eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
885 ویدیو
115 فایل
🔰 #کانال_مداحی_شعر_آئینی 🔰 #نشر و #گسترش اشعار ناب آیینی 💢 #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_67 ایدی جهت تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ رسیده مرتضی را آخرین شب(امان از حال زینب (2) درون بستری با فرق منشب(امان از حال زینب (2) گهی هوش آید و گه می کند تب (امان از حال زینب (2) به لب دارد فقط یارب و یارب (امان از حال زینب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ چه سخت است دختری  بر بستر بابا نشیند دو نیمه از میانه رأس خون آلوده بیند به دستمالی که خونِ زرد رنگ از سَم بگیرد گُل خون از شکاف سر به اشک دیده چیند رسیده مرتضی را آخرین شب( امان از حال زینب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به هر آهی که از دل می کَشد اشکی فشاند به هر اشکی که بر رخ می چکد داغی نشاند به هر داغی که بر دل می نشاند با تألّم دو دست خود به فرق نیمة بابا کشاند رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ جهالت ضربه ای محکم زده بر فرق رهبر که در خونِ سرِ خود غوطه بسته شیر خیبر فضای کوفه حال غصه آلودی گرفته به سان حال و احوال مدینه بی پیمبر رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سرای دیده ها از خون دل ها گشته لبریز دو چشم زینب خونین جگر با غم گلاویز کنار بستر بابا نشسته، وای از آن روز کنار پیکر بی سر نشیند عصر پاییز رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گرفته زانوی غم در بغل این دختر غم گهی اُم المصائب باشد و گه خواهر غم چه زهر آلوده شمشیری که شیر از پا فکنده فتاده شیر یزدان بی رمق بر بستر غم رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حسن یک سو حسین یک سو سرشک از دیده بارد ابوفاضل دو دست غم به صورت می گذارد پسرها دیده گریانند  ولی زینب پریشان که دختر در فراق روی  بابا جان سپارد رسیده مرتضی را آخرین شب(امان از حال زینب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دل خونی که زخم از روزگاران خورده بسیار به هر سنّی شده در ماتم یاری عزادار به بالین مَهی در غم  نشسته دیده گریان عجب سوزی عجب شوری به حال او پدیدار رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نصیب زینب خونین جگر شد داغ یاران غم مادر غم بابا فراق گلعذاران شب قدر است و شعر  سروری دارد حکایت امان از حال زینب در تمام روزگاران رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2) شعر:محمد رضا سروری 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─
Omid UsefiAUD-20220419-WA0576.mp3
زمان: حجم: 5.53M
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ عجب شب قــــدری شده، الهـی زینـب بمیـره داداش ابالفضل روسـرت ،با گریه قـرآن می گیره چی بگم ازدست زمونه، سرشکسته ت غرق خونه همه باهم احیاگرفتیم، غریبونه کنارت تا سحرمن میمونمو (زارمیزنم)۲ الهی _بعلی ، میخونمو      (زارمیزنم)۲ امـون از این درغریبی۴ برا شــفای تو دارم  نمازحــاجــت میخونم۲ سی ساله دلتنگی برا مادرومحسن میدونم۲ مگه یادت میــره مـدیــنه آتیش و۰میخ و زخم سینه مصیبتای فاطمیه_چه سنگیه به یاد در و دیوار_هنوزمو (زارمیزنم)۲ می بیـنــم چــادرش رو میســوزمو (زارمیزنم)۲   امون ازاین دردغریبی۴ صــدا زدی عباس من  علی دلخــون حسین حالا که نیستم کربلا جون تو وجون حسین دیگه داری مــیری تو از حــال میگی که زینب بعد چند سال قرارماشام غریبون _توی گودال میشینه روسینه   میشینمو  (زارمیزنم)۲ حسینــو  زیرخــنجر میبینمـو  (زارمیزنم)۲ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─
AUD-20220419-WA0594.mp3
زمان: حجم: 1.73M
عجب شب قــــدری شده، الهـی زینـب بمیـره 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰═••❃❀❃••═⊱━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ در بستر سیاه خود ای شهر غم بخواب می کــوچــد از نگاه تو آهـــسته آفتاب ای آســـمـان تو باش و دل تنـگ ابــرها دور از حضور خاطره انگـــیز ماهــتاب دریا کشیده دامن خود را ز دست خاک تنها به جای مانـــده رد پایــی از سراب آرام می رود کســـی از کوچه های شهر بر پا شده ست در دل هر کوچه انقلاب گوش زمیـن به راز دلــش نیــست آشنا ماهی که بـرده ســر به گـریبان چاه آب پر می کشد صدای اذان در سکوت شب محراب و مهر و منبرومسجد در التهاب بیــدار می کـنـد شـــبح روسیــــاه را پس می زند ز چهره ابلیس ها حجــاب استاده تا به خون ســر خــود وضو کند ارکان عرش وفرش فتاده به اضطراب دستـــی ســیاه می جـهد از آستین شب خورشیدرا به سرخی خون می کندخضاب فزتُ و رب کعبـــه ندا می دهــد ز جان اینگونه مرگ سرزده را می کند خطاب در برکشـیده شــب تن رنجــور خاک را آه ای فــروغ روشــن حــق تا ابد بـتاب شاعر:عذرا نصیری اللهم العن قتله امیر المومنین (ع) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ داغ مادر ولی پدر را کشت پدرم مــرد با خـــدایی بود مهـــربان بود مثل دریا بود روی پیـشـانی پر از چینش اثــــرات سجــود پیــدا بود پدرم اســـوه شـجاعت بود قهرمان شجاع بدر و حنین ضربتش درکشاکش خندق افضلُ مِـن عـبادت الثّقلـین تا پدر بود خوب پُرمی شد جـــای خـالی مــــادرم زهرا قصه درگوش بچه ها می گفت شانه می زد به موی من شب ها داغ مادر ولی پدر را کشـت همه مویش سپیدشد پدرم مسجد کوفه تیغ خـورد اما در مدیــنه شهـید شد پدرم پدرم خاطرات تلخی داشت قصــه آتــش و در و دیــوار قصــه کوچـــه بنی هاشـــم قصــه تلخ سینه و مسمـــار دیگـر امـا به خــــانه ایــتام نان و خــرما کسی نمی آرد بر زمــین با عبـــور نعلینش گل برکت کســـی نمی کارد شب آخــر پدر وصیت کرد حَسنش رابه عدل وحق الناس رو به عباس کرده و فرمود: جان تو جــان زینبم عباس خوب شـــد کربلا نبود پدر وقتی از روی ناقـه افتادم دیگر عبــاس هم نبود آنجا تا بیاید رســـد به فــریادم خوب شد مجلس شراب نبود شاهد غـــربت پســر باشد شاهد خیزران لــب هایش شاهد راس وطشت زر باشد... شعر: عباس احمدی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ آمدی خانه ام دلم خوش شد آفـــــتـاب یـگانـــــۀ زیـنـب چقدرخوب شد سـری زده ای دم افـــطار خـــانــۀ زیـنـــب باز امشـب دوباره مثل قدیم باهم ازهردری سخنی گفتـیم دخــترانه تو را بـغـل کـــردم پدری دخــتـری سخـن گفتیم گفتی امشب دگربه شمع سحر پر پـروانـۀ تـو نـزدیک اسـت از برای وصـــال فـاطــمـه ام دخترم خـانۀ تو نزدیک است حرف رفتن زدی دلم خون شد طاقــتم را محـک بـزن ،باشد شـیـر را پـس بـزن نمک بردار روی زخــمم نمـک بـزن باشد.. گریه ات بی قــرار زهـرا کرد.. آســمان و ســتاره هـایش را شـب آخـــر چقـدر می بویی تکه ی گـوشــواره هایـش را خــاطرات مدینه تازه شـدند مـیخ در که گرفـت به شالت یاد آن کـوچـــۀ شـلوغـی که مــادرم می دویــد دنــبـالـت مادرم می دویــد، می افــتاد دور او را سر وصدا برداشـت از تودستش جدا نمی شد که قنـفذ اما قـلاف را بـرداشــت رفتـی و آمــدی چـه آمــدنی حـق بده غم مـرا عـذاب کند چه کسی اینچنین دلـش آمد صورتت رابه خون خضاب کند پیش من بی رمق به خاک نَیُفت ای پـدر خــاک بر سـرم پاشو گوشۀ خانه دق کنم خوب است؟ اســــداللهِ مـــادرم پاشـــو زخــم فــرق تو هـم نمی آید مجتبی هر قدر که می بنـدد تا می آیــم بلند گــریه کــنم ابن ملجــم بلنـــد میـخــنـدد صبرم ازدست می رود بی تو پـس بــرای دلــم نیــایش کن واجــب الاحـــترامــیِ مـن را توبه این کوفیان سـفارش کن این طرف نزدخود حسن دارم آن طرف هم حسین پیش من است گـــریۀ مـن بـــرای بی کـــسی قتلگاه و شهید بـی کفـن است قاتل آنقدر بد دهن شــده بود حــرفــهــای زنـنده ای می زد شمر از پشــت سر به گردن او ضربه های کشــنده ای می زد شعر:محمد جواد پرچمی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─