سالنو و بهار نو همراه با بهار دلها مبارک باد
سفره هاتان شود الهی پر
سفره هفت سین و افطاری
کاش باران رحمتی از عشق
بشود روی سقف تان جاری
سفره هفت سینتان سرمست
از سلام و سلامتی ها باد
سرفرازی و سربلندی و سیب
سبزه و سکه زینت افزا باد
راستی یادتان بماند که
سهمی از سفره مال او باشد
یک دعای فرج فقط کافی است
کاش امسال سال او باشد
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از کانال اشعار شمس (ساقی)
یَا مُقَـلِّبَ الْقـُــلُوبِ وَالْأَبْصَــارِ
یَا مُـــدَبِّـــرَ اللَّیْـــلِ وَ النَّهَــــارِ
یَا مُحَــوِّلَ الْحَــوْلِ وَالْأَحْـوَال
حَـوِّلْ حَالَنَـا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ
#بهـــاريه
مژده ایدوست که از راه، بهار آمده است
فصل سرمستی و پایان خمار آمده است
چشم دل ؛ باز نما کز قلم صنع خدای...
بین که بر بوم زمین نقش و نگار آمده است
بر تن شاخ درختان شده پیراهنِ سبز
موسم سیرِ گل و گشت و گذار آمده است
دامن دشت ، بساط چمن آراسته است
قُمری از شوق ، به آواز هَزار آمده است
غنچه از پرده برون آمده با عشوه و ناز
تا ز بلبل ببَرد صبر و قرار آمده است
ژاله بر لاله زند بوسه ی مستانه ز مهر
تا بشوید ز رُخش داغِ عِذار آمده است
وقت تحویل و تحوّل، شده بر اهل زمین
مَرکبِ سِیر ، به دلخواهِ سوار آمده است
سالها در فرجِ یار ، دعا میخوانیم
غافلانیم که بر دیده، غبار آمده است
ای خوش آنکو که به تحویل، تحوّل جوید
شاید آنگاه ببیند که نگار آمده است
(ساقیا) عشرتِ امروز ، به فردا مگذار
جام توفیق عطا کن که بهار آمده است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1383
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از کانال اشعار شمس (ساقی)
#سال_نو_مبارک_باد.
سال ماضی با تمام معضلاتش رخت بست
گرچه پشت خلق، زیر بار مِحنتها شکست
ای خدا در سال نو ، تغییر دِهْ ، احوال خلق
تـا مبـادا ـ آبــروداری ، دهد عـــزت ز دست .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از کانال اشعار شمس (ساقی)
(اَللّٰهـْـمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّـكَ الْفـَــرَج)
#بهار
#مدح
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
عیـــد آمد و ما بــدون تو غــــم داریم
در سـیـنهی انتظــــار ، مـــاتـــم داریم
گـل کـرده اگرچـه دشـت و بسـتان اما
ای رونــق بـوسـتان! تـو را کـــم داریم
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
❃﷽❃
#مربع_ترکیب
#مدح_مرثیه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
_____________________
وقتی که محبــوبِ دلِ مــردی امین باشی
وقتی که تنهــا یار ختــم المرسلیــن باشی
با مال و جانت ، حـامی قرآن و دین باشی
بیــن زنـان ، تنهـــا تو اُمُّ المومنیـــن باشی
والا مقـــامی می شـــوی که خالق سبحان
شخصــاً سلامت می دهـد بانوی با ایمـان!
ای دست تو جود و سخاوت داده دریا را
ای مهـــر تو بخشــیده نور ، آفاق دنیـا را
از عشـق تو ، حق پر نموده قلب طاها را
فــرش قدمهــــای تو کرده آســـمان ها را
تو آمدی دنیــای احمـــد با تو زیبــا شد
قلب محمـــد مَحـــرم بانوی بطـحا شد
از نور ایمـــان ، قلب پاک تو منـــور شد
با ذکـر هر أَشهَـد ، گل جانت معطــر شد
تاج مسلمـــانی برایت فخـــر دیگــر شد
دامــان تو شایســـتهٔ زهـرای اطهـــر شد
شد جایگاهت در زمین و آسمان ، معلوم
مــــادر بزرگ بی بدیــل یازده معصــــوم
در اوج سختیها شــدی همـــراه پیغمبر
آگــاه بــودی بر مقــــام و جـــاه پیغمبر
دیدی ســـعادت را فقــط در راه پیغمبر
اعجــــاز دیـــدی در کتـــاب الله پیغمبر
پر شد وجودت از شراب ناب عرفانی
بردی مقـام اولیــــن را در مسلـــمانی
در رنجـــها تو یاد دادی استـــقامت را
در همســری همراه بودن را حمـایت را
درس وفــاداری، حیا ، روح نجابت را
معنا نمودی واژه های عشق و عفت را
با این مقامات انتخاب مصطـفا هستی
فخـــر زنان و مادر خَیر النـــسا هستی
دست اجل افسوس! زود آمد سراغ تو
رنگ خـزان پاشیده شد بر عمـر باغ تو
خاموش شد در سال غم، نور چراغ تو
زخمـــی دگر زد بر پیمــبر سوز داغ تو
شد سال عام الحزن ، سال سخت پیغمبر
می سوخت از داغ عمو و هجــرت همسر
می دید پیغمبر که یار و یاورش می رفت
همسنـگری مثل خدیجه از بَـرَش می رفت
با رفتنــش آه از نهـاد دختـــرش می رفت
همــراه مادر جان او از پیکــرش می رفت
چشمان مادر همچـــنان دنبال زهـــــرا بود
چون باخبـر از غربت و احوال زهــــرا بود
در لحظه های آخرش ، در فکر دختر بود
در فکـــر نامردان و فکــر آتش و در بود
می دید زهرا را که مثــلِ یاسِ پر پر بود
یا آن طنــابی را که بر دستان حیدر بود
می رفت اما زیر لب می گفت یا زهـــرا
می خواند همــراه پیمــبر ، روضهٔ در را
___________________
✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبیٰ)
#ماه_خدا
#میلاد
#میلاد_امام_حسن
#امام_حسن_مجتبی
(چهارم اختر عصمت)
بهـــار فیـض شـد و گـــل دمیـــد در گلــشن
رسید موسم ساقی و جــام و طــرف چمـن
شکــوفــههـای مَســرّت شکفتــهاند به شـاخ
چو کــودکــان که بیــاغشـتهاند لـب به لبــن
گرفته بــاج ز بــاغ بهشـت ، گلـشن و دشـت
بهشـت ، تــاج بـه سـر ، بلبــل از کــلاه سمـن
شکفـت تــازه گـلی رَشـک نـرگس و نسـریـن
کـه بـُــرد رونـــق بـــــازار سـوری و سـوسـن
صفـــای گلـــرخ او ، گلشـنی بــه بـــــار آورد
که پیش جـلوهی او گلشن است چون گلخن
بـریـز ساقی مسـتان! به سـاغــرم مِـی نــاب
به عشق شـاهـد این بـــزم و شـادکـامی مـن
صــبا بگـو تو به گــل بعــد ازین مبــاهـی تو
بـُــوَد ز نـــزهــت آن گلـعــــذار سـیمیـن تــن
بگـو بـه بلبـــل شــیدا ، رسـید مـــرغ امیـــد
که مــرغکــان چمــن نــزد وی شـونـد الکــن
بگو به مطــرب، لحــن حجـــاز خوش بنـواز
کـه شد نــوای عِــراق و بیــاتِ تــرک ، کهــن
رســید مــوکــب آن شــاهِ ابطحــی منـصـب
بــه خـاکِ پــاکِ حجــــاز از تفضــل ذوالمــن
بـه روز نیمـــهی مــاه صــیام شــد مــولــود
سُــرور قـلـب امیـــر عـــرب ، امــــام حسـن
صـیام ، مـــاه خـــدا شـد بـه یُمـن مقــدم او
که کرده چهــرِ خـدامظهــرش جهــان روشن
چهــارم اختـــر عصمـت ، دوم امــام هـــدیٰ
به چرخ دانش و دین شد چو مِهــر نورافکن
ز فـیـض مـــولــد مسعــودِ آن امـــامِ مبــیـن
شدهست صحن جهان حسرت بهشت عــدن
جهــان ز مَقـــدم او مُشک بیـز شد کز رشک
میــان نـافـه بخشکیـــد مُشکِ دشـت ختــن
چو ابــر رحمـت حـق از قـدوم وی بگریست
بـه خنــده لب بگشودند ، غنچــههـای چمــن
سحــابوار چو آن شـه گریست وقت ورود
چو دشتِ گل همه خنـدان شدند خلقِ زَمـَـن
صفــای عـــارض او از عطـــای حــق افــزود
بـه رنـگ و بــوی گــل و فــرّ ِ نــزهـت گلشـن
پدید گشت چو آن گــوهــر ثمیــن ز صــدف
فتـــاد دُرّ و گهـــر ، از رواج و قــــدر و ثمــن
زهی گهر که صدف ، فاطمــه شفیعهی خلق
ابـوالحسـن، یـم و جدش محیط علم و فنن
بـه حسـن خلــق ، بُـــود ثـــانی پــــدر ، امــا
به حلم و جود چو جدّش رسولِ نیک سخن
هــزار شکــر کـه آن نخــل بـوســتان شــرف
به مُلک دیـن خــدا شـد ز مِهــر سـایـه فکــن
سرود (شمس قمی) ایـن چکــامــهی شــیوا
به یمـن مــولــد سلطــان دیــن ، امـام حسن
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مناجات
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
برون شد از حد و اندازه، عصیانی که من دارم
مَلَک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم
منم آن اهل عصیانی که ننگ اهل عصیانم
که حتی ننگش آید از من، عنوانی که من دارم
نه با خالق سَر و سِرّی، نه با مخلوق احسانی
نمی ارزد به کُفری، سُست ایمانی که من دارم
ز غفلت راه را گم کرده ام در چاه افتادم
گرفته خاک از بس جلد قرآنی که من دارم
چنان این سینه مالامال از آمال و غفلت شد
که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم
همانگونه که از دود است رسوا آتش پنهان
کند رسوایم آخر عیب پنهانی که من دارم
به شانه نظم دادم گیرم این زلف پریشان را
چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم؟!
چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم
ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم
ولی "لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله" اش صدایم کرد
قبولم کرد آخر ربّ رَحمانی که من دارم
دو قطره اشک بر من داد اندک آبرویی باز
به فریادم رسید این چشم گریانی که من دارم
دو قطره اشکِ بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی
گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم
پناه آورده ام امشب به سوی ضامن آهو
بغل وا کرده بر من باز سلطانی که من دارم
#شعر:#عاصی_خراسانی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
@sheikh_ali_moghaddam
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─