eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
885 ویدیو
115 فایل
🔰 #کانال_مداحی_شعر_آئینی 🔰 #نشر و #گسترش اشعار ناب آیینی 💢 #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_67 ایدی جهت تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220417-WA0795.opus
زمان: حجم: 531.9K
«صد ویازدهمین شعر انتظار که به استقبال خواجه حافظ علیه الرحمة رفته ام» به روزگار کســی در نگاه توسـت عـــزیز که از گــناه به هــر حــال می کـند پرهـیز کسی که هست در این باغ،گل عِـذاران را به یاد روز ظـهـورت همـی نشـــاط انـگیز کسی که هست چو روح بهارشادی بخش کسی که نیسـت غم انگیز،چـون دل پاییز کسـی که نـیـست ستایشـگــر سـتـمکاران کسـی که هـسـت دلـش از ولای تـو لبـریز کسـی که هسـت فداکار و نیست اهل ریا کسی که نیست ریاکار وهست پاک وتمیز دمـی که خلـق به ســویت پنــاه آوردند بـده پنـاه بـه درگاه خــود مــرا هـم نـیــز فــتاده جـــان مـــن از پا، بگیـر دستم را ! بـرس به داد دلِ مـن به روز رســتاخیـز ! به فصل فصـل بهــار و خزان، مرا دریاب! که نیست در دل باغم؛درخت حاصل خیز مــرا ســرود بـهـار آوری ســت از حــافظ که گفـته های دل انگـیز اوست عطر آمیز فـقیر و خسـته به درگاهـت آمدم، رحمی که جــز ولای توأم نیست هیـچ دستـاویز اثر:حجت الاسلام والمسلمین حاج اقا صفری متخلص به «روابط عمومی شعر انتظار ابوالفضل عامری قم» ─━⊰═•❃❀❃•═⊱━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Ostad_Shojaeخزان دل_کریمی.mp3
زمان: حجم: 4.11M
🤲 محمود کریمی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ به نیـمـه رمضــان شــد مه تمام، حسن رسید نور دل و جـان باب و مام حسن جز او میان خلایـق چه کــس بود بهتر که هست سیرت وحُسنش به مثل نام،حسن نشــاط و شــور به بیــت رسول آوردند که ساخت جشن برایشان مه‌صیام،حسن به روزگار پـر از بـخـل در مدیـنـه تـلخ؛ کریم را نتــوان گفـت جــز امــام حـسن درست در پی آیـین مرتضـی بوده‌ است چو کرد لذت دنیـا به خــود حرام،حسن کجاست مدعـی مهــر تا مگـر عیان بیند که بهـر دشـمـن شامی برد طعـام، حسن امـام و مظهـــر عشــق موحـدان باشـد نداشـت نزد ستمگــر، گـر احترام، حسن نشسـت برق به چشم علی چو در فـتنه بکــرد کار جـمل را چــنان تـمـام، حسـن سکوت وصلح بلندش نفاق را بشکـست نکرد اگــر که در آن معـرکه قـیام، حسن خــدا کنـد که نباشـد به غـیر این ذکری: همیشه نام حسـین و علی‌الدوام، حسن برای گرسنه‌چشمان کرامـت آورده‌ است که بوده‌اند شکم‌ سیر شهـر شـام، حسن خوشا کسی که به غوغای پرفریب زمان بود به وقــت دعــا بر لبـش مدام، حسن عــنایـتش ســبـب رویــش غــــزل باشـد ســزد اگــر که زنــد مـهــر بـر کلام،حسن شعر:عبدالرضا مدرس‌زاده ٢٨ فروردین ١۴٠١ ١۵ رمضان‌المبارک 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 🌺࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشعار مربوط به شب های قدر 👇 «اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَيْلَةِ القَدْرِ؛ خدایا در این ماه درک فضیلت شب قدر را روزیم کن آمین یا رب العالمین»
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ کــردی هــماره مـــرگ طلـب از خدا علی تا مسـتجاب شـد به نمــازت دعـا عـلی شب را به شوق مرگ نخفتی که صبحدم فرقت شــود بطاعت یکــتا ، دو تا ، علی اطفال در خــرابـه و مـرغـان به لانـه هـا با هــم گــرفته اند بـرایــت عــزا ، علــی ای مهـربان پــدر به یتــیمان ز جای خیز بر کودکان خــود بر امشــب غــذا ، علی ای مهــربان در به یتــیمان ز جــای خیز بـر کودکان خــود بـبر امشب غذا ، عـلی آن شب قدر زسوز درون داشت با تو راز کامشب کمــین گرفته براهــت قضا علی محراب لب گشـوده و فــریاد می کشید یک امشــبی بجــانب مســجد میا ، علی پیغمـــبر در بـنـالـه در امـد مــرو مــرو ای با خـــبر ز نقشـــه خصــم دغــا علـی هستی زبیم،جان خود از دست داده بود بگذاشتی بجــانب مسجــد چو ، پا عـلی گفــتـی اذان آخـــر خـود را بشـوق مرگ کردی ز خـواب قـاتل خـود را صـدا علی تا تـیـغ کیــن رسیــد بفـــرق مـنیــــر تو زهــرا به خـلد نـالـه زد و گفــت یا علی "میثم"که گشــته مشتری درد عـشـق تو عـاشــق بــود ولای تـو را با بـلا علــی شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 🌺࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ کوچه‌ها خلوت و خاموش شب از جامۀ ظلمت شده چون صحن عزا، خانه سیه‌پوش، تو گویی همه چیز و همه کس گشته فراموش، نه مانده شبحی پیش دو چشمی، نه صدایی رسد از کوچه خلوت زده بر گوش، چرا، می‌شنوم تک تک پا و، شبحی را نگرم می‌رسد از دور، یکی مرد که پوشیده رخ و از رخ مستور، به هر کوچۀ تاریک دهد نور، گمان می‌کنم این مرد کلیم‌الله آن کوچه بُوَد آه ببینید کجا می‌رود و چیست ورا نیت و منظور؟ چه آرام وخموش است، دلش بحر خروش است، ببینید که انبان پر از نان و پر از دانۀ خرماش به دوش است به گمانم که به ویرانه فقیری دل شب منتظر اوست که از گوشه ویرانه ندا می‌دهد ای دوست کجایی که بگیری دل شب باز سراغ فقرا را؟ عجبا عرش خداوند مکان کرده به ویرانه سرایی بگرفته است به دامن سر یک پیر فقیری که ندارد به جز از دیدۀ اعما و تن خسته و دست تهی‌اش برگ و نوایی، به لبش ذکر دعایی، به دلش حال و هوایی، نه طبیبی نه دوایی نه غذایی، همگان چشم بصیرت بگشایید و ببینید که در دامن ویرانه امیری شده هم صحبت و دلباختۀ پیر فقیری، اگر آن پیر بپرسد تو که هستی؟ گل لبخند ز جان بخش لبش روید و در پاسخ آن پیر بگوید که فقیری شده در این دل شب یار فقیری، عجبا باز به دوشش یکی انبان و گرفته است ره کوچه و پوید سوی ویرانۀ دیگر که به ایتام زند سر، ببرد بر همه از لطف و کرم باز غذا را. کیستی؟ ای همه جا روی تو پیدا که ندیدند و نگفتند که هستی؟ تو همان شیر خدایی، تو چراغ شب تنهاییِ خیل فقرایی، تو به احزاب و اُحد یار رسول دو سرایی، تو به ایتام، پدر در دل ویرانه سرایی، تو گهی هم سخن چاه و گهی پهلوی نخلی، به زمین چهره گذاری، ز بصر اشک بباری و گهی می‌چکد از قبضۀ تیغت به زمین خون عدو در صف پیکار، گهی مرحب خیبرکشی و عمرو به شمشیر شرربار، گهی دست تو در سلسلۀ خصم ستمکار، گهی وصله زنی کفش خود ای حجت دادار، گهی قلۀ عرشی و گهی حفر قناتت بوَد ای دست خدا کار، گهی عرش مکانی و گهی خانه نشینی، گهی استاد به جبرییل امینی و گهی یاور آن پیرزن مشک به دوشی، نتوان گفت که هستی تو، که هستی، تو بگو تا بشناسیم به توفیق بیان تو خدا را. ناسپاسان که به جز مهر و وفا از تو ندیدند، چه شد کز تو بریدند؟ خدا را به چه تقصیر به محراب دعا تیغ کشیدند؟ چرا فرق تو را از ره بیداد دریدند؟ عجب حق تو گردید ادا، پیک خدا داد ندا، آه که شد منهدم ارکان هدا، خفت به خون شیر خدا، گشت به محراب فدا، روح مناجات و دعا، مسجدیان یکسره این نالۀ جانسوز شنیده همه از پنجه غم جای گریبان، جگر خویش دریدند، ز دل ناله کشیدند، ز هر سو، سوی محراب دویدند و بدیدند همه دین خدا در یم خون خفته و از لعل لب خویش گهر سفته و با صورت خونین سخن از فزت و رب گفته، گهی می‌رود از هوش گه از اشک حسن آمده بر هوش، زند خون دل خسته‌اش از زخم جبین جوش، ز سوز جگر سوخته با قاتل خود گفت خدا را به چه جرمی به رویم تیغ کشیدی؟ تو که دیدی ز علی آن همه احسان و وفا را. همه تن اشک فشان دست گشودند که آرند علی را به سوی خانه که ناگاه در آن سوز و غم و درد نگاهی به افق کرد و ندا داد که ای صبح! نشد در همه ایام تو از جیب افق سرزنی و چشم علی پیشتر از سرزدن روی تو بیدار نباشد، عجبا گشت فدا در دل محراب دعا، جان پیمبر، علی آن ساقی کوثر، علی آن فاتح خیبر، علی آن میر مظفر، علی آن روح مکرم، علی آن عدل مجسم، علی آن دادرس امت و مظلوم‌ترین رهبر عالم، به خداوند، به پیغمبر و زهرا که علی کشتۀ عدلی است که خود حاکم آن بوده و خود مجری آن بود، خدا را نشنیدید مگر داد دوا پیش‌تر از کشتن خود قاتل خود را؟ نشنیدید که بخشید ز اکرام و جوانمردی خود تیغ به دشمن؟ نتوان یافت دگر مثل علی گو که بپویند زمین را و سما را. شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─