eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
889 ویدیو
117 فایل
🔰 #کانال_مداحی_شعر_آئینی 🔰 #نشر و #گسترش اشعار ناب آیینی 💢 #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_67 ایدی جهت تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا ◇◇◇◇🏴◇◇◇◇ اگه دلت پر از غمه / دلت گرفته از همه اگه گره به کارته / بیا به اذن فاطمه با یه دل شکسته ای/رو کن به سمت علقمه حرف بزن با کسی که / گره گشای عالَمه بریم سراغ آقایی/ که میر بحر کَرَمه پناه لشکر حسین /صاحب مَشک و عَلَمه باب الحوائجی که شد/ پشت و پناه عالمین قوت قلب زینب و / میر و علمدار حسین تا اینکه راه آب رو/ بستن رو لشکر حسین سخت شد آوردن آب / برا برادر حسین روز دهم آبی نبود / توی تموم خیمه ها واعطشا واعطشا / افتاد میوون بچه ها مشک و رو دوش خود گذاشت/ ساقی طفلان حسین اومد به محضر داداش /بگیره فرمان حسین راهی دریا شده بود / میر وعلمدار جوان حسین و زینب ،روی تَلّ / ایستاده بودن نگران تا اینکه عباس رسید / نشست بر لب فرات دست به زیر آب برد / شروع شد تب فرات مشکشو پر کرد وسپس /دستشو زیر آب برد دستشو پر کرد ولی /قطره ای ازآب نخورد یادش اومد تشنگی و/گریه کودک رباب آب کف دستشو ریخت/ با خجالت به روی آب نهیب زد به آب که / وقتی که تشنه ان همه میخوای که آبروی من/ بره به نزد فاطمه شیر وفا شیر ادب /گرفته از اُمّ بنین تا که بشه فداییِ /حسین زهرا، شَه دین دور شد ازآب فرات /تا بره سمت خیمه ها یه وقتی از پشت کمین /اومد هجوم نیزه ها به تنهایی افتاده بود /میوون چند صد نفر بین اونا کسی نبود /حریف این قرص قمر دیدن توو جنگ تن به تن /حریف عباس نمیشن کمین گرفتن بتونن /دستاشو ازتن بگیرن باضرب شمشیر عدو /دست یَلِ شیر خدا جدا شد ازپیکر او / افتاد رو دشت نینوا مشک و به دندونش گرفت/ زیر بغل زد علمو اما نذاشتن که بره / سقای اهل حرمو تا تیرهای بی امان /به مشک عباس رسید آب زمین ریخت وشد /امید سقا نا امید حال دیگه نه مشکی و/ نه دستی مونده به بدن آب وبه خیمه ببره /تا همه سیراب بشن دیگه علمدار حسین /تنها و بی پناه بود دور و برش یه لشکر از /گرگای روسیاه بود می بارید از دور وبرش /بارون تیر و نیزه ها می زدن ازهر جهتی /برتن او تیر جفا امان از اون لحظه ای که /حرمله زانو زد زمین سه شعبه شد رها وخورد /به چشم ماه بی قرین هرچی تکون داد سرشو /تیر ولی جدانشد بدون دست ،حریف اون / ضربه ی بی هوا نشد توو اوج غربتش زدن /عمود آهنین به سر به یاد غربت حسین /کشید آه پر شرر باصورت افتاد رو زمین /ماه منیر علقمه رسیده بود بالا سرش/ پهلو شکسته فاطمه زدشت پاک علقمه /عطر گل یاس رسید مادر قدخمیده ای /به داد عباس رسید گفت به سقا، پسرم /منتظره برادرت صدا بزن تا برسه /برادرت بالا سرت پیچید صدای یا اَخا /به گوش زینب وحسین رسوند به نهر علقمه /خودش رو شاه عالمین پیکر عباسشو دید /گم شده زیر نیزه ها دو دستای برادرش /شده ز پیکرش جدا یکی یکی روی زمین /دستای عباسشو دید اون دستای بریده رو /به روی صورتش کشید بوسه میزد به دستایی /که می گرفتن علمو چطور به خیمه ببره /این آقای با کَرَمو سر برادر و گذاشت /غریبونه رو زانوها صدای غربت حسین/ پیچید توو دشت کربلا چشماتو واکن اومدم /بالا سرت ،پناه من ای تکیه گاه بچه هام /دلخوشی سپاه من هنوز دارم می سوزم از/ داغ علی اکبرم برادرم ،با رفتنت /شکسته شد این کمرم پاشو نذار خنده کنن /به غربت برادرت الهی من فدای این / زخمای روی پیکرت پاشو دیگه آب نمیخوان /همه میگن عمو بیاد دیگه صدای ناله ی / اصغرم هم در نمیاد چاره کار من تویی /نمونده چاره ای برام الهی طاقتم بده /رفتن همه برادرام با هر اذیتی که بود/ یه حرفی رو زد به حسین برای اولین دفعه / باحیا رو زد به حسین تو رو به جان مادرت / منو نبر سمت حرم که خیلی شرمنده ام از/ لبای خشک اصغرم رقیه سعیدی (کیمیا) ۱۴۰۰/۵/۲۶ http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🏴🏴🏴♡°°°
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ اگه دلت پر از غمه / دلـت گرفته از همـــه اگه گــره به کارته / بـیا به اذن فاطـــمه با یه دل شکسته ای/روکن به سمت علقمه حرف بزن با کسی که / گره گـــشای عالَمه بریم سراغ آقایی/ که میر بحـــر کَـــرَمه پناه لشکر حسین /صــــاحب مَشک و عَلَمه باب الحوائجی که شد/پشت و پناه عالمین قوت قلب زینب و / میـر و علمدار حسین تا اینکه راه آب رو/بستن رولشکر حسین سخت شد آوردن آب / برا برادر حسین روز دهم آبی نـــبود / توی تموم خیمه ها واعطشا واعطشا / افتـاد میوون بچه ها مشک و رودوش خودگذاشت/ساقی طفلان حسین اومد به محضر داداش/بگیره فرمان حسین راهی دریا شده بود / میر وعـــلمدار جــوان حسین وزینب،روی تَلّ/ایستاده بودن نگران تا اینکه عباس رسید / نشسـت بر لب فرات دست به زیر آب برد / شـروع شد تب فرات مشکشو پرکرد وسپس/دستشو زیر آب برد دستشـو پر کرد ولی /قطره ای ازآب نخورد یادش اومـــد تشنــگی و/گـریه کودک رباب آب کف دستشو ریخت/باخجالت به روی آب نهیب زد به آب که / وقتی که تشنه ان همه میخـوای که آبـروی من/ بـره به نـزد فاطمه شـــــیر وفا شـــــیر ادب /گرفته از اُمّ بنین تا که بشـــــه فداییِ /حسین زهرا، شَه دین دور شد ازآب فــرات /تا بره سمت خیمه ها یه وقتی ازپشت کمین/اومد هجوم نیزه ها به تنهایی افتاده بود /میوون چــند صد نفر بین اونا کسی نــبود /حریف این قرص قمر دیدن تووجنگ تن به تن/حریف عباس نمیشن کمین گرفــتن بتونن /دســتاشو ازتن بگیرن باضــرب شمشیر عدو /دســت یَلِ شیر خدا جــدا شــد ازپیکر او / افتاد رو دشت نینوا مشک و به دندونش گرفت/ زیربغل زدعلمو اما نذاشــــتن که بره / ســــقای اهل حرمو تا تیرهای بـی امان /به مشک عباس رسید آب زمـین ریخـت وشد /امـید سقا نا امید حال دیگه نه مشکی و/نه دستی مونده به بدن آب وبه خیـمه بــبره /تا همه سیراب بشن دیگه علمدار حســین /تـنها و بی پــناه بود دور وبرش یه لشکر از/گرگای رو سیاه بود می بارید ازدور وبرش/بارون تیر و نیزه ها می زدن از هـــر جهــتی /برتـــن او تیر جفا امان از اون لحظه ای که /حـــرمله زانو زد زمین سـه شعبه شد رها و خورد/ به چشــم ماه بی قرین هرچی تکون داد سرشو /تیر ولی جــدانشد بدون دست،حریف اون/ضربه ی بی هوانشد توو اوج غربتـش زدن /عمــود آهنین به سر به یاد غــربت حســین /کشید آه پـر شــــرر باصورت افتاد رو زمیــــن /ماه مـنیر علقمه رسیده بود بالا سرش/ پهلو شکسـته فاطمه زدشت پاک علـــقمه /عــطـر گل یاس رسید مادر قد خمیـــــده ای /به داد عبــاس رسید گفت به ســقا، پســـــرم /منتــظره برادرت صــــدا بـزن تا برســــه /برادرت بالا سرت پیچید صدای یا اَخا/به گوش زینب وحسین رسوند به نهر علقمه /خودش رو شاه عالمین پیکر عباسشـــو دید /گـم شــده زیر نیزه ها دو دســــتای برادرش /شـده ز پیکرش جدا یکی یکی روی زمــین /دستای عباسشو دید اون دستای بریده رو/به روی صورتش کشید بوسه میزد به دستایی /که می گرفتن علمو چطـــور به خیــــمه ببره /این آقای با کَرَمو ســـر برادر و گذاشــت /غریبونه رو زانوها صدای غربت حسین/پیچید توو دشت کربلا چشماتو وا کن اومــدم /بالا سرت ،پناه من ای تکیه گاه بچــــه هام /دلخوشی سپاه من هنوز دارم می ســـوزم از/ داغ علــی اکبرم برادرم ،با رفتنــت /شکـــسته شد این کمرم پاشـــو نذار خنــــده کنن /به غربت برادرت الهی من فـــدای این / زخــمای روی پیکرت پاشودیگه آب نمیخوان/همه میگن عموبیاد دیگه صدای ناله ی / اصــــغرم هم در نمیاد چاره کار من تویی /نمــونده چاره ای برام الهی طاقــــتم بده /رفــــتن همه برادرام با هر اذیتی که بود/یه حرفی رو زدبه حسین برای اولین دفــــعه / باحیا رو زد به حسین تو رو به جان مادرت / منو نبــر سمت حرم که خیلی شرمنده ام از/ لبای خشک اصغرم شعر:رقیه سعیدی (کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ اگه دلت پر از غمه / دلـت گرفته از همـــه اگه گــره به کارته / بـیا به اذن فاطـــمه با یه دل شکسته ای/روکن به سمت علقمه حرف بزن با کسی که / گره گـــشای عالَمه بریم سراغ آقایی/ که میر بحـــر کَـــرَمه پناه لشکر حسین /صــــاحب مَشک و عَلَمه باب الحوائجی که شد/پشت و پناه عالمین قوت قلب زینب و / میـر و علمدار حسین تا اینکه راه آب رو/بستن رولشکر حسین سخت شد آوردن آب / برا برادر حسین روز دهم آبی نـــبود / توی تموم خیمه ها واعطشا واعطشا / افتـاد میوون بچه ها مشک و رودوش خودگذاشت/ساقی طفلان حسین اومد به محضر داداش/بگیره فرمان حسین راهی دریا شده بود / میر وعـــلمدار جــوان حسین وزینب،روی تَلّ/ایستاده بودن نگران تا اینکه عباس رسید / نشسـت بر لب فرات دست به زیر آب برد / شـروع شد تب فرات مشکشو پرکرد وسپس/دستشو زیر آب برد دستشـو پر کرد ولی /قطره ای ازآب نخورد یادش اومـــد تشنــگی و/گـریه کودک رباب آب کف دستشو ریخت/باخجالت به روی آب نهیب زد به آب که / وقتی که تشنه ان همه میخـوای که آبـروی من/ بـره به نـزد فاطمه شـــــیر وفا شـــــیر ادب /گرفته از اُمّ بنین تا که بشـــــه فداییِ /حسین زهرا، شَه دین دور شد ازآب فــرات /تا بره سمت خیمه ها یه وقتی ازپشت کمین/اومد هجوم نیزه ها به تنهایی افتاده بود /میوون چــند صد نفر بین اونا کسی نــبود /حریف این قرص قمر دیدن تووجنگ تن به تن/حریف عباس نمیشن کمین گرفــتن بتونن /دســتاشو ازتن بگیرن باضــرب شمشیر عدو /دســت یَلِ شیر خدا جــدا شــد ازپیکر او / افتاد رو دشت نینوا مشک و به دندونش گرفت/ زیربغل زدعلمو اما نذاشــــتن که بره / ســــقای اهل حرمو تا تیرهای بـی امان /به مشک عباس رسید آب زمـین ریخـت وشد /امـید سقا نا امید حال دیگه نه مشکی و/نه دستی مونده به بدن آب وبه خیـمه بــبره /تا همه سیراب بشن دیگه علمدار حســین /تـنها و بی پــناه بود دور وبرش یه لشکر از/گرگای رو سیاه بود می بارید ازدور وبرش/بارون تیر و نیزه ها می زدن از هـــر جهــتی /برتـــن او تیر جفا امان از اون لحظه ای که /حـــرمله زانو زد زمین سـه شعبه شد رها و خورد/ به چشــم ماه بی قرین هرچی تکون داد سرشو /تیر ولی جــدانشد بدون دست،حریف اون/ضربه ی بی هوانشد توو اوج غربتـش زدن /عمــود آهنین به سر به یاد غــربت حســین /کشید آه پـر شــــرر باصورت افتاد رو زمیــــن /ماه مـنیر علقمه رسیده بود بالا سرش/ پهلو شکسـته فاطمه زدشت پاک علـــقمه /عــطـر گل یاس رسید مادر قد خمیـــــده ای /به داد عبــاس رسید گفت به ســقا، پســـــرم /منتــظره برادرت صــــدا بـزن تا برســــه /برادرت بالا سرت پیچید صدای یا اَخا/به گوش زینب وحسین رسوند به نهر علقمه /خودش رو شاه عالمین پیکر عباسشـــو دید /گـم شــده زیر نیزه ها دو دســــتای برادرش /شـده ز پیکرش جدا یکی یکی روی زمــین /دستای عباسشو دید اون دستای بریده رو/به روی صورتش کشید بوسه میزد به دستایی /که می گرفتن علمو چطـــور به خیــــمه ببره /این آقای با کَرَمو ســـر برادر و گذاشــت /غریبونه رو زانوها صدای غربت حسین/پیچید توو دشت کربلا چشماتو وا کن اومــدم /بالا سرت ،پناه من ای تکیه گاه بچــــه هام /دلخوشی سپاه من هنوز دارم می ســـوزم از/ داغ علــی اکبرم برادرم ،با رفتنــت /شکـــسته شد این کمرم پاشـــو نذار خنــــده کنن /به غربت برادرت الهی من فـــدای این / زخــمای روی پیکرت پاشودیگه آب نمیخوان/همه میگن عموبیاد دیگه صدای ناله ی / اصــــغرم هم در نمیاد چاره کار من تویی /نمــونده چاره ای برام الهی طاقــــتم بده /رفــــتن همه برادرام با هر اذیتی که بود/یه حرفی رو زدبه حسین برای اولین دفــــعه / باحیا رو زد به حسین تو رو به جان مادرت / منو نبــر سمت حرم که خیلی شرمنده ام از/ لبای خشک اصغرم شعر:رقیه سعیدی (کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
❁﷽❁ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ اگه دلت پر از غمه / دلت گرفته از همه اگه گره به کارته / بیا به اذن فاطمه با یه دل شکسته ای/رو کن به سمت علقمه حرف بزن با کسی که / گره گشای عالَمه بریم سراغ آقایی/ که میر بحر کَرَمه پناه لشکر حسین /صاحب مَشک و عَلَمه باب الحوائجی که شد/ پشت و پناه عالمین قوت قلب زینب و / میر و علمدار حسین تا اینکه راه آب رو/ بستن رو لشکر حسین سخت شد آوردن آب / برا برادر حسین روز دهم آبی نبود / توی تموم خیمه ها واعطشا واعطشا / افتاد میوون بچه ها مشک و رو دوش خود گذاشت/ ساقی طفلان حسین اومد به محضر داداش /بگیره فرمان حسین راهی دریا شده بود / میر وعلمدار جوان حسین و زینب ،روی تَلّ / ایستاده بودن نگران تا اینکه عباس رسید / نشست بر لب فرات دست به زیر آب برد / شروع شد تب فرات مشکشو پر کرد وسپس /دستشو زیر آب برد دستشو پر کرد ولی /قطره ای ازآب نخورد یادش اومد تشنگی و/گریه کودک رباب آب کف دستشو ریخت/ با خجالت به روی آب نهیب زد به آب که / وقتی که تشنه ان همه میخوای که آبروی من/ بره به نزد فاطمه شیر وفا شیر ادب /گرفته از اُمّ بنین تا که بشه فداییِ /حسین زهرا، شَه دین دور شد ازآب فرات /تا بره سمت خیمه ها یه وقتی از پشت کمین /اومد هجوم نیزه ها به تنهایی افتاده بود /میوون چند صد نفر بین اونا کسی نبود /حریف این قرص قمر دیدن توو جنگ تن به تن /حریف عباس نمیشن کمین گرفتن بتونن /دستاشو ازتن بگیرن باضرب شمشیر عدو /دست یَلِ شیر خدا جدا شد ازپیکر او / افتاد رو دشت نینوا مشک و به دندونش گرفت/ زیر بغل زد علمو اما نذاشتن که بره / سقای اهل حرمو تا تیرهای بی امان /به مشک عباس رسید آب زمین ریخت وشد /امید سقا نا امید حال دیگه نه مشکی و/ نه دستی مونده به بدن آب وبه خیمه ببره /تا همه سیراب بشن دیگه علمدار حسین /تنها و بی پناه بود دور و برش یه لشکر از /گرگای روسیاه بود می بارید از دور وبرش /بارون تیر و نیزه ها می زدن ازهر جهتی /برتن او تیر جفا امان از اون لحظه ای که /حرمله زانو زد زمین سه شعبه شد رها وخورد /به چشم ماه بی قرین هرچی تکون داد سرشو /تیر ولی جدانشد بدون دست ،حریف اون / ضربه ی بی هوا نشد توو اوج غربتش زدن /عمود آهنین به سر به یاد غربت حسین /کشید آه پر شرر باصورت افتاد رو زمین /ماه منیر علقمه رسیده بود بالا سرش/ پهلو شکسته فاطمه زدشت پاک علقمه /عطر گل یاس رسید مادر قدخمیده ای /به داد عباس رسید گفت به سقا، پسرم /منتظره برادرت صدا بزن تا برسه /برادرت بالا سرت پیچید صدای یا اَخا /به گوش زینب وحسین رسوند به نهر علقمه /خودش رو شاه عالمین پیکر عباسشو دید /گم شده زیر نیزه ها دو دستای برادرش /شده ز پیکرش جدا یکی یکی روی زمین /دستای عباسشو دید اون دستای بریده رو /به روی صورتش کشید بوسه میزد به دستایی /که می گرفتن علمو چطور به خیمه ببره /این آقای با کَرَمو سر برادر و گذاشت /غریبونه رو زانوها صدای غربت حسین/ پیچید توو دشت کربلا چشماتو واکن اومدم /بالا سرت ،پناه من ای تکیه گاه بچه هام /دلخوشی سپاه من هنوز دارم می سوزم از/ داغ علی اکبرم برادرم ،با رفتنت /شکسته شد این کمرم پاشو نذار خنده کنن /به غربت برادرت الهی من فدای این / زخمای روی پیکرت پاشو دیگه آب نمیخوان /همه میگن عمو بیاد دیگه صدای ناله ی / اصغرم هم در نمیاد چاره کار من تویی /نمونده چاره ای برام الهی طاقتم بده /رفتن همه برادرام با هر اذیتی که بود/ یه حرفی رو زد به حسین برای اولین دفعه / باحیا رو زد به حسین تو رو به جان مادرت / منو نبر سمت حرم که خیلی شرمنده ام از/ لبای خشک اصغر ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ ✍رقیه سعیدی (کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ اگه دلت پر از غمه / دلت گرفته از همه اگه گره به کارته / بیا به اذن فاطمه با یه دل شکسته ای/رو کن به سمت علقمه حرف بزن با کسی که / گره گشای عالَمه بریم سراغ آقایی/ که میر بحر کَرَمه پناه لشکر حسین /صاحب مَشک و عَلَمه باب الحوائجی که شد/ پشت و پناه عالمین قوت قلب زینب و / میر و علمدار حسین تا اینکه راه آب رو/ بستن رو لشکر حسین سخت شد آوردن آب / برا برادر حسین روز دهم آبی نبود / توی تموم خیمه ها واعطشا واعطشا / افتاد میوون بچه ها مشک و رو دوش خود گذاشت/ ساقی طفلان حسین اومد به محضر داداش /بگیره فرمان حسین راهی دریا شده بود / میر وعلمدار جوان حسین و زینب ،روی تَلّ / ایستاده بودن نگران تا اینکه عباس رسید / نشست بر لب فرات دست به زیر آب برد / شروع شد تب فرات مشکشو پر کرد وسپس /دستشو زیر آب برد دستشو پر کرد ولی /قطره ای ازآب نخورد یادش اومد تشنگی و/گریه کودک رباب آب کف دستشو ریخت/ با خجالت به روی آب نهیب زد به آب که / وقتی که تشنه ان همه میخوای که آبروی من/ بره به نزد فاطمه شیر وفا شیر ادب /گرفته از اُمّ بنین تا که بشه فداییِ /حسین زهرا، شَه دین دور شد ازآب فرات /تا بره سمت خیمه ها یه وقتی از پشت کمین /اومد هجوم نیزه ها به تنهایی افتاده بود /میوون چند صد نفر بین اونا کسی نبود /حریف این قرص قمر دیدن توو جنگ تن به تن /حریف عباس نمیشن کمین گرفتن بتونن /دستاشو ازتن بگیرن باضرب شمشیر عدو /دست یَلِ شیر خدا جدا شد ازپیکر او / افتاد رو دشت نینوا مشک و به دندونش گرفت/ زیر بغل زد علمو اما نذاشتن که بره / سقای اهل حرمو تا تیرهای بی امان /به مشک عباس رسید آب زمین ریخت وشد /امید سقا نا امید حال دیگه نه مشکی و/ نه دستی مونده به بدن آب وبه خیمه ببره /تا همه سیراب بشن دیگه علمدار حسین /تنها و بی پناه بود دور و برش یه لشکر از /گرگای روسیاه بود می بارید از دور وبرش /بارون تیر و نیزه ها می زدن ازهر جهتی /برتن او تیر جفا امان از اون لحظه ای که /حرمله زانو زد زمین سه شعبه شد رها وخورد /به چشم ماه بی قرین هرچی تکون داد سرشو /تیر ولی جدانشد بدون دست ،حریف اون / ضربه ی بی هوا نشد توو اوج غربتش زدن /عمود آهنین به سر به یاد غربت حسین /کشید آه پر شرر باصورت افتاد رو زمین /ماه منیر علقمه رسیده بود بالا سرش/ پهلو شکسته فاطمه زدشت پاک علقمه /عطر گل یاس رسید مادر قدخمیده ای /به داد عباس رسید گفت به سقا، پسرم /منتظره برادرت صدا بزن تا برسه /برادرت بالا سرت پیچید صدای یا اَخا /به گوش زینب وحسین رسوند به نهر علقمه /خودش رو شاه عالمین پیکر عباسشو دید /گم شده زیر نیزه ها دو دستای برادرش /شده ز پیکرش جدا یکی یکی روی زمین /دستای عباسشو دید اون دستای بریده رو /به روی صورتش کشید بوسه میزد به دستایی /که می گرفتن علمو چطور به خیمه ببره /این آقای با کَرَمو سر برادر و گذاشت /غریبونه رو زانوها صدای غربت حسین/ پیچید توو دشت کربلا چشماتو واکن اومدم /بالا سرت ،پناه من ای تکیه گاه بچه هام /دلخوشی سپاه من هنوز دارم می سوزم از/ داغ علی اکبرم برادرم ،با رفتنت /شکسته شد این کمرم پاشو نذار خنده کنن /به غربت برادرت الهی من فدای این / زخمای روی پیکرت پاشو دیگه آب نمیخوان /همه میگن عمو بیاد دیگه صدای ناله ی / اصغرم هم در نمیاد چاره کار من تویی /نمونده چاره ای برام الهی طاقتم بده /رفتن همه برادرام با هر اذیتی که بود/ یه حرفی رو زد به حسین برای اولین دفعه / باحیا رو زد به حسین تو رو به جان مادرت / منو نبر سمت حرم که خیلی شرمنده ام از/ لبای خشک اصغر شعر: رقیه سعیدی (کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌