eitaa logo
گمنام چون مصطفی🇵🇸
606 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
38 فایل
حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:مصطفی عزیزماست @Lilium64 👈👈مدیر کپی آزاد با ذکر صلوات هدیه به شهدای گمنام و حضرت زهرا(سلام الله علیها) لینک ناشناس جهت نظرات،پیشنهاد https://harfeto.timefriend.net/16538503816686
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻به مناسبت ۲۳ خرداد؛ سالروز ارتحال بانو مجتهده امین؛ ❇️ عمر ۹۹ ساله بانو امین مملو از برکات معرفتی و معنوی است ◽️بانو سیده نصرت‌بیگم امین مشهور به بانو امین فقیه، عارف، حکیم و مفسر قرآن مشهور اصفهانی است که که با تأیید علماء و مراجع تقلید وقت به دریافت درجه اجتهاد و روایت نائل شد. ◽️این بانوی مجتهده آثار خویش را غالبا با نام بانوی ایرانی یا بانوی اصفهانی منتشر می‌کرد، بیش از سی عنوان کتاب از جمله یک دوره تفسیر قرآن کریم از خود به یادگار گذاشته است. 🔻حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه : ◻️ ما در عصر خود چنین مجتهده بزرگواری داشتیم. ◻️ منظومه فکری بانو امین باید نگاشته شود؛ زیرا بانو امین شخصیتی جامع است که در عرصه‌های مختلف ورود پیدا کرده و تألیفات مختلف در زمینه‌های فلسفه، فقه، اصول، حکمت و تفسیر علوم قرآن از ایشان به یادگار مانده است. ◻️ بانو مجتهده امین را باید الگو قرار داد ◻️ آثار بانو امین تصحیح و چاپ مجدد شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ ] شنیدمت نظر میکنے بہ حال ضعیفاݩ تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت 💔😔 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب به خاطر شب جمعه خاطره ویژه از آشنایی ی نو جوان با آقا مصطفی ردانی پور رو مطالعه کنید البته ببخشید کمی شاید طولانی باشه
سلام🙃 امروز میخوام براتون یک قصه بگم🤓 قصه آشنایی با ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 سومین سفر راهیان نور که رفتم،سرگروهمون که عکس داداش مصطفی رو روی صفحه گوشیم دیده بود بعد از پیاده شدن از اتوبوس با من همقدم شد و گفت: با آقا چطوری آشنا شدی؟ خیلی ذوق کردم که شناخته ☺️یعنی جزو معدود آدم هایی بود که می دیدم میشناسش خندیدم و گفتم: ی جور خاص😉 و براش تعریف کردم: اولین سفری که به اینجا اومدم، روز اول چند تا دفترچه که توی هر کدوم اسم و مشخصات یک بود رو توی یک سبد گذاشتن و گفتن: هر کدومتون یکی از این رو برداره و شب که برگشتید خوابگاه کتاب مربوط به تحویل بگیرید. من دوبار دفترچه رو عوض کردم، در اصل دنبال یک شهید به روز بودم😜 من هیچوقت نتونستم یک شهید رو به عنوان عمرا انتخاب کنم چون همه برای من عزیز بودن و انتخاب سخت بود😕 با خودم گفتم با این کار یک شهید رو میتونم انتخاب کنم وقتی سند عاشقی رو باز کردم اسم و عکس شهید رو دیدم خب.... اول اینکه نمیشناختمش! بعدم اینکه انتظار یک شهید دیگه رو داشتم ... بعد هم اینکه من یک شهید ساده میخواستم مثل یا مثلا نه یک شهید طلبه😳 حس میکردم خو گرفتن باهاش سخت باشه خلاصه که سند رو گذاشتم توی کیفم و کلا موضوع سند و اسم و این ها کلا فراموشم شد تا شب.... شب توی محوطه خوابگاه یکی از مسئول ها گفت: بچه ها بدویید زود برسد کتاب بگیرید از داخل خوابگاه😋 من همینطور آهسته آهسته راه میرفتم و وقتی رسیدم به در خوابگاه یکی از خادمین گفتن: کی بود؟ دفترچه رو از کیفم آوردم بیرون و با سختی فامیلی شهید رو خوندم😢 :🤓 . . . ادامه دارد. . . خب رفقا به دلیل اینکه خاطره یک مقدار طولانی هست توی دو قسمت براتون می زارم در پناه حق😘🤗 کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇👇👍 @gomnam_chon_mostafa
❌❌❌❌ ادامه... اون خادم وقتی اسم شهید رو شنید گفت: خوبه که زود اومدی چون فقط یک کتاب مونده ازشون😁 کتاب رو گرفتم و با خودم گفتم میبرم خونه تا بابا و مامانم بخوننش! کتاب رفت توی ساک و تا خونه بیرون نیومد😐 بعد از اون هم انقدر که فقط به مامانم نشونش دادم و گذاشتمش توی کمد 😳 یک هفته گذشت و دقیقا هفت روز بعد از برگشتنم در حال تمیز کردن اتاقم بودم که دوباره کتاب رو دیدم و ایندفعه فامیلی شهید رو سعی کردم حفظ کنم 🤦‍♀ حدود یک ساعت بعد یک اتفاقی افتاد که من توی اتاق بودم خیلی اتفاقی و عجین سرم گیج رفت و راه نفسم بسته شد و توی یک لحظه افتادم 😓 فقط انقدری توان داشتم که مامانم رو صدا زدم و بعد فقط به سختی اشهدمو خوندم چون واقعا حالم بد شد و نفسم رفت😰 توی اون لحظه آخر فقط ی اسم از ذهنم گذشت و اون این بود👈اگر دوستمی شهید ردانی کمکم کن👉🥺 و بعدش سیاهی و صدای ممتد ی سوووت اما چند لحظه بعد انگار که یک نفر به زمین برم گردونه دوباره با شوک چشمام باز شد و نفسم برگشت🙃 مادرم میگه انگار واقعا مُردی چون نفس نکشیدی و رنگت سفید سفید شد😑 بعد اینکه حالم بهتر شد و نگاهم به عکس افتاد خیلی شرمندش شدم اونجا با خودم گفتم شهیدا که همشون عین همدیگه ان همشون خوبن دیگه چ فرقی داره اینجوری و اونجوری؟ با خودم گفتم ببین تو اون لحظه هیچکس نتونست کمکت کنه به دادت برسه 😓 ولی این شهیدی که قبول نکردی رفاقتشو وقتی صداش کردی دست تو گرفت❣ تا اونروز تنها ناراحتی مامان و بابام از من فقط نمازم بود😣 اما بعد از اونروز از وقتی به زندگیم اومد مشکل نمازم حل شد😊 اونجا فهمیدم این من نیستم که انتخاب میکنم با کدوم شهید دوست باشم بلکه اونها باید من رو انتخاب کنن😇 خانم سرگروه لحظه ای ایستاد، فکر کرد، بغضش رو قورت داد و دوباره با من هم قدم شد و گفت: تا توی ماشین فکر میکردم اتفاقی با آشنا شدی اما دیدم نه اتفاقیم نبوده😋پس ببین درون خودت چی داشتی که انتخابت کرده چون هرکسی نظرش رو جلب نمیکنه🙂💝💞 دیدم حرفش درسته ما انتخاب میشیم اگر مثلا یکی با دوسته فکر نکنه خیلی زرنگ بوده که همچین شهید جذابی رفیق شهیدشه بلکه ببینه ویژگی های خودش چی بوده که انتخاب شده همین من🙂 چقدر خواستم با یک شهید دوست بشم اما نتونستم👈انتخاب کنم؟ چون قراره بوده شهیدی من رو انتخاب کنه که حتی از زبون هم نسل های خودم بشنود که 👈داداشتون خیلی اسطوره بوده ها🥰 حالا میخوام بگم جوری خودتون رو تربیت کنید که انتخاب بشید به قول حاج حسین یکتا: برو بگو من رو برای خودتون خریداری کنید 🥺 من رو برای راهتون خریداری کنید😔 اینم خاطره آشنایی من با ✌️❣❤️ یاعلی 💓 در پناه حق😘 @gomnam_chon_mostafa
نظر رهبر انقلاب درباره فاصله‌گذاری اجتماعی در نماز جماعت 🔸فاصله تا حدود یک متر، اشکال ندارد. @gomnam_chon_mostafa
🌸امام صادق«علیه السلام» هر کس سوره کهف را در شب های جمعه قرائت نماید به مرگ از دنیا خواهد رفت یا اینکه خداوند او را مبعوث خواهد کرد و در روز قیامت در صف خواهد بود. 💌ثواب الاعمال،ص۱۰۷ @gomnam_chon_mostafa