eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
781 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
. او می دویدو، من می دویدم در پشت مرکب ، قدِ خمیدم پای برهنه ، در نیمه ی شب جانم بیامد ، از ظلم بر لب در نیمه ی شب،آ تش به خانه آه و مصیبت ، از این زمانه با سن بالا ، می کرد جسارت آمد پیمبر ، بهر شفاعت کاری به او کرد ، که با کرامت برگشت به خانه ،آقا ی امت مولای ما را ، مسموم کردند صدها اهانت بر،مظلوم کردند http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🍃🌺🍃♡°°°
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ داغ مادر ولی پدر را کشت پدرم مــرد با خـــدایی بود مهـــربان بود مثل دریا بود روی پیـشـانی پر از چینش اثــــرات سجــود پیــدا بود پدرم اســـوه شـجاعت بود قهرمان شجاع بدر و حنین ضربتش درکشاکش خندق افضلُ مِـن عـبادت الثّقلـین تا پدر بود خوب پُرمی شد جـــای خـالی مــــادرم زهرا قصه درگوش بچه ها می گفت شانه می زد به موی من شب ها داغ مادر ولی پدر را کشـت همه مویش سپیدشد پدرم مسجد کوفه تیغ خـورد اما در مدیــنه شهـید شد پدرم پدرم خاطرات تلخی داشت قصــه آتــش و در و دیــوار قصــه کوچـــه بنی هاشـــم قصــه تلخ سینه و مسمـــار دیگـر امـا به خــــانه ایــتام نان و خــرما کسی نمی آرد بر زمــین با عبـــور نعلینش گل برکت کســـی نمی کارد شب آخــر پدر وصیت کرد حَسنش رابه عدل وحق الناس رو به عباس کرده و فرمود: جان تو جــان زینبم عباس خوب شـــد کربلا نبود پدر وقتی از روی ناقـه افتادم دیگر عبــاس هم نبود آنجا تا بیاید رســـد به فــریادم خوب شد مجلس شراب نبود شاهد غـــربت پســر باشد شاهد خیزران لــب هایش شاهد راس وطشت زر باشد... شعر: عباس احمدی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ باز این چه روضه ایست که قلبم کباب شد باز این چه آتشیـست  که جــانم مُذاب شد باز این چه ناله ایست که ازعرش می رسد با هـــر بُنَـــیَّ ، سنــگِ بیابـان هـــم آب شد (باز این چه شورش است که باشعر محتشم) بغضــم میانِ حنجــره در  پیچ  و تاب  شد هر بنــد بنــد شعـر که خواندم ز محتــشم در  بنــد بنــدِ جـــان و دلــــم  انقــلاب شد روز دهـــم ، زمــان ز تپش  ایستاد و بعــد قلب زمیــن ، محاصـره در  اضطـــراب شد آب فرات ، اشک زمین شد به خون نشست تـوفــــان گـرفت ، سیــل بلا در شتـاب شد بر کشتــهٔ فتـاده به هــامون قلــم گریست دفتــر از این خـروشِ قلـم در عــذاب شد هر واژه ، رویِ دفتــــرم از لـــرزش قلــــم از هم گسیــخت حال غـزل هم خراب شد ترکیب بنــد خــون دل و اشـک و زمــزمـه پیــوند خورد وصفحه ای از یک کتاب شد تـوفــان که زد بـه کشتــیِ سلطـان کــربلا دریا عطـش گرفت ز خجلت ، ســراب شد آنجـا که اصـغـــری شد علــــی اکبـری دگر دنیـــای مـــــادرانــه پــر از التـهــــاب شد قنــــداقــه شــد زِرِه به تن کـــودکِ ربـاب وقتـــی که یاورِ پــدرش انتخــــاب شد آه از دَمـــی که نالـه کنـان تیــرِ حــرملـــه مایــل به سمــتِ طفــلِ رضیــعِ ربــاب شد یک قطره خونِ حنجر او بر زمیـن نریخت هفت آسمان زِمُشتی ازآن خون خضاب شد از بس که زیرِ سایهٔ خورشید نوحه خواند شــــرمنـــده از وفای ربــاب ، آفتــاب شد دست قلــم  شکسـت زمانی که صحبت از دستِ عَلَــم کِــشِِ پســـر بــوتــراب شد بس کن قلم که روضه به گودال می رسد دیگـــر نگــو که فاطمـه قلبــش کباب شد وقت طلــوعِ سر به ســرِ نیــزه ، آفتـــاب تا ســـایه پر کشید و رُخَـش در نقاب شد آتــش به خیمــــه هــا و دل دختــر علــی از بیت وحـــیِ حضــرت ریحـانه باب شد جسمــش خَمیـد شوکتش اما فرو نریخت احیــــاگــرِ رســــالتِ ختـــمـی مــآب شد با خطبه های حیدری اَش نقشه های شوم در بینِ شامیـــان همـه ، نقـــشِ بر آب شد در هـم شکســت کـاخ ستــم بـر ســرِ یزید وقتــی که با زبــان علــی در خطـــاب شد وقتــی که جلــوه کرد جـمــال و نگـــاه او نقــش جمیــل دشــت بلا را چو قـاب شد صحـــرای پر بلا شـده اینــک بهــشت مــا وقتــی که مفتخـــر به دو عالیجنــاب شد انگشتــر است کــرب و بلا و بهــا گــرفت وقتـی نگیــنِ این دو حـــرم را رکـاب شد گفتنــد قدرِ بالِ مگــس اشـکِ بر حسیــن بر گونه گرنشست ، همـان دم حساب شد وقتی که فاطمــه ســت خریــدار اشکهــا هر قطــره اشک در غــــم او  دُرّ نـاب شد اشکـم مســـافرش شد و با اذن فاطمــــه در  زیر قُبـّــه رفت و دعـا مسـتـجاب شد بوی حــرم رسیـد ، که اینگــونه "کیمیـــا" سرمستِ عـطر و شِمـّهٔ سیب و گلاب شد شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا) ۱۴۰۱/۵/۲۵ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ این روضـــــه ها تــمام مــــرا آب میکـــــند دل را بـرای مرثــــــیـه بیـتـاب میکـــــند اغــــوش میشــــــود بغلــم حضـــــرت رباب گهـــــواره یـاد کودک بیخـــــــواب میکــــند دستم به دور موی کســـی پیـــچ‌ میخــورد نـاگاه یــاد دخـتـــــــر اربـاب میکــــــند شب شددوباره خیره شدم سمت وسوی ماه چشـــــمم حدیـــث غــــربت مـهتاب میکند شوراست اشک چشم و لبــم تشنه ی حسین شـــــــــعـرم مــــــرا مبـادی آداب میکــند گــر چــه وجــــود من شده لبـریز از گـــــناه مـن را شـــبـی بـــه معجــــزه تواب میکـند ای عشق دلخوشــــم که از ایـن راه دور هم حـــس مــــرا هــــوای حـــــرم ناب میکــند شعر: زینب حسامی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ کاش گـــردی شــوم و از کرمت بنشـــینـم بـه کـــنـار حـــرمـــت کاش چون مــاه ، بـه شبـهای دراز داشــتـم با حـــرمــت راز و نیــاز کاش چــون اشک ، کــنـارت افـتم بـه روی خـــاک مـــزارت افـتم روی جـانـها همــــه بـر تـربـت تـو ســوز دلها همــــه از غــربـت تـو غـربت آن نیسـت که از داغ جوان قـــد بابا شــــود از غصـــه کـمان غـربت آن نیست که سر بر سر نی ره کــنـــد با ســـپـه دشـــمـن طی غربت آن نیست که باضربت سنگ چــهره از خــون جبـیـن گردد رنگ غربت آن است کـــه فـردی مظلوم شود از کیـــنه ی همسر، مـسمــوم غـــربـت آن است که بعـد از کُشتن بـارش تیـــــر ببـــارد بــه بــــدن تـــیر باریــــد ز بــــس بــر بدنـــت بـدنـــت گشـــــت یکـــی با کفــنت قلب احــمد که برایـــت خــون بود به هــــمه مـــردم عــــالـم فـــرمود روز محشــــر که همـــه گــــریانـند اشک ریــــزانِ حــســـن خنــــدانند شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ سـلام مـا بـه رسـول و بـه پـاره ی تـــن او که هست در دو جهان دست ما به دامن او سـلام مـا به امامی کـه همـــدم فقـــراست سـلام مـا به عـزیـــزی که یوسف زهراست سـلام مـا به امامـی که پاره شـد جگــرش سـفــر رســید به آخـــر، در آخــــر صفرش سـلام مـا بـه شـهیدی که مرگ خود طلبید چوشخص مارگزیده به خویش می پیچید سـلام مـا بـه رضـا و بـه گــریه ی پسـرش کــه قاتلـش شــده فــــرزند قـاتـل پـدرش میان حجـره ی در بسته دست و پا می زد جواد و حضــرت معـصومه را صدا می زد کجاروم؟به که گویم؟که سوخت سوره ی نور گـــرفت شعـــله دلــش با سه دانه ی انگور تمــــام عــــمـر، غـــم دوستـان کبابش کرد شـــــرار زهر به یک نیمــه روز آبــــش کرد به نازنیــــن بدنـش پیـرهن سرشک افشاند از آن وجودبه جز استخوان وپوست نماند ز ضعف، دیــده گهی باز کرد و گاهی بست گهی به پای ســتاد و گـهی به جای نشست جـــواد، اشـک به رخ نـاله در نهـــادش بود رضـــا ســرش بـه روی دامـن جوادش بود پـدر نـظاره بـه مـــاه رخ پســـــر می کرد پسر ز ســوز جگــــر گــریه بر پدر می کرد پــــدر نگه به پسرکردوچشم خود را بست پســــر کشید ز دل آهی وبه سـوگ نشست الا تمــــام محـــبّان ز دیـــده خـــون بارید از ایــن وداع، وداعی دگـــــر به یاد آرید همـــان وداع کــه تنـهـــا عزیـــز پیـغمـــبر نـهاد صـــــورت خـــود بـر رخ علـی اکبر پســـر نگاه بـه اشک غـــــم پـــدر می کرد پــــدر نظاره به خـون ســر پســر می کرد پــــدر ز داغ پـسر بـاغ لاله در دل داشت پســـر نشــانه ز زخــــم هــزار قاتل داشت پـــدر ز خون پسـر صورتش خضـاب شده پســـر ز سوز عطـش قطره قطره آب شده پــــدر به چهره ی فرزندخویش چهره نهاد پســـر کــنار پـدر ناله ای زد و جــان داد،،، شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد. |↲ڪانال:گلواژه هاے اهل بیت (؏)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ زبانحال مولا امیرالمومنین(ع) مبر ز خـانه ی حیــدر صــدای گرمت را علی بگـــو ،،، شــنوم آن نوای گرمت را زچشم من مبری خــنده های گرمت را بخـوان دوباره نمــاز و دعـای گرمت را قیام نیمه شـبانت عجــب تماشـائیست درآسمان زِ قنوت تو شور وغوغائیست بتـــاب در دلِ شـــبـهای تار من زهرا بمان برای همیشـــه کــــنار من زهرا ببیـن بـه حـــال دل بیقــــرار من زهرا انیـس بیکسی ام غمگـســــار من زهرا به پای ســـفرۀ خــالی ز نان من ماندی در اوج غصــه و غـم همزبان من ماندی از آن زمـان که دو دســتت ز کار افتاده تمـام خــــانه ی مــــن از مــــدار افتاده حســـن ز داغ رخــــت بیقــــرار افتاده غریـب و خســـته کــــنار تو زار افتاده مگو که می روم و می سپارمت به خدا که تا به روز ابد دوسـت دارمت به خدا مرا دوباره صــدا کـــن اباالحسن ! زهرا سـخن ز درد جــدایی مـزن به من زهرا مگــو کــه دخـتـــر تو آورد کفــــن زهرا به پیــش چشــم غـریبم نفس نزن زهرا تنِ ضعـیفِ ز درد و غــــم تو آبـــم کرد نماز خــواندن نیمــه شــبت کـــبابم کرد شعر:مجتبی روشن روان 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشـــر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌┅─‌ خــدا داند دلـم خــون گریه می کرد به حالم دشت وهامون گریه می کرد ندیـدم زخــــم پهـلو را در آن شب ولی دیدم کفـــن خـون گریه می کرد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شب آمــد بر ســـــرت تنـها نشســـتم ز پا افــــتاده و در خـــود شکـــسـتم برای مـرگ من پـس باشــد ایـــن داغ که من با دست خود چشـم  تو بستم شعر:حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «زبانحال مولا علی علیه السلام» بشین خـونه رو،،،آب و جارو نکن بذار زخــــــم پهلوت،،، بهتــر بشه خـــودم از پـس غــــربتم بر میام نمیخوام چشات واسه من تر بشه اگــــه درد داری میــدونـم عـــزیز با ایـــن دردا بایـد مـدارا کــــنی در خـــونه مونو عـــــوض میکـنم به شــرطی نــیایی در و واکـــنی نمیتونـم از کـوچـــمون رد بشـــم چیکار کرده این کوچه با روح من یه عمـــره ازت شــرمســارم عزیز منو بســته بودن تو رو میـــــزدن نگاهت رو ایــن روزا از مـن نگـیـر تو عطـــر ِنجیــب ِ بهشــــتی برام خودت داری میـری ولی پشـت در دو خــــط یادگاری نوشـــتی برام نوشــتی شـبا تشنه میشه حسـین همین غصــه داره تو رو میکشـــه نوشـــتی ظـــریــفه، شــــبیه گـله حواســت بهـش باشـــه پرپر نشـه واســه مــرد،،، خـونه نشـینی بده دعا کـن واسه تلخــی لحـظـه هام دعا کـن بتــــــونـم تحــــمل کـنم دعا کـن نمــــونم دعــــا کــن بیام شعر:حامد عسکری 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ⛔️درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،((حذف این تذکر)) نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ باز شــد کم کم برایـم روضــــه هـای دیگــرش آنقـــدر باید بســـــوزم تا شـــوم خـاکســترش از کســـی که بار شیـشــه داشـــته این را بدان یک صـــدف گـر بشـکند آســیب بینـد گوهرش تا به حالایک چنین چیزی به گوشت خورده است یک کبـــوتر پر کــشد با زخــــم بر بال و پرش؟ من نمی‌دانـم چـــه شـد آن روز ها اما شکـست سیـــنه و بازوی او، ای وای،، شــاید هم سرش روضه ی دیوار ومسمار و در وکوچه بس است روضه یعنــی رو بگیــرد خــانمی از همســـرش شعر:حسن معارف وند 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ⛔️درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ اصلا نیازی نیسـت ، از بســتـرت پاشی با درد پیـــش پـای همســرت ، پا شی هی گفتم از دردات،هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی میوفتی، چیـزی نیست تو دست به دیواری، گفـتی یکم خسـتم دیـدم قنــوتت رو ، گفــتی یکم دســتم @goollvajhehay_ahlbeyt12 این بچه‌ها سایه رو سر می‌خوان، زهرا تا وقت دامــادی، مـادر می‌خـوان، زهرا از رفتــن و از مرگ کمتـر بگی ای کاش مادرمی‌خواد زینب فکرعروسیـش باش چشــــــم پُر آب تو ، نقــش بر آبــم کرد تابوت تو اومـــد، خــونه خــــرابـم کرد دنیا عجب خـــاکی، روی ســرم ریخـته هم مـوی زینب هم، خونه‌ بهـم ریخـتـه طفلی حسن هرشب،تووخواب عـزاداره هی میگــه دیوار و،هی میگه گوشـواره سینه سـپر کـردی، خیلی محک خـوردی خانم ســـرِ من تو، خیلی کتـک خـوردی زینب با دلشــوره، هی روت و می‌بوسه شــونه که می‌افـــته، بازوت و می‌بوسه وقتی هــمه خـــوابن، فضــه با دلشوره خــونِ رو دیــوار و ، با اشـک می‌شـوره حـرف حسینت شد، رفتـی چـرا از حال پیراهن روکه دوختی،هی گفتی ازگودال شعر:محمدجواد پرچمی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ⛔️درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،((حذف این تذکر)) نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ 🏴 حسینِ فاطمه بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از درگذشت بر ســر دخـــتر چـه آمـد تا که بابا درگذشت زد به سیــنه، چنــد یازهــرای اشک‌آلود گفت بعداز آن از چند وچون روضه‌ی مادر گذشت روضه‌خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید من‌ همان جا ایستادم،،، شعله‌ها از در گذشت @goollvajhehay_ahlbeyt12 من میان کوچه بودم، روضه‌خـوان در کـربلا آه، آن شـب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت تازیانه رفــــت بالا و غـــلاف آمـــــد فــرود تیغ پشت تیــــغ از جســــم علی‌اکبر گذشت شعله بود و محـسن شش‌ماهه و دیوار و در تیری آمـد از گلـوی تشــــنه‌ی اصــغر گذشت میخ در بر ســینه‌ی پرمهــــر مـادر حمله کرد آب دیگـــــر از ســـر عــباس آب‌آور گـذشـت ریسمان بر گـــــردن حبل‌المتیـــــن انداختند قافلـه از بیـــن غـــوغـای تماشـــاگر گذشـت ذکر حیدر داشت زهرا مسجد ازجا کنده شد ذکر حیدر داشـــت مولا از دل لشکـر گذشت درد پهلو، زخــــم بازو،،،فاطمـه از پا نشست تیـــر و نیــزه از تن فــرزند پیغـــمبر گذشت من سـراپا اشک بـودم، طاقتـم از دست رفت روضه‌خوان از ماجرای خنجروحنجر گذشت روضه‌ها اینجا گـره می‌خـورد، بابا رفته بود هیچکـس اما نمـی‌داند چه بر دخــتر گذشت شعر:علی سلیمیان 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ⛔️درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،((حذف این تذکر)) نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ اگر برآید چو مرغی ؛ ز پیکر خسته ام پر پرم سوی بارگاهی که باشد از عرش برتر به بارگاهی که در آن ، هزار موسی ابن عمران برای خدمت کند رو ، به عرض حاجت زند در به بارگاهی که یوسف گرفته دست توسل بر آستانی که آن را گرفته یعقوب در بر خلیل را کعبه ی جان ، ذبیح را قبله ی دل مسیح را بیت اقصی ، کلیم را طور دیگر هزار داود آنجا زبور بگرفته بر کف هزار عیسی بن مریم نهاده انجیل بر سر بریز هست خود از کف برآر نعلین از پا بیا چو موسی بن عمران به طور موسی بن جعفر امام ملک ولایت ، چراغ راه هدایت محیط جود و عنایت ، چراغ و چشم پیمبر امام کل اعاظم که کنیه ی اوست کاظم نظام را گشته ناظم ، سپهر را بوده محور حدیث خلق و خصالش ، حکایت خلق احمد کلامی از کظم غیظش ، روایت عفوِ داور مقام والای او بین ، نیا و ابنای او بین هم اوست شش بحر را دُر ، هم او یَمِ هفت گوهر ثنای او روح قرآن ، ولای او کلّ ایمان ندای او حکم احمد ، عطای او جود حیدر عجب نه گر ابن یقطین ، به پای جمّالش افتد جمال ، جمّال او را ز جان ببوسد مکرّر پیامی از اوست کافی که روح صد بُشر حافی ز چنگ دیو هوس ها زند به سوی خدا پر درود بر خاندانش ، سلام بر دودمانش تمامی دوستانش هماره تا صبح محشر به حبس در بسته طورش ، به اوج افلاک نورش چه غم اگر خصم کورش ، ندارد این نور باور نیاز آرد نیازش ، نماز آرد نمازش شرار سوز و گدازش ، گذشته از چرخ اخضر صبا بیاور غباری ز دامن کاظمینش مگو کنم از شمیمش مشام جان را معطر دلم بود زائر او ، نشسته بر حائر او مزار او را گرفته ، چو جان پاکیزه در بر ز حبس در بسته بخشد به خلق عالم رهایی به قعر زندان نهد پا ز اوج گردون فراتر تمام خلقت همیشه کنار خوان عطایش وجود هستی هماره به بحر و جودش شناور چگونه گردون رضا شد که او جدا از رضایش گل وجودش به زندان ، شود به یکباره پرپر به زهر کین کشت هارون امام معصوم ما را نکرد شرم و حیا از رضا و معصومه آخر دلا به زندان گذر کن، به ساق پایش نظر کن که زخم زنجیر باشد ز زخم شمشیر بدتر به جز سیاهی زندان نداشت شمع و چراغی به غیر زنجیر قاتل نه یار بودش نه یاور که دیده پای عزیزی اسیر زنجیر دشمن ؟ که دیده جسم امامی برند با تخته در ؟ لب از مناجات خاموش ، بدن غریبانه بر دوش کنار جسمش سیه پوش ، ستاده زهرای اطهر هنوز از صدمه ی غُل ، جراحتش مانده بر پا هنوز از تازیانه نشانه دارد به پیکر که می کند آه و زاری ، که می کند اشک ، جاری ؟ که می کند سوگواری ، برای موسی بن جعفر ؟ بر آن تن خسته از غل ، نثار شد آن قدر گل که خاک سوق الریاحین ، بهشت گل شد سراسر سزد که جان ها بسوزد به جسم جدّ غریبش که جای گل ریخت بر آن ز چار سو تیر و خنجر شهید را کس شنیده که از گلوی بریده سلام آرد به مادر درود گوید به خواهر که می زند تازیانه به خواهر داغدیده کجا سر نعش بابا زنند سیلی به دختر شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
❃﷽❃ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سه ساله ام شده ام ، مثـل مادرت ، بابا خــرابــه منــزل ویــران دختـــرت ، بابا به یاد غــربت تو گریه می کنم هر شب کنــــار عمــــهٔ نــالان و مضـطــرت بابا و کــربــلا به مــن آمــوخت واژهٔ "بـابـا" دوبخــش می شود از خط حنجرت بابا سرت به روی طبق ، بخش اول باباست کجـا رهـا شده آن بخش دیگــرت بابا دلــم برای عمـــویم چقــدر تنــگ شده کجاست سـاقی طفـلان ، برادرت بابا؟ و عمــه گفت کشیدند داغ بر جگـــرت دَمــی کــه ذبـح نمــودند اکبـــرت بابا جواب"هَڶ مِن ناصِر"درآخرین لحظات صـــدای گریــهٔ بی تاب اصغـــرت بابا خضــاب خون خدا بر محاسنت داری فدایِ صــورتِ درخون شنــاورت بابا ببین که آتش خیمـه چه کرده با مویم بگوکه موی تو کی ریخت ازسرت بابا؟ شبیــه مــادرت از پا فتــادم از سیلـی رسیــده هــالهٔ نیلــی به کـوثــرت بابا شبی که من به هوای تو راه گم کردم مـرا رســاند به گـودال ، مـــادرت بابا گرفت دست مرا و در آن شب تاریک دوباره مـرثیــه ای خواند در بَرَت بابا به ناله های" بُنَــیَّ" گریست دشت بلا نشـاند بوسـه به رگهـای حنجــرت بابا مرا برای زیــارت ببــر به کرب و بلا که اربعیــن برسم پیش پیکـرت بابا به "کیمیا" نظری کن که زائرت بشود مران تو شاعر دلخستــه از درت بابا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ڪانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
هدایت شده از خادمة الزهࢪاء (س)_؏
─‌‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ بسیار سوزناک😭التماس دعا ســـلام اے ســـــر بابا تنـــت کـــجــــــــا رفـــته شنیـــده ام که تـــنـت بیـــن بــــــــوریا رفـــته خـــوش آمـدی‌ پـــدرم دیـــدن مـن آمـده ای چه شد که نصـف شبے به خــرابه سر زده ای هواے اهــل و عیــالت هواے سـوختن‌ است همان قدم که ندارے به روے چشم من‌ است خـــبر بگـــیر ز حـــالـــم عجیــــــــب بـد حـالم شبـــیه پـیـــر زنـــے در میـــان اطـــــفـــالم نه دســـت‌ مـانده برایـــم نه پا و نه کمـــری خلاصـه عـــرض کـنــم مے شــود مـــرا ببری مرا ببر که گــره خـــورده اســت موے سـرم چقــــدر بـا تـــه‌ نــیزه زدنـد روے ســــــــرم مـــرا ببـــر که بـه پیشـــانیم نشـــــان دارم کبـــودے بــدے از لطـــف ســاربان دارم کشیده خوردم از آن کس که بغـض حیــدر داشت چه بے مقـــدمه زد ! گونه ام ترڪ برداشت لب تـو زخـــم‌ شده چــوب خیــزران خورده لبـم کبود شـــده مشـــت از ســـنان خورده هـــمین که بـا مــن‌ مظلوم قاتلت لـــج شد میان حــلقه ے زنجیـــر گــــــــردنم کــج شد گرفت حنجره ام‌ حرف هام خس خس شد ز تازیانه دو دســـتم شکـست بے حس شد ســـر نمــاز لگــــــدهاے بــے هـوا خــــــــــوردم چه فحـش ها که من از بے نمازها خـوردم مقـــابل مـن لـب تشــــــــنه آب مے خوردند گـــرسنـه بـودم و پیشـــــم کباب مے خوردند زنان کـــــــوفـه به عمــــــــه اشـــاره مے کردند لباس هـــاے مــــــرا پاره پاره مے کــــــــردند اراذل ســــــــــر بــازار شــــــــام را کـــه نگو و رقــص هاے زنــــــان روے بــام‌ را کـه نگو غریبه اے به خـــــــرابه ســـرڪ کـــشـــید پدر چـقـــدر قـهقـهه زد عـــمـــــــــه را که دیــد پدر اگرچــه بعــد تو دیــگـــــر شکست حرمت‌ ما ولے نخـــورد زمــین پرچــــــــــــم قــداست ما زمان غـــــارت معــجر خـــدا حجـــــــاب کشی نگاه هیـــچ غــــــــریــبه به مــوے مــا نرسیــد شعر:سید پوریا هاشمی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ سـلام مـا بـه رسـول و بـه پـاره ی تـــن او که هست در دو جهان دست ما به دامن او سـلام مـا به امامی کـه همـــدم فقـــراست سـلام مـا به عـزیـــزی که یوسف زهراست سـلام مـا به امامـی که پاره شـد جگــرش سـفــر رســید به آخـــر، در آخــــر صفرش سـلام مـا بـه شـهیدی که مرگ خود طلبید چوشخص مارگزیده به خویش می پیچید سـلام مـا بـه رضـا و بـه گــریه ی پسـرش کــه قاتلـش شــده فــــرزند قـاتـل پـدرش میان حجـره ی در بسته دست و پا می زد جواد و حضــرت معـصومه را صدا می زد کجاروم؟به که گویم؟که سوخت سوره ی نور گـــرفت شعـــله دلــش با سه دانه ی انگور تمــــام عــــمـر، غـــم دوستـان کبابش کرد شـــــرار زهر به یک نیمــه روز آبــــش کرد به نازنیــــن بدنـش پیـرهن سرشک افشاند از آن وجودبه جز استخوان وپوست نماند ز ضعف، دیــده گهی باز کرد و گاهی بست گهی به پای ســتاد و گـهی به جای نشست جـــواد، اشـک به رخ نـاله در نهـــادش بود رضـــا ســرش بـه روی دامـن جوادش بود پـدر نـظاره بـه مـــاه رخ پســـــر می کرد پسر ز ســوز جگــــر گــریه بر پدر می کرد پــــدر نگه به پسرکردوچشم خود را بست پســــر کشید ز دل آهی وبه سـوگ نشست الا تمــــام محـــبّان ز دیـــده خـــون بارید از ایــن وداع، وداعی دگـــــر به یاد آرید همـــان وداع کــه تنـهـــا عزیـــز پیـغمـــبر نـهاد صـــــورت خـــود بـر رخ علـی اکبر پســـر نگاه بـه اشک غـــــم پـــدر می کرد پــــدر نظاره به خـون ســر پســر می کرد پــــدر ز داغ پـسر بـاغ لاله در دل داشت پســـر نشــانه ز زخــــم هــزار قاتل داشت پـــدر ز خون پسـر صورتش خضـاب شده پســـر ز سوز عطـش قطره قطره آب شده پــــدر به چهره ی فرزندخویش چهره نهاد پســـر کــنار پـدر ناله ای زد و جــان داد،،، شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد. |↲ڪانال:گلواژه هاے اهل بیت (؏)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ کاش گـــردی شــوم و از کرمت بنشـــینـم بـه کـــنـار حـــرمـــت کاش چون مــاه ، بـه شبـهای دراز داشــتـم با حـــرمــت راز و نیــاز کاش چــون اشک ، کــنـارت افـتم بـه روی خـــاک مـــزارت افـتم روی جـانـها همــــه بـر تـربـت تـو ســوز دلها همــــه از غــربـت تـو غـربت آن نیسـت که از داغ جوان قـــد بابا شــــود از غصـــه کـمان غـربت آن نیست که سر بر سر نی ره کــنـــد با ســـپـه دشـــمـن طی غربت آن نیست که باضربت سنگ چــهره از خــون جبـیـن گردد رنگ غربت آن است کـــه فـردی مظلوم شود از کیـــنه ی همسر، مـسمــوم غـــربـت آن است که بعـد از کُشتن بـارش تیـــــر ببـــارد بــه بــــدن تـــیر باریــــد ز بــــس بــر بدنـــت بـدنـــت گشـــــت یکـــی با کفــنت قلب احــمد که برایـــت خــون بود به هــــمه مـــردم عــــالـم فـــرمود روز محشــــر که همـــه گــــریانـند اشک ریــــزانِ حــســـن خنــــدانند شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت‌هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گُـل، کنیزی می‌شود آزاد در دینت معزالمومنین خواندن، مذل المومنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای «والتین و الزیتون» که می‌چینند مضمون آسمان‌ها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی‌گشتند خدا واداشت جبرائیل‌هایش را به تمکینت بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تو را پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم محرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که او را راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره همواره رنگینت» شعر: سیدحمیدرضا برقعی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ خاتم الانبیا رسول خدا که جهانش هزار بار فدا کـرد اعـلام بـر سر منبر به خلایق ز اصـغر و اکبر که من ای مسلمینِ نیک خصال دیدم آزارها به بیست و سه سال کرده‌ام روز و شب حمایتتان سنگ خوردم پی هدایتتان ساحرم خوانده‌اید و جادوگر بـر سـرم ریختیـد خاکستر گـاه کـردید سنـگ بـارانم گـه شکستید درِّ دنـدانم مثل مـن از منافق و کفار هیـچ پیغمبری نـدید آزار حال چون می‌روم از این دنیا اجر و مزدی نخواستم ز شما جـز کـه بـا عتـرتم مودّتتان حرمت و طاعـت و محبتتان دو امـانت مـراست بین شما طاعت از این دو هست، دین شما ایـن دو از امـر داورِ منّـان یکی عترت بوَد، یکی قرآن این دو با هم چو این دو انگشتند تـا ابـد متصل به یک مشتند کافر است آن کسی که در اقرار یـکی از این دو را کند انکار چون محمّد ز دار دنیا رفت روح او در بهشت اعلا رفت جمـع گشتند امـت اسـلام تا به زهرا دهند یک انعـام رو سوی بیت کبریا کردند جـای گل، بار هیزم آوردند گلشـان شعلـه‌های آذر بود حـرمتِ دختـرِ پیمبر بـود دختر وحی را به خانه زدند بـر تــن وحی تازیانه زدند اولیـن اجـر مصطفی این بود حمله بـر بیت آل یاسین بود اجـر دوم نـصیب مـولا شد کشتـه در صبحِ شامِ احیا شد آنکه عمری چو شمع می‌شد آب رُخش از خون سر گرفت خضاب فـرق بشْکسته و دل صد چاک مثـل زهرا شبانه رفت به خاک اجـر سـوم رسیـد بـر حسنش تیربـاران شـد از جفـا بـدنش اجر چارم بسی فراتر بود نیزه و تیر و تیغ و خنجر بود دست ظلم و عناد بگشادند اجرها بر حسین او دادند حمله بر جسم پاک او کردند نیزه در سینه اش فرو کردند تیر مسموم خصم او را کشت سر به دل برد و شد برون از پشت آب ها بود مهر مادر او تشنه لب شد بریده حنجر او تن او ماند در دل غربت سر او شد جدا به ده ضربت گلچین و تلفیقی از دو مثنوی استاد غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ 🏴 سوخته... فاطمه در آتـــــــش ظلمی نمایان سوخته مرتضی از دیدن این داغ سوزان سوخته آمدند آتش زدند اهل جهنــــم بر بهشت قدسیان را با خبر سازید رضوان سوخته کوچه‌های شهر از عطر گلاب آکنده است اشک می‌ریزند گل‌ها چون گلستان سوخته ناله جانســـــــــوز زهرا شهـــــــر را آتش زده آنچنان سوزانده حتی بیت الاحزان سوخته این طرف دست امیر مومنان را بسته‌اند آن طرف در شعله‌های فتنه ایمان سوخته سوره کوثر میان شـــــعله‌ها افتاده است ای مسلــــمانان به پا خیزید قرآن سوخته لااقل از منظــــــــر انســـــانیت کاری کنید پیش چشمان شما مردم یک انسان سوخته آتش از یک سمت و داغ محسن از سوی دگر با چنین وضعیتی زهرا دو چندان سوخته ظلم در حق پیمبر بیش از این ممکن نبود پاره جــان نبی تا حــــــــــــد امکان سوخته فاطمه در کربلا هم سوخت آنجایی که دید در میان خیمه ها طفلی هراسان سوخته گرگ‌ها سالار زینب را به نحوی کشته‌اند قلب حیـــــــــوانات وحشی بیابان سوخته زیـــر نور آفــــــــتاب داغ دشــــــــــــت کربلا پیکر صــــــــدپاره شاه شـــــهیدان سوخته ظاهراً شام غریبان آب نوشـــــــــیده رباب پس عروس فاطمه شام غریبان سوخته شعر: آرش براری 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ بسیار سوزناک التماس دعا من کیم ام الادب ام الکمال ام الوفایم مادر والا مقام چهار مصباح الهدایم @goollvajhehay_ahlbeyt12 مادر خود خوانده زینب دختر شیر خدایم فاطمه ام الابالفضل شهید کربلایم همسر و همسنگر مولا امیرالمومنینم من عروس فاطمه بنت اسد ام البنینم چهار اختر داشتم یک روزه وقف ماه کردم از ولادت با حسین ابن علی همراه کردم در دل گهواره از ایثارشان آگاه کردم دور سر گرداندم و تقدیم ثارالله کردم شیرشان دادم اگر چه از ولادت شیر بودند شیر نوشیدند اما عاشق شمشیر بودند من به دست یوسف زهرا گل احساس دادم در گلستان وفا سه نسترن یک یاس دادم نیمروزی هستی خود را به خیر الناس دادم جعفر و عثمان و عون و حضرت عباس دادم کاش بودی باز فرزندم که می گردید یارش کاش می شد جان خود را نیز می کردم نثارش من نمی دانم به من گفتند عباست فدا شد دست و چشم و فرق او یک لحظه تقدیم خدا شد @goollvajhehay_ahlbeyt12 کاش می دیدم چگونه حق عباسم ادا شد کاش می دیدم چگونه دستش از پیکر جدا شد کاش می دیدم که بر فرقش عمود آهنین زد کاش می دیدم کدامین ضربه او را بر زمین زد کاش می شستم به اشک چشم خود زخم تنش را کاش می آورد بر من یک نفر پیراهنش را من نمی دانم که بیرون کرد از تن جوشنش را کاش وقت دادن جان می گرفتم دامنش را تا شود فردا به نزد حضرت زهرا شفیعم گاه گاهی روی آرد در بیابان بقیعم من که اشک خجلت آن آب آور را ندیدم من که با چشم تلذی های اصغر را ندیدم من که دیگر سینه ی بی شیر مادر را ندیدم من که در میدان زبان خشک اکبر را ندیدم من ندیدم اینکه عباسم چگونه دست و پا زد تیر دشمن بود در چشمش برادر را صدا زد من که دیگر مثل زینب جسم بی سر را ندیدم زیر سم اسب ها نعش برادر را ندیدم @goollvajhehay_ahlbeyt12 در کنار قتلگه زهرای اطهر را ندیدم من که اندام کبود چند دختر را ندیدم کاش در گودال جای دختران نازدانه پیکر ام البنین می شد کبود از تازیانه کاش زینب بوی عطر یاس می آورد بر من زان چه از گودال کرد احساس می آورد بر من حرفی از حلقوم خیر الناس می آورد بر من قطعه ای از پرچم عباس می آورد بر من تاری از زلف علی اکبر نیاوردند بر من یک نخ از قندافه ی اصغر نیاوردند بر من نازنین عباسم ای تا پای جان یار حسین با سر و با دست سرباز فداکار حسین من به خون چهار فرزندم خریدار حسینم تو فدایی گشتی اما من عزادار حسینم گرچه ای دست حسین از تن جدا شد دستهایت مادری داری که بعد از تو بگریداز برایت شعر_استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ کاش گـــردی شــوم و از کرمت بنشـــینـم بـه کـــنـار حـــرمـــت کاش چون مــاه ، بـه شبـهای دراز داشــتـم با حـــرمــت راز و نیــاز کاش چــون اشک ، کــنـارت افـتم بـه روی خـــاک مـــزارت افـتم روی جـانـها همــــه بـر تـربـت تـو ســوز دلها همــــه از غــربـت تـو غـربت آن نیسـت که از داغ جوان قـــد بابا شــــود از غصـــه کـمان غـربت آن نیست که سر بر سر نی ره کــنـــد با ســـپـه دشـــمـن طی غربت آن نیست که باضربت سنگ چــهره از خــون جبـیـن گردد رنگ غربت آن است کـــه فـردی مظلوم شود از کیـــنه ی همسر، مـسمــوم غـــربـت آن است که بعـد از کُشتن بـارش تیـــــر ببـــارد بــه بــــدن تـــیر باریــــد ز بــــس بــر بدنـــت بـدنـــت گشـــــت یکـــی با کفــنت قلب احــمد که برایـــت خــون بود به هــــمه مـــردم عــــالـم فـــرمود روز محشــــر که همـــه گــــریانـند اشک ریــــزانِ حــســـن خنــــدانند شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ سـلام مـا بـه رسـول و بـه پـاره ی تـــن او که هست در دو جهان دست ما به دامن او سـلام مـا به امامی کـه همـــدم فقـــراست سـلام مـا به عـزیـــزی که یوسف زهراست سـلام مـا به امامـی که پاره شـد جگــرش سـفــر رســید به آخـــر، در آخــــر صفرش سـلام مـا بـه شـهیدی که مرگ خود طلبید چوشخص مارگزیده به خویش می پیچید سـلام مـا بـه رضـا و بـه گــریه ی پسـرش کــه قاتلـش شــده فــــرزند قـاتـل پـدرش میان حجـره ی در بسته دست و پا می زد جواد و حضــرت معـصومه را صدا می زد کجاروم؟به که گویم؟که سوخت سوره ی نور گـــرفت شعـــله دلــش با سه دانه ی انگور تمــــام عــــمـر، غـــم دوستـان کبابش کرد شـــــرار زهر به یک نیمــه روز آبــــش کرد به نازنیــــن بدنـش پیـرهن سرشک افشاند از آن وجودبه جز استخوان وپوست نماند ز ضعف، دیــده گهی باز کرد و گاهی بست گهی به پای ســتاد و گـهی به جای نشست جـــواد، اشـک به رخ نـاله در نهـــادش بود رضـــا ســرش بـه روی دامـن جوادش بود پـدر نـظاره بـه مـــاه رخ پســـــر می کرد پسر ز ســوز جگــــر گــریه بر پدر می کرد پــــدر نگه به پسرکردوچشم خود را بست پســــر کشید ز دل آهی وبه سـوگ نشست الا تمــــام محـــبّان ز دیـــده خـــون بارید از ایــن وداع، وداعی دگـــــر به یاد آرید همـــان وداع کــه تنـهـــا عزیـــز پیـغمـــبر نـهاد صـــــورت خـــود بـر رخ علـی اکبر پســـر نگاه بـه اشک غـــــم پـــدر می کرد پــــدر نظاره به خـون ســر پســر می کرد پــــدر ز داغ پـسر بـاغ لاله در دل داشت پســـر نشــانه ز زخــــم هــزار قاتل داشت پـــدر ز خون پسـر صورتش خضـاب شده پســـر ز سوز عطـش قطره قطره آب شده پــــدر به چهره ی فرزندخویش چهره نهاد پســـر کــنار پـدر ناله ای زد و جــان داد،،، شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد. |↲ڪانال:گلواژه هاے اهل بیت (؏)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ سـلام مـا بـه رسـول و بـه پـاره ی تـــن او که هست در دو جهان دست ما به دامن او سـلام مـا به امامی کـه همـــدم فقـــراست سـلام مـا به عـزیـــزی که یوسف زهراست سـلام مـا به امامـی که پاره شـد جگــرش سـفــر رســید به آخـــر، در آخــــر صفرش سـلام مـا بـه شـهیدی که مرگ خود طلبید چوشخص مارگزیده به خویش می پیچید سـلام مـا بـه رضـا و بـه گــریه ی پسـرش کــه قاتلـش شــده فــــرزند قـاتـل پـدرش میان حجـره ی در بسته دست و پا می زد جواد و حضــرت معـصومه را صدا می زد کجاروم؟به که گویم؟که سوخت سوره ی نور گـــرفت شعـــله دلــش با سه دانه ی انگور تمــــام عــــمـر، غـــم دوستـان کبابش کرد شـــــرار زهر به یک نیمــه روز آبــــش کرد به نازنیــــن بدنـش پیـرهن سرشک افشاند از آن وجودبه جز استخوان وپوست نماند ز ضعف، دیــده گهی باز کرد و گاهی بست گهی به پای ســتاد و گـهی به جای نشست جـــواد، اشـک به رخ نـاله در نهـــادش بود رضـــا ســرش بـه روی دامـن جوادش بود پـدر نـظاره بـه مـــاه رخ پســـــر می کرد پسر ز ســوز جگــــر گــریه بر پدر می کرد پــــدر نگه به پسرکردوچشم خود را بست پســــر کشید ز دل آهی وبه سـوگ نشست الا تمــــام محـــبّان ز دیـــده خـــون بارید از ایــن وداع، وداعی دگـــــر به یاد آرید همـــان وداع کــه تنـهـــا عزیـــز پیـغمـــبر نـهاد صـــــورت خـــود بـر رخ علـی اکبر پســـر نگاه بـه اشک غـــــم پـــدر می کرد پــــدر نظاره به خـون ســر پســر می کرد پــــدر ز داغ پـسر بـاغ لاله در دل داشت پســـر نشــانه ز زخــــم هــزار قاتل داشت پـــدر ز خون پسـر صورتش خضـاب شده پســـر ز سوز عطـش قطره قطره آب شده پــــدر به چهره ی فرزندخویش چهره نهاد پســـر کــنار پـدر ناله ای زد و جــان داد،،، شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد. |↲ڪانال:گلواژه هاے اهل بیت (؏)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─