فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزه خواری یواشکی😂
💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷
➳ [ @gordan_sarallah2 ]
یاام البنین...
مارو دریاب بےبے...🕊🚶🏻♂
ادرکنے....
مادست به دامان توییم بانو..💔
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
یاام البنین... مارو دریاب بےبے...🕊🚶🏻♂ ادرکنے.... مادست به دامان توییم بانو..💔
هرسال میومد در خونه قمر بنی هاشم خرج سالشو از عباس میگرفت میرفت اونسال هم مثل هرسال درخونه عباس رو کوبید کنیز اومر درو باز کرد
چی میخوای؟
گفت برو به اقابگو گدای هرسالت اومده..
میگه اقا خرج سالمو بده برم!
دید کنیز بغضش ترکید شروع کرد به گریه کردن
گقت خانم منجسارتی نکردم شماناراحت شدید!
منگداے عباسم!
اومدم خرج سالمو از اقابگیرم و برم...
کنیز بابغض گفت ای مرد دیگ در این خونرو نزن
گفت چرا؟ اقام گفته منو رد کنی؟
گفتن منو راه ندے؟
کنیز گفت نه اقای تو خیلی اقاتر از این حرفاست🚶🏻♂
ولی اقای تورو لب تشنه کنار علقمه✋🏻💔
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
هرسال میومد در خونه قمر بنی هاشم خرج سالشو از عباس میگرفت میرفت اونسال هم مثل هرسال درخونه عباس رو
ارام ارام از خونه قمر بنی هاشم فاصله گرفت و دور شد اما باخودش زمزمه میکرد
اقاحالاچیکارکنم؟😭
جواب زن و بچمو چی بدم؟
زن و بچم امیدوار بودن بیام پیش تو درخونه تو دست پربرگردم! حالا برم چی بگم!
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
ارام ارام از خونه قمر بنی هاشم فاصله گرفت و دور شد اما باخودش زمزمه میکرد اقاحالاچیکارکنم؟😭 جواب زن
کنیز درو بست رفت داخل منزل...
حضرت امالبنین پرسیدن از کنیز
کی بود درمیزد؟
کنیزک نخواست خانم رو ناراحت کنه گفت کسی نبود خانم رفت!
فرمود وقتی سوال میکنم جواب منو بده!
خانم یکی برای گدایی اومده بود!
گفت این همه طول نمیکشه که چرا اینقدر طولش دادی!
کنیزک گفت خانم میگفت من هرسال میام از خرج سالمو میگرفتم از اقا قمربنیهاشم
منم مجبور شدم بگم دیگ عباسی توکارنیست✋🏻
اونم رفت...
یه وقت دیدمامالبنینچادرو سرکرد تو کوچهدوید
ودنبال فرد گدا...
اقا اقا!
برگشت دید خانمه ، گدا وایستاد...
عباس شهید شده مادرش که هست✋🏻😭
تامن هستم هرسال بیا سهمتو از من بگیر!
خواهرا...
برادرا...
دست بندازید گوشه چادر امالبنینروبگیرید...😭
مادره! 💔✋🏻
مادرےمیکنه!
امشب گداییکن بگو بی بی جان شمایه نگاه کن منم یه سرسوزن مثل شماامام شناس بشم!
منم بفهمم حسین یعنی چی!
برای اینک شمابودی وقتی خبراوردن امامجعفر رو کشتن میگفتی از حسین چخبر؟
جعفرو کشتن؟
عباس و کشتن!!!
میگم از حسین چخبر؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ننهامالبـنـیـن...💔
خبر برای ام البنین اوردن خانم جان امیر المؤمنین از جنگ برگشته..
عباس ۱۴سالست این بچرو بیرون از مدینه پشت در بازارای مدینه اورده..
داره اموزش میده...
سریع ام البنین اومد بیرون از مدینه..
دید اره عباس سوار بر مرکب..
امیر المؤمنین هم ایستاده..
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
خبر برای ام البنین اوردن خانم جان امیر المؤمنین از جنگ برگشته.. عباس ۱۴سالست این بچرو بیرون از مدین
هی میگ عباس شمشیرو اینطوری بگیر و بزن..
ام البنین هم ایستاده سرشو پایین انداخته.
هی زیر لب میگه ماشاءالله عباسم✋🏻💔
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
هی میگ عباس شمشیرو اینطوری بگیر و بزن.. ام البنین هم ایستاده سرشو پایین انداخته. هی زیر لب میگه ما
قربون قدو بالات برم..
چه قدو بالایی🙂✋🏻
همینطور که شمشیر میزد...
چهارده سالش بود فقط!
هی میگفت ماشاءالله چه قدرت و بازویی..
تاحالاندیده بودم اینجوری تو لباس رزم..
خیر جوونیتو ببینی...
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
قربون قدو بالات برم.. چه قدو بالایی🙂✋🏻 همینطور که شمشیر میزد... چهارده سالش بود فقط! هی میگفت ماش
ان شاءالله دور سر حسین بگردی..
خداداغتو به دل من نندازه!
همیشه سالش بالاسرماباشه!..
یاامیرالؤمنین صداش زد: عباس بیااینجاببینم
اومد جلو مؤدب دست راستتو میخوام ببندم
میخوام یه دسته بجنگی!
درس امروز مااینه عباس!
دست راست رو بستن و بادست چپ میجنگید
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
ان شاءالله دور سر حسین بگردی.. خداداغتو به دل من نندازه! همیشه سالش بالاسرماباشه!.. یاامیرالؤمنین
حالا ام البنین پیش خودش میگه..
چراامیرالمؤمنین اینکارو میکنه..
نیوفته یه وقت از روی اسب عباسم!
یهو اقادوباره صدازد
عباس بیااینجا ببینم!
+جانم اقا!
میخوام دوتادستتو ببندم!
ایندفعه باید شمشیرو بادهان بگیری و بری..
+باشه اقاهرچی شمابگین!
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
حالا ام البنین پیش خودش میگه.. چراامیرالمؤمنین اینکارو میکنه.. نیوفته یه وقت از روی اسب عباسم! ی
ام البنین میگ اقا چرا اینکارو میکنه!
نخوره زمین بچم!
یهو یادش افتاد وقتیم بدنیا اومد عباس..
مولاهی بازوهاشو میبوسید..
اونجاهم سوال کرد اقاجان
نکنه بازوهای بچم ایرادی داره؟
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
ام البنین میگ اقا چرا اینکارو میکنه! نخوره زمین بچم! یهو یادش افتاد وقتیم بدنیا اومد عباس.. مولاه
شمشیر رو به دهان گرفت..
رفت دوسه دور برگشت.
ام البنین اروم برگشت.
اقاجان سید من!
ببخشید میدونم عباس نوجوونه بچست!
خطایی میکنه، اشتباهی میکنه!..
میشه بگی چیشده اقا؟
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
شمشیر رو به دهان گرفت.. رفت دوسه دور برگشت. ام البنین اروم برگشت. اقاجان سید من! ببخشید میدونم ع
اقاگفت...
این ذخیره حسینمه.. 💔✋🏻
یه روزی میاد
بشین ام البنین میخوام برات روضه بخونم..
یه روزی این کارایی که برای عباست الان انجام دادم پیش میاد. ✋🏻
ام البنین ترسید و پیش خودش گفت اقاچی داره میگه...؟
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
اقاگفت... این ذخیره حسینمه.. 💔✋🏻 یه روزی میاد بشین ام البنین میخوام برات روضه بخونم.. یه روزی این
ام البنین! اول دست راستشو میزنند
بعد دست چپشو.. ✋🏻💔
باید عادت داشته باشه!
+اقا فداسر حسین...
حسین سلامت باشه کافیه
رفقا میدونم یه جاهایی ادم کم میاره...
خسته میشه...
نمیتونه...
فکرمیکنی اخرشه!
دیگ تمومه زندگی!
اما نه! تموم نیست..
فقط خسته میشی!
باید استراحت کنی و دوباره ادامه بدی:)
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
رفقا میدونم یه جاهایی ادم کم میاره... خسته میشه... نمیتونه... فکرمیکنی اخرشه! دیگ تمومه زندگی!
رفقا طوری زندگی کنیم که امیدی باشه که اون دنیا همین اهل بیت ضمانتمون رو کنند!
بگن این روضه خونه منه ها!
این گریه کنه منه ها!
این برای من و اهل خانوادم زحمت هاکشیده ها!
اینو نبرید! این از منه:) 💔✋🏻
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
رفقا طوری زندگی کنیم که امیدی باشه که اون دنیا همین اهل بیت ضمانتمون رو کنند! بگن این روضه خونه منه
طوری زندگی کنیم که اون دنیا شرمنده اهل بیت نشیم...🙂
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
طوری زندگی کنیم که اون دنیا شرمنده اهل بیت نشیم...🙂
رفقا دل به این دنیا نبندید✋🏻
اگه حرفی هست بفرمایید↓
https://harfeto.timefriend.net/17099322696016