eitaa logo
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
1.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
42 فایل
• . - رو بھ قبلھ مینشینمـ خستھ بٰا حالۍ عجـیب از تھ ‌دل مینویسمـ ... 「أنت فۍ قلبۍ」حَسَـن💚 . - خادم : @Seyedeh_118 . - خوندھ میشین ꧇)' https://harfeto.timefriend.net/17341944478292 - ڪپۍآزاد #جانم‌حسن♡ . •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 بعد از تولد زینب و بے حرمتے اے که از طرف خانواده خودم بهم شده بود ... علے همه رو بیرون کرد ... حتے اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه ... حتے اصرارهاے مادر علے هم فایده اے نداشت ... خودش توے خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایے انجام مے داد ... مثل پرستار ... و گاهے کارگر دم دستم بود ... تا تکان مے خوردم از خواب مے پرید ... اونقدر که از خودم خجالت مے کشیدم ... اونقدر روش فشار بود که نشسته ... 😔 پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش مے برد ... بعد از اینکه حالم خوب شد ... با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ... اون روز ... همون جا توے در ایستادم ... فقط نگاهش مے کردم ... با اون دست هاے زخم و پوست کن شده داشت کهنه هاے زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ...همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم هاے پر اشک رفتم نشستم کنارش ... چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ... - چے شده؟ ...😢 چرا گریه مے کنے؟ ... تا اینو گفت خم شدم و دست هاے خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ... - چے کار مے کنے هانیه؟ ... دست هام نجسه ... نمے تونستم جلوے اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین مے اومد ... - تو عین طهارتے علے ... عین طهارت ... هر چے بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توے دست تو پاک میشه ... من گریه مے کردم ... علی متحیر، سعے در آروم کردن من داشت...😳 اما هیچ چیز حریف اشک هاے من نمے شد ...😭 ادامه دارد... به روایت همسر شهید 🌷 『🌙 @Gordane118 ○°.』
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 زینب، شش هفت ماهه بود ... علے رفته بود بیرون ... داشتم تند تند همه چیز رو تمییز مے کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه ... نشستم روے زمین، پشت میز کوچیک چوبیش ... چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم ... عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن هاے پاے تخته ... 😞 توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالاے سرم ... حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ...😨 چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توے صورتش ... حالش که بهتر شد با خنده گفت ... -- عجب غرقے شده بودے... نیم ساعت بیشتر بالاے سرت ایستاده بودم ...😅 منم که دل شکسته ... همه داستان رو براش تعریف کردم... 😔 چهره اش رفت توے هم ... همین طور که زینب توے بغلش بود و داشت باهاش بازے مے کرد ... یه نیم نگاهے بهم انداخت ... - چرا زودتر نگفتے؟ ... من فکر مے کردم خودت درس رو ول کردے ... یهو حالتش جدے شد ... سکوت عمیقے کرد ... مے خواے بازم درس بخونے؟ ... از خوشحالے گریه ام گرفته بود ...😭 باورم نمے شد ... یه لحظه به خودم اومدم ... - اما من بچه دارم ... زینب رو چے کارش کنم؟ ... - نگران زینب نباش ... بخواے کمکت می کنم ... ایستاده توے در آشپزخونه، ماتم برد ... چیزهایے رو که مے شنیدم باور نمے کردم ... گریه ام گرفته بود ... برگشتم توے آشپزخونه که علے اشکم رو نبینه ... علے همون طور با زینب بازے مے کرد و صداے خنده هاے زینب، کل خونه رو برداشته بود ... خودش پیگیر کارهاے من شد ... بعد از 3 سال ... پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود ... کلے دوندگے کرد تا سوابقم رو از ته بایگانے آموزش و پرورش منطقه در آورد ... و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد ... اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند ... 😢 هانیه داره برمے گرده مدرسه ... ادامه دارد... به روایت همسر شهید 🌷 『🌙 @Gordane118 ○°.』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟ای امید غریبان تنها کجایی 😔 ارتباط با ادمین @Bjgh5656 🔴پست های با موضوعاتی خاص در ⤵️ https://eitaa.com/joinchat/465043476C4ec37428bb @khat_enghelab1357 2,k 😎انتقادات و پیشنهادات خودتون رو به صورت ناشناس به ما بگین👇 https://harfeto.timefriend.net/16130438146639
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قݪـب حسنے دارم و احسـاس حُسینے زهرا بہ دݪـم ساخٺہ بیـن الحرمـینے...🌱 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِي الْمُجْتَبی💚 ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『🌙 @Gordane118 ○°.』
بت و بتخانه همه ذکر خدا میگویند؛ سخن از اقرأ و از غار حرا میگویند؛ حمد حق، مدح رسول دوسرا میگویند؛ خلق عالم همه تبریک به ما میگویند؛ 🍭🎊🌸 『🌙 @Gordane118 ○°.』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ساعت نه و ده شب ... وسط ساعت حکومت نظامے ... یهو سر و کله پدرم پیدا شد ...😢 صورت سرخ با چشم هاے پف کرده ... 😡 از نگاهش خون مے بارید ... اومد تو ... تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهے بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو مے بره و میزاره کف دست علے ...😰 بدون اینکه جواب سلام علے رو بده، رو کرد بهش ... -- تو چه حقے داشتی بهش اجازه دادے بره مدرسه؟ ... به چه حقے اسم هانیه رو مدرسه نوشتے؟ ...🤨 از نعره هاے پدرم، زینب به شدت ترسید ... زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد ... 😭 بلندترین صدایے که تا اون موقع شنیده بود، صداے افتادن ظرف، توے آشپزخونه از دست من بود ... علے همیشه بهم سفارش مے کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم ... نازدونه علے بدجور ترسیده بود ... علے عین همیشه آروم بود ... با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد ... -- هانیه خانم، لطف مے کنے با زینب برے توے اتاق؟ ... قلبم توے دهنم مے زد ... 😥 زینب رو برداشتم و رفتم توے اتاق ولے در رو نبستم ... از لاے در مراقب بودم مبادا پدرم به علے حمله کنه ... آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام ... تمام بدنم یخ کرده بود و مے لرزید ...😨 علے همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم ... -- دختر شما متاهله یا مجرد؟ ... و پدرم همون طور خیز برمے داشت و عربده مے کشید ... - این سوال مسخره چیه؟ ...😡 به جای این مزخرفات جواب من رو بده ... - می دونید قانونا و شرعا ... اجازه زن فقط دست شوهرشه؟... همین که این جمله از دهنش در اومد ... رنگ سرخ پدرم سیاه شد ... - و من با همین اجازه شرعے و قانونے ... مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ... کسب علم هم یکی از فریضه هاے اسلامه ... از شدت عصبانیت، رگ پیشونے پدرم مے پرید ...😡 چشم هاش داشت از حدقه بیرون مے زد ... لابد بعدش هم می خواے بفرستیش دانشگاه؟ ...🤨 ادامه دارد... به روایت همسر شهید 🌷 『🌙 @Gordane118 ○°.』
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 علے سکوت عمیقے کرد ... - هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم ... باید با هم در موردش صحبت کنیم ... اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم ... دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم مے پرید ... و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج مے شد ... - اون وقت ... تو مے خوای اون دنیا ... جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدے؟ ...😏😠 تا اون لحظه، صورت علے آروم بود ... حالت صورتش بدجور جدے شد ... - ایمان از سر فکر و انتخابه ... مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توے خونه من حجاب داشت؟ ... من همون شب خواستگارے فهمیدم چون من طلبه ام ... چادر سرش کرده... ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست ... آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط ... ایمانش رو مثل ذغال گداخته ... کف دستش نگه مے داره و حفظش مے کنه ... ایمانے که با چوب بیاد با باد میره ... این رو گفت و از جاش بلند شد ... شما هر وقت تشریف بیارید منزل ما ... قدم تون روے چشم ماست ... عین پدر خودم براتون احترام قائلم ... اما با کمال احترام ... من اجازه نمیدم احدے توے حریم خصوصے خانوادگے من وارد بشه ... پدرم از شدت خشم، نفس نفس مے زد ... در حالے که مے لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در ... - می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو ... تو آخوند دربارے ...در رو محکم بهم کوبید و رفت ...😡 ( راوے داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزے به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم ... خانم ها یا چادرے بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبے بودن خانواده درجه داشت ... یا گروه بسیار کمے با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسرے سر می کردند ... و اکثرا نیز بدون حجاب بودند ... بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمے کردند ... علے برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختے کشید ...) ادامه دارد... به روایت همسر شهید 🌷 『🌙 @Gordane118 ○°.』
اگر از ما نظرِ لطف شما برگردد آخر این سائلِ بیچاره ڪجا برگردد؟ ..🤍🌿.. ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞♡
‌ •اول‌هفتہ‌بگویید‌حسن‌جان‌رخصت• •تاکہ‌رزق‌ازکرم‌سفره‌ی‌ارباب‌رسـد• (: ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|°بہ‌نامِ‌نامےکَریم‌آل‌اللّٰه🌱‴°|
4_5960636599292135225.mp3
23.85M
تو کریم باشی گدایی در خونت عشقه:)... 💫 @gordane118
جاده‌ےزندڱےام ... بدجور به‌ پیـچ وخم‌ افتاده ! 💔دلم‌ محتاج‌ نیم‌نگاهــےازشماست ؛ ای" "...🕊 اجابت‌ ڪن‌ دل‌ خسته‌ام‌را ... 💫 @gordane118
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است 💚 💚 💫 @gordane118
❤️ . منو حلالم کن گناه اومد تو یادم رفت ...💔 . 『🌙 @Gordane118 ○°.』
من را به تو هیچ هنری نیست ورنه این عشق توست که الفبای شعرای من است ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞♡
امࢪوز آخرین‌ یکشنبهـ ساݪ‌ ‌قࢪنهـ و‌هنوز‌ یھ‌ آقایے‌منتظࢪ ³¹³تا یاࢪھ:)💔 🙃💔 🤲🏻💚 ❁•‌[ آخَـࢪ‌ یِکـْـ ࢪ‌وزْ شْیــعـہِ بـَـراتـْـ حـَـࢪ‌َمـْ میِــســـازهـ ]•❁ ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞
🌺با جلوه سجاد، ابوالفضل و حسین* *یك ماه و سه خورشید در این ماه آمد* *🌺🌺حلول ماه شعبان مبارک*