💠🍃💠🍃💠
✍ راوی : خواهر شهید
خیلی دوست داشتم بروم راهیاننور. نشد تا اینکه دوران دانشجویی قسمتم شد. مدام بهم پیام می داد. خیلی خوشحال شده بود. می گفت یادت باشه این سفری که رفتی سفر عادی نیست؛ تا می تونی استفاده کن. یک بار پیام داد که حس می کنم الان جای خیلی خوبی هستی. کنار شهدای تازه تفحص شده بودم. گفت کجایی؟ گفتم کنار شهدای گمنامم. خیلی خوشحال شد که در آن لحظه به من پیام داده است. گفت: برام خیلی دعا کن. چند ساعت بعد بهش پیامک زدم محسن من الان شلمچه ام. گفت غروب شلمچه خیلی قشنگه. وقتی این پیام ها را می داد بیشتر به عظمت جایی که رفته بودم پی بردم.
🌷شهید محسن حججی
📚 #کتاب_سربلند
#خاطرات_شهدا
@mabar_eshgh