.
#داستانک
لقمان حکیم گوید:
روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم
خوشه هایی از گندم که از روی تکبر
سر برافراشته و خوشه های دیگری که از
روی تواضع سر به زیر آورده بودند
نظرم را به خود جلب نمودند
و هنگامی که آنها را لمس کردم،
•• شگفت زده شدم ••
خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه
و خوشه های سر به زیر را
پر از دانه های گندم یافتم
با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز
چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند
اما در حقیقت خالی اند
.
.
📌امام زمان "علیه السلام"
بهترین_تکیه_گاه
🔰 وقتی که امام زمان را شناختی و معرفت نسبت به امام زمان پیدا کردی، حس بسیار متعالی در وجودت ایجاد میشود و درک میکنی که به یک تکیه گاه عظیمی تکیه زدی.....!!
👈 تکیه گاه عظیمی که در اوج جود و کرامت است!!
🔻 متاسفانه گاهی وقت ها خیال میکنیم امام زمان به ما کمک نمیکند.
نا امید شدن از امام 👈 یعنی هنوز آن شناخت درست را از امام پیدا نکردم.
نا امید شدن از امام 👈 یعنی عدم معرفت درست پیرامون امام!!
🔝 این اوج کم لطفی ما است.
🔚 این همه بر میگردد به این که ما نسبت به امام زمان معرفت نداریم.
💠 هر قدری که معرفت ما نسبت به امام زمان و پرودگار کمتر باشد، آرامش و حس طراوت ما نسبت به زندگی کمتر می شود.....!!
▫️تردید در وجود ما ایجاد می شود.
▫️ماندگاری آرامش از وجود ما دور می شود.
👈 همه ما به اینکه خداوند و #امام_زمان توانایی دارد، شک نداریم.....!!
🔻 اما متاسفانه شک داریم که امام زمان و خداوند شاید به من کمک نکند و دستم را نگیرد.
🔝 این شک و تردید ما به عدم شناخت ما نسبت به امام زمان "ع" بر میگردد....!!
🔹 در جریانات اباعبدالله الحسین "علیه السلام" در کربلا مي بينيم كه حتي در رفتار امام با دشمنی که امام و یاران امام را به محاصره گرفتند، رفتار حضرت به دشمن چگونه بود.....!!
پای_درس_استاد
🌹استاد #حسيني_ساجدي
.
5_6296388018320181164.mp3
زمان:
حجم:
3.22M
🎼 صوت_تلنگری
🔖 موضوع: راه های سلب توفیق شدن از راه #امام_زمان "علیه السلام"
🌹استاد حسيني_ساجدي
.
#تقویم_حسینی
#14ربیع_الثانی
1 ـ قیام مختار رَحِمَهُ الله (1)
در این روز مختار شاد کننده ی دلهای اهل بیت علیهم السلام با ندای «یا لثارات الحسین» در کوفه قیام کرد.
مختار در سال اوّلِ هجرت در طائف به دنیا آمد و در سال 67 هـ در کوفه به دست مصعب بن زبیر به شهادت رسید. کنیه ی او ابو اسحاق بود.
ابو عُبَیده، پدرش از صحابه ی بزرگ بود که در جنگ با فارس شهید شد. بعد از پدر، دو برادرش حکم و جبیر شهید شدند.
مختار در هجده ماه حکومتش، هجده هزار نفر از قاتلین سیّد الشهدا علیه السلام را به جهنّم فرستاد. این به غیر از کسانی است که به دست اصحاب و یاران او و ابراهیم بن مالک اشتر در بیرون کوفه و در کنار نهر خازر کشته شدند.
سعد عموی مختار از طرف امیر المؤمنین و امام حسن علیهما السلام والی مداین بود، و هرگاه جایی می رفت مختار را به جای خود می گذاشت.
امیر المؤمنین علیه السلام به او خبر از فتح و ظفر دادند، و میثم تمّار در زندان کوفه او را بشارت داد.
در روز عید قربان حکم پسر مختار خدمت امام باقر علیه السلام آمد. بعد از اینکه خود را معرّفی کرد، امام باقر علیه السلام او را نزد خود خواند و او عرض کرد :
آقای من، مردم درباره ی پدر من بسیار سخن می گویند. به خدا قسم سخن درست کلام شماست.
امام علیه السلام فرمودند : مردم چه می گویند ؟
پسر مختار گفت : می گویند پدرم دروغگو بوده است. اکنون هر چه شما بفرمایید آن را قبول دارم.
امام علیه السلام فرمود :
سبحان الله، پدرم خبر داد که مهریّه ی مادر من از پولی بود که مختار آن را برای پدرم فرستاد.
مختار خانه های خراب ما را آباد کرد، و دشمنان ما را به قتل رسانید، و هر خونی که از ما ریخته شد طلب نمود. آنگاه سه مرتبه فرمود : «رَحِمَ اللهُ أباکَ»، حقّی از ما نزد أحدی نماند مگر اینکه آن را گرفت.
در کودکی امیر المؤمنین علیه السلام او را روی زانوی خویش می نشاند و به او لطف و مرحمت می فرمود، و دست بر سر او می کشید و به او می فرمود :
یا کیّس یا کیّس ! ای زرنگ، ای زرنگ !
امام باقر علیه السلام می فرماید :
به خدا قسم پدرم مرا خبر داد که مختار نزد فاطمه بنت امیر المؤمنین علیه السلام می آمد، و آن مخدّره برای او فرش پهن نموده پشتی برایش می گذاشت. سپس فرمود :
هر حقّی که ما نزد کسی داشتیم او مطالبه نمود. قاتلین ما را کشت و برای ما خونخواهی نمود. (2)
در روایت دیگر می فرماید :
هنگامی که مختار سر نحس عُبیدالله را برای امام زین العابدین علیه السلام فرستاد، آن حضرت سر سفره بود و خوشحال شد و برای مختار دعا فرمود. (3)
بنا بر قول دیگری قیام مختار در شب 14 ربیع الاوّل سال 66 هـ (4)؛ و بنا بر قولی 16 ربیع الثانی بوده است. (5)
📚 منابع :
1. ذوب النضار : ص 101. و ... .
2. بحار الأنوار : ج 45، ص 343، 351. و ... .
3. اختیار معرفة الرجال : ج 1، ص 341. و ... .
4. مقتل الحسین علیه السلام (ابی مخنف) : ص 326. و ... .
5. امالی شیخ طوسی : ص 240. و ... .
.
دریای برائت - مرتضی سید کیائی.pdf
حجم:
1.93M
.
.
🔴 #کتب_تبری| کتابی فارسی در باب تبری از دشمنان اهلبیت علیهمالسلام، باعنوان:
#دریای_تبری
🔘 #مرتضی_سید_کیانی
🔆 #برائتی pdf
زمان:
حجم:
32.88M
#فایل_صوتی
سخنان حجتالاسلام #حامد_کاشانی
در دویستمین جلسه #حلقه_شعر_ولایی_فرات
موسسه سرچشمه
۹آبان ۱۴۰۱
بخش اول
موضوع :اهمیت شعر و شعرا
زمان:
حجم:
37.06M
سخنان حجتالاسلام #حامد_کاشانی
در دویستمین جلسه #حلقه_شعر_ولایی_فرات
موسسه سرچشمه
۹آبان ۱۴۰۱
بخش دوم
.
⭕️✍حکایتی زیبا و خواندنی
حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار میهماندوست بود و تا میهمان به خانه او نمى آمد، غذا نمى خورد.
زمانی فرا رسيد كه يك شبانه روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد؛ پس از خانه بيرون آمد و به جستجوى میهمان پرداخت.
پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، ولی فهميد آن پيرمرد، بت پرست است. حضرت ابراهيم گفت: «افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من می شدى و از غذاى من مى خوردى»
پيرمرد از كنار ابراهيم گذشت.
در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم نازل شد و گفت: «خداوند مى فرمايد اين پيرمرد، هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، ولی ما رزق او را كم نكرديم. اينك که غذای يك روز او را به تو حواله نموديم، تو به خاطر بت پرستى، به او غذا ندادى!»
حضرت ابراهيم عليه السلام پشيمان شد و به جستجوى آن پيرمرد رفت. او را پيدا كرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پيرمرد بت پرست گفت: «چرا بار اول مرا رد كردى، ولی حالا دعوت می کنی؟»
حضرت ابراهيم ، پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد.
پيرمرد به فكر فرو رفت و گفت: «نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است.»
آن گاه به یگانگی خداوند اقرار نمود و آيين ابراهيم عليه السلام را پذیرفت.
#حکایات
.
.
#حضرت_زهرا
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع)، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابَاالْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَيْنِ(ع)، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَابْنَ ابِی طَالِبِِ(ع)》🔷🔹
✅در روایتی از ابان بن ابی عیاش نقل شده است که می گوید :
📋《انْتَهَيْتُ إِلَى حَلْقَةٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَيْسَ فِيهَا إِلَّا هَاشِمِيٌّ غَيْرَ سَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ وَ قَيْسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ!》
♦️در مسجد رسول خدا(ص) به جمعی رسيدم که هاشمي بودند، جز سلمان، ابوذر و محمد بن ابوبکر و عمر بن ابوسلمه و قيس بن سعد بن عباده!
در این هنگام؛ عباس از امام علی(ع) پرسید :
📋《مَا تَرَى عُمَرَ مَنَعَهُ مِنْ أَنْ يُغَرِّمَ قُنْفُذاً كَمَا غَرَّمَ جَمِيعَ عُمَّالِهِ؟》
♦️به نظر شما، چرا عمر با اين که از تمام عمال خود، ماليات گرفت، از قنفذ چيزی مطالبه نکرد؟
📋《فَنَظَرَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى مَنْ حَوْلَهُ، ثُمَّ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ، ثُمَّ قَالَ :
شَكَرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَهَا فَاطِمَةَ(س) بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ وَ فِي عَضُدِهَا أَثَرُهُ كَأَنَّهُ الدُّمْلُجُ》
♦️حضرت(ع) به اطرافش نگاهی کرد و چشمانش پر از اشک شد و فرمود :
به سبب تشکر از ضربه ای که او با تازيانه به فاطمه(س) زده بود.
فاطمه(س) در حالی از دنيا رفت که بر بازويش اثر آن مثل بازوبندی مانده بود.(۱)
میثم تمّار نیز از یاران نزدیک امام علی(ع) بود که گاهى مناجاتهاى آن حضرت(ع) را در نخلستانهاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده بود.
میثم در این باره میگوید:
شبی از شبها دیدم مولایم، امیرالمؤمنین علی(ع) بعد از نماز در مسجد کوفه، به بیرون از کوفه رفت.
📋《وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ : إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ!》
♦️و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود :
از اینجا به بعد را دیگر با من نیا!
و آن گاه خودش به تنهایی رفت!
📋《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً!
فَقُلْتُ : يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》
♦️مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم:
تو مولای خود را رها کردی؟!!
با آن که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟
به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم.
📋《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》
♦️به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن میگوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن میگوید!
📋《فَحَسَّ بِي وَ الْتَفَتَ وَ قَالَ : مَنْ؟!
قُلْتُ : مِيثَمٌ!
فَقَالَ : يَا مِيثَمُ! أَ لَمْ آمُرْكَ أَنْ لَا تَتَجَاوَزَ الْخَطَّةَ؟!!
قُلْتُ : يَا مَوْلَايَ! خَشِيتُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَلَنْ يَصْبِرَ لِذَلِكَ قَلْبِي!
فَقَالَ : أَ سَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَيْئاً؟
قُلْتُ : لَا يَا مَوْلَايَ!》
♦️که ناگاه حضرت(ع) متوجّه من شد و فرمود : کیستی؟
گفتم : میثم!
فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟
عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت.
فرمود : آیا از حرفهای من چیزی شنیدی؟
عرض کردم : نه!
حضرت(ع) فرمود :
📋《يَا مِيثَمُ!
وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ، إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي،
نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ، وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي،
فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ، فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي》
♦️ای میثم!
در سینه عقده هایست، که وقتی سینهام از آن تنگ میشود، با دست زمین را گود میکنم و اسرار خود را برای آن بازگو میکنم.(۲)(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
👤سازگار
📚منابع:
۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۷۴
۲)المزار الكبير ابن مشهدی، ص۱۵۳
۳)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵
#اسنادالمصائب
.
.
محبّت خداوند متعال
(منبر ده دقیقه ای)🕙
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِین.....
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا
دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا
قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا همدمی خار کجا
سِرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا
منتی بود نهادی که خریدی ما را
رو سیه برده کجا میل خریدار کجا
هر کسی را که پسندی بشود خادم تو
خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا
کاش در نافلهات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا عبد گنهکار کجا
مهر من گر که فتد در دل تو میفهمم
شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا
به خدا چون دل زهرا نگران است دلم
یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا
کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین
زینب خسته کجا کوچه و بازار کج
یاد گیسوی رقیه جگرم میسوزد
دست عباس کجا پنجه اغیار کجا
🌹مقدمه مهدوی
رفته گر شهردای که کوچه و خیابان را جارو و تمیز می کرد بیشتر از اندازه در کارش دقت می کرد روزی ازش پرسیدند چرا این همه خودت را خسته می کنی و بیشتر از وظیفه در تمیزی خیابان عرق می ریزی؟
گفت: شنیده ام اما زمان در همه شهرها رفت و آمد دارد می خواهم اگر گذرش از این خیابان افتاد مبادا گرد و خاکی بر لباسش بشیند.
🔲جایگاه محبت خدا در قرآن و حدیث
یکی از مهمترین موضوعات در همه زمانها مساله «محبت» میباشد که مفهوم محبت از واژه «حب» با مشتقاتش حدود 90 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده است محبت را با تکیه بر بالاترین درجه و مرتبه اصیل آن مورد بررسی قرار خواهیم داد.
⇦علامه طباطبایی در تعریف محبت می نویسد:«حب و دوستداشتن عبارتست از تعلق وجودی و جذب خاص شعوری میان علتی که انسان را به کمال میرساند و معلول تکامل یافته، حال فرق نمیکند که این علت، غذایی باشد که انسان میخورد یا مالی باشد که در آن تصرف میکند یا اعتباری که از آن استفاده مینماید و یا معلم و آموزگاری که از وی دانش میآموزد.»
⇦باید توجّه داشت كه اصل در محبّت، محبت خداوند متعال است و محبت دیگران فرعی و تبعی است. معنی و مفهوم این سخن این است كه هیچ محبتی نباید هم سطح و همانند محبت خدا باشد. بلكه در هر حال باید محبت خدا بر همه محبتها حاكم باشد. یعنی در عین حالی كه انسان مجاز است پدر و مادر و همسر و فرزند و خانه و سرمایه و اقوام و عشیره و امثال این امور را دوست بدارد هیچ گاه نباید محبت اینها هم سنگ و هم سطح محبّت خدا باشد. در موقع تزاحم و تعارض باید جانب محبّت خدا را تقویت كنیم و حتی جان و مال و فرزند را باید در راه خدا فدا نماییم. خداوند متعال در سورهی توبه میفرماید:
«قُلْ إِن كاَنَ ءَابَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ وَ اَزواجُکُم وَ عَشِیرَتُكمُوَ أَمْوَالٌ اقْترَفْتُمُوهَا وَ تجَرَةٌ تخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ مَسَاكِنُترضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیكُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فىِ سَبِیلِه فَتَرَباْ حَتىَ یَاتی اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لَا یَهدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ». توبه/ 24 بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى كه به دست آوردهاید، و تجارتى كه از كساد شدنش مىترسید، و خانه هایى كه به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمىكند!
⇦امام جعفر صادق(ع) میفرمایند:
«لَا یمَحِّضُ رَجُلٌ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ حَتَّى یكُونَ اللَّهُ أَحَبَّ إِلَیهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ وُلْدِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ وَ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ». ایمان مؤمن خالص نمیشود مگر آن كه خداوند متعال را از جان خود و پدر و مادرش و فرزندانش و از اهلش و مالش و از همه كس بیشتر دوست بدارد.
بسا انسان مغازه و خانه و ماشین و پست و مقام خود را از خدای بزرگ و رسول خدا و ائمه اطهار: بیشتر دوست میدارد.
انسان باید همانگونه كه خدای بزرگ در وصف مؤمنین فرمودهاند: «اَشَدُّ حُبّاًَ لِلّه» باشد و آن چنان در محبّت و عشق خدا واله و شیدا باشد كه گویا گرسنهای به دنبال غذا و تشنهای در پی آب میدود.
🔻 ادامه دارد 👇👇
۱
⇦ امام صادق (ع) در دعای خود میفرمایند:
«سَیدِی أَنَا مِنْ حُبِّكَ جَائِعٌ لَا أَشْبَعُ أَنَا مِنْ حُبِّكَ ظَمْآنُ لَا أَرْوَى وَا شَوْقَاهْ إِلَى مَنْ یرَانِی وَ لَا أَرَاهُ». سرورم! من ازدوستی تو گرسنه ام وسیر نمی شوم، من ازدوستی تو تشنه ام وسیراب نمی شوم، چه مشتاقم به كسی كه مرا می بیند ومن اورا نمی بینم.
⇦امام حسین (ع) در دعای عرفه فرمودهاند:
«وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصِیباً » و زیان كار باد معامله بنده ای كه از محبت خویش بهره ای به او ندادی
💠داستان؛ کودکِ عاشق
كودكی بود كه هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و موقع تشریف بردن رسول خدا (ص)به آن حضرت نگاه محبتآمیز مینمود. روزی هنگامیکه حضرت عبور میکردند آن پسر نزدیک آمد و با تبسم محبت آمیز به رسول خدا سلام کرد،پیامبر(ص) به آن کودک فرمود:«أَ تُحِبُّنِی یا فَتَى» آیا مرا دوست میداری؟عرض کرد: إِی وَ اللَّهِ یا رَسُولَ اللَّهِ آری به خدا قسم .
حضرت فرمود: مِثْلَ عَینَیكَ بهاندازه دو تا چشمت ؟! جواب داد: أَكْثَرَ بیشتر
حضرت فرمود: مِثْلَ أَبِیكَ بهاندازه پدرت ؟! جواب داد: أَكْثَرَ بیشتر
حضرت فرمود: مِثْلَ أُمِّكَ بهاندازه مادرت ؟! جواب داد: أَكْثَرَ بیشتر
حضرت فرمود: مِثْلَ نَفْسِكَ بهاندازه خودت ؟! جواب داد: أَكْثَرَوَ اللَّهِ یا رَسُولَ اللَّهِ به خدا قسم بیشتر ای رسول خدا.
حضرت فرمود: أَ مِثْلَ رَبِّكَ آیا بهاندازه پروردگارت ؟! جواب داد: اللَّهَ اللَّهَ اللَّهَ یا رَسُولَ اللَّهِ لَیسَ هَذَا لَكَ وَ لَا لِأَحَدٍ فَإِنَّمَا أَحْبَبْتُكَ لِحُبِّ اللَّهِ الله الله الله خدا را از هر چیز و از شما بیشتر دوست میدارم و شما را هم برای خدا دوست میدارم.
رسول خدا(ص) به اصحاب و آنان كه آنجا بودند فرمودند:« هَكَذَا كُونُوا أَحِبُّوا اللَّهَ لِإِحْسَانِهِ إِلَیكُمْ وَ إِنْعَامِهِ عَلَیكُمْ وَ أَحِبُّونِی لِحُبِّ اللَّه» مثل این كودك باشید. خدا را به خاطر احسانش و انعامش به شما دوست بدارید و مرا به خاطر دوستی خداوند دوست بگیرید.
💠داستان؛ مدیون کودک کبوتر باز
مرحوم آیة الله آقا سید ابوالحسن هاشمی كه از علمای بزرگ قم بودند فرمودهاند: زندگانی من مدیون یك كبوتر باز است. پرسیدند: آقا چطور زندگانی شما مدیون یك نفر كبوتر باز است؟ فرمودند: كبوتر بازی در همسایگی ما زندگی میكرد و همواره مشغول كبوتر بازی بود و موجب آزار و اذیت دیگران شده بود.
به همین دلیل مأمورین كلانتری آن روز بارها او را گرفته و بازداشت میكردند و كبوترهایش را سر می بریدند.
من جوان بودم و هنوز طلبگی را شروع نكرده بودم. یك بار به سراغ او رفتم و گفتم تو مگر دیوانهای كبوترهایت را سر میبرند و خودت را بازداشت میكنند از كبوترها دست بردار نیستی؟ گفت آقا ابوالحسن تو چه كارهای؟ گفتم من بندهی خدایم.
گفت تو بندهی خدایی؟ دروغ میگویی. پرسیدم چطور؟ گفت میدانی چرا با این همه سختی از كبوتر پرانی دست بردار نیستم. برای این كه من عاشق كبوترهایم هستم همهی وجودم شده كبوتر. وقتی كه كبوترها پرواز میكنند جان من نیز به دنبال كبوتران میرود. حالا كه شما بنده خدا هستید آیا اینطور عاشق خدا هستید؟ كلام او جانم را لرزاند و آتش بر روحم زد و تا یك هفته ناراحت شدم. سالها بود كه تجارت داشتم. تجارت را رها كردم و شروع به تحصیل علوم دینی نمودم و رفتم به نجف اشرف به بركت امیرالمؤمنین (ع)موفّق شدم و راه بندگی را آموختم.
🔻 ادامه دارد 👇👇
۲