eitaa logo
خادمین شهدای گمنام فاطمی (شهرک امام خمینی رحمةالله علیه)
202 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
107 فایل
کانال در راستای اطلاع رسانی، با رویکرد اعلام برنامه ها ومراسمات مرتبط با شهدا،و همچنین موضوعات آموزشی با محوریت جهادتبیین میباشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 چند توصیه بسیار کاربردی از شهید مصطفی صدرزاده: ■ وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. □ وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید ■ اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز... 🔸اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید ■ زندگی نامه شهدا را بخوانید □ سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید ... 🔹سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید زیرا: ■ قلب شما را بیدار می کند □ راه درست را نشانتان می دهد 🔻دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید. ■ خودسازی دغدغه اصلی شما باشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
هدایت شده از آرزو شده حرم🖤
▫️دلتنگم؛ دلتنگِ زیارت؛ دلتنگِ صدای نقاره های حرم؛ دلتنگِ زمزمه دعای فرج گوشه گوهرشاد؛ دلتنگِ اینکه غروب‌های جمعه، وقتی درد فراق به دلم چنگ میزند، دخیل شوم به پنجره فولادتان؛ دلتنگِ اینکه بیایم روبروی گنبد طلای شما، و مثل همیشه، بی آنکه حرفی بزنم‌، از تکه های شکسته‌ی وجودم، دردم را بخوانید و برایم مرهم شوید... ▪️بطلب مارو حرمت آقای امام رضا😔💔 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
Pasho Residim.mp3
3.02M
💫🌺🍃 🌺 ❇️ نوآهنگ| پاشو رسیدیم یه شب تو خستگـی تو گریـه گفتـم: که خیلی از خودم «شرمنـــــــــــدم آقا» ولی بازم بذار بیام زیارت مگه چنـد سـال دیگه زنـده‌ام آقا!!! 🎙 پویا بیاتی 🌺 💫🌺🍃
صلوات+امام+رضا.mp3
156.1K
💫🌺🍃 🌺 ❇️ صلوات خاصه امام رضا علیه‌السلام اللَّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلَى عَلِیِّ‌ بْنِ‌ مُوسَى‌ الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ 🌺 💫🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷نماز توسل به امام جواد علیه السلام🌷 🌷نماز توسل به امام جواد علیه السلام روز چهارشنبه بعد از نماز عصر هدیه به امام و بعد از نماز مرتبه ماشاءالله لا حول ولا قوه الا بالله🌷 🌤حرز امام جواد «علیه السلام»🌤 🌷▫يا نُــورُ يا بُرْهـــانُ يا مُبينُ يا مُنيــرُ يا رَبِّ اِكْفِنـى الشُّــرُورَ وَ آفاتِ الدُّهُــورِ وَ اَسْئَلُكَ النَّجــاةَ يَوْمَ يُنْفَــخُ فِى الصُّـورِ🌷 🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤
📖 السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام... 🔸سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، زمستان دلها را بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو.✨️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💞 صبحت بخیر حضرت صاحب دلم به حق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋
🌷 (۲ / ۱) !! 🌷آذر سال ۶۰ بود. عملیات مطلع الفجر به بیشتر اهداف خود دست یافت. بیشتر مناطق اشغال شده آزاد شده بود. ابراهیم مسؤل جبهه میانی عملیات بود. نیمه‌های شب با بی‌سیم تماس گرفتم و گفتم: داش ابرام چه خبرا!؟ گفت: بیشتر مناطق آزاد شده. اما دشمن روی یکی از تپه های مهم در منطقه انار شدیداً مقاومت می‌كند. گفتم: من با یک گردان نیروی کمکی دارم میام. شما هر طور می‌تونيد، تپه را آزاد کنید. هوا در حال روشن شدن بود. با نیروی کمکی به منطقه انار رسیدم. یکی از بچه‌ها جلو آمد و گفت:... 🌷گفت: حاجی، ابراهیم رو زدن! تیر خورده تو گردن ابراهیم! رنگ از چهره‌ام پریده بود. با عجله خودم را به سنگر امدادگر رساندم. تقریباً بی‌هوش بود. خون زیادی از گردنش رفته بود. اما گلوله به جای حساسی نخورده بود. پرسیدم: چطور ابراهیم را زدند؟ کمی مکث کرد و گفت: برای نحوه حمله به تپه به هیچ نتیجه‌ای نرسیدیم. همان موقع ابراهیم جلو رفت. رو به سوی دشمن با صدای بلند اذان صبح را گفت! با تعجب دیدیم صدای تیراندازی عراقی‌ها قطع شده. 🌷آخر اذان بود که گلوله‌ای شلیک شد و به گردن او اصابت کرد! از این حرکت بچه‌گانه او تعجب کردم. یعنی چرا این کار را کرد!؟ ساعتی بعد علت کار او را فهمیدم. زمانی که ١٨ نفر از نیروهای عراقی به سمت ما آمدند و خودشان را تسلیم کردند! یکی از آن‌ها فرمانده بود. او را بازجویی کردم. می‌گفت: ما همگی شیعه و از تیپ احتیاط بصره هستیم. بعد مکثی کرد و با حالت خاصی ادامه داد: به ما گفته بودند: ایرانی‌ها مجوس و آتش‌پرست هستند! گفته بودند: به خاطر اسلام به ایران حمله می‌كنيم. اما.... .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🌷 (۲ / ۲) !! 🌷....اما وقتی مؤذن شما اذان گفت، بدن ما به لرزه درآمد! یک‌باره به یاد کربلا افتادیم!! برای همین دوستان هم فکر خودم را جمع کردم و با آن‌ها صحبت کردم. آن‌ها با من آمدند. بقیه نیروها را هم به عقب فرستادم. الان تپه خالی است. ماجرای عجیبی بود. اما به هر حال اسرای عراقی را تحویل دادیم. عملیات ما در آن محور به اهداف خود دست یافت و به پایان رسید. ....از این ماجرا پنج سال گذشت. زمستان ۶۵ و در اوج عملیات کربلای ۵ بودیم. رزمنده ای جلو آمد و با لهجه عربی از من پرسید: حاجی شما تو عملیات مطلع الفجر نبودید؟ 🌷گفتم: بله، چطور مگه! گفت: آن هجده اسیر را به یاد دارید؟! با تعجب گفتم: بله! او خندید و ادامه داد: من یکی از آن‌ها هستم! وقتی چهره متعجب من را دید ادامه داد: ما به ضمانت آیت الله حکیم به جبهه آمدیم تا با دشمن بعثی بجنگیم. این برخورد غیر منتظره برایم جالب بود. گفتم: بعد از عملیات می‌آیم و شما را خواهم دید. آن رزمنده نام خود و دوستانش و نام گردانشان را روی کاغذ نوشت و به من داد. بعد از عملیات به طور اتفاقی همان کاغذ را دیدم. به مقر لشگر بدر رفتم. اسم و مشخصات آن‌ها را به مسئول پرسنلی دادم. چند دقیقه بعد برگشت. با.... 🌷با ناراحتی گفت: گردانی که اسمش این‌جا نوشته شده منحل شده! پرسیدم: چرا! گفت: آن‌ها جلوی سنگین‌ترین پاتک دشمن را در شلمچه گرفتند. حماسه آن‌ها خیلی عجیب بود. کسی از گردان آن‌ها زنده برنگشت! بعد ادامه داد: این اسامی که روی این برگه است همه جزء شهدا هستند. جنازه‌های آن‌ها هم ماند. آن‌ها جزء شهداى مفقود و بی‌نشان هستند. نمی‌دانستم چه بگویم. آمدم بیرون. گوشه‌ای نشستم. با خودم گفتم: ابراهیم، یک اذان گفت، یک تپه آزاد شد. یک عملیات پیروز شد. هجده نفر هم از جهنم به سوی بهشت راهی شدند. عجب آدمی بود این ابراهیم!! 🌹خاطره ای به ياد فرمانده جاویدالاثر شهيد معزز ابراهيم هادى راوی: رزمنده دلاور سردار حسین الله کرم 📚 کتاب "شهید گمنام" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♨️ ۲۳ سال اسارت در اسرائیل / مستند کوتاهی از سرگذشت یحیی السنوار 🔹هرآنچه که باید از اسارت تا شهادت‌اش بدانید! از ماجرای عکس معروف و پیاده روی در کوچه های غزه تا مبادله عجیب ۱ افسر اسرائیلی با ۱۰۲۷ اسیر فلسطینی.
⭕️ شهادت پزشک ایرانی در لبنان 🖤 🔘 شهید دکتر علی حیدری دیروز و در مسیر حرکت به سمت محل مداوای بیماران توسط پهپادهای رژیم صهیونیستی در میدان صور به شهادت رسید. 💔 🌹کانال حرم شهدای گمنام فاطمی 🛡@gomnam_shohada135
https://eitaa.com/samenolmahdi/56971 ⭕️ پوشش حمله مسلحانه به صنایع دفاعی ترکیه در کانال ثامن المهدی "عج" 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ثامن المهدی(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خاطره شنیدنی یکی از نظافتچی های حرم امام رضا "علیه السلام" و خوابی که دید ... 📚 تعلیم تربیت پایگاه المهـבے "عج" ﴾ @samenolmahdi ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدر حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف مهربان است به کسانی که اسمش را می‌برند و صدایش می‌زنند و از او استغاثه می‌کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان‌تر است! |آیت الله بهجت|
mah-pishooni.mp3
5.37M
ماه پیشونی نشونیتو ندارم ... بی قرارم، بی قرارم...... 😭😭😭😭😭😭
پدر مهربانم ▫️در میان نعرۀ مستانۀ ظالمان و نالۀ دلخراش مظلومان، در میان گلوله‌هایی که از تفنگ ظالمان بیرون می‌آید و قطره‌های خونی که از مظلومان روی زمین می‌ریزد، ▪️در میان پول‌هایی که ظالمان خرج کشتن مظلومان می‌کنند و پول‌هایی که مردم غیور خرج کمک به مظلومان می‌کنند، ▫️در میان قدم‌های ظالمانی که پیکر مظلومان را پایمال می‌کنند و گام‌های مظلومانی که استوار به سوی حق برداشته می‌شود،‌ ▪️ در میان این همه ظلم و ظالم و مظلوم، تنها فکر کردن به تو و آمدن توست که دل را آرام می‌کند. ▫️ آقا! می‌شود بگویی کی می‌آیی؟ دنیا بدون تو همیشه‌پاییز است. زودتر بیا و بهار کن عالم را. وقتت بخیر بهار دل‌ها! (ان شاءالله الهی بزودی محقق میشود به پا خیزید) 📌محسن‌عباسی‌ولدی 💌اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج التماس دعا🤲
🔻 کتاب بی آرام برای سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی به:روایت عصمت احمدیان (مادر) نوشته: فاطمه بهبودی ناشر:انتشارات سوره مهر قسمت چهاردهم: - اسماعیل! آفتاب از کدوم طرف در اومده؟ جنگ تموم شده؟ - ما جنگ نکردیم؛ دفاع کردیم! - تو سر خاک برادرت نمی آی؛ حالا میخوای من رو ببری بیرون. - مگه آرزو نداشتید با هم بریم توی کوچه خیابونای شهر دور بزنیم؟ - داشتم. اما تو امروز یه چیزیت هست. این کت و شلوار رو هم بی جهت نپوشیدی چشم هایش برق زد. گفتم: «اسماعیل، من دیگه از دست تو کلافه شده م. جنگ یه روز، یه ماه، یه سال، الان شیش ساله جبهه ای! این همه رزمنده توی جبهه‌ن ولی برای خانواده شون وقت می‌ذارن.» سرش را پایین انداخت - جنگ فرصت خیلی چیزا رو بهم نداد! فرمان ماشین را چرخاند طرف امانیه زد کنار. گفت: «همین جا بشینیم.» با خودم گفتم نکند به زنش حرفی زده ام و حالا من را آورده اینجا که نصیحتم کند! انگار ذهنم را بخواند، گفت: «مامان، آوردمتون بیرون تا با هم حرف بزنیم. چشم دوختم به چشم‌هایش که در حصار مژه ها و ابروهای مشکی برق می‌زد. گفتم به گوشم. گفت: «مامان می‌دونید یه وقتایی پدرا و مادرا برای بچه هاشون دردسر می‌شن؟ می دونید علاقه شما ممکنه نذاره من به وظیفه م عمل کنم؟ - یعنی چی؟ مثلاً همین که دوست دارید من رو توی این لباس ببینید و کیف کنید. هاج و واج نگاهش کردم گفت می دونید چه وقت مادر باید از جوونش لذت ببره؟» گفتم: «نه» چشم دوخت به کف پوش پیاده روی امانیه. موزاییک های مربع شکلی که دور تا دورش علف خودرو سبز شده بود. گفت: «وقتی که ببینه جوونش برای رضای خدا جهاد کرده و در خون خودش غوطه وره. - اسماعیل مامان این چیزا رو برای من نخوای ها، ببین پات ناقصه، دستت ناقصه، من به همین قدر قانعم. خدا رو شاکرم که می‌بینمت. دیگه نخواه غوطه ور توی خون ببینمت‌ها! خندید - نمی بینید. حالا حالاها که جسدم رو نمی آرن. دلم می‌خواد وقتی برگردم که همه مفقودای گردانم برگشته باشن. داد زدم: «مفقود؟ خدا نکنه! من تحملش رو ندارم.» - این حرف رو نزنید. خوش به سعادتم اگه اثری ازم نمونه، اگه مفقود بشم، هر شب جمعه حضرت زهرا می‌آن و سرم رو به دامن می‌ذارن. - وای اسماعیل ... این حرفا رو نزن! تحملش رو ندارم. سرش را زیر انداخت. گفتم: «اسماعیل چی می‌خوای بگی؟ می خوای من رو برای رفتنت آماده کنی؟» برّوبر نگاهم کرد. چشم هایش برق می زد. گفتم: «اگه تو بری من چی کار کنم با بچه های یتیم تو ؟ پسرت هنوز طعم پدر نچشیده، دخترات بابا می‌خوان. تو راضی می‌شی زن بیست ساله ت تنهایی بار زندگی رو بکشه؟ - بچه های من عیال الله هستن. برای شما زحمتی ندارن. کلافه گفتم: «کی بشه این جنگ تموم بشه!» - جنگ هم تموم میشه. نگاهش را داد به جایی دور - اما اون روز وقتی اونایی رو می‌بینید که وقت جنگ فرار کرده بودن غصه نخورید. اگه. سر پیری دیدید جوونی دست پدر و مادر کهن سالش رو گرفته اشکتون در نیاد توی دلتون بگید من دو تا پسر داشتم هیچ کدوم رو برای خودم نگه نداشتم. به خداوندی خدا، اتفاقاً شما پسراتون رو برای خودتون نگه داشتید! آشفته گفتم تو داری با من وداع می‌کنی؟ اسماعیل، وقتی بچه بودی و بیرون می رفتی اگه بابات یه چیزی می‌خرید و می خوردی می‌گفتی برای مامان هم بخر بزرگ که شدی دست خالی برنمی‌گشتی خونه. تا حالا هر چی ازت خواستم نه نیاورده‌ی الان دارم بال بال میزنم و می‌گم رفتنت رو برام نخوای، اما داری روی من رو زمین می زنی!» انگار حرفم را نشنید. دنبال حرف خودش را گرفت: مامان، همه رفتنی‌ان. همه از این دنیا می‌رن. همون طور که امام حسین رفت امام هم میره. همون طور که شمر رفت، صدام هم میره. زدم زیر گریه و گفتم: «این حرفا چیه می زنی؟!» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا به حال به کلمات وارونه دقت کرده اید خیلی جالب و احساسی است. یا صاحب الزمان عج دلم آرامش وارونه می خواهد یعنی شما را می خواهد
پخش فیلم سینمایی " پاندا کونگفو کار ۴" برای نوجوانان در مسجد جامع امیرالمومنین. 🕌 مکان : مسجد جامع امیرالمومنین 🕰 زمان : پنجشنبه ۳ آبان ماه ۱۴۰۳ ،بعد از نماز مغرب و عشاء 🔴دیدن انیمیشن برای عموم بلا مانع است🔴 مستقردر