاه شهدا در داخل ميدان برقرار بود. تمام دوستانش رفتند اما هادي
مانده بود تا مراقب وسايل و لوازم نمايشگاه باشد.
از ديگر کارهاي هادي که تا اين اواخر ادامه يافت، فعاليت در زمينه ي
معرفي شهدا بود.
براي شهدا پوستر درست ميکرد، در زمينه ي طراحي تصاوير کار ميکرد
و...
حتي رايانه ي شخصي او، که پس از شهادت به خانواده تحويل شد، پر بود
از تصاوير شهداي مجاهد عراقي که هادي براي آ نها طراحي انجام داده بود....
#به_عشق_شهدا
#قسمت_سوم
#شهیدمحمدهادےذوالفقاری
@yazahra_315
خواهرش ميگفت: من مدتها فکر ميکردم هادي هم مثل آدمهاي
درون فيلم، هر شب با موتور و با دوستانش به بهشت زهرا(س) ميرود.
صحنه هاي اين فيلم همه اش جلوي چشمهاي من است.
همه اش نگران بودم ميگفتم نکند شباهتهاي هادي با محتواي فيلم اتفاقي
نباشد!
هادي مثل ما نبود که تا يک اتفاقي ميافتد بيايد براي همه تعريف کند.
هيچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نميزد. آرامش در کلامش جاري
بود.
برادرش ميگفت: «نميگذاشت کسي از دستش ناراحت شود اگر
دلخوري پيش مي آمد، سريعاً از دل طرف درمي آورد. هادي به ما ميگفت
يکي از خاله هايمان را در کودکي ناراحت کرده، اما نه ما چيزي به خاطر
داشتيم نه خاله مان.
ولي همه اش ميگفت بايد بروم حلاليت بطلبم. هيچ وقت دوست نداشت
کسي با دلخوري از او جدا شود. »
#ویژگی_ها
#قسمت_سوم
#شهیدمحمدهادےذوالفقاری
@yazahra_315
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
خاطرات #شهیداحمدمشلب
در کتاب 📚ملاقات در ملکوت📚
این قسمت
لبیک یاحسین
🗣راوی:علی مرعی (دوست شهید)
✨حضور در میدان جهاد مانع رفتنش به کربلا در اربعین شد اما از این موضوع ناراحت نشد و گفت :« من زیارت اربعین نرفتم. اما امام حسین را آنجا بین مجاهدین دیدم. ما حالا در عصری هستیم که باید ندای امام حسین را اطاعت و اجابت کنیم.» احمد به جایی رفت که رضایت امام حسین در آن بود. روی پیشانیبندش نیز نوشته بود: «لبیک یا حسین»✨
#خاطرات_شهیداحمدمشلب
#قسمت_سوم
#لبیک_یاحسین
#سوریه
#زمینه_سازان_ظهور
#کربلا
🌿🌸کانال رسمی شهیدمَشلَب
@AhmadMashlab1995
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔
3⃣ #قسمت_سوم
😔هیچ کس به من نگفت: که دعای ما در فرج شما اثر دارد و آن را نزدیک میکند، نمیدانستم که شما دعا کردنمان را دوست داری و فرمودهای که خیلی برای فرج من دعا کنید.
😢به ما نرسید که راز فرج و ظهورت در دعای شب و روز ما نهفته است و تا دستان تک تک ما آسمانی نشود و چشمانمان از اشک، بارانی نگردد تو نمیآیی.
👌اگر به من گفته بودند که به آیت بصیرت، بهاء الدینی بزرگوار سفارش کردهای که در قنوت نمازش «اللهم کن لولیک…» را زمزمه کند، ما هم از همان دوران نوجوانی، قنوتمان را زیبا میخواندیم.
😢خیلی دیر فهمیدم که بعد از هر نماز، دعای مستجاب دارم که میتوانم با آن، یک سنگ را از سر راه ظهورت بردارم.
💭ای کاش در نوجوانی میفهمیدم که چقدر دوست داری من لب به دعا بگشایم و آمدنت را زمزمه گر باشم تا سهمی هر چند کوچک در شادی دیگران داشته باشم.
🔹بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
🔹دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
🔹بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
🔹زپشت پرده غیبت به ما نظر دارد
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده :حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
=================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
...اين بار تقاضاي مكرر او جواب داد. هادي توانست خود را به جمع نيروهاي
مردمي برساند.
او از زماني كه در ايران بود، در كارهاي هنري فعاليت داشت. توليد فيلم و
عكس از برنامه هاي شهدا و ... از كارهاي او بود.
حالا همين برنامه ها را در غالب نيروهاي مردمي عراق آغاز كرده بود.
تهيه ي فيلم، خبر و عكس از نبردهاي شجاعانه ي نيروهاي مردمي.
هادي هر جا قدم ميگذاشت از شهدا ميگفت؛ از ابراهيم هادي، از شهيد
دين شعاري و...
او براي رزمندگان و فرماندهان حشدالشعبي از خاطرات شهيدان دفاع
مقدس ميگفت و آنها را با فرهنگ شهادت آشنا ميكرد. آنها تشنه ي
فرهنگ انقلابي بسيجيان ما شده بودند.
اين عطش باعث شد كه فرماندهان حشدالشعبي از هادي بخواهند براي
تهيه ي چفيه و پيشاني بند و پرچم راهي ايران شود.
آنها مبلغي حدود صد ميليون تومان در اختيار هادي قرار دادند تا براي
تهيه ي اين اغلام به ايران برگردد.
آنقدر در عراق به او اعتماد پيدا کردند که اين مبلغ پول را به او دادند و
خواستند هرچه سريعتر، اين اقلام فرهنگي به کساني که در خط مقدم جنگ
عليه داعش هستند برسد.
#فتنه_داعش
#قسمت_سوم
#شهیدمحمدهادےذوالفقاری
@yazahra_315