eitaa logo
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
2.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
7.1هزار ویدیو
74 فایل
💠بسم رب مهدی فاطمه💠 آغازمـون: خـیلی وقــت پایـانمـون:شھادت .. -کپےهمہ‌جوره‌حلالت‌رفیق، هدف‌ماچیزدیگری‌ست یکی از خادمین: @YA_Ruqiya315 انتقادات و پیشنهادات: https://daigo.ir/secret/4822606741
مشاهده در ایتا
دانلود
یه وقت دیدم‌ام‌البنین‌چادرو سرکرد تو کوچه‌دوید ودنبال فرد گدا... اقا اقا! برگشت دید خانمه ، گدا وایستاد... عباس شهید شده مادرش که هست✋🏻😭 تامن هستم هرسال بیا سهمتو از من بگیر!
خواهرا... برادرا... دست بندازید گوشه چادر ام‌البنین‌روبگیرید...😭 مادره!‌ 💔✋🏻 مادرے‌میکنه! امشب گدایی‌کن‌‌ بگو بی بی جان شمایه نگاه‌ کن منم یه سرسوزن مثل شماامام شناس بشم! منم بفهمم حسین یعنی چی! برای اینک شمابودی وقتی خبراوردن ‌امام‌جعفر رو کشتن میگفتی از حسین چخبر؟ جعفرو کشتن؟ عباس و کشتن!!! میگم از حسین چخبر؟!
اُم البنین یعنی عباس داشته باشی... بگی از حسین چه خبر🙂
خبر برای ام البنین اوردن خانم جان امیر المؤمنین از جنگ برگشته.. عباس ۱۴سالست این بچرو بیرون از مدینه پشت در بازارای مدینه اورده.. داره اموزش میده... سریع ام البنین اومد بیرون از مدینه.. دید اره عباس سوار بر مرکب.. امیر المؤمنین هم ایستاده..
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
خبر برای ام البنین اوردن خانم جان امیر المؤمنین از جنگ برگشته.. عباس ۱۴سالست این بچرو بیرون از مدین
هی میگ عباس شمشیرو اینطوری بگیر و بزن.. ام البنین هم ایستاده سرشو پایین انداخته. هی زیر لب میگه ماشاءالله عباسم✋🏻💔
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
هی میگ عباس شمشیرو اینطوری بگیر و بزن.. ام البنین هم ایستاده سرشو پایین انداخته. هی زیر لب میگه ما
قربون قدو بالات برم.. چه قدو بالایی🙂✋🏻 همینطور که شمشیر میزد... چهارده سالش بود فقط! هی میگفت ماشاءالله چه قدرت و بازویی.. تاحالاندیده بودم اینجوری تو لباس رزم.. خیر جوونیتو ببینی...
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
قربون قدو بالات برم.. چه قدو بالایی🙂✋🏻 همینطور که شمشیر میزد... چهارده سالش بود فقط! هی میگفت ماش
ان شاءالله دور سر حسین بگردی.. خداداغتو به دل من نندازه! همیشه سالش بالاسرماباشه!.. یاامیرالؤمنین صداش زد: عباس بیااینجاببینم اومد جلو مؤدب دست راستتو میخوام ببندم میخوام یه دسته بجنگی! درس امروز مااینه عباس! دست راست رو بستن و بادست چپ میجنگید
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
ان شاءالله دور سر حسین بگردی.. خداداغتو به دل من نندازه! همیشه سالش بالاسرماباشه!.. یاامیرالؤمنین
حالا ام البنین  پیش خودش میگه.. چراامیرالمؤمنین اینکارو میکنه.. نیوفته یه وقت از روی اسب عباسم! یهو اقادوباره صدازد عباس بیااینجا ببینم! +جانم اقا! میخوام دوتادستتو ببندم! ایندفعه باید شمشیرو بادهان بگیری و بری.. +باشه اقاهرچی شمابگین!
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
حالا ام البنین  پیش خودش میگه.. چراامیرالمؤمنین اینکارو میکنه.. نیوفته یه وقت از روی اسب عباسم! ی
ام البنین میگ اقا چرا اینکارو میکنه! نخوره زمین بچم! یهو یادش افتاد وقتیم بدنیا اومد عباس.. مولاهی بازوهاشو میبوسید.. اونجاهم سوال کرد اقاجان نکنه بازوهای بچم ایرادی داره؟
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
ام البنین میگ اقا چرا اینکارو میکنه! نخوره زمین بچم! یهو یادش افتاد وقتیم بدنیا اومد عباس.. مولاه
شمشیر رو به دهان گرفت.. رفت دوسه دور برگشت. ام البنین اروم برگشت. اقاجان سید من! ببخشید میدونم عباس نوجوونه بچست! خطایی میکنه،  اشتباهی میکنه!.. میشه بگی چیشده اقا؟
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
شمشیر رو به دهان گرفت.. رفت دوسه دور برگشت. ام البنین اروم برگشت. اقاجان سید من! ببخشید میدونم ع
اقاگفت... این ذخیره حسینمه.. 💔✋🏻 یه روزی میاد بشین ام البنین میخوام برات روضه بخونم.. یه روزی  این کارایی که برای عباست الان انجام دادم پیش میاد.  ✋🏻 ام البنین ترسید و پیش خودش گفت اقاچی داره میگه...؟