❀﷽❀
#غزل_مرثیه
#شهادت_امام_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
در غـمِ خورشیــدِ پشتِ ابر ، باران می گریست
ماهتاب ، از این هــلالِ رو به پایان می گریست
در سیَه چالی که دیگر ، روز و شب فرقی نداشت
از فــراقِ رویِ او ،خورشیــد تابان می گریست
کُـنــجِ زنــدان بود ، امّا غــرقِ طوفـــانِ بلا
بود موسی در دلِ امواج و طوفان می گریست
در مناجاتش نوایِ درد می آمــــد به گـــوش
در نمـازش تک تکِ آیات قـــرآن می گریست
هر رکوع و سجده اش از بس که سنگین می گذشت
از خجالت ، حلقهٔ زنجیــرِ بی جان می گریست
جایِ زندانبــان ِ بی شــرم ، از سرِ شـرمنــدگی
بر چنین احوال ، حتی چشم زندان می گریست
روزه داری که میـــانِ سفــرهٔ افـــطارِ او
ناله می زد تازیانه ، سفره ، بی نان می گریست
روزهای واپسـیـن ، رنگ دعــایش فــرق داشت
یاد مادر بود و در سوگش فراوان می گریست
ذکر "یارَب نَجِّنــی مِنْ سِجْنِ هارونُ الرَّشید"
زیرِ لب می خواند و با حالی پریشان می گریست
روز وشـب در انتـظار دیدن معصــومه بود
از غمِ دلتنــگیِ شــاه خراسـان می گریست
با زبــان روزه ، یاد کــربلا بــود ، از عطـــش
روضه می خواند و به یادِ شاه عطشان می گریست
شکر ، دیگر ، دختــرش جـان دادن او را ندید
گرچه با حسرت ، چنان ابر بهاران می گریست
کــربلا ، امّا ســرِ خورشیـــد را بـر نِـیْ زدنــد
پای نیــزه دختـری با آه سوزان می گریست
در ردیف از بس نوشتم گریه را بغضم شکست
"کیمیا" هم در غزل با اشک پنهان ، می گریست
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
❀﷽❀
#سفره_اعجاز
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
خـواب دیــدم سفــرهٔ باب الحـوائج باز شد
دُورِ شمعــی ، جمعی از پروانه در پرواز شد
روی سفره ، نان و خرما بود و قدری هم نمک
دورِ سفــره ، نغمــه هایی بی بدیل آغاز شد
نغمـــهٔ "إنّـا تَوَجَّـهنـــا ، تَوَسَّـلنــا" چه خوب
با نــوایِ بال آن پروانــه ها دمســاز شد
در چنیــن حال و هوا ، پروانهٔ پربستـه ای
واردِ ایـن محفــلِ نورانــیِ پُـر راز شد
ذکر یا موسی بن جعفر ،خانه را پر کرده بود
با ،دَمِ بــاب الحــوائج ، باب حاجت باز شد
تا توسّــل بست بالِ شــاپرک با نورِ شمــع
ناگهــان چرخـی زد و با نغمــه ، هم آواز شد
شمـــعِ این محفــل ، پرِ پــروانه را آتـــش نـزد
بلکه خورشیدی شـــد و پیغمبــــرِ اعجــاز شد
بودم آنجا مستِ این اعجاز شیرین ، تا که با
نغمــــهٔ " اللّه اکـبـــر "چشمـهـــایم بـاز شد
هرگــز از یـادم نخــواهم بـُرد آن اعجـــاز را
در دلـم زیبا ترین تصویرِ چشــــم انداز شد
سفـرهٔ باب الحوائج خوب حاجــت می دهد
چون قلـم در دست لـرزانم غــزل پرداز شد
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
رقیه سعیدی (کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
❀﷽❀
#زمزمه_نوحه
#شهادت_امام_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک :سلام آقا که الان روبه روتونم...
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
سلام آقای مظلــومان ، ســلام ای مــاه نورانی
سلام ای صبر بی پایان ،سلام ای بغض پنهانی
گل زهــرا(۲)
سلام ای خستـه از غربت ، گرفتارِ غم و محنت
مگر جُرم و گناهت چیست ، اسیرکنج زندانی؟
غریب آقا(۲)
میان آن غُـــل و زنجیر در آن خلوتگه تاریــک
نداری دلخوشی غیر از مناجاتی که می خوانی
غریب آقا(۲)
مناجات شب و روزت ، شده رفتن از این دنیا
خـداوندا خلاصـــم کن از این زندان ظلــمانی
غریب آقا(۲)
تنت زخمی ، رُخَت نیلی به یاد مادرت زهـــرا
دل پرغصه ای داری،برایش روضه می خوانی
گل زهــــرا(۲)
به یاد کوفه تاشامات ، نگاهت مانده بر رنجیر
برای حضـرت سجاد ، پریشــان حال و گریانی
غریب آقا(۲)
گره بستم دل خود را به سمت قبلــهٔ حاجات
نظـر بر حـال زارم کن که بر دردم تو درمانی
غریب آقا(۲)
میان ضربه خوردن هابه دست سِندی ملعون
عــزادارِ تنِ بی سر ، به زیر سُــمّ اسبــانی
حسین جانم(۲)
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
✍رقیه سعیدی (کیمیا)
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال ایتا👆
❃﷽❃
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک: خوش اومدی تو از سفر بابا....
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
من که اسیـــر کنــج زندانـــم
چشام به در مونده رضا جانم
تو حســـرتِ روی تو گریانـم
بیا رضا جان
موسی بن جعفر اَیُّهَا الکاظم(۳)
باب الحوائج
خم شده قامتــم تو این غـربت
روز و شبم گذشته تو حســرت
خسته شدم از این همه مِحنت
بیا رضا جان
موسی بن جعفر اَیُّهَا الکاظم(۳)
باب الحوائج
روز و شبم خدا خدا کردم
بـرای رفتنـــم دعـــا کردم
جدّ غــریبــمو صـدا کردم
حسینِ مظلوم
موسی بن جعفر اَیُّهَا الکاظم(۳)
باب الحوائج
دشمنِ دون بال و پرم بسته
با لب عطشان و تنی خسته
با زمــزمه زیر لب ، آهسته
روضه می خونم
موسی بن جعفر اَیُّهَا الکاظم(۳)
باب الحوائج
گرچـه غــریبــم ، دلــم آرومه
شــکر خـدا ندیده معصـــومه
چقد باباش غریب و مظلومه
گوشـهٔ زندون
موسی بن جعفر اَیُّهَا الکاظم(۳)
باب الحوائج
ولی دلـم از این پریشــونه
که دختـــری گوشهٔ ویرونه
با سرِ بابا روضه می خونه
بابا بابایی
غریب حسین ، غریب حسین جانم(۳)
غریب حسین جان
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c1204
گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─ #حضرت_موسی_بن_جعفر #گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع با عرض
اشعارشهادت حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام👆👆
گلواژههاے اهلبیت (؏)
#نوحه #حضرت_موسی_بن_جعفر #گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع کنج زندون مثل شـمعی نیمه جون میزنه سوسـو چـــــراغ
اشعارشهادت حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام👆👆
گلواژههاے اهلبیت (؏)
#نوحه_واحد #شهادت_امام_موسی_کاظم_ع با نوای: میثم مطیعی از تو نمانده غیـر از، عبـایی، در کنج زندان
اشعارشهادت حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام👆👆
1_9548927584.ogg
177.6K
#شهادت_امام_موسی_کاظم_ع
▪️زمزمه سنتی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
ز بس کم سو شده چشمم دگر جایی نمی بینم
به احوالم بگرید تا سحر زنجیر خونینم
خدا حاجت روایم کن
از این زندان رهایم کن
.........
شب و روزم شده یکسان درین تاریکی زندان
تنم چون شمع سوزانی لبم در خواندن قرآن
خدا حاجت روایم کن
از این زندان رهایم کن
.........
مرا سندی زند هرشب میان خواب و بیداری
برای روزه دار اینجا شکنجه گشته افطاری
خدا حاجت روایم کن
از این زندان رهایم کن
.........
صفا بگرفته زندان از من و حال مناجاتم
کجایی مادرم زهرا بیایی تا ملاقاتم
خدا حاجت روایم کن
از این زندان رهایم کن
.........
اگر سهم من از زندان کتک بود و جسارت بود
زبانم روضه خوان بر عمه زینب در اسارت بود
خدا حاجت روایم کن
از این زندان رهایم کن
.........
تمام روضه ی من گرچه تنهایی و هجران بود
ولی نعش حسین جدم به زیر سُم اسبان بود
خدا حاجت روایم کن
از این زندان رهایم کن
.........
امیررضا فرجوند
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
#شهادت پدر بزرگوار ولی نعمتمان حضرت موسی الکاظم علیه السلام بر ایشان و محبینشان تسلیت باد ▪️یا باب الحوائج
خلوتت را گاه بر هم می زند دادِ درِ زندان
سجده ات آرام می بخشد به درد پیکر زندان
روزها زیر شکنجه خاک زیر پات می لرزد
شب شود مشهود با نور تو حال بهتر زندان
مسخ کرده ذکر سُبّوح شما دیوارها را هم
سقف هم در سجده افتاده به پای سرور زندان
در تن بید تنت پیچیده زنجیری چنان ریحان
عطر گل افتاده از سجاده ی تو در سر زندان
ماه می دانست کی می آید آن شمس الشموسی که
نور می تاباند از درهای قفل دیگر زندان
آه زندانبان بدبخت شما ای کاش می دانست
اولین باب الحوائج می شوی از آخر زندان
جاده ابریشم عشق است هر خاری نمی فهمد
راه سبزی که به مشهد می رسد از سنگر زندان
آه یک روز آمد و دیدند که بر عکس عاشورا
یک پسر نام پدر را می برد دور و بر زندان
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یٰا بابالحوائج امام کاظم)
#محبس_هارون
شب صلای غم و درد و ماتم است امشب
صلای غم چه بگویم ، محرّم است امشب
نوای ضجّه ـ ز سوی عِراق ، میآید
بهگوش ، بانگ غم و افتراق میآید
سیاه و سرخ و کبود است آسمان عِراق
ز دود ِ آتش ِ بیداد ِ سینه_سوز ِ فِراق
شب فِراق، شبِ مویههای جانسوزیست
شبی که عامل آن ، دشمن سیَهروزیست
شبی که اختر ِ برج ِ ولایتِ هفتم
که بود رونقِ هفت آسمان و هَم انجم
افول کرد و جهان گشت ظلمتِ کامل
نشست گَرد ِ سیاهی به دیده و بر دل
شرر ز دیده ، زبانه کشید بر گردون
شدهست چشم فلک هم ز داغ کاسهٔ خون
فغان و ناله بلند است تا به عرش خدا
که جنّ و اِنس و مَلک گشتهاند نوحهسرا
به هرکجا نگری ماتم است و غصه و غم
به جان شیعه فتادهست ، آتشی ز اَلَم
نوای "وا اَبتا" در عِراق پیچیدهست
نفس به سینه بوَد حبس و خون به هر دیدهست
ا***
"امام موسیِ کاظم" (ع) امامِ خوبیها
پس از تحمل عمری شکنج ِ جانفرسا
که خم نکرد قد سروِ خویش را هرگز
به نزد هارون ، این مظهر عناد و دغا
گرفت تاب و توان را ازو که از سرِ جهل
شکسته بود ستون ِ حکومتش ـ یکجا
نداشت تاب تحمل که پیش چشمانش
کنند عزت و تکریم ، آن امامی را...
که از صلابت و خُلق عظیم و عزت نفس
گرفته بود به سُخره ـ حکومت اعدا...
اگرچه کرد به زندان امام را به حِیَل
نشد دمی که به عجز آورد امام آنجا
که کرد "سندی شاهک" به حبس، مسمومش
پس از شکنجه و آزار سخت و محنتزا
که آن امامِ صبور ـ آن امامِ در زنجیر
به سربلندی از آن بندگاه ِ جور و جفا
کشید پر به سوی آسمان و لکّه ی ننگ
نشاند بر رخ "هارون" و شد ز بند ، رها
ا***
اگرچه در همهی عمر اسیر زندان بود
به بند ِ محبس ِ هارون ِ نامسلمان بود
شمار نسل شریفش به کوری اعدا
فزون بوَد ، ز کرامات ِ ایزد یکتا
گرفت خاک عجم ، شوکتی ز دامانش
چو شاه توس که جانها بوَد به قربانش
که هست حج فقیران حریم اقدس او
پناه ملت ایران ، شدهست از هر سو
به شهر قم ، گهری همچو : لؤلؤ لالا
بوَد چو حضرت معصومه ثانی زهرا
که از عنایت حق ، شافع جزا باشد
غبار ِ قم ز قدومش چو توتیا باشد
به هرکجا که رَوی مرقدی ز نسل وی است
چو شهچراغ به شیراز ، یا امام ِ ری است
اگرچه کشته شد آن (ساقی) شکستهدلان
ز جام زهر جفا گشت ، مستِ جاویدان
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1384
http://eitaa.com/shamssaghi