ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
تلویزیون رو روشن کردم دیدم داره کربلا رو به صورت زنده نشون میده من همونجا #دلم.شکست و تا جون داشتم گ
گفتم یا زهرا خودت دستمو بگیر...💔
نزدیکای سحر بود که مامان و بابام و داداشم اومدن یهو مامانم اومد گفت رضا کجا بودی؟
چقدر بوی حسین میدی؟چقدر بوی زهرا میدی:)💔
اوناهم از شدت خوشحالی گریه میکردن و میگفتن پسرم حسینی شده...
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
نزدیکای سحر بود که مامان و بابام و داداشم اومدن یهو مامانم اومد گفت رضا کجا بودی؟ چقدر بوی حسین میدی
از اون شب به بعد تصمیم گرفتم برم هیئت
لباس مشکی هامو پوشیدم و رفتم زنجیر زدم!
به یاد تموم سیلی هایی که به مهدی فاطمه زدم زنجیر رو محکم تر میزدم
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
از اون شب به بعد تصمیم گرفتم برم هیئت لباس مشکی هامو پوشیدم و رفتم زنجیر زدم! به یاد تموم سیلی هایی
خیلی یهویی یه نفر اومد گفت رضا میای بریم کربلا؟
هنوز ماه صفر تموم نشده بود یهو دیدم وسط بین الحرمینم:)))
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
خیلی یهویی یه نفر اومد گفت رضا میای بریم کربلا؟ هنوز ماه صفر تموم نشده بود یهو دیدم وسط بین الحرمینم
اونجا گفتم حسین جان داری با دل من چیکار میکنی؟
یه شبه منو کربلایی کردی تو چیکار کردی با من یا زهرا💔
حدود یک سال بعد مامانم اومد بهم گفت رضا جان حالا که با امام حسین رفیق شدی حالا که آبروتو به دست اوردی بیا بریم برات خواستگاری...
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
حدود یک سال بعد مامانم اومد بهم گفت رضا جان حالا که با امام حسین رفیق شدی حالا که آبروتو به دست اورد
منم قبول کردم و رفتیم خواستگاری
بابای دختره از قبل تحقیق کرده بود و منو برد تو اتاق گفت من از گذشته ی تو خبر دارم!ازت میخوام با حسین رفیق بمونی...
من دخترمو بهت میدم
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
منم قبول کردم و رفتیم خواستگاری بابای دختره از قبل تحقیق کرده بود و منو برد تو اتاق گفت من از گذشته
اون دختر خانم هم با یه سینی چای اومد تا منو دید سینی از دستش افتاد و گفت یا زهرا:)💔
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
اون دختر خانم هم با یه سینی چای اومد تا منو دید سینی از دستش افتاد و گفت یا زهرا:)💔
میخواست بره یهو خورد زمین!
همه اومدن بلندش کردن بردنش تو اتاق
منم فقط صدای گریه و یا زهرا میشنیدم
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
میخواست بره یهو خورد زمین! همه اومدن بلندش کردن بردنش تو اتاق منم فقط صدای گریه و یا زهرا میشنیدم
مامانم اومد گفت رضا میدونی این دختر چی میگه؟
گفتم چی میگه؟گفت میگه من دیشب خواب حضرت زهرا را دیدم که عکس پسر شمارو بهم نشون دادن