eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
SAYEDOLKARIM (1) - ROZEH.pdf
464.3K
✔️ فیش روضه روشمند pdf 📜موضوع: حسنی علیه السلام ۱ 🎙سید مهدی میرداماد
SAYEDOLKARIM (2) - ROZEH.pdf
453.7K
✔️ فیش روضه روشمند pdf 📜موضوع: شهادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ۲ 🎙سید مهدی میرداماد
حمزه سیدالشهداء(1).pdf
391.2K
🔸️عنوان: روضه شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء علیه السلام ❇️✳️ فیش شماره(۱) ❇️❇️ 🔹️ حجت الاسلام
حمزه سیدالشهدا.pdf
294K
pdf 🔸️عنوان: سیدالشهداء علیه السلام ❇️✳️ فیش شماره(۲) ❇️❇️ 🔹️ حجت الاسلام
SAYEDOLKARIM (1) - ROZEH.pdf
464.3K
pdf 🔸️عنوان: روضه شهادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ❇️✳️ فیش شماره(۱) ❇️❇️ 🔹️ سید مهدی میرداماد
SAYEDOLKARIM (2) - ROZEH.pdf
453.7K
pdf 🔸️عنوان: علیه السلام ❇️✳️ فیش شماره(۲) ❇️❇️ 🔹️ سید مهدی میرداماد
. 🩸هیچ روزی مانند روز شهادت حضرت حمزه علیه‌السلام بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله سخت نگذشت... در روایت آمده است: 🥀 روزى نگاه ِامام سجاد علیه‌السلام،به عُبيداللَّه فرزند حضرت عباس علیه‌السلام افتاد و اشك در چشم إمام علیه‌السلام حلقه زد؛ آنگاه فرمودند: 📋 مَا مِنْ یَوْمٍ أَشَدَّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ مِنْ یَوْمِ أُحُدٍ ▪️براى رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روزى سخت تر از جنگ اُحد پيش نيامد؛ 📋 قُتِلَ فِیهِ عَمُّهُ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ ▪️زيرا در آن روز بود كه عمويش حمزةبن عبدالمطلب، اسداللَّه و اسدالرسول شربت شهادت نوشيد. و پس از اُحد سخت ترين روز براى آن حضرت جنگ موته بود كه پسر عمويش جعفربن ابى طالب را شهيد كردند. 🥀 امام سجاد علیه‌السلام به اینجا که رسیدند، فرمودند: 📜 وَ لَا یَوْمَ کَیَوْمِ الْحُسَیْنِ صَلَّی‌اللَّهُ‌عَلَیْهِ ▪️و سخت تر از روز امام حسين "صلوات‌الله‌علیه " پيش نيامده و نخواهد آمد؛ 📜 ازْدَلَفَ إِلَیْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ ▪️ زيرا سى هزار نفر او را احاطه كرده بودند كه همه آنها خود را جزو امّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تصور مى‌كردند و همهٔ آنها با قصد قربت برای ريختن خون فرزند همان پيامبر آمده بودند... 📚الأمالى،شیخ‌صدوق، ص ۲۷۷ 📚بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۷۴ ✍ هزار و یک «روضه»، در همین جمله است: کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ... 🩸آمدنِ صفیّه، خواهر حمزه، بر بالین پیکر مُثله شده برادرش ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 صفيّه، خواهر حمزه، خود را به اُحُد رسانيد تا پيكر برادرش را ببيند، چون خبر به رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسيد، به پسر صفیّه دستور داد: 📋 أَلْقِها فأرجِعْها، لا تَرى ما بِأَخيها ▪️برو و مادرت را برگردان تا برادرش را با اين وضع نبيند. 📚سيره ابن هشام، ج۳، ص۴۱ ✍ این ز یک خواهر و از خواهر دیگر بشنو... 📜 إنَّ زينبَ لَمَّا عَلِمَتْ بِالْوَقْعَةِ، خَرَّتْ مَغشِيّاً عَلَيْها، ▪️وقتی‌که دیگر کار از کار گذشت، زینب کبری علیهاالسلام در بین خیمه از هوش رفت. 📜 فَلَمّا أفَاقَتْ مِنْ غَشْيَتِها رَكَضَتْ نَحْوَ الْمَعرِكَةِ، ▪️وقتی‌که به هوش آمد، خرامان‌حالت به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد. 📜 و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها، وَ تارَةً تَسْقُطُ عَلىٰ وَجهِها، مِنْ عَظَمِ دَهْشَتِها، حَتّىٰ انْتَهَتْ إلىٰ الْمَعرِكَةِ. ▪️گاهی چادرش زیر پایش گیر میکرد و به زمین می‌خورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین می‌افتاد تا اینکه به گودال قتلگاه رسید. 📜فَجَعَلَتْ تَنظُرُ يَمينَاً و شِمالَاً، فَرَأَتْ أخاهَا الْحُسينِ عليه السّلامُ عَلىٰ وَجهِ الْأَرضِ، ▪️در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر یک جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود. 📜 و الدَّمُ يَسيلُ مِنْ جِراحاتِهِ كَالْميزابِ، فَطَرَحَتْ نَفسَها عَلىٰ جَسَدِهِ الشَّريفِ، وَ جَعَلَتْ تَقولُ: ▪️خون مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود،زینب کبری علیهاالسلام خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت. 🥀 تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش حسین علیه‌السلام را اینگونه ببیند، لذا ناله‌اش به فریاد بلند شد و گفت: 📜 أ أنتَ الْحسينُ أخي؟ أ أنتَ أبنُ اُمّي؟ ▪️تو حسین برادر منی؟ تو پسر مادر منی؟ 📜 أ أنتَ نورُ بَصَري؟ أ أنتَ مُهجَةُ قلبي؟ ▪️تو همان نور چشم منی؟ تو همان پاره قلب منی؟ 📜 أ أنتَ حُمانا؟ أ أنتَ رَجانا؟ أ أنتَ كَهفُنا؟ أ أنتَ عِمادُنا؟ ▪️تو همان حامی‌ما، امید ما، پناه و تکیه‌گاه مایی؟ 📜أ أنتَ ابنُ محمّدِ الْمُصطَفَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ عليِّ الْمُرتَضَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهرَاءِ؟ ▪️تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟ 📚معالی السبطین ج۲ ص۳ . علیه_السلام علیهاالسلام 🩸رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، بعد از سال‌ها نیز، طاقت نداشت قاتل حضرت حمزه علیه‌السلام را ببیند... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی‌که، «وحشی»، بعد از گذشت سال‌ها از جنگ أحُد، اسلام(ظاهری) آورد، به محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و حضرت از او پرسیدند: آیا «وحشی» تو هستی؟ او گفت: آری. حضرت فرمودند: 📋 أخبِرنِی کیفَ قَتَلتَ عَمّی؟ ▪️به من بگو که چگونه عمویم حمزه را کشتی؟ 🥀 او ماجرای شهادت و مُثله‌شدن حمزه علیه‌السلام را شرح داد و حضرت گریستند و از آنجا که «رحمة‌للعالمین‌»اند، او را بخشیدند؛ اما در آخر به او فرمودند: 📋 غَیِّبْ وَجهَک عَنّی! ▪️فقط جایی برو که دیگر رویَت را نبینم. 📚سفینه البحار ج۷ ص۴۲۰ .
🩸هیچ روزی مانند روز شهادت حضرت حمزه علیه‌السلام بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله سخت نگذشت... در روایت آمده است: 🥀 روزى نگاه ِامام سجاد علیه‌السلام،به عُبيداللَّه فرزند حضرت عباس علیه‌السلام افتاد و اشك در چشم إمام علیه‌السلام حلقه زد؛ آنگاه فرمودند: 📋 مَا مِنْ یَوْمٍ أَشَدَّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ مِنْ یَوْمِ أُحُدٍ ▪️براى رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روزى سخت تر از جنگ اُحد پيش نيامد؛ 📋 قُتِلَ فِیهِ عَمُّهُ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ ▪️زيرا در آن روز بود كه عمويش حمزةبن عبدالمطلب، اسداللَّه و اسدالرسول شربت شهادت نوشيد. و پس از اُحد سخت ترين روز براى آن حضرت جنگ موته بود كه پسر عمويش جعفربن ابى طالب را شهيد كردند. 🥀 امام سجاد علیه‌السلام به اینجا که رسیدند، فرمودند: 📜 وَ لَا یَوْمَ کَیَوْمِ الْحُسَیْنِ صَلَّی‌اللَّهُ‌عَلَیْهِ ▪️و سخت تر از روز امام حسين "صلوات‌الله‌علیه " پيش نيامده و نخواهد آمد؛ 📜 ازْدَلَفَ إِلَیْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ ▪️ زيرا سى هزار نفر او را احاطه كرده بودند كه همه آنها خود را جزو امّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تصور مى‌كردند و همهٔ آنها با قصد قربت برای ريختن خون فرزند همان پيامبر آمده بودند... 📚الأمالى،شیخ‌صدوق، ص ۲۷۷ 📚بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۷۴ ✍ هزار و یک «روضه»، در همین جمله است: کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ... 🩸آمدنِ صفیّه، خواهر حمزه، بر بالین پیکر مُثله شده برادرش ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 صفيّه، خواهر حمزه، خود را به اُحُد رسانيد تا پيكر برادرش را ببيند، چون خبر به رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسيد، به پسر صفیّه دستور داد: 📋 أَلْقِها فأرجِعْها، لا تَرى ما بِأَخيها ▪️برو و مادرت را برگردان تا برادرش را با اين وضع نبيند. 📚سيره ابن هشام، ج۳، ص۴۱ ✍ این ز یک خواهر و از خواهر دیگر بشنو... 📜 إنَّ زينبَ لَمَّا عَلِمَتْ بِالْوَقْعَةِ، خَرَّتْ مَغشِيّاً عَلَيْها، ▪️وقتی‌که دیگر کار از کار گذشت، زینب کبری علیهاالسلام در بین خیمه از هوش رفت. 📜 فَلَمّا أفَاقَتْ مِنْ غَشْيَتِها رَكَضَتْ نَحْوَ الْمَعرِكَةِ، ▪️وقتی‌که به هوش آمد، خرامان‌حالت به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد. 📜 و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها، وَ تارَةً تَسْقُطُ عَلىٰ وَجهِها، مِنْ عَظَمِ دَهْشَتِها، حَتّىٰ انْتَهَتْ إلىٰ الْمَعرِكَةِ. ▪️گاهی چادرش زیر پایش گیر میکرد و به زمین می‌خورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین می‌افتاد تا اینکه به گودال قتلگاه رسید. 📜فَجَعَلَتْ تَنظُرُ يَمينَاً و شِمالَاً، فَرَأَتْ أخاهَا الْحُسينِ عليه السّلامُ عَلىٰ وَجهِ الْأَرضِ، ▪️در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر یک جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود. 📜 و الدَّمُ يَسيلُ مِنْ جِراحاتِهِ كَالْميزابِ، فَطَرَحَتْ نَفسَها عَلىٰ جَسَدِهِ الشَّريفِ، وَ جَعَلَتْ تَقولُ: ▪️خون مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود،زینب کبری علیهاالسلام خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت. 🥀 تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش حسین علیه‌السلام را اینگونه ببیند، لذا ناله‌اش به فریاد بلند شد و گفت: 📜 أ أنتَ الْحسينُ أخي؟ أ أنتَ أبنُ اُمّي؟ ▪️تو حسین برادر منی؟ تو پسر مادر منی؟ 📜 أ أنتَ نورُ بَصَري؟ أ أنتَ مُهجَةُ قلبي؟ ▪️تو همان نور چشم منی؟ تو همان پاره قلب منی؟ 📜 أ أنتَ حُمانا؟ أ أنتَ رَجانا؟ أ أنتَ كَهفُنا؟ أ أنتَ عِمادُنا؟ ▪️تو همان حامی‌ما، امید ما، پناه و تکیه‌گاه مایی؟ 📜أ أنتَ ابنُ محمّدِ الْمُصطَفَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ عليِّ الْمُرتَضَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهرَاءِ؟ ▪️تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟ 📚معالی السبطین ج۲ ص۳ 🩸رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، بعد از سال‌ها نیز، طاقت نداشت قاتل حضرت حمزه علیه‌السلام را ببیند... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی‌که، «وحشی»، بعد از گذشت سال‌ها از جنگ أحُد، اسلام(ظاهری) آورد، به محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و حضرت از او پرسیدند: آیا «وحشی» تو هستی؟ او گفت: آری. حضرت فرمودند: 📋 أخبِرنِی کیفَ قَتَلتَ عَمّی؟ ▪️به من بگو که چگونه عمویم حمزه را کشتی؟ 🥀 او ماجرای شهادت و مُثله‌شدن حمزه علیه‌السلام را شرح داد و حضرت گریستند و از آنجا که «رحمة‌للعالمین‌»اند، او را بخشیدند؛ اما در آخر به او فرمودند: 📋 غَیِّبْ وَجهَک عَنّی! ▪️فقط جایی برو که دیگر رویَت را نبینم. 📚سفینه البحار ج۷ ص۴۲۰
🩸کاش حمزه بود در آن کوچهٔ پُر واهمه تا نمی‌زد «دوّمی» سیلی به روی فاطمه... ➖ امیرالمومنین علیهالسلام به هنگام غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه و جسارت آنان، فرمود: 📋 وَا حَمزَتَاهُ! وَلَا حَمزَةَ لِيَ اليَومَ ▪️ای حمزه کجایی که حال ما را ببینی! آه که امروز حمزه‌ای برای من نيست! 📚 شرح نهج‌البلاغه،ابن ابی‌الحدید، ج۱۱ ص۱۱۲ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ➖ إمام باقر علیه‌السلام نیز در روایتی فرمودند: 📋 أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَ جَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلَا إِلَیْهِ وَ لَوْ کَانَا شَاهِدَیْهِمَا لَأَتْلَفَا نَفْسَیْهِمَا ▪️اما به خدا قسم، اگر حمزه و جعفر در ماجرای غصب خلافت حاضر بودند، آن دو نفر [ابوبکر و عمر] هرگز به آن چه که به آن دست یافتند، نمی‌رسیدند، حتی اگر می‌دیدند (آن دو نفر چه کردند) از جان خویش گذشته و آنان را به قتل می‌رساندند. 📚الکافی، ج۸‌ ص۱۹۰ .
. 🩸نحوه جانسوزِ شهادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام ... در نقلی آمده است: 📋مِمَّن دُفِنَ حَیّاً مِنَ الطّالِبِیّنَ عَبدُ العَظیم الحَسَنِیُّ بِالرَّیِّ. ▪️از جمله کسانی که از خاندان علی بن ابی طالب علیه‌السلام زنده زنده دفن شدند، عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام در شهر ری است. 📚مثالب النواصب، ص۲۴۸ 📚المنتخب،طریحی، ص۷. ✍ از شهر مدینه تاکه دورت کردند با ظلمت خود حمله به نورت کردند مأنوس ِ بلا قلب صبورت کردند در خانهٔ خود زنده به گورت کردند تاریخ به این نکته ارادت دارد جان دادن تو بوی شهادت دارد .
. السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 1 تا همیشه غمت بر این دلهاست گریه بر تو سفارش طاها ست در مقامت همین بس است نبی گفت : حمزه سیدالشهدا ست ( اینقدر مقام و جایگاه حضرت حمزه پیش پیغمبر بالاست.. بعد شهادت حمزه، پیغمبر از کنار طایفه بنی ظفر دید زنهای طایفه دارند برا شهدای طایفه ی خودشون گریه می کنند پیغمبر متاثر شد فرمود "و لکن حمزَةَ لا بَواکیَ لَه" یعنی عموجان من گریه کن نداره.. بزرگان طوایف این حرف و تا شنیدند به زنهاشون امر کردند : اول برای حمزه گریه کنید بعد برا شهدای خودمون) ای عمویِ نجیب پیغمبر تکیه گاهِ غریب پیغمبر اسداللهِ غزوه های رسول وقت غم ها حبیب پیغمبر همه جا یار مصطفی بودی تو مددکار مصطفی بودی هر زمان که اذیتش کردند تو طرفدار مصطفی بودی (اما یه همچین ایامی، تو جنگ احد،. حمزه عموی پیغمبر، در نهایت شجاعت، اما با مظلومیت تمام به شهادت رسید) من بمیرم چه بر سرت آمد چه به احوال پیکرت آمد عالمی سوخت آن زمانی که سر نعش تو خواهرت آمد خواهر تو ندید پیکر تو که چه آورده هند بر سر تو (بدن نازنین حمزه رو مثله کردند اون زن ملعونه دستور داد سینه ی مبارک و شکافتند، جگر حمزه را بیرون کشیدند) خواهر تو ندید پیکر تو که چه آورده هنده بر سر تو خارها و عبا کمک کردند که نمیرد عزیز خواهر تو (تا دیدند صفیه خواهر حمزه داره میاد، پیغمبر دستور داد فرمود بدن حمزه رو بپوشونید خواهرش اگر ببینه طاقت نمیاره... حق داشتی یا رسول الله.. خواهرا همه اینجوری اند، طاقت ندارند ببینند یه خار به پای برادرشون بره.. اما لایوم کیومک یا اباعبدالله یا رسول الله جات خالی بود کربلا.. اون ساعتی که زینب اومد تو گودال قتلگاه، بدن بی سر برادر و رو دست گرفت.. یه نگاه کرد سمت مدینه بعد فرمود یا رسول الله: هذا حُسینٌ مُرَمّلٌ بالدِّماء) این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این رفته سر به نیزهٔ اعدا حسین توست این مانده بر زمین تن تنها حسین توست .👇
🏴 فیش‌های ایام تخریب بقاع ائمه‌‌ی مظلوم بقیع علیهم‌السلام به‌دست وهابیّتِ خبیث، باعنوان: ➖ جلسه‌ی پنجم (آخری) ➖ ۳۱ فروردین اسفند ۱۴۰۳ش/ شوال۱۴۴۵ق 🔻 مطالب مطرح شده: * نکته‌ی یازدهم: خشونت و جنایات وهابیان _ جنایات در مکّه و مدینه _ تخریب قبور و بقاع متبرکه در مدینه _ تخریب بقاع ائمه‌‌ی مظلوم بقیع علیهم‌السلام * نکته‌ی دوازدهم: محاصره‌ی شهر نجف اشرف * نکته‌ی سیزدهم: جنایات وهابیّت در کربلای معلّی _ یورش اوّل و دوّم به‌کربلا در سال ۱۲۱۷ق و ۱۲۲۵ق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. پنجم ‌اردیبهشت ماه_ سالگرد شهادت شهید محمد رضا 🔖روضه حضرت زهرا(س) 🌟 خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی‌ مجروح شده بودند. بی قرار بود اما به رو نمی‌آورد؛ خیلی‌ها داشتند باور می‌کردند اینجا آخرشه.. 📞یه وضعی شده بود عجیب! تو این گیر و دار، حاجی اومد بی‌سیم‌چی را صدا زد. حاجی گفت: هر جور شده با بی‌سیم، را پیدا کن.. شهید تورجی‌ زاده فرمانده گردان یا زهرا(س) بودند و با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود.. 💎خلاصه تورجی را پیدا کردند. حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی‌سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا (س) برام بخون.. 📿تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت.. صدا را روی تمام بی سیم‌ها انداخته بودند. خدا می‌دونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگن.. 🎗 خط را گرفته بودند، عراقی‌ها را تارو مار کردند. تورجی خونده بود: 🚩در بین آن دیوار و در زهــرا(س) صدا می‌زد پدر 🚩دنبال حیـدر(ع) می دوید از پهلویش خون می چکید «زهرای من، زهرای من..» 🌷محمد ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت . یکی از سادات گردان نقل می کرد: یک بار به سنگر فرماندهی رفتم. محمد به احترام من از جا بلند شد. گفتم: «یک مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز برم!» 🔸به دلایلی مخالفت کرد. اصرار کردم اما بی‌فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم: باشه شکایت شما را می‌برم پیش مادرم.. 🌀هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که پابرهنه به دنبالم دوید‌ دستم را گرفت و گفت: این چه حرفی بود که زدی؟! بیا این برگه ی مرخصی سفید امضا کردم هر چه قدر می‌خواهی بنویس. 💔 تا به چهره اش نگاه کردم دیدم خیس از اشک است. گفتم: به خدا شوخی کردم منظوری نداشتم و.. اما محمد همچنان اصرار داشت که من حرفم را پس بگیرم! 🔮یک سال بعد در عملیات کربلای ۱۰ گلوله‌ی خمپاره به درون سنگر اصابت کرد. خیلی عجیب بود، سه ترکش به او اصابت کرده بود.. یکی به پهلو یکی به بازو و دیگری به سر.. 🔹یک باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم. او از شهادت خود این گونه گفته بود: من در عملیاتی شهید می‌شوم که با رمز یا زهرا(س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا "زهرا" باشم.. 🚩مدتی بعد پیکر او تشییع شد و همان‌گونه که وصیت کرده بود سربند یا "زهرا (س)" به پیشانی او بستیم و در کنار دوستانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید. راوی: محمود اسدی از لشکر امام حسین(ع) .
. 🔖اصول تنفس صحیح 💠استاد مهدی ، در جلد اول کتاب به نکاتی درباره «اصول تنفس صحیح» اشاره دارند: ✅یکی از عوامل شکل‌گیری صدا، هوایی است که از شُش‌ها حرکت کرده و با عبور از نای، به وسیله تارهای صوتی مرتعش می‌شود ⚜️کیفیت این جریان هوا در صدای ایجاد شده نقش مهمی را ایفا می‌کند. متأسفانه بسیاری از خوانندگان به تنفس و نقش مهم و کلیدی آن توجه کافی نمی‌کنند ⬅️در حالی که اگر دستگاه تنفسی خود را تقویت کرده و بر کارایی آن بیفزایند، خواهند دید که چقدر کیفیت کار آنها بالا می‌رود 🔗بخصوص خوانندگان مذهبی که در مواقع خواندن، به انرژی بیشتری نسبت به دیگر خوانندگان نیاز دارند، باید با اصول صحیح تنفس آشنا شوند و با تمرینات تنفسی، ظرفیت شُش‌های خود را بالا ببرند 🎗از بین بردن تنش‌ها و فشارهای اضافی بدن و انقباض‌ها، در تنفس صحیح نقش بسزایی دارد. پس ابتدا با تمریناتی باید در عضلات بدن انبساط ایجاد کنیم و آن‌گاه به تمرینات تنفسی بپردازیم 🔰در ابتدای تمرینات باید به نکات زیر توجه کنید: 📌تمرینات را در محلی انجام دهید که دمای آن ملایم و دارای هوای کافی باشد و در جریان باد یا گرما و غبار و دود نباشد 📌حداقل سه ساعت قبل از انجام دادن تمرینات، غذای جامد نخورید 📌هیچ‌گاه در اجرای تمرینات، به خود فشار زیادتر از ظرفیت طبیعی خودتان نیاورید 📚منبع: 📖هنر مرثیه‌خوانی ج 1 ص163/ مهدی امین فروغی .
0001_02.mp3
31.58M
جلسـه عصـر هـای جمعـه آل ياسيـــن مـورخ 24 فروردین ماه 1403 حجت الاسلام بیگدلی
02.mp3
29.96M
جلسـه عصـر هـای جمعـه آل ياسيـــن مـورخ 31 فروردین ماه 1403 حجت الاسلام بیگدلی