eitaa logo
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
2.8هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
7.5هزار ویدیو
75 فایل
💠بسم رب مهدی فاطمه💠 آغازمـون: خـیلی وقــت پایـانمـون:شھادت .. -کپےهمہ‌جوره‌حلالت‌رفیق، هدف‌ماچیزدیگری‌ست یکی از خادمین: @YA_Ruqiya315 انتقادات و پیشنهادات: https://daigo.ir/secret/4822606741
مشاهده در ایتا
دانلود
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
#منم.غیرتی.شدم و اون دخترو دوباره رسوندمش دم حسینیه اونم پیاده شد و همینجوری که گریه میکرد گفت خدا خ
منم که .حال خورده بودم رفتم خونمون کسی خونه نبود همه رفته بودن عزاداری چون فقط من توی خانواده لات و لوت بودم...
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
منم که #ضد.حال خورده بودم رفتم خونمون کسی خونه نبود همه رفته بودن عزاداری چون فقط من توی خانواده لات
تلویزیون رو روشن کردم دیدم داره کربلا رو به صورت زنده نشون میده من همونجا .شکست و تا جون داشتم گریه کردم،فریاد زدم،ناله کردم و حسابی خودمو خالی کردم خالی کردم تموم بغضایی که این چند سال تو گلوم گیر کرده بود
نزدیکای سحر بود که مامان و بابام و داداشم اومدن یهو مامانم اومد گفت رضا کجا بودی؟ چقدر بوی حسین میدی؟چقدر بوی زهرا میدی:)💔 اوناهم از شدت خوشحالی گریه میکردن و میگفتن پسرم حسینی شده...
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
نزدیکای سحر بود که مامان و بابام و داداشم اومدن یهو مامانم اومد گفت رضا کجا بودی؟ چقدر بوی حسین میدی
از اون شب به بعد تصمیم گرفتم برم هیئت لباس مشکی هامو پوشیدم و رفتم زنجیر زدم! به یاد تموم سیلی هایی که به مهدی فاطمه زدم زنجیر رو محکم تر میزدم
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
از اون شب به بعد تصمیم گرفتم برم هیئت لباس مشکی هامو پوشیدم و رفتم زنجیر زدم! به یاد تموم سیلی هایی
خیلی یهویی یه نفر اومد گفت رضا میای بریم کربلا؟ هنوز ماه صفر تموم نشده بود یهو دیدم وسط بین الحرمینم:)))
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
خیلی یهویی یه نفر اومد گفت رضا میای بریم کربلا؟ هنوز ماه صفر تموم نشده بود یهو دیدم وسط بین الحرمینم
اونجا گفتم حسین جان داری با دل من چیکار میکنی؟ یه شبه منو کربلایی کردی تو چیکار کردی با من یا زهرا💔
حدود یک سال بعد مامانم اومد بهم گفت رضا جان حالا که با امام حسین رفیق شدی حالا که آبروتو به دست اوردی بیا بریم برات خواستگاری...
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
حدود یک سال بعد مامانم اومد بهم گفت رضا جان حالا که با امام حسین رفیق شدی حالا که آبروتو به دست اورد
منم قبول کردم و رفتیم خواستگاری بابای دختره از قبل تحقیق کرده بود و منو برد تو اتاق گفت من از گذشته ی تو خبر دارم!ازت میخوام با حسین رفیق بمونی... من دخترمو بهت میدم