هدایت شده از کانال اشعار شمس (ساقی)
(اَللّٰهـْـمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّـكَ الْفـَــرَج)
#بهار
#مدح
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
عیـــد آمد و ما بــدون تو غــــم داریم
در سـیـنهی انتظــــار ، مـــاتـــم داریم
گـل کـرده اگرچـه دشـت و بسـتان اما
ای رونــق بـوسـتان! تـو را کـــم داریم
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
❃﷽❃
#مربع_ترکیب
#مدح_مرثیه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
_____________________
وقتی که محبــوبِ دلِ مــردی امین باشی
وقتی که تنهــا یار ختــم المرسلیــن باشی
با مال و جانت ، حـامی قرآن و دین باشی
بیــن زنـان ، تنهـــا تو اُمُّ المومنیـــن باشی
والا مقـــامی می شـــوی که خالق سبحان
شخصــاً سلامت می دهـد بانوی با ایمـان!
ای دست تو جود و سخاوت داده دریا را
ای مهـــر تو بخشــیده نور ، آفاق دنیـا را
از عشـق تو ، حق پر نموده قلب طاها را
فــرش قدمهــــای تو کرده آســـمان ها را
تو آمدی دنیــای احمـــد با تو زیبــا شد
قلب محمـــد مَحـــرم بانوی بطـحا شد
از نور ایمـــان ، قلب پاک تو منـــور شد
با ذکـر هر أَشهَـد ، گل جانت معطــر شد
تاج مسلمـــانی برایت فخـــر دیگــر شد
دامــان تو شایســـتهٔ زهـرای اطهـــر شد
شد جایگاهت در زمین و آسمان ، معلوم
مــــادر بزرگ بی بدیــل یازده معصــــوم
در اوج سختیها شــدی همـــراه پیغمبر
آگــاه بــودی بر مقــــام و جـــاه پیغمبر
دیدی ســـعادت را فقــط در راه پیغمبر
اعجــــاز دیـــدی در کتـــاب الله پیغمبر
پر شد وجودت از شراب ناب عرفانی
بردی مقـام اولیــــن را در مسلـــمانی
در رنجـــها تو یاد دادی استـــقامت را
در همســری همراه بودن را حمـایت را
درس وفــاداری، حیا ، روح نجابت را
معنا نمودی واژه های عشق و عفت را
با این مقامات انتخاب مصطـفا هستی
فخـــر زنان و مادر خَیر النـــسا هستی
دست اجل افسوس! زود آمد سراغ تو
رنگ خـزان پاشیده شد بر عمـر باغ تو
خاموش شد در سال غم، نور چراغ تو
زخمـــی دگر زد بر پیمــبر سوز داغ تو
شد سال عام الحزن ، سال سخت پیغمبر
می سوخت از داغ عمو و هجــرت همسر
می دید پیغمبر که یار و یاورش می رفت
همسنـگری مثل خدیجه از بَـرَش می رفت
با رفتنــش آه از نهـاد دختـــرش می رفت
همــراه مادر جان او از پیکــرش می رفت
چشمان مادر همچـــنان دنبال زهـــــرا بود
چون باخبـر از غربت و احوال زهــــرا بود
در لحظه های آخرش ، در فکر دختر بود
در فکـــر نامردان و فکــر آتش و در بود
می دید زهرا را که مثــلِ یاسِ پر پر بود
یا آن طنــابی را که بر دستان حیدر بود
می رفت اما زیر لب می گفت یا زهـــرا
می خواند همــراه پیمــبر ، روضهٔ در را
___________________
✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبیٰ)
#ماه_خدا
#میلاد
#میلاد_امام_حسن
#امام_حسن_مجتبی
(چهارم اختر عصمت)
بهـــار فیـض شـد و گـــل دمیـــد در گلــشن
رسید موسم ساقی و جــام و طــرف چمـن
شکــوفــههـای مَســرّت شکفتــهاند به شـاخ
چو کــودکــان که بیــاغشـتهاند لـب به لبــن
گرفته بــاج ز بــاغ بهشـت ، گلـشن و دشـت
بهشـت ، تــاج بـه سـر ، بلبــل از کــلاه سمـن
شکفـت تــازه گـلی رَشـک نـرگس و نسـریـن
کـه بـُــرد رونـــق بـــــازار سـوری و سـوسـن
صفـــای گلـــرخ او ، گلشـنی بــه بـــــار آورد
که پیش جـلوهی او گلشن است چون گلخن
بـریـز ساقی مسـتان! به سـاغــرم مِـی نــاب
به عشق شـاهـد این بـــزم و شـادکـامی مـن
صــبا بگـو تو به گــل بعــد ازین مبــاهـی تو
بـُــوَد ز نـــزهــت آن گلـعــــذار سـیمیـن تــن
بگـو بـه بلبـــل شــیدا ، رسـید مـــرغ امیـــد
که مــرغکــان چمــن نــزد وی شـونـد الکــن
بگو به مطــرب، لحــن حجـــاز خوش بنـواز
کـه شد نــوای عِــراق و بیــاتِ تــرک ، کهــن
رســید مــوکــب آن شــاهِ ابطحــی منـصـب
بــه خـاکِ پــاکِ حجــــاز از تفضــل ذوالمــن
بـه روز نیمـــهی مــاه صــیام شــد مــولــود
سُــرور قـلـب امیـــر عـــرب ، امــــام حسـن
صـیام ، مـــاه خـــدا شـد بـه یُمـن مقــدم او
که کرده چهــرِ خـدامظهــرش جهــان روشن
چهــارم اختـــر عصمـت ، دوم امــام هـــدیٰ
به چرخ دانش و دین شد چو مِهــر نورافکن
ز فـیـض مـــولــد مسعــودِ آن امـــامِ مبــیـن
شدهست صحن جهان حسرت بهشت عــدن
جهــان ز مَقـــدم او مُشک بیـز شد کز رشک
میــان نـافـه بخشکیـــد مُشکِ دشـت ختــن
چو ابــر رحمـت حـق از قـدوم وی بگریست
بـه خنــده لب بگشودند ، غنچــههـای چمــن
سحــابوار چو آن شـه گریست وقت ورود
چو دشتِ گل همه خنـدان شدند خلقِ زَمـَـن
صفــای عـــارض او از عطـــای حــق افــزود
بـه رنـگ و بــوی گــل و فــرّ ِ نــزهـت گلشـن
پدید گشت چو آن گــوهــر ثمیــن ز صــدف
فتـــاد دُرّ و گهـــر ، از رواج و قــــدر و ثمــن
زهی گهر که صدف ، فاطمــه شفیعهی خلق
ابـوالحسـن، یـم و جدش محیط علم و فنن
بـه حسـن خلــق ، بُـــود ثـــانی پــــدر ، امــا
به حلم و جود چو جدّش رسولِ نیک سخن
هــزار شکــر کـه آن نخــل بـوســتان شــرف
به مُلک دیـن خــدا شـد ز مِهــر سـایـه فکــن
سرود (شمس قمی) ایـن چکــامــهی شــیوا
به یمـن مــولــد سلطــان دیــن ، امـام حسن
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مناجات
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
برون شد از حد و اندازه، عصیانی که من دارم
مَلَک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم
منم آن اهل عصیانی که ننگ اهل عصیانم
که حتی ننگش آید از من، عنوانی که من دارم
نه با خالق سَر و سِرّی، نه با مخلوق احسانی
نمی ارزد به کُفری، سُست ایمانی که من دارم
ز غفلت راه را گم کرده ام در چاه افتادم
گرفته خاک از بس جلد قرآنی که من دارم
چنان این سینه مالامال از آمال و غفلت شد
که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم
همانگونه که از دود است رسوا آتش پنهان
کند رسوایم آخر عیب پنهانی که من دارم
به شانه نظم دادم گیرم این زلف پریشان را
چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم؟!
چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم
ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم
ولی "لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله" اش صدایم کرد
قبولم کرد آخر ربّ رَحمانی که من دارم
دو قطره اشک بر من داد اندک آبرویی باز
به فریادم رسید این چشم گریانی که من دارم
دو قطره اشکِ بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی
گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم
پناه آورده ام امشب به سوی ضامن آهو
بغل وا کرده بر من باز سلطانی که من دارم
#شعر:#عاصی_خراسانی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
@sheikh_ali_moghaddam
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ای مه سیـمیـن لقا یا حســن مجتــبی
ای قمـــر دلــربا یا حســــن مجتـــــــــبی
فاطمـه را گوهـــری از همـگان برتـــری
نور دل مرتضـــی یا حـــسن مــجـتبـــی
روی تو خورشید من گوهر توحید من
ای به جـهان مقتــدا یا حسـن مجتبی
چهره ی توبی بدیل صبح جهان را دلیل
عطر رُخــت جانفــزا یا حسـن مجــــــتبی
معنی قرآن تویی جلوه ی ایمان تویی
همنفــس هل اتــی یا حسـن مجتبی
آمـده در گلشـنت در حــــرم روشــــنــت
مـرغ دلم شــد رها یا حســن مجــتبی
ای مه روشنـــگرم ای همــــه ی باورم
با دل من آشـــنـا یا حــســــــن مجـــتبـی
وارث احــــمد تویی نور محــمد تویی
آینه ی کـــبـــریا یا حســـن مجــــــــتبــی
ای ز ازل در دلـم لطــف تو شد شاملم
ای دل دلدارها یا حســـــن مجتــــــبی
ای زتواحیاجهان ارض وسماگل فشان
چشــمه ی آب بقـا یا حســـن مجتبــی
ای پســر فاطمه ، چشـــم فقیران همه
بسته به جــود شمـــا یا حسن مجتبی
حکم بده سردهم سر به حریمت نهم
بهـــر تو جـــانـم فدا یا حسـن مجتبی
ای مــه گل آفــــرین تا دم آخـــر یقین
از تو نگـــردم جـــدا یاحســـن مجتبی
عطــر و گلابم بده تشــنه ام آبم بده
ای گل باغ ولا یا حـــسن مجتـــبی
ای کرمت بی حساب سوی توباالتهاب
آمده ام چـــون گـــدا یا حسن مجتبی
مهر تو دارم به برعشق تو دارم به سر
شــوق تو در دل شها یا حسن مجتبی
در ســر من فکــر تو در دل من ذکر تو
بر لب من ایـن نوا یا حســـن مجتــبی
جانب «یاسر» نگر ای ز تو روشن قمر
ای همه لطـف و عطا یا حسن مجتبی
شعر:استاد حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#میلاد_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
«السلام علیک یا حسن بن علی»
نیمه ی مـــاهِ خــــدا ، مــاهِ خـدا تابـیده است
باز امشـب آســمان گـردِ زمــین گـردیده است
بعدِ احمــد ، بعدِ زهـــرا ، بعــدِ مولایـــم علی
چشــمِ دنیــا شـــاهکارِ دیگــری را دیـده ست
پانزده شـب رد شـد از مـهمانی و امشب خدا
سفره ی جـود وکـرامت راچه زیبا چیده است
باز کــرده سفــره ی احــسان خود را با حسن
هرکه امشب یاحسن گفته است،آمرزیده است
یک طرف زهـــرا نشـسته یک طرف مولا علی
یک طـرف در گاهواره مجـتبی خوابیده است
ظاهر وباطن همه حُـسن است این قرصِ قمر
خالقش از این سبب او را حَـسَن نامیده است
این پسر جمع علی و مصطفی وفاطـمه است
باچنین خلقی خدا هم برخودش بالیده است
داده بر ســائل تمامِ هســتیِ خـود را سـه بار
بارها از شـوق ،دستش را کرم بوسیـده است
می تـوان فهمـــیـد از نـوع کــرامــت های او
شرحِ جــودِ کبریایی را حسـن فهمیده است
یا معــزّ المــومنین می خوانمـش ، زیـرا خدا
از قِبالِ عــزّتش ، عــزّت به ما بخشیده است
آزمایـش کــرده اصحابِ خودش را با سکوت
شیعیان را نیز با صلحِ خودش سنجیده است
از شجـاعت های او این بس که در جنگ جمل
داده فــرمان را علـی ، امّاحسن جنگیده است
هـر که بوده در جمـل حتمــا گواهــی می دهد
دشمــن از بــــرقِ نگاهِ مجـتبـی لـرزیـده اسـت
دوستانش جای خود،خیرش به دشمن می رسد
از حسن حـتـی عدو هم حرف بد نشنیده است
بارهـا گفتــــم که هـســتم ســـائل کــــویِ حسن
در جــواب هــر که از نام و نـشان پرسیده است
شعر:رضا یزدی اصل
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─