▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
به نام خدا
#قصید_دریغ
#حضرت_فاطمه_علیها_السلام
#گلواژه_هـاے_اهل_بیت_ع
ستمگران همه از خشم، شعلهور بودند
به خون چلچله از تیغ تشنهتر بودند...
همان گروه که با دعوے مسلمانی
اسیر پنجۀ تزویر و زور و زر بودند،
همان گروه که از فیض صحبت معصوم
به زعم خود، همه اصحاب معتبر بودند
اگر نبود طلوع ستارۀ اسلام
هنوز در طلب کفر، رهسپر بودند
اگر نبود فروغ هدایت نبوی،
هنوز دشمن خونریز یکدگر بودند
بهار وحے که چشم از جهان فرو میبست،
معاشران گل، از غصه خونجگر بودند
هنوز روے زمین بود چلچراغ امید،
که این گروه در اندیشۀ دگر بودند
در سقیفه گشودند و چشم دل بستند،
تمام مدعیانے که فتنهگر بودند
چه زود خاطرههاے غدیر رفت از یاد
چه زود در پے ایجاد شور و شر بودند
براے بستن دست برادر خورشید،
سپیدهدم دَم دروازۀ سحر بودند
خدا گواست که در کوچۀ بنیهاشم
ز قدر و حرمت آن خانه، باخبر بودند
ولے دریغ که آن دستهاے نامحرم،
براے چیدن گل، همدم تبر بودند
بَدا به حال کسانے که روز غارت باغ
سکوت کرده و تنها نظارهگر بودند
کسے نگفت که نوغنچههاے یاس کبود
درختِ طیبۀ وحے را ثمر بودند
کسے نگفت که این آیههاے نورانی،
براے شوکت اسلام، بال و پر بودند...
شکست شاخۀ طوبے در آستانۀ در،
و خلق، شاهد الماسهاے تر بودند
به جز حمایت از باغبان چه میکردند؟
سهچار غنچه و یڪ گل، که پشت در بودند...
🖊شاعر:محمد جواد غفورزاده
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
📌نشر اشعار بروز از شعراے فرهیخته
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒