هدایت شده از رادیو زیارت
✔️ فراخوان
اولین جشنواره استانی
"شعر مهدوی"
تحت عنوان:
"نگران نرگس"
✨️ موضوعات:
_ابعاد شخصیتی امام زمان(عج)
_فرهنگ انتظار و مهدویت
_وظیفه منتظران در بحرانهای آخرالزمان
_انتظار در مکتب امام رضا علیه السلام
✨️ موضوع ویژه:
مادر بزرگوار امام زمان حضرت نرجس خاتون(س)
.
در همهی قالب های کلاسیک و نو در دو بخش:
✍️ شعر بزرگسال
✍️ شعر کودک و نوجوان
🔹️مهلت ارسال آثار:
یکم اسفندماه ۱۴۰۱
🔹️اختتامیه:
یازدهم اسفند ۱۴۰۱
🔻نحوه ارسال آثار🔻
ایتا: ۰۹۳۷۸۹۰۵۴۳۸
روبیکا: ۰۹۱۳۲۴۲۹۹۰۹
.
استانداری کرمان
اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان
شهرداری کرمان
سازمان تبلیغات اسلامی استان
بنیاد حضرت مهدی موعود کرمان
سازمان بسیج هنرمندان استان
کانون شاعران آیینی استان کرمان
کانون خادمان رسانه ای امام رضا علیه السلام کرمان
#رادیو_زیارت
#زیارت_با_رادیوزیارت
@RadioZiyarat
1_1492354487.mp3
1.32M
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#زمزمه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#بند_اول
گوشه ی زندان/ تنهای تنها/ غریبم و یاری ندارم
نه دخترم هست/ نه پسری که/ سر روی پای اون بزارم
یه کاری کرده زنجیر، رمق نمونده توو پام
انقــــد منو زدن که، شکـــــسته استخونام
هرشب -بارون غم-از چشمای -دیوار و در- می باره
هر وقت - که اسم ما-در منو -روی زبون - میاره
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_دوم
شبیه یوسف/ قعر یه چاهم/ پر از غمه دل صبورم
آروم نمی شن/ این نانجیبا/ تا نکنن زنده به گورم
برای گریه کــــردن، دلم پُر از بهانه ست
افطار هر شب من، سیلی و تازیانه ست
روزم -تیره شده -فرقی ندا-ره واسه من -روز و شب
زیرِ -لگد فقط -با گریه فر-یاد می زنم - یا زینب ۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر: بهمن عظیمی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─
97.7K
#دو_دمه
#شهادت_حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ماجان به کف در راه عشق توایم
ما ســــــــائل باب المـــراد توایم
تو شـاه وفایی / تو بحر عطایی
باب الحـــــوائــــج در دو دنــــیا
نــــور دل و فـــــــــرزند زهـــــرا
(یا سیدی موسی ابن جعفر ) ۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
موسی ابن جعفر شد شهید کینه
زهــرا زند در ماتمــــش به سینه
تمام پیکــــــرش / شبیه مادرش
سیلی ز دست کــــــــینه خورده
از زهـــــر دشــــمن جان سپرده
(یا سیدی موسی ابن جعفر ) ۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در آن دم آخر به چشــــم گـریان
گوید کجایی دلبــرم رضــــاجان
بیا نور دیده / به آخــــر رسیده
عمـــــــر مـن ای آرام جــــــــانم
ای راحـــــــت روح و روانــــــم
( یا سیدی مولا رضا جان )
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
یا ثامن الحجــج سـیـه به تن کن
بر قامــت بابا خـــــودت کفن کن
فدای غـــــربتــــت / نثار تربتت
دســــــــته گل اشــک محــــــبان
بنما نظر از لطـــــف و احســـــان
( یا سیدی مولا رضا جان )
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعروسبک: رسول میثمی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شهادت_حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
« تقدیم به باب الحوائج حضرتِ موسی بنِ جعفر علیه السلام»
واژه در واژه شب و روزغزل خوان بودی
سَــنَدِ مــــحکمِ زیبـــایـــی قــــرآن بـودی
چــارده سال غـــــریبانه به زنـدان بــودی
همه ی عُمــر سـرِ ســفره ی بـاران بـــودی
@goollvajhehay_ahlbeyt12
حضرتِ گُل چه قَدَر خــار که بر تَـن داری
دوســتی با همه و این همــه دشمن داری
" کاظِم الغَیظ " شــکوفا شــدنِ لبخنـدی
الگــویِ مـهر و محبَّـــت به زن و فرزنـدی
شــال و عمّامـــه شبیـهِ پـدرت می بنـدی
شــهر بیگانـه ولی با همـــه خویشاونـدی
هیچ مســکین و اســیری نــرود از یــادت
" بِشرِ حافی " شود آنکس که شود آزادت
خانه ات نورِ علی نور،،، فقط زیبایی ست
شعر در شعر بهشت است غزل آرایی ست
پسرِخانه عجب حیدرِخوش سیمایی ست
دخترِ حضرتِ موسـی چه قدَر بابایی ست
بنویســــید ســرِ خُـــم به ســـلامت باشد
حضرتِ فاطمــــه ی قــم به سلامت باشد
مردمِ شهر به این واقعــه اذعـان دارنــــد
همه از رایحه ی چشــمِ تو بـاران دارنـــد
سرِ این ســـفره نشستند اگر نـان دارنــــد
و مـسلمــانِ تو هستند که ایمـان دارنــــد
@goollvajhehay_ahlbeyt12
گوش کن گوش صدایِ جَــرَسی می آیــد
دارد انگــــار از آن دور کـــسـی می آیـــد
کیست این مثلِ علی در دلِ شــب آهسته
کیسه بر دوشِ شکسته دلِ قامــت خسته
خانه خانه همه ی شـــهر به او وابـستـــه
او که حتّی دلِ دشمن هم از او نشکــسته
شهر خاموش شد و نقشِ تو بر ماه افتاد
مــاه هم کوچه به کوچه پیِ تو راه افتاد
کُفر افتــــاد به پایِ تو مُســلمان برگـشت
مور آمـــد در این خانه سُــلیمان برگـشت
زنِ بدکاره تو را دیــد و پشیمان برگـشت
آه... وقتی که نگهـــبانِ تو گریان برگـشت
دســتِ یک شــهر به دامـــانِ عَبایت افتاد
اشــــک زد حَلقــه و زنجیر به پایت افتاد
مثلِ یک معجزه ای خوب که مَعلوم شدی
سوره ی شمسی و از نورکه محروم شدی
روز ، زندانیِ شـب بود که محکــوم شدی
سوختن ، ارثـیه ات بود که مسموم شدی
جگرت سـوخت غمِ کــرب و بلایـی ها را
دشـتِ لب های تـو خُشکاند لــبِ دریــا را
تو کریــم بنِ کریمــی گُلِ احسان هستــی
پسـرِ خـاکــی و از مـادرِ بـــاران هستـــی
جانِ عالم به فدایت که خودت جان هستی
پـــدرِ واقـعــیِ کــشـــورِ ایــران هســـتـی
گندمی گونـه ای و خوشـه ی گَنـــدم داری
یک علی مشـهد و یک فاطمه در قـم داری
شعر: ابراهیم زمانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
#امام_موسی_کاظم علیه السلام
شهابی که شعله در او گشته پنهان تو را می شناسد
چنان ماه در حبس مه قلب باران تو را می شناسد
تو با کوچه های غریبی در این شهر نا آشنایی
ولی شهر افسرده زندان به زندان تو را می شناسد
تو را رود دجله،خیابان بغداد دیده ست روزی
و اما ندیده تمامی ایران تو را می شناسد
فقط کوچه پس کوچه های مدینه گرفتارتان نیست
دل تنگ هر کوچه ای در خراسان تو را می شناسد
شهادت دهد درب بسته که از آن گذشته عزیزی
که بر عکس می آید از سمت کنعان تو را می شناسد
اگر چه زمینی ترین ها تو را در زمین حبس کردند
ولی آسمانی ترین دل فراوان تو را می شناسد
غلامی که چیده گل پینه از چهره تو و حتی
کنیزی به نجوای قدوس و سبحان تو را می شناسد
و زنجیر هر چند از سجده های شما کم می آرد
به حدی که پایت کند بوسه باران تو را می شناسد
اذان گو اذان گفت و رفت و اذانی دگر شد
اذانی که در تو ندیده ست پایان تو را می شناسد
نشان تو را از ستاره و خورشید پرسیدم و ماه
که گفتند با تو جوانی ست ایشان تو را می شناسد
یقین دارم آقا مرا مثل معصومه ات می شناسی
کسی که اگر کم ولی بهتر از جان تو را می شناسد
#زینت_کریمی_نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
به نام خدا
شعری تقدیم به آقا موسی بن جعفر:
بار هفتم که کعبه میچرخید
دور زندانی از پرستوها
باد با خود به شهر می آورد
خنکای نسیمی از دریا
آه زنجیر پیر میدوزد
پای من را به شعر انگاری
آه سنگین وسخت میمیرم
زیر غلهای خسته از گرما
آه انگار درسجود خود
میخورد خشم، خشم پنهان را
آه خورشید صبر او میدوخت
آسمان را به دشت این صحرا
باورش نه هنوز هم سختست
اینکه دردخمه ای اسیر شود
او که یک عالمست حیرانش
اوکه یک گوشه چشم او با ما
باید اینبار روضه خوان با ما
قصه ی غصه ی تورا گوید
باید اینبار باگریزی نو
برود سمت روضه ی سقا
آه با تشنگی چه میکردی
با کویری که پیش رویت بود
وقت جان دادنت نبود کسی
که بگیرد به دامنش آیا
آن سری را که بارها لرزید
زیر بارانی از مصیبتها
آن سری را که در عزای سری
گریه میکرد گوشه ای تنها
من عزادار چشمهای توام
پسرت باخبراز این رازست
گوشه ای از حرم نشستم با
گریه هایی که میشود رسوا
شعر های مرا جواب دهید
نامه هایی که سخت بی تابند
نامه هایی که درحرم افتاد
شعر هایی که خسته از دنیا....
#اکرم_توکلی_شعر
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12