eitaa logo
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
1.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
48 فایل
• . - رو بھ قبلھ مینشینمـ خستھ بٰا حالۍ عجـیب از تھ ‌دل مینویسمـ ... 「أنت فۍ قلبۍ」حَسَـن💚 . - خادم : @Seyedeh_118 - تبادل : @Shahe_biharam . - خوندھ میشین ꧇)' https://harfeto.timefriend.net/17566716857528 - ڪپۍآزاد #جانم‌حسن♡ . •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 علے به ندرت حرفے رو با حالت جدے مے زد ...  اما یه بار خیلے جدے ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نڪنم...  به شدت با دعوا ڪردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه ڪارش رو با صبر و زیرڪی پیش مے برد ... تنها اشڪال این بود ڪه بچه ها هم این رو فهمیده بودن ...  اون هم جلوے مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم ...😢 علے با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمے نگاهے بهم انداخت ...  نیم خیز جلوے بچه ها نشست و با حالت جدے و ڪودڪانه اے گفت ... - جدے؟ ... 😳واقعا مامان، مریم رو زد؟ ...😊 بچه ها با ذوق، بالا و پایین مے پریدن ...  و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف مے ڪردن ... و علے بدون توجه به مهمون ها ... و حتي اینڪه ڪوچڪ ترین نگاهے به اونها بکنه ...  غرق داستان جنایے بچه ها شده بود ... داستان شون ڪه تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ... - خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با ڪدوم دستش مریم رو زد ...😉 و اونها هم مثل اینڪه فتح الفتوح ڪرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... -با دست چپ ...😌 علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوے همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحے زد ... - خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت مے خوام ...☺️ و بدون مڪث، با همون خنده براے سلام و خوشامدگویے رفت سمت مهمون ها ...  هم من، هم مهمون ها خشڪ مون زده بود ... بچه ها دویدن توے اتاق و تا آخر مهمونے بیرون نیومدن ... منم دلم مے خواست آب بشم برم توے زمین ...😓  از همه دیدنے تر، قیافه پدرم بود ... 😅 چشم هاش داشت از حدقه بیرون مے زد ...😳 اون روز علے ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه ڪرد ...  این، اولین و آخرین بار وروجڪ ها شد ... و اولین و آخرین بار من... ادامه دارد... به روایت همسر 🌷 『🌙 @Gordane118 ○°.』