4_5832500218565761397.mp3
11.33M
#شور_مقتل: آه ریان ...
کربلایی مجتبی رمضانی
#شام_غریبان محرم ۱۴۰۳
سهشنبه ۲۶ تیر ماه 1403
.
#زیارت_عاشورا
#محرم1446
#گریز_زیارت_عاشورا
◾️ #10_جلسه_صوتی،
باعنوان:
#شرح_زیارت_عاشورا
➖ #محرم1446 _ #محرم1403
🔻 ریز موضوعات این جلسات:
ج۱) #جایگاه_زیارت در منظومه اعتقادی شیعه
ج۲) سختی #زیارت بر شیعیان
ج۳) معنای #عارفا_بحقه در روایات
ج۴) أللهم اجعلنی عندك وجیهاً بالحسین علیهالسلام
ج۵) فأسل الله الذی أكرمني بمعرفتكم
ج۶) ومعرفة أوليائكم
ج٧) رزقنی #البراءة من أعدائكم
ج٨) أن يجعلني #معكم في الدنيا والآخرة
ج٩) وأن #يثبت لي عندكم قدم صدق في الدنيا والآخرة
ج١٠) وأن #يرزقني طلب ثاری مع إمام هدی ظاهر ناطق بالحق منکم
🔘 حجتالاسلام #شیخ_محمد_فراهانی
#مطالبنابدرمنبر
👇👇👇👇👇👇👇
ج01_شرحادعیهزیارتعاشورا_شیخمحمدفراهانی_محرم1446ق.mp3
4.85M
ج۱) #جایگاه_زیارت در منظومه اعتقادی شیعه
#شیخ_محمد_فراهانی
.
حرف ما انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم است و حرف دشمن؛ ان هذا یوم فرحت ... و ... اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ، ...
میگفت بسوز پایِ « بُغْضاً لاَبِیکَ»
در آتش کربلایِ « بُغْضاً لاَبِیکَ»
میگفت : حسین یادت آمد صفین؟!؟!
این ضرب لگد برای « بُغْضاً لاَبِیکَ»
#ایمان_دهقانیا ✍
#گودال
#گودال_قتلگاه
.
فیشروضهاسارتحضرتزینب.pdf
1.94M
🔖#پی_دی_اف_روضه🔖
ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ
📜فیش روضه | ایام اسارت 📜
مناجات #امام_زمان (عج)
ایّام #اسارت #حضرت_زینب (س)
ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ
✍مـؤلــف و نویسنده :
#علـی_حاجیـان_فر
آماده چاپ در سایز A4
Kashani-14030426-KodamHosayn-12-Hkashani_Com.mp3
45.2M
🎙 #سخنرانی_کامل
📋 کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟ – فصل چهارم؛ قسمت دوازدهم
📆 سه شنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با شام غریبان امام حسین علیه السلام
▪️ هیئت محترم موکب الحسین علیه السلام
🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است:
▫️ قیاس نابجا با استفاده از ادبیات دینی
▫️ خطرِ تصمیم گیری برای معصوم
▫️ برخوردهای تقیّه ای بعضی معصومان
▫️ موضوع غیبت امام
▫️ روضه شام غریبان
#حامد_کاشانی 🎤
.
🔊 مراسم #دعای_کمیل سحر
📆 جمعه ۵ مرداد ماه ۱۴۰۳
🔷 حاج #سید_رضا_نریمانی
🔊 #مناجات | دست خالی آمدم با پاکی چشم و نگاه
🔊 بخش اول #دعای_کمیل | اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ
🔊 بخش دوم #دعای_کمیل | وَلا تُعَاجِلْني بِالعُقُوبَةِ عَلى مَا عَمِلْتُهُ في خَلَواتي الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ
🔊 بخش سوم #دعای_کمیل | وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْیَا
🔊 بخش چهارم #دعای_کمیل | يَا حَبِيبَ قُلُوبِ الصَّادِقِينَ ، وَيَا إِلهَ الْعَالَمِينَ
👇👇👇👇
Fadaeian-Komeil-14030505 (1).mp3
17.42M
متن 👇 دست خالی آمدم
https://eitaa.com/emame3vom/95377
.
سوال
چرا امام باقر و امام صادق علیهما السلام قیام نکردند؟ آیا حضرت اصلا به دنبال تشکیل حکومت نبودند؟
جواب
همان طور که می دانیم شان امام، هدایت و ارشاد مردم است. و تشکیل حکومت هم یکی از ابزارهای هدایت و پیاده سازی احکام الهی در جامعه و تحقق جامعه الهی است. بنابراین این تصور که تشکیل حکومت، هیچ گاه در دستور کار ائمه نبوده است، تصور غلطی است. ولی ائمه اهداف خود را بر اساس شرایط و مقتضیات زمان، پیگیری و اولویت بندی می کردند. بنابراین وقتی امام باتوجه به شرایط جامعه می بیند که شرایط برای قیام و حرکت فراهم نیست و در صورت قیام، اهداف مد نظر محقق نخواهد شد، تاکتیک خود را عوض کرده و از راه دیگری برای تحقق جامعه الهی و تشکیل حکومت اسلامی زمینه سازی می کند. برای همین امام باقر و امام صادق علیهما السلام با در نظر گرفتن شرایط جامعه و تعداد یارانی که داشتند، قیام و حرکت برای تشکیل حکومت را به صلاح ندیدند. برای همین راه دیگری در پیش گرفتندو با تربیت شاگردان و تعلیم دین، سعی در احیای آموزه های دین داشتند.
اما علت عدم قیام حضرت را شاید بتوان در این داستان که از کتب مختلف نقل شده به وضوح از زبان خود حضرت نیز شنید
مأمون رقی می گوید:
در محضر سرور و مولایم امام صادق(ع) بودم،که سهل بن حسن خراسانی داخل شد.
بر امام(ع) سلام کرد و نشست.
سپس گفت:
ای فرزند پیامبر(ص)! رحمت و رأفت از آن شماست و شما خاندان امامت هستید،چه چیزی مانع اقدام شما برای گرفتن حکومت اسلامی می شود؟
در حالی که شما همین الان از پیروان خود یکصد هزار شمشیرزن می توانی داشته باشی! و آنان پیشاپیش شما شمشیر می زنند.
امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود:
خدا حقت را حفظ بکند بنشین.
سپس امام صادق(ع) به حنیفه گفت:
ای حنیفه تنور را آتش بزن!
حنیفه تنور را آتش زد و تنور یکپارچه آتش شد، و اطراف تنوراز شدت گرما سفید گشت.
امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود:
بلند شو و خود را به تنور بینداز!
خراسانی گفت:
سرور و مولایم! مرا با آتش معذب مکن و مرا از این امر معاف بدار، خداوند تو را معاف بدارد.
امام(ع) به او فرمود:
تو را از این کار معاف کردم.
در این حال هارون مکی به محضر امام صادق(ع) رسید وکفشش هم در دستش بود و بر امام سلام کرد.
امام به هارون مکی فرمود:
کفشت را به زمین بینداز!
و برو در داخل تنور در میان آتش بنشین.
هارون مکی کفش خود را انداخت و در میان تنور نشست!
امام شروع کرد به گفتگو با آن مرد خراسانی و از اوضاع و احوال خراسان سؤال می کرد.
پس از آن امام(ع) به مرد خراسانی فرمود:
بلند شو و نگاه بکن!
و ببین در تنور چه خبر است؟!!
مرد خراسانی به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است.
پس از آن هارون مکی از تنور بیرون آمد.
و بر ما سلام کرد و نشست.
امام به مرد خراسانی فرمود:
در خراسان چند نفر مانند این فرد پیدا می شوند؟
خراسانی گفت:
به خدا قسم حتی یک نفر هم مانند این فرد پیدا نمی شود.
پس از آن امام صادق(ع) فرمود:
ما در زمانی که پنج نفر یاور (واقعی) نداریم، دست به قیام مسلحانه نمی زنیم.
ما بهتر از دیگران، وقت خروج و قیام مسلحانه را می دانیم.(بحارالانوار مجلسی، ج۴۷، ص۱۲۳)
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
.
اللهم اجعلنی عندک وجیه بالحسین
وقتی خدا به کسی وجاهت بدهد، مثل موسی کلیم الله، آبروی او را حفظ میکند.
عاقبت تهمت زنای قارون به حضرت موسی (ع)
قارون زنی زناکار را پیش خود خواند، وقتی آن زن را که زیبارو بود ، نزد وی آوردند،هارون قراری با او گذاشت و طشتی از طلا و وعده هائی خوش به زن داد تا در میان مردم و قوم بنی اسرائیل برخیزد و حضرت موسی (ع) را به زنای با خود متهم سازد. زن هم پذیرفت.
فردای آن روز، قارون بنی اسرائیل را جمع کرد و سپس به نزد حضرت موسی (ع) آمده و گفت: «مردم جمع شده و انتظار آمدن شما را دارند تا در جمع آنان حاضر شوی و دستورات الهی و احکام دینشان را به آنها بگوئی.»
حضرت موسی (ع) نیز به میان آنها آمد وآنان را موعظه کرد و فرمود: «ای بنی اسرائیل هر کس دزدی کند دستش را قطع می کنم و هر کسی افتراء به دیگری بزند هشتاد تازیانه اش می زنم و هر کس زنا کند و دارای همسر نباشد صد تازیانه اش می زنم و هر کس زنای محصنه کند سنگسارش می کنم.»
در این وقت قارون برخاسته و گفت: «اگر چه خودت باشی؟»
حضرت موسی (ع) گفت: «آری! اگر چه من باشم.»
قارون گفت: «پس بنی اسرائیل می گویند که تو با فلان زن، زنا کرده ای؟»
موسی (ع) با تعجب گفت: «من؟!»
قارون گفت: «بله! شما!»
حضرت موسی (ع) فرمود: «آن زن را بیاورید.»
وقتی آن زن را آوردند، موسی (ع) از وی پرسید: «ای زن! آیا من چنین عملی با تو انجام داده ام؟ و او را سوگند داد که حقیقت را بگوید.
به اذن الله زن ، زبانش به تهمت نچرخید لذا تأملی کرد و گفت: «نه! اینان دروغ می گویند. حقیقت این است که قارون پولی و وعده هائی به من داده است تا چنین تهمتی به تو بزنم.»
قارون که این سخن را شنید بسختی شرمنده شد و در برابر مردم رسوا گردید.
حضرت موسی (ع) نیز سر به سجده گذارده و گریست و به درگاه خدا عرض کرد: «پروردگارا! دشمن تو مرا آزرد و رسوائی مرا می خواست، اگر من پیامبر تو هستم انتقام مرا از او بگیر و مرا بر او مسلط گردان.»
خداوند سبحان به موسی (ع) وحی فرمود که: «زمین را در فرمان تو قرار داده ام، هر گونه فرمانی خواستی بده که زمین فرمانبردار تو خواهد بود.»
حضرت موسی(ع) رو به بنی اسرائیل کرده و فرمود: «هر کس که با او است در جای خود بایستد و هر کس که با من است از وی کناره بجوید.» بنی اسرائیل از نزد قارون دور شدند بجز دو نفر که کنار هارون ایستادند. در این وقت موسی به زمین فرمان داده و گفت: «ای زمین! آنها را در کام خود بگیر.»
زمین از هم جدا شد و آنها را تا زانو در خود فرو برد.
برای بار دوم و سوم، حضرت موسی (ع) به زمین گفت: «آنها را بگیر.»
پس این دفعه آنها تا کمر در زمین فرو رفتند و در مرتبه سوم، تا گردن در زمین رفتند و در دفعه چهارم، قارون با خانه و هر چه داشت در زمین فرو رفت.
📚1- تاریخ انبیاء
منبع : واحد تحقیقاتی گل نرگس، داستان های شگفت آوری از عاقبت هوسرانی و شهوترانی، قم: شمیم گل نرگس، 1386، چاپ ششم.
#شرح_زیارت_عاشورا
.