eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. شخصى به امام باقر (ع) عرض کرد الحمدللّه شیعیان شما خیلى زیاد هستند، امام نگاه پر معنایى به او کرد و فرمود: این‏ها که مى‏گویى شیعیان، هستند، آیا این کارها را انجام مى‏دهند؟ هَل یَعطِفُ الغَنِى عَلَى الفقیرِ؟ وَ یَتَجاوَزُ المُحسِنُ عَنِ المسى‏ءِ وَ یَتَواسَوُنَ؟ قُلتُ: لا، قال: لَیسَ هؤلاء الشِیعَةٌ، اَلشیعَةُ مَن یَفعَلُ هکذا(5)؛ آیا ثروتمندان این افراد به حال فقراء و مستمندان خود توجهى دارند و به آن‏ها رسیدگى مى‏کنند؟ آیا بزرگان و نیکوکاران این افرادى که شما آن‏ها را شیعه مى‏خوانید خطاها و اشتباهات خطاکاران را مى‏بخشند و آن‏ها را مورد عفو و گذشت قرار مى‏دهند (یا آن‏ها را چندین برابر مجازات مى‏کنند و زجر مى‏دهند!؟) آیا این‏ها مواسات و همدردى دارند؟ خوشبختى‏هاى خویش را بین همدیگر تقسیم مى‏کنند، (شادیهاى شان را با هم قسمت مى‏نمایند؟) آن مرد (وقتى این ویژگیها را شنید شرمنده شد) و گفت: نه (این صفات را دارا نیستند) حضرت فرمود: چنین افرادى شیعه ما نیستند، شیعه کسى است که آن چه را گفتم عمل کند. 2- ولایت مدارى و ولایت پذیرى‏ یکى دیگر از انتظارات امام صادق (ع) از شیعیان این است که نسبت به امامان خویش معرفت و شناخت داشته باشند و بعد از شناخت، بادل و جان ولایت آن‏ها را بپذیرند و سراپا تسلیم فرامین آن بزرگواران باشند، و آن چنان به ولایت اهل بیت دلبسته باشند که شادى و حزن خود را، خوشى و ناخوشى و تمام لذائذ و شدائد زندگى را با ولایت و محبّت ائمه اطهار(ع) پیوند زنند، محبت اهل بیت آن چنان در دل و جانشان رسوخ کرده که تمام گفتار و کردار، و عکس العمل‏ها را با ولایت و محبت آن‏ها مى‏سنجند، امام صادق (ع) در این زمینه مى‏فرماید: «رَحِمَ اللّه شیعتنا خُلِقُوا مِن فاضِلِ طِینَتِنا و عُجنوا بماء وِلایتنا یَحزَنُونُ لِحُزننا و یفرَحُون لِفَرحِنا(6)؛ خداوند شیعیان ما را رحمت کند که از زیادى سرشت ما آفریده شده‏اند و با آب ولایت ما عجین گشته‏اند، آنان به خاطر اندوه (و غصه‏هاى) ما غمناک مى‏شوند و شاد مى‏شوند بخاطر شادى ما». البته همیشه این گونه بوده و هست که مدعیان ولایت مدارى فراوانند ولى ولایت پذیران واقعى کم، و اندک مى‏باشند، امام صادق (ع) با تبیین علائم هر یک صفوف ولایت مداران اصلى را از غیرش جدا فرموده است، آن جا که مى‏فرماید: «اَلشیعَةُ ثَلاثَة اَصنافٍ، صِنفٌ یَتَزَیِّنون بِنا وصِنفٌ یَستأکلون بنا وَ صِنفٌ مِنّا وَ اِلَینا یأمَنُون بامننا وَلَیسُوا بِالبَذرِ المذیعین ولابالجناةِ المرأتین، اِن غابُوا لم یفقدُوا و اِنَ شَهِدُوا لَم یؤبه بِهِم اولئِکَ مصابیح الهدى؛ شیعه سه دسته‏اند، گروهى بوسیله ما زینت مى‏یابند(و ما را وسیله عزّت و آبروى خویش قرار مى‏دهند) و گروهى بوسیله ما مى‏خورند (و ما را وسیله درآمد زندگى دنیایى خویش قرار داده از این طریق زندگى مى‏کنند) و گروهى از ما و به سوى ما هستند با امنیت ما آرامش مى‏یابند و با ترس ما ترسانند، بذر، (هاى کاشته نشده اسرار را) پخش نمى‏کنند و در برابر جفاکاران خودنمایى ندارند، اگر پنهان باشند کسى سراغ آن‏ها را نمى‏گیرد و اگر آشکار باشند به آن‏ها اعتنا نمى‏شود (یعنى شهرت گریز و بى‏نام و نشانند) آن‏ها (بحقیقت) چراغهاى هدایتند (و راهنمایان خلق). «عاشقان روى جانان جمله بى نام و نشانند نامداران را هواى او دمى بر سر نیامد» امام صادق (ع) علاوه بر سفارش‏هاى مکرر بر ولایت پذیرى و ولایت مدارى شیعیان خویش، در مکتب تربیتى خویش شیعیان ولایى تربیت نموده و آنان را ولایت مدار بار مى‏آورد، در این زمینه داستان عبداللّه بن یعفور یکى از شیعیان با اخلاص و فداکار که در پذیرش ولایت ائمه اطهار (ع) اسوه‏اى کامل و نمونه‏اى بارز براى تمامى شیعیان مى‏باشد، شنیدنى است او با همه عظمت علمى و موقعیّت اجتماعى در برابر فرمان امام خویش تسلیم محض بود. وى روزى در حضور پیشواى ششم نشسته بود و از وجود حضرتش بهره مى‏برد، در این بین عبداللّه ضمن سخنانى، کلامى را به امام (ع) اظهار نمود که مورد عنایت حضرت قرار گرفت، این سخن از ژرفاى جان او و عمق ایمان وى ریشه مى‏گرفت، مى‏تواند درسى فراموش نشدنى و الگویى مناسب براى تمام پیروان و دوستداران اهل بیت باشد. عبداللّه به امام صادق (ع) عرض کرد: «واللّه فَلقتَ رمّانَةَ بِنصفَین قُلت هذا حَرامٌ و هذا حَلالٌ لشهدت و اَنَ الّذى قُلتَ حَلالٌ، حَلالٌ، و اَن الّذى قلتَ حَرامٌ، حَرامٌ، فَقالَ رَحِمَک اللّه، رَحِمَک اللّه(7)؛ سوگند به خدا! اگر انارى را از وسط دو نصف کنى و بفرمایى که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئناً گواهى خواهم داد که: آنچه را گفتى حلال، حلال است و آن نصفى را که فرمودى حرام، حرام است (و هیچگونه اعتراضى نخواهم کرد) پس آن حضرت فرمود: خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند». آرى شیعه واقعى سرا پا تسلیم فرمان امام خویش مى‏باشد و هرگز اهلبیت را رها نخواهد کرد، چنان که آن حضرت در جاى دیگر فرمود: «
کَذِبَ مَن زَعَم اَنَّهُ مِن شیعَتِنا وَ هُوَ مُتَمَسِّکٌ بِعُروة غَیرِنا(8)؛ دروغ پنداشته آن کسى که خود را شیعه ما مى‏داند ولى به ریسمان (سرپرستى و ولایت) غیر ما (اهل بیت) چنگ مى‏زند» چرا که رستگارى و سعادت ابدى جز در سایه پذیرش امامت امامان معصوم (ع) میسر نیست. امام صادق (ع) فرمود: «نَحنُ وَاللّهِ نِعمَةُ اللّه التى انعم بِها عَلى عِبادِه، وَ بِنافازَ مَن فاز(9)؛بخدا قسم ما (همان) نعمتى هستیم که خداوند به بندگانش عنایت فرموده و بوسیله ما رستگار شود آن کسى که رستگار شده است (و به سعادت ابدى دست یافته است) و شیعه واقعى آن است که بدنبال امامان خویش باشند و پاجاى پاى آن‏ها گذارند. «اگر تو شیعه‏اى ماوراى ما پاى خود گذار جاى پاى ما» به همین جهت امام صادق (ع) فرمود: «لَیسَ مِن شیعتِنا مَن قالَ بِلسانِهِ و خالفنا فى اَعمالِنا و آثارِنا وَلکِن شیعتنا مَن وافَقَنا بِلِسانِهِ وَ قَلبِهِ وَ اَتَّبع آثارَنا و عَمِل بِاَعمالِنا اولئک شیعتنا(10)؛ شیعه ما نیست کسى که به زبان بگوید شیعه هستم ولى در عمل با ما مخالفت کند و آثار ما را زیر پاگذارد، ولکن شیعه کسى است که با زبان و دل با ما موافق باشد و آثار ما را پیروى کند و مانند ما رفتار نماید، چنین کسانى شیعه (واقعى) ما هستند. این نه عشقى است برادر که به پیشانى ماست‏ این نه مهرى است که تأیید مسلمانى ماست‏ داغ یک عمر گناهى است که پنهان کردیم سجده بر دوست، نه سجده بر شیطان کردیم‏ هر گناهى کرده و گفتیم خدا مى‏بخشد عذر آورده و گفتیم خدا مى‏بخشد بخشش هست ولى قهر و عذابى هم هست‏ اى برادر بخدا روز حسابى هم هست‏ این که از شیعه فقط نام بدانیم بد است‏ ما نمک گیر چنین لقمه بمانیم بد است‏ شیعه یعنى کفن سرخ بلا پوشیدن‏ شیعه یعنى مى‏عشقى زخدا نوشیدن‏ هر که در عین بلا شیعه بماند مرد است‏ هر که یک مویى به لغزد به خدا نامرد است‏ 3 - انجام عمل شایسته و دارا بودن اوصاف بایسته‏ یکى دیگر از مهمترین انتظارات امام صادق (ع) از شیعیانش این است که از نظر رفتارى بدنبال انجام کارهاى نیک و شایسته باشند و از نظر اخلاقى برخوردار از اوصاف نیک و پسندیده، و قرین به اخلاق زیباى اسلامى باشند، حضرتش بر این انتظار سخت پاى فشرده است و با بیان‏هاى مختلفى آن را ابراز فرموده است، در یک جا مى‏فرماید: «شیعتنا اهل الهدى و اهل التقى واهل الخیر و اهل الایمان و اهل الفتح و الظفر(11)؛ شیعیان ما اهل هدایت و پرواپیشگى، اهل خیر و نیکى و اهل ایمان و پیروزى و موفقیّت مى‏باشند. در جاى دیگر فرمود: «وَاللّهِ ما شِیعةُ عَلىِّ اِلاّ مَن عَفّ بَطنُهُ وَ عمل لِخالقِه و رَجاثوابه و خاف عقابه(12)؛ بخدا قسم شیعه ما نیست مگر کسى که عفت شکم را داشته باشد (و از خوردن حرام دورى نماید) و براى خدا عمل کند و امید ثواب از او داشته باشد و (تنها) از عقاب او ترس داشته باشد» و گاه با بررسى بازتاب اعمال نیک شیعیان و اخلاق برجسته آن‏ها در جامعه انتظار خویش را با تأکید بیشترى از پیروان خود اعلام مى‏دارد، از جمله مى‏فرماید: «...اُوصِیکم بتقوى اللّه عزّ و جَلَّ و الوَرَعِ فى دینِکم، والاِجتهادِ لِلّهِ وَصِدقِ الحدیث و اداء الاَمانةِ و طول السجود و حسن الجوار... فاِنَ الرَّجل مِنکم اِذاوَرَعَ فى دینهِ، و صَدَقَ الحَدیثَ، وَ اَدّى الاَمانةَ وَ حَسُنَ خُلقَهُ مع‏الناس قِیلَ هذا جعفرىّ، فیسّرنى ذلک و یدخل علىّ منه السّرور و قیل هذا ادب جعفرٍ(ع) و اذا کان على غیر ذلک دخل علىّ بلائه و قیل: هذا ادب جعفرٍ(13)؛به هر کس که پیرو ما است و به گفته‏هاى ما گوش فرا مى‏دهند سلام مرا ابلاغ کن، و (بگو) من همه شما (شیعیان) را به تقوى، پرهیزکارى در دین، و تلاش و کوشش در راه خدا، و راستگویى و امانت دارى، و سجده طولانى، و نیکو همسایه دارى...، سفارش مى‏کنم، زیرا هرگاه کسى از شما به این سفارشات من عمل کند مردم مى‏گویند: این «جعفرى مذهب» (و شیعه) است. و من از این (اثر اجتماعى) و از اعمال شما شادمان مى‏شوم و سایر مردم نیز مى‏گویند: این است روش ادب و تربیت امام صادق (ع): ولى اگر بر خلاف این (روش صادقانه و مورد انتظار) بودید، من از عملکرد شما غمگین و شرمنده مى‏گردم!! و مردم نیز (با ناراحتى) خواهند گفت: این هم اثر تربیتى امام صادق (ع)!! (و این هم شیعه امام صادق (ع)» بیاییم با رفتارمان امامان خویش را شرمنده و سرشکسته نسازیم و آبرو و عظمت آن‏ها را حفظ کنیم، امام صادق (ع) عاجزانه درخواست مى‏کند که: «کونوا لنازیناً ولا تکونوا علینا شیناً، قولوا للناس حسناً و احفظوا السنتکم و کفوا عن الفضول و قبح القول (14)؛ (شیعیان) زینت (و آبرومندى) ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نیکو سخن بگویید، و زبانتان را حفظ کنید و از زیاده روى و زشت گویى بازدارید. .
یکى از شیعیان حضرت به نام «شقرانى» از تقسیم خلیفه وقت «منصور دوانیقى» محروم ماند، در کنار خانه خلیفه منتظر فرصت بود تا با شفاعت و وساطت کسى حق خود را بگیرد، حضرت صادق (ع) سهم او را گرفت و به وى داد آن گاه فرمود: «یا شَقرانِى اَنَّ الحسن مِن کُلِّ اَحَدٍ حَسَنٌ وَ اِنّه مِنکَ اَحسَن لِمکانِک مِنّا، وَ اَنَّ القبیح مِن کُلٍّ اَحَدٍ قبیحٌ وَ اِنّه مِنکَ اقبح (15)؛ اى شقرانى اعمال نیک از همه نیکو است، ولى از تو نیکوتر است چون به ما نسبت دارى (و شیعه ما هستى) و کارهاى زشت از همه زشت است ولى از تو زشتر است (چون که به ما نسبت دارى)» لازم به یادآورى است که شقرانى از خدمت گزاران پیامبر اکرم (ص) بود و عمر طولانى کرده بود، تا زمان امام صادق (ع) زنده بود، ولى گرفتار مشروب بود، لذا امام صادق (ع) به او تذکر داد که تو با دیگران تفاوت دارى، تو به ما اهل بیت نسبت دارى لذا احترام این مقام و موقعیّت را حفظ کن، چرا که شیعه باید اهل عمل نیک، ورع و پرهیزکارى باشد، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «اَحَقّ الناس بِالوَرَعِ آل محمّد و شیعَتُهم، کَى تقتدى الرعیة بِهِم(16)؛ سزاوارترین مردم به تقوا و دورى از حرام آل محمد(ص) و شیعیان آن‏ها هستند، تا سایر مردم نیز به آنان تأسى نمایند. مخصوصاً در این دوران حساس که مکتب شیعه به عنوان یک مکتبى کامل و جهانى مطرح شده است و حکومتى بنام شیعه تشکیل شده است
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد بن‌ حسن می‌گوید : نامه‌ای به امام حسن عسکری(ع) نوشتم و از فقر و تنگدستی شکوه کردم، ولی بعدا پیش خود گفتم : مگر امام صادق(ع) نفرموده که فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران، و کشته‌ شدن با ما بهتر از زنده‌ ماندن با دشمنان ما است؟! امام حسن عسگری(ع) در پاسخ نامه من نوشت : «إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَخُصُّ أوْلِيَاءَنَا إذَا تَكَاثَفَتْ ذُنُوبُهُمْ بِالْفَقْرِ وَقَدْ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ مِنْهُمْ وَ هُوَ كَمَا حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ عَدُوِّنَا وَ نَحْنُ كَهْفُ مَنِ الْتَجَأ إلَيْنَا وَ نُورٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَعِصْمَةٌ لِمَنِ اعْتَصَمَ بِنَا، مَنْ أحَبَّنَا كَانَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأعْلَى وَ مَنِ انْحَرَفَ عَنَّا مَالَ إلَى النَّار» هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار می‌کند و گاهی از بسیاری از گناهان آنان در می‌گذرد. همچنان‌ که پیش خود گفته‌ای، فقر با ما بهتر از توانگری با دشمنان ماست. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم و برای کسانی که از ما هدایت بجویند، نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که (برای نجات از گمراهی) به ما متوسل می‌شوند. هر کس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند (تقرب به خدا) با ماست و کسی که پیرو راه ما نباشد، به‌ سوی آتش خواهد رفت. 📚مناقب ابن شهرآشوب، ج‏۴، ص۴۳۵ .
. کانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه،راه می رن تو خونه،همه نگاه به زینب می کنن،آخه پرستار زینبه،یه حرفی بزنم،بخدا شب جمعه ای یه،از درون دارم می سوزم،یه حرفی برات بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز کنم،چقدر از من پذیرایی می کنی،با ناله ات،قربون این زینب برم،که از چهار ساله گی پرستار شد،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هرکی شد باالاخره رفت،از هر کی پرستاری کرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هرکی رو زینب پرستاری کرد،تنهاش گذاشت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یکی یکی جلو می رم،صبرکن،بهت می گم،اون وقت،سه چهار ساله با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو کی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می کنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر،مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود،دخترم گریه نکن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی کشه،بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری کرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟،شب جمعه است،چه خاطره ای بگم،دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز کن،این کفن اول مال منه،می دی بابات علی منو کفن کنه،ببین چه خاطره هایی،یه دونش آدم و می کشه،کفن دوم مال بابات علی ه،می دی داداش حسنت بابا تو کفن کنه،کفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ کربلا،شب جمعه است،کربلا، اینم یه خاطره، از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادره شم رفت،چند سال طول کشید از باباش پرستاری کرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم کلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمی ره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم،صدا زد بابا من که بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده،زینب این خاطره رو یادش می ره مگه،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت بابا،یه روزی می آد،حسینم و کربلا تنها می ذارن، حسین.. من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش کربلا و حسین ه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شکر تو این یکی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها کنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو کنار گذاشتم، روضه ،روضه آماری،به اصطلاح روضه خونها،یعنی می تونی آمار بدی ،دونه دونه جاهایی که زینب پرستاری کرده،تنهایی وایستاده،اما من همه رو حذف می کنم،یه پرستاری دیگه ام کرد،اونم آخرش رفت،اما این یکی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد،اگه مادرش و پرستاری کرد،باباش بود،داداشاش بودن،اگه باباشو پرستاری کرد،دو تا داداشاش بودن،اگه گفتی کجا بریم،یه جایی که بی برو برگرد،جواب بدن،اگه داداشاش و پرستاری کرد،هر کدوم به یه نوعی زینب و آروم کردن،اما از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر،آی،آخه تو امانت حسینمی،شب آخرچیکار کرد،وای وای بگم کجا پرستاری کرد،بگم کجا،اون جایی که دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه،اما وقتی سر بریده رو بغل کرد،اما این لبا چرا پاره است،حسین…. خرابه با تو بهتر از جنان است دل پیرم به شوق تو جوان است اگر خونی شده لب های خشکت گمانم جای چوب خیزران است حالا دستاتو بیار بالا سفره دار امشب حسین و زینب اند،شب توبه است،شب آمرزش گناهانه،کی بهتر از زهرا،کدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی،چه اسمی بهتر از نام حسین،دست تو بیار بالا،به زهرا و بچه های زهرا،به حسین زهرا،الهی العفو . 🏴 صاحب عزای حضرت خیرالنسا،بیا ای بانی شکسته دل روضه ها،بیا درد فراق تو به خدا می کشد مرا رحمی نما به حال دل این گدا،بیا از بس به هجر روی تو عادت نموده ایم دل می رود به سمت گناه و خطا،بیا ما در میان بحر گنه غوطه می خوریم آقا نجاتمان بده از این بلا،بیا مشغول خویش و بنده ی دینار و درهمیم فکری به حال نوکر زهرا نما،بیا لطف تو بوده گریه کن مادرت شدیم ای سفره دار واسعه ی هل اتا،بیا ای آخرین نگار دل آرای فاطمه حدّاقل برای رضای خدا،بیا آقا به حقّ چادر خاکی مادرت آقا به حقّ داغ دل مرتضی،بیا 🏴
. بسم الله الرحمن الرحیم ♦️فیش شماره ۵ فاطمیه♦️ لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر حال و احوال گرفتار تماشا دارد گریه ی عبـد گنـه کار تماشا دارد آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی چون ستاره به شب تـار تماشا دارد هر چه شد بین من و تـو ز همه پوشاندی آبروداریِ ستـّار تماشا دارد بـارها زیـر همه قـول و قـرارم زده ام دست گیریِ تـو هـر بـار تماشا دارد مهربـانی بـه گنـهکار بُــَود عادت تو کـَرم سفرۀ غفـّار تماشا دارد عاشق نیمه شب صحن و سرایِ نـجفـم حـرم حیـدر کـرّار تماشا دارد همۀ آرزویم یک سحر کرب و بلاست شب جمعه حـرم یـار تماشا دارد مادری دست پهلو پـسری پـاره گلو گـریـه ها لحظۀ دیـدار تماشا دارد (ای وای حسیییین) ✅بین روضه خونها معروفه شب‌های جمعه حضرت زهرا کربلا می‌ره. اما امشب «امشب گمان کنم نرود سمت کربلا حالش بد است مادرمان رو به قبله است» انقدر حال مادر سادات تو روزای آخر بد شده بود که امیر المومنین هی میگفت : ♦️ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی زهرای من مرو ای نــخـــل بـریــــده ثــــمــــر ای مــادر کـشــتـــــه پــســـــر زهرای من مرو 🔰ای وااای مادر مادر مادر... 🔰 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قد خم مهتاب شد گریه میکرد تا امت شود بیدار.... حیف از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بیتاب شد ا🔰⬇️ا آنقدر بی تاب شد که دیگه دردشو به امیر المومنین علیه السلام هم نگفت، اجازه نمی داد علی رو ببرن هی می گفت: «خلوا بنُ عمی، یعنی: پسر عمو مو، رها کنید.» همه دغدغه زهرای مرضیه سلام الله علیها اینه علی شو دارن میبرن. حتی دردشو تو جریان هجوم به امیر المومنین علیه السلام نگفت شاید دلیلش این بود که مادر سادات حیا کرد نکنه علی خجالت بکشه تازگی نداره چون تو طول زندگیش هم از علی خواهشی نکرد اینجا زهرای مرضیه نگذاشت علی خجالت بکشه، پای علی ماند کربلا هم عروسش رباب خودش علی اصغر علیه‌السلام رو به ابی عبدالله علیه‌السلام نداد تا ارباب خجالت نکشه، آخه ارباب منو شما علی اصغرشو از دستان زینب کبری گرفت ، هرچه رباب انجام داد تا خجالت ابی عبدالله علیه‌السلام رو نبینه ولی ساعتی نگذشت که صدایی از آسمان آمد « حسین ، دعه فان له مرضعا فی الجنه» لذا ارباب نای رفتن به خیمه را نداشت . ا♦️🔰♦️ا دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت پدری که نگران سمت حرم بر میگشت پسرش را به روی دست تماشا میکرد چاره ساز همه در سینه خدایا میکرد مادری را دم خیمه نگران میبیند حرم فاطمه را موی کنان میبیند بین راه از گلوی سرخ علی تیر کشید ولی انگار از این حنجره شمشیر کشید مانده بود اینکه به مادر چه جوابی بدهد پسرش را ز حرم برد که آبی بدهد دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت پدری که نگران سمت حرم بر میگشت و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون شب جمعست سلام همه نوکرها به شه تشنه بی سر ابا عبدالله ا💫ا. ا💫ا. تسلی دل زهرای مرضیه ناله بزن یا حسین.... .
. ✅حجت الاسلام و المسلمین استاد حسینی نسب از جمله شاگران جوانی بود که درس خارج فقه «مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی» را درک کرده بود. از ایشان نقل می کند که روزی ایشان در درس خارج خود، طلبه ها را برای رفتن به تبلیغ توصیه و آنان را دعوت به خواندن روضه های مستند می کردند. در ضمنِ این توصیه، خاطره ای را نیز از جوانی خود تعریف نمودند. ایشان فرمودند : «در اوایل جوانی ام، با طلبه ای هم دوران بودم که از همان ابتدا علاقه وافری به منبر و روضه خوانی داشت و راه ما کم کم از هم جدا شد و من نیز متمرکز در تحصیل فقه و اصول در حوزه شدم. گذشت تا اینکه، بعد از مدتها، او را دیدم، که احوال خود را برایم شرح داد. او گفت : سالها منبر می رفتم و روضه می خواندم، کم کم در آن شهر پر آوازه و معروف شدم و مجالس زیادی از من دعوت به عمل می آمد. دیگر فرصت کافی برای مطالعه و مراجعه نداشتم و هر روضه ای را که شنیده بودم، ضعیف یا بی سند، یا روضه هایی که خود، آنان را بافته بودم، همه را می خواندم. و اگر به ندرت در مجلسی، کسی سند روضه ای را از من می پرسید، با کمال جسارت به دروغ می گفتم : بحارالانوار مجلسی! سالیان سال به این منوال گذشت، تا اینکه شبی در عالم خواب دیدم که در صحرای محشر جواب گوی اعمال خویشم! در آن لحظه، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برای من تجسم شد و از من پرسید : فلانی! آن سخنان را از کجا می گفتی؟ من نیز که مانند عادت سابق، به دروغ، همه را به بحارالانوار ارجاع می دادم، به حضرت فاطمه(س) نیز گفتم : از بحارالانوار مجلسی! در این حین، دیدم که علامه مجلسی در محضر حضرت فاطمه(س) حاضر شد! حضرت(س) رو به او کرد و فرمود : محمدباقر! آیا تو این سخنان را در بحار خود نوشته ای؟ علامه قسم خورد که من از اینها بی اطلاع هستم! وقتی این سخن را شنیدم، دیگر تاب تحمل نگاه حضرت فاطمه(س) را نداشتم. پس از شدت وحشت و اضطراب، ناگهان از خواب پریدم و گریستم و توبه نمودم و از همان لحظه به بعد، به خود قول دادم که هیچ گاه روضه بی سند و دروغ نخوانم!» .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💢چرا دو دهه داریم؟💢 روز شهادت حضرت فاطمه (س) بنابر فاطميه اول روز سيزدهم جمادى الاولى شروع مى شود. علت اين كه ايام فاطميه چنين شده، و بنابر فاطمه روز سوم جمادى الثانى است. اين است كه در برخى روايات آمده است كه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، پس از وفات پيامبر اسلام (ص)، 75 روز زنده مانده است و بر اساس اين روايات، روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها روز سيزدهم جمادى الاولى است. و در برخى روايات آمده است كه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها پس از پيامبر تاريخ شهادت آن حضرت سوم جمادى الاخره است و چون دقيقا معلوم نيست كدام است، به هر دو عمل مى كنيم. شيخ عباس قمى، در منتهى آلامال فرموده است كه بهتر است به هر دو روايت عمل بكنيم و در هر دو تاريخ عزادارى كنيم. (منتهى آلامال عربى، ج 1، ص 267) دهه اى را كه روز شهادت در آن واقع شده دهه فاطميه مى گويند دهم تا بيستم ماه جمادى الاولى را دهه اول واول تا دهم ماه جمادى الاخر را دهه دوم گويند. 75 روز (خمسه و سبعين) يا 95 (خمسه و تسعين). پس از وفات پدر، با توجه به اينكه رسم الخط در صدر اسلام بيشتر بدون نقطه و اعراب بود و از آنجا كه لفظ «تسعين» و «سبعين» از جهت شكل كلمه يكسان است و تنها با نقطه گذارى متفاوت مى شود چه بسا نزد تاريخ نويسان در قرن هاى بعد موجب اختلاف شده است. .
Kashani-14011001-RisheyeEnherafat-Hkashani_Com.mp3
44.68M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔊 کامل 📋 ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام - جلسه آول از پنج جلسه 📌 پنجشنبه مورخ 1 دی ماه ۱۴۰۱ 📍 آستان مقدّس امامزاده صالح علیه السلام حضرت زهرا می‌فرمایند: «خدای متعال امر به عدل فرموده است تا بین دل‌ها هماهنگی به وجود آید و اطاعت ما اهل‌بیت را باعث انتظام ملت قرار داده است.» 🕋بسم‌الله الرحمن الرحیم قالَت فَاطِمَهُ الزَّهرَا سلام الله علیها  «جَعَلَ اللَّهُ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ اَلْفُرْقَةِ»  خداوند لزوم اطاعت و امامت ما را موجب امان از تفرقه و جدائى میان مؤمنان قرار داد. بحارالانوار، جلد 29، صفحه 220 .............. اسس اساس الظلم شیخ مفید میگه: اگر در سقیفه غصب خلافت نمیکردند؛ هیچ دو شمشیری بهم نمیخورد و هیچ دونفری با هم به اختلاف نمیخوردند.
Kashani-14011003-RisheyeEnherafat-Hkashani_Com.mp3
44.81M
🔊 🎤 📋 ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام - جلسه سوم از پنج جلسه 📌 شنبه مورخ 3 دی ماه ۱۴۰۱ 📍 آستان مقدّس امامزاده صالح علیه السلام؛ هیئت ریحانة النبی سلام الله علیها
Kashani-14011002-RisheyeEnherafat-Hkashani_Com.mp3
43.64M
حجه الاسلام 🎤 📋 ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام - جلسه دوم از پنج جلسه 📌 جمعه مورخ 2 دی ماه ۱۴۰۱ 📍 آستان مقدّس امامزاده صالح علیه السلام؛ هیئت ریحانة النبی سلام الله علیها قضیه و حمله کرار غیر فرار و کشتن مرهب و کندنِ در خیبر و تسلیم شدن یهود بدست امیرالمؤمنین ............... دقت کردید، میگن به خانم های باردار ، نباید استرس وارد بشه، نباید حتی آنها بطور ناگهانی جابجا بشن، اما مادر سادات را باهجوم نه تنها ترساندند بلکه بین درو دیوار قرار دادند....
. 🔹دختر پیامبر این خطیب بزرگ و داور پرمایه در خطابه خود اشاراتی به حجیت ظواهر آیات قرآن و عام و خاص آیات دارند و به طور ضمنی به دلایل آنها می‌پردازد که مدعی بودند رسول خدا فرموده: «ما پیامبران مطلقاً ارثی از خود به یادگار نمی گذاریم» سپس به پاسخ منطقی دندان‌شکن پرداخت و از عمومات قرآن و خصوص آن شاهد و گواه می آوردو با ذکر چندین آیه از کتاب ، ثابت می کند که باید این حدیث مجعول را به دیوار کوبید. 🔹این عالمه بزرگوار چنان با حربه استدلال بر حریف هجوم می‌آورد که راه گریزی برای او باقی نمی گذارد و می فرماید اگر عذر شما آن حدیث مجعول است که می گوید ما پیامبران ارث نمی گذاریم! پاسخ آن را از آیات قرآن برای شما گفتم، اگر عذر شما ممنوع بودن ما از ارث است، بدانید در اسلام همه فرزندان از پدران و مادران خود ارث میبرند، تنها کسانی مستثنی هستند که هم‌کیش و هم‌ آیین پدر نباشند یعنی فرزندان غیر مسلمان از پدر و مادر مسلمان هرگز ارث نمی برند، آیا به عقیده شما آیین و من و پدرم از هم جداست؟ 🔹آیا شما به قرآن آشنا ترید یا اهل بیت وحی؟ کجای قران؟ و با کدام تفسیر؟ چه کسی بهتر است پسرعمویم علی که در آغوش وحی پرورش یافته و از کاتبان وحی بوده، و قرآن و تفسیر قرآن را از دو لب پیامبر شنیده به این کار سزاوارتر است؟ ❗️ اصلاً قرآن در خانه ما نازل شده و اهل البیت ادری بما في البیت. وی پس از بیان مسئله ارث بردن سلیمان از پدرش داوود و ارث بردن یحیی از پدرش زکریا که همه از انبیا بزرگ بودند، می گوید بر خلاف این روایت مجعول قرآن تصریح می‌کند که از یکدیگر ارث بردند و می دانیم هر روایتی مخالف قرآن باشد از درجه اعتبار ساقط است. یکی از زیباترین و شیرین ترین قسمت های خطبه حضرت زهرا استدلال و استناد و استفاده آن حضرت از ادلّه قرآنی و ضوابط و ادلّه شرعی و ردّ استدلالات باطل و توجه دادن به دلایل متقن دینی برای اثبات حق فدک و حقانیت و اثبات خود می باشد. 🔹ایشان با استناد به قاعده ید فرمود: « آیا باغات فقط در دست من نبود؟ و وکلا و کارگران من در آن کار نمی کردند؟ و من از میوه ها و سبزیجات آن نمی خوردم در روزهایی که رسول خدا زنده بود...» ای مردم مدینه بشنوید این دو نفر چه می گویند و چه می کنند؟ از شما دو نفر می‌پرسم: آیا اگر من اموالی را که در دست مسلمانان است ادّعا نمایم از من است، از من دلیل و مدرک می خواهید یا از دیگران و صاحبان اموال؟ گفتند: از تو که مدّعی اموال دیگرانی. ➖ حضرت دیگر بار پرسید اگر مسلمانان اموالی را که در دست من است ادّعا نمایند از آنها باید دلیل و مدرک بطلبید یا از من؟... 🔸با همه استدلالات، عمر خود را به بیراهه زده، پس از شنیدن این همه آیات استدلال های قرآنی گفت دختر محمد برای ادعای خود دلیل و مدرک بیاورید! 🔺حضرت جواب داد: شما جابر بن عبدالله و جریر بن عبدالله را قبول دارید و سخن آنان را تصدیق می کنید و از آنها دلیل و مدرک نمیخواهید (هرچه خواستند و گفتند می‌پذیرید) چه شده که از من دلیل بیّنه می‌طلبید؟ مدرک من در است. ▪️گرچه ابوبکر در قبال مبارزات پی‌در‌پی حضرت زهرا پایداری کرد و حاضر نشد فدک را به آن حضرت برگرداند اما زهرا(س) به وسیله مبارزاتش ستمکاری دستگاه خلافت و حاکمیت را به اثبات رسانید و همان فدک برای دستگاه خلافت نقطه انفجار شد و همانند استخوانی در گلویشان گیر کرد. و تا مدتی یکی از وسایل تبلیغاتی مهم و یکی از نقاط ضعف دستگاه خلافت به شمار می رفت که از حل آن عاجز بودند. 📚 فرهنگ فاطمیه، ص۴۹۲ تا ۴۹۹ و ۳۸۴ .
. 🥀 مظلومیت مشترک حضرت مسیح (علی نبینا و آله و علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به مناسبت آغاز سال جدید میلادی؛ 1⃣ بشارت به تولد حضرت مسیح و فاطمه: اولین نکته مشترک حضرت مسیح و فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) بشارت خداوند به میلاد ایشان پیش از تولدشان است. قرآن کریم ماجرای بشارت حضرت مسیح را چنین بیان می‌کند: «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَم‏؛ [ياد كنيد] زمانى كه فرشتگان گفتند: اى مريم! يقيناً خدا تو را به كلمه‌‏اى از سوى خود كه نامش مسيح عيسى بن مريم است مژده مى‏‌دهد.» ⬅️ در احادیث ما آمده است که در شب معراج جبرئیل؛ فرشته امین پروردگار، تولد حضرت فاطمه[سلام‌الله‌علیها] را به پبامبر بشارت می‌دهد: «ای محمد! همانا خداوند تعالی [تولد] فاطمه از خدیجه دختر خویلد را به تو بشارت می‌دهد.» 2⃣ مظلومیت حضرت مسیح و صدیقه طاهره در هنگام تولد: مهم‌ترین نیازی که یک مادر در هنگام تولد فرزندش احتیاج دارد، همراهی و مساعدت دیگر بانوان در هنگام وضع حمل است. حضرت مریم(سلام‌الله‌علیها) نیز از این قاعده مستثنی نبود. امام صادق(علیه‌السلام) درباره‌ی نادانی و بی‌معرفتی مردم نسبت به مقام حضرت مریم(سلام‌الله‌علیها) می‌فرمایند: «[حضرت مریم] هیچ انسان رشدیافته و خردمندی در میان قوم خود پیدا نکرد که از او در برابر اتهام‌های مردم حفاظت نماید.» به همین خاطر حضرت مریم از مردم فاصله گرفت و به خارج از شهر رفت. قرآن در این باره می‌فرماید: «پس [مریم] به عيسى حامله شد و به خاطر او در مكانى دور كناره گرفت.» و حضرت عیسی(علیه‌السلام) به دور از مردم و در غربت و تنهایی به دنیا آمد. ⬅️ قدرنشناسی و بی‌معرفتی مردم نسبت به حضرت (سلام‌الله‌علیها)‌ نیز همین گونه بود. هنگام تولد حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، در مکه، زنان دانا و با معرفتی که قدر و عظمت برترین بانوی عالم را دانسته و خدمت‌گذاری حضرت را افتخار خود بدانند وجود نداشت. مردم مکه و قریش، دلِ‌خوشی از پیامبر و خدیجه نداشتند؛ به همین خاطر هیچ زنی حاضر نشد حضرت را هنگام به دنیا آوردن فرزند طاهره و مبارکه‌اش یاری رساند. در روایات ما آمده است که خداوند چهار زن بهشتی؛ ساره، آسیه، مریم و کلثوم خواهر حضرت موسی را مامور مساعدت حضرت خدیجه در هنگام وضع حمل گردانید. ❗️قدرنشناسی‌های مردم عرب نه تنها در اوایل بعثت پیامبر بلکه بعد از فراگیری اسلام در تمام شبه جزیره نیز ادامه داشت. بعد از شهادت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برخی مسلمانان نه تنها در وضع حمل صدیقه طاهره به یاری حضرت نرفتند بلکه نوزاد فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) را در رحم مادر به شهادت رساندند. 3⃣ سخن گفتن و دلداری به مادر نکته بسیار زیبا در کنار مظلومیت حضرت خدیجه و مریم(سلام‌الله‌علیهما) دلداری فرزندان این دو بانو به مادرانشان است. درد زایمان و نگرانی از رسوایی، در کنار تنهایی و بی‌کسی، سخت قلب حضرت مریم را فشرده و طاقتش تنگ شده بود. در این حال بود که گفت:‌ «اى كاش پيش از اين می مردم و يكسره از خاطره‏‌ها فراموش شده بودم.» در میان این همه رنج و سختی، حضرت عیسی به یاری مادر شتافته و حضرت را آرام می‌کند تا اندوهگین نباشد: «پس (به ناگاه فرزندش) از زير (پاى) او ندا داد كه اندوه مخور.» این قوت قلب بزرگی برای حضرت مریم بود و به ایشان نیرو و توانی دوباره بخشید. ⬅️ مشکلات و مصائب پیغمبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مکه نیز بسیار شدید بود و مشرکان هر روز حضرت را آزار می‌دادند. در این میان این حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) بود که از درون رحم با مادر سخن می‌گفت و حضرت خدیجه را آرام می‌کرد. در روایت است که خدیجه کبری به پیامبر عرض کرد: «جنینی که در شکم من است، پیوسته با من حرف می زند و موجب آرامش من می شود.» : زندگی غالب اولیای الهی با رنج و سختی همراه بوده و عمده این رنج‌ها نیز به خاطر حق‌نشناسی و حسادت‌ دیگر انسان‌هاست. در این میان، غربت و حضرت عیسی(علیه‌السلام) و حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) به خاطر شناخت اندک اطرافیان از مقام این حضرات، شباهت قابل توجهی به یکدیگر داشته است. .
. فیش روضه فاطمیه فیش شماره ۴(۱۴۰۱) «.بسم الله الرحمن الرحیم.» عادت به روضه كرده دلم روضه خوان كجاست صاحب عزای فاطمه آن بی  نشان  كجاست احساس میكنم كه   كنارم    نشسته است مردی كه چهار گوشه ی قلبش شكسته است با  اشك  او  اگر  دل  ما  شستشو   شود شاید  كه  روضه   خواندن  ما  مثل او شود امشب  بیا  برای   تصلای   خاطرش مشكی كنیم بر تن و باشیم زائرش قربان اشك روز و شبت ، چشم خسته ات مولا   فدای   مادر    پهلو     شكسته ات با   روزگار   فاطمه   بد    كرد   روزگار گل  را   میان   كوچه   لگد كرد روزگار 🔰در فرازی از خبر معراجیه می خوانیم جبرئیل به رسول خدا عرضه داشت: أمَّا ابنَتُک فَتُظلَمُ وتُحرَمُ، ویؤخَذُ حَقُّها غَصبا الَّذی تَجعَلُهُ لَها، وتُضرَبُ وهِی حامِلٌ، یا صاحب الزمان آقاجان آجرک الله آنقدر مردم روزگار با مادرتون بد کردند که من یک گوشه رو اشاره کنم. در یک قسمت می خونیم «وتُضرَبُ» چندتا نکته در مورد این کلمه ذکر کنم در اینجا فعل مجهوله زده شده یعنی فاعلش رو نگفتن، چرا ؟ چند دلیل می تونه داشته باشه....که من می‌گذرم. یکی دیگه اینکه، اینجا زدن را با واژه ضرب بیان کرد و در جاهای دیگه با واژه های دیگه بیان کرد مثلا «لَکَزَ» ضربه بر سینه و پهلو را می گویند. «رضض» کوبیدن البته همه این نوع زدن ها اتفاق افتاد لذا شنیدید قدیمی‌ها از زبان امام حسن مجتبی علیه السلام می خوانند. یکی بیاد تو این کوچه به مادرم کمک کنه اشک حسین و پاک کنه به خواهرم کمک کنه در و بلای مادرم قلبم و ازجا می کنه هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه 🔰♦️🔰اینجا مادر رو زدن تو کربلا هم حسینش رو زدن با همه نوع زدن ها اما از همه بد تر« رضض» است کاری کردند که شنیدید تمام کربلا بوی ابی عبدالله گرفت من با کنایه رد بشم. اگه خاک کربلا حرمت داره چون همه جاش گوشت و استخوان ابی عبدالله پخش شد. طوری شد وقتی کسی به تربت بی احترامی کنه اهل بیت از دستش ناراحت می شدند و این کار را حمل بر بی احترامی خود ابی عبدالله می کردند. زبان حال بگم. دانه های بدنت، دانه، به دانه گم شد عطر تو در همه جا هست ابا عبدالله متحیر پسرت موقع دفنت می گفت اسب حیوان نجیبی ست؟!! اباعبدالله ناله بزن یا حسین..... همه ز لطف حسین است آبرو داریم                   گدا هر آنچه که دارد ز پادشاه دارد 🌐 .
. فیش های مناسب با ایام فاطمیه فیش شماره ۳( ۱۴۰۱) بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا بنت رسول الله ص السلام علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها ♦️دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز ♦️هرچه هستم بازهم طبع گدا دارم هنوز ♦️سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد ♦️گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز ♦️لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست ♦️تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز ♦️نان بپز نان تو خوردم که درستم کرده است ♦️در تنور خانه ات دارالشفا دارم هنوز ♦️خانه ات جارو کشی میخواست من جارو کشم ♦️کار اگر اینجا کنم یعنی بها دارم هنوز ♦️من بدم می آید از درها که بد وا میشوند ♦️نفرت از مسمار و از این چیزها دارم هنوز ♦️بعد تو دیگر علی را هیچکس خندان ندید ♦️طعنه هم میزد کسی میگفت عزادارم هنوز ( از امیر المومنین علیه السلام پرسیدند: لَوْ غَیَّرْتَ شَیْبَکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ. فَقَالَ (علیه السلام): الْخِضَابُ زینَةٌ، وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِی مُصِیبَةٍ. اگرمحاسنتون رو خضاب می کردین، بهتر بود، حضرت فرمودند: ما گروهی هستیم که در مصیبتیم) ♦️مادر ارباب اذن کربلایم را بده ♦️در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز ❇️یعنی میشه مادر یه کربلا به ما بدی ما خیلی دلمون برا کربلا تنگ شده همه دل تنگ ابی عبدالله میشن اما ارباب دلتنگ مادر هست، مگه میشه پسر دلتنگ مادرش نشه مخصوصا ابی عبدالله که هر موقع اسم مادرش می اومد حالش عوض می شد، عجب مادری، مادری که همه عمرش رو پای علی گذاشت. به همه عالم گفت: 🔰آن که باشد مرد این سنگر منم 🔰اولین قربانی حیدر منم 🔰چشم پوشیدم ز جان خویشتن 🔰ای مغیره هر چه میخواهی بزن 🔰این در کاشانه، این پهلوی من 🔰این غلاف تیغ این بازوی من 🔰گر رود از ضرب سیلی هوش من 🔰گوشواره بشکند بر گوش من 🔰گر شوم با دود و آتش روبرو 🔰یا رود مسمار در قلبم فرو 🔆گزارش خود حضرت زهرا سلام الله علیها هست من پشت درب بودم. درب خانه ام را آتش زدند؛ شعله آتش زبانه می کشید؛«وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ»؛ چنان لگدی به این درب نیم سوخته زد که این درب روی من افتاد؛«وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ در حالی که من باردار بودم؛«فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي »[۲] با صورت به زمین خوردم... در این حال فاطمه دو نفر را صدا کرد. اوّل گفت:«يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ »؛ ای پدر، آیا با دخترت اینطور رفتار می کنند؟ نفر دوم فضّه بود؛ گفت: «آهِ يَا فِضَّةُ إِلَيْكِ فَخُذِينِي! فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْل»[۳]فضه بیا، محسنم را کشتند... واقعا روضه سنگینه من فقط یه گوششو اشاره کنم حضرت فرمودند چنان زدن که با صورت به زمین افتادم. «فسقط لوجهی» من تو کربلا چندنفر رو میشناسم که با صورت به زمین افتادند. یکیش علقمه هست اونجایی که علمدار کربلا باصورت به زمین افتاد یه جا دیگه هم تو گودی قتلگاه پسر فاطمه سلام الله علیهما با صورت به زمین افتاد. فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ وَ هُوَ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ. ✅بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش برزمین افتاد ♦️یا فاطمه جان! دست من و دامانت ای چشم امید همه بر احسانت بادا به فدایت پدر و مادر من ای گفته پیمبر، پدرت قربانت♦️ 🌐 .
. فیش های مناسب با ایام فاطمیه فیش شماره ۲(۱۴۰۱) بسم الله الرحمن الرحیم طراوت همه‌ی روزهای ما امام زمان بیا، بیا به روضه‌ی ما هم بیا امام زمان فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است همیشه با خبر از حال ما امام زمان به حال مضطر ما هیچ‌کس محل نگذاشت کسی به جز تو نکرد اعتنا امام زمان فراق توست سرآغاز درد بی‌درمان که جز ظهور ندارد دوا امام زمان خوشا به حال کسی که مطیع محض تو شد بدون ذره‌ای چون و چرا امام زمان قیامت و دل قبر و زمان جان کندن به دادمان برس این چندجا امام زمان قسم به روضه مادر به داغ مولایم دوجمله روضه ی مادر بخوان امام زمان ♦️یاصاحب الزمان شمابرای ماروضه بخوان♦️ توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟ قلم، قناری گنگی‌ست در سرودن او... چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسری، که برای علی به حظّ حضور طلوع باور معراج داشت دیدن او چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا حریم مدرسۀ کربلاست دامن او از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او بمیرم آن همه احساس بی‌تعلق را که بار پیرهنی را نمی‌کِشد تن او ♦️چه کردن با حضرت زهرا سلام الله علیها که امام صادق علیه‌السلام فرمودند:فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَالَهَا مِنَ الْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ الْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا حَتَّى صَارت كَالْخَيَال‏[دعائم الاسلام، ج1، ص232].♦️ 🔰سبک معصبه الراس یعنی.🔰 وقتی در و سوزوندن لگد به در کوبیدن با هم در و زدن به پهلوت محکم صدا زدی که فضه (بچم) تا پشت در افتادی چهل نفر هجوم اوردن کشون کشون علی رو بردن خاطر زینب و ازردن واویلتا واویلا واویلا اه و صد واویلا ۳ ♦️خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح، حاج حسین خرازی با حالت بغض گفت : تورجی زاده رو پیدا کنید تورجی زاده که بیسیم رو گرفت : حاجی گفت چند خط روضه حضرت زهرا بخون. تورجی زاده فقط یه بیت خوند ، خدا می دونه نفهمیدیم چی شد ، وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارن تکبیر می گن خط رو گرفتن. آماده ای بخونم. در بین آن دیوار و در.... زهرا صدا میزد پدر....دنبال حیدر می دوید.... از پهلویش خون می چکید...... زهرای من...زهرای من. ♦️اینجا مادر دنبال امامش دوید اما کربلا دختر دنبال امامش دوید راوی نقل می کنه «و خرجت زینب من باب الفسطاط.» از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین ♦️دید نیزه ها تو بدن فرو رفته، الهی هیچ خواهری برادرش رو اینطور نبینه، صدا زد داداش، حسین ، زینب اومده، آقا دیگه نمی تونست حرف بزنه نای حرف زدن نداشت، گفت داداش حسین، تو رو به جدمون پیغمبر جوابمو بده، حضرت نمی تونست جواب بده ، یه قسم دیگه داد گفت حسین جان تو رو به بابام علی جواب زینب رو بده، حضرت نمی تونست جواب بده، حضرت یه قسم داد، ابی عبدالله به زحمت چشماشو باز کرد. صدا زد حسین جان مادرم فاطمه..... .
فیش های مناسب با ایام فاطمیه فیش شماره ۱(۱۴۰۱) بسم الله الرحمن الرحیم فیش روضه حضرت زهرا سلام الله علیها 🛑 السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده ✅در آفتاب تو انوار کبریاست مدینه به سویت از همه سو چشم انبیاست مدینه ✅اگر چه غریبی نشسته بر در و بامت هماره با دل ما نامت آشناست مدینه ✅کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا س؟ که گرم زمزمه و ناله ی دعاست مدینه ✅به اشک دیده ی مهدی عج به خون سینه ی زهرا س مزار فاطمه س و محسنش کجاست مدینه؟ ✅صدای ناله ای از کوچه می رسد به گمانم صدای ناله ی جانسوز مجتباست مدینه 🔺خدا نیاره کسی مادرشو جلو چشمش بزنن خدا نیاره کسی مادرش جلو چشمش زمین بخوره به خدا من و تو تحملشو نداریم چی کشید امام حسن علیه السلام ✅چرا خراب نگشتی در آن غروب غم افزا؟ که فاطمه س زخدا مرگ خویش خواست مدینه ✅به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی که روز تو چو شب تیره غم افزاست مدینه 🔺نامه فدک رو از اولی گرفت بی بی ، به سمت خانه حرکت کرد 🔺فلقیها عمر لعنة الله فقال : نمی دونم چه کسی این نانجیب رو خبر کرده بود ، راه بی بی رو سد کرد ، گفت : 🔺یا بنت محمد ما هذا الکتاب الذی معک ؟ این چیه تو دستت 🔺بی بی فرمودند : نامه فدکه 🔺نانجیب گفت : هلمیه الیٍّ : نامه رو بده به من 🔺امتناع کرد بی بی ، چه کرد نانجیب 🔺فرفسها برجلیه : چنان با لگد به فاطمه زهرا زد ، کاش به همین اکتفاء می کرد 🔺ثم لطمها : چنان با سیلی به صورت حضرت زهرا زد که نوشته اند گوشواره از گوش بی بی افتاد 🔵شعر پرورشی : زبان حال امام حسن علیه السلام : 🔺عبد الزهرا خودم دیدم تو کوچه ها مادر افتاد عبد الزهرا خودم دیدم که بی کس و تنها جون داد 🔺میون کوچه زمین گیر شد ، حسن پیر شد غروب کوچه چه دلگیر شد ، حسن پیر شد 🔵گریز : اینجا مادر رو زدن ، کربلا هم دختر رو 🔺اون ساعتی که آمد گودال این بدن رو بغل گرفت ، چه بدنی ؟ بی سر ، اربا اربا 🔵شعر پرورشی : گفت : نعل تازه به سم اسب زدن فکر که بود ؟ که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد 🔵چه جوری بی بی رو بردن ؟ یه مرتبه بی بی سکینه صدا زد 🔺یا أبه أنظر الی عمتی المضروبه حسین 🔵داریم با حسین حسین تو پیر می شویم خوشحال از این جوانی از دست داده ایم 🛑 منبع متن عربی : اختصاص شیخ مفید ص ۱۸۵ .
. درکتاب نزهه الکلام به نقل از ابن عباس آمده است: روزی به خانه ابوبکر رفتم عمر بن خطاب و چند نفر دیگر آنجا بودند. ناگاه پیرمردی وارد شد و سلام کرد. جوابش دادیم. ابوبکر گفت: ای پیرمرد بنشین. پیرمرد تکیه بر عصا نمود و گفت: من قصد حج دارم و مرا همسایه ای است که به من گفت: تو به حج می روی پس پیغام مرا به خلیفه رسول خدا برسان. گفت: بگو من زنی ضعیفه ام و مرا پدری بود که یاری ام می داد. پس پدرم وفات یافت و مزرعه ای برای من گذاشت که وجه معاش من و فرزندانم از آن بود. امیر آن شهر مزرعه را از من گرفت و یکی از عمال خود را بر آن گماشت تا درآمد آن را بگیرد و به او برساند و از آن هیچ به من و فرزندانم نمی دهد. ابوبکر گفت: کراهت باد آن غاصب فاجر را. عمر گفت: ای خلیفه رسول خدا! کسی را بفرست تا آن ظالم فاجر را به سزای خود برساند. ابن عباس گوید: پس دیدم که پیرمرد بازگشت و گفت: نعوذبالله من حقد الله فمن اظلم ممن یظلم بنت رسول الله (ص). "پناه می برم به خدا از دشمنی و عداوت خدا.چه کسی از ظلم کننده بر دختر رسول خدا ظالم تر و فاجر تر است؟" و از آن خانه بیرون رفت. ابوبکر گفت: او را برگردانید و کسی را دنبال او فرستاد. اما پیرمرد را ندیدند. ابن عباس گفت: خدمت امیر المومنین علیه السلام رسیدم. حضرت از این داستان پرسید و سپس فرمود: او خضر پیامبر بود. حدیقه الشیعه ج1ص326به نقل از نزهه الکرام ج1ص232 .
. حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند: أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلی أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِی اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلْفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّی یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام ؛ به خدا سوگند، اگر حقّ ـ یعنی خلافت و امامت ـ را به اهلش سپرده بودند و از عترت و اهل بیت پیامبر (صلوات اللّه علیهم) پیروی و متابعت کرده بودند حتّی دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا ـ و دین ـ اختلاف نمی کردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکی پس از دیگری منتقل می گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد (علیه السّلام) می گردید که او نهمین فرزند از حسین (علیه السّلام) می باشد. بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۳۵۲، ح ۲۲۴ * حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند: وَ حَرَّمَ اللّه( الشِّرْکَ إخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّهِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ أطیعُوا اللّه فیما أمَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ ؛ خداوند سبحان شرک را (در امور مختلف) حرام گرداند تا آن که همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طوری که شایسته است باید تقوای الهی داشته باشید و کاری کنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید. بنابر این باید اطاعت و پیروی کنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهی کرده است، زیرا که تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت) از خدای سبحان خوف و وحشت خواهند داشت. ریاحین الشّریعه، ج ۱، ص ۳۱۲ * حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: … وَ النَّهْی عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَهِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَهِ ایجاباً لِلْعِّفَهِ ؛ (خداوند متعال) منع و نهی از شرابخواری را جهت پاکی جامعه از زشتی ها و جنایت ها؛ و دوری از تهمت ها و نسبت های ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد؛ و دزدی نکردن، موجب پاکی جامعه و پاکدامنی افراد می گردد. ریاحین الشّریعه، ج ۱، ص ۳۱۲ * حضرت فاطمه علیها السلام خطاب به همسرشان امام علی علیه السلام اظهار نمودند: یا أبَاالحَسَن، إنّی لأسْتَحی مِنْ إلهی أنْ أکَلِّفَ نَفْسَکَ ما لا تَقْدِرُ عَلَیْهِ ؛ ای اباالحسن! من از خدای خود شرم دارم که از شما چیزی را در خواست نمایم و شما توان تهیه آن را نداشته باشید. امالی شیخ طوسی، ج ۲، ص ۲۲۸ * حضرت فاطمه علیها السّلام ضمن وصیّتی به امام علی علیه السلام اظهار نمودند: فَأکْثِرْ مِنْ تِلاوَهِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإنَّها ساعَهٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها إلی أُنْسِ الاْحْیاءِ؛ پس از آن که مرا دفن کردی، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا کن، چون که میّت در چنان موقعیّتی بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان می باشد. بحارالأنوار، ج ۷۹، ص ۲۷ * . روزى ام سلمه براى عیادت حضرت فاطمه علیها السلام آمد و پرسید: کَیفَ أَصبَحتِ عَن لَیلَتَکِ یا بِنتَ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله؟ قالَتْ: اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَکَرْبٍ، فُقِدَ النَّبِىُّ وَظُلِمَ الْوَصِىُّ، هُتِکَ وَاللّه ِ حِجابُهُ… ؛ اى دختر پیامبر شب را چگونه به صبح آوردید؟ (شب و روزت چگونه مى گذرد؟) حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: به صبح آوردم در حالى که تاریکى غم و انده مرا فراگرفته است، پیامبر از دست رفت و وصى او مظلوم واقع شد، حَریم و حرمت پیامبر شکسته شد. مناقب آل ابى طالب، ج ۲: ۲۰۵ * حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بر سر مزار حمزه (علیه السلام) در پاسخ شخصى مى فرمایند: اَما وَاللّه ِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلى اَهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبِیِّهِ لَمَااخْتَلَفَ فِى اللّهِ تَعالى اثْنانِ؛ به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار مى‌نمودند و از عترت پیامبر پیروى مى‌کردند، حتى دو نفر درباره خدا اختلاف نمى‌نمودند (و اسلام همه عالم را فرا مى‌گرفت.) کفایه الاثر: ۱۹۹٫ * شخصى به زنش گفت: پیش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام برو و بپرس: آیا من از شیعیان اهل بیت هستم؟ ـ زن آمد و پرسید، حضرت فاطمه ذزهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمودند: قُولى لهُ: اِنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما اَمَرْناکَ وَتَنْتَهى عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شیعَتِنا وَاِلاّ فَلا… ؛ به همسرت بگو: اگر به آنچه تو را فرمان داده ایم عمل مى کنى و از آنچه نهى کرده ایم پرهیز نموده اى از شیعیان خواهى بود و در غیر این صورت از شیعیان نیستى. تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام *
. امام علی(ع) هنگام خاکسپاری حضرت زهرا(س)، خطاب به رسول اکرم(ص)، سخنانى فرمود که دلالت بر عظمت حضرت زهرا(س) و نشانه شدت ناراحتى امام(ع) از فراق جانگداز اوست. ایشان می فرماید: «امانتی که به من سپردید بازگردانده شد و این مصیبت طاقت از کفم ربود، اگرچه بعد از غم رحلت شما، صبر بر آن ممکن شده است، این فراق اندوهم را جاودانه کرد و شبهایم با بی قراری عجین گردید تا وقتی به شما ملحق شوم. ای رسول خدا(ص) از او بپرس که چگونه امت در فاصله کوتاهی بعد از شما برای ظلم به او دست به دست هم دادند».
. در خطبه 202 نهج البلاغه، سخنانی از امام علی(عليه السلام) نقل شده، که مربوط به زمانی است، كه جسم پاك زهراى مرضيه(عليها السلام) را با دست خود در قبر مى گذارد. سخنانى كه از يك سو دليل بر عظمت بانوى اسلام فاطمه زهرا(عليها السلام) و از سوى ديگر نشانه شدت ناراحتى امام على(عليه السلام) از فراق جانگداز اوست. امام(عليه السلام) در بيان اين عبارات، بهترين و مناسب ترين مخاطب، يعنى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را انتخاب كرده و با او درد دل مى كند و سخن خود را از اينجا شروع مى كند: (سلام و درود بر تو اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از سوى خودم، و از سوى دخترت كه هم اكنون در جوار تو فرود آمده، و به سرعت به تو ملحق شده است)؛ «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّهِ عَنِّي، وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ، وَ السَّرِيعَةِ اللِّحَاقِ بِكَ». سپس امام(عليه السلام) خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عرض مى كند: (اى رسول خدا! از فراق دختر برگزيده و پاكت، پيمانه صبرم لبريز شده و طاقتم از دست رفته است، هر چند پس از رو به رو شدن با غم بزرگ فراق و مصيبت دردناك تو، اين مصيبت براى من قابل تحمّل شده است)؛ «قَلَّ، يَا رَسُولَ اللّهِ، عَنْ صَفِيَّتِكَ(1) صَبْرِي، وَ رقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي(2)، إِلاَّ أَنَّ فِي التَّأَسِّي(3) لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ، وَ فَادِحِ(4) مُصِيبَتِكَ، مَوْضِعَ تَعَزٍّ».(5) اشاره به اينكه گرچه مصيبت حضرت زهرا(عليها السلام) فوق العاده جانكاه است؛ ولى درد مصيبت تو از آن، سنگين تر و جانكاه تر بود و تحمّل آن، راه را براى تحمّل اين مصیبت، هموار ساخت. به يقين مصيبتى بزرگ تر از مصيبت رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى امام على(عليه السلام) نبود، هر چند حضرت فاطمه زهرا(س) همسرى بسيار گرانقدر و بى مانند بود؛ پيامبر به منزله پدر امام على(عليه السلام) و افزون بر آن، رهبر، راهنما، معلم، استاد و خلاصه، همه چيز آن حضرت بود. لذا در حديثى آمده است كه پيامبر اكرم(ص) خطاب به امام على(ع) فرمود: «يا أَبَا الرَّيْحانَتَيْنِ... عَنْ قَليلِ يَنْهَدُّ رُكْناكَ»؛ (اى پدر دو گل خوشبو... به زودى دو ستون حياتت درهم مى شكند) و هنگامى که پيامبر اكرم(ص) رحلت فرمود امام على(ع) فرمود: «هذا أَحَدُ رُكْنَي الَّذي قالَ لي رَسُولُ اللهِ»؛ (اين يكى از آن دو ستونى است كه پيامبر فرمود) و چون فاطمه زهرا(س) شربت شهادت نوشيد، فرمود: «هذَا الرُّكْنُ الثّاني الَّذي قالَ رَسُولُ اللهِ»؛ (اين ستون ديگرى است كه رسول الله فرمود).(6) آنگاه امام(عليه السلام) در شرح اين سخن مى افزايد: ([فراموش نمى كنم] من تو را با دست خود در ميان قبر نهادم و هنگام رحلتت روح تو در ميان گلو و سينه من روان شد؛ ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم)؛ «فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ(7) فِي مَلْحُودَةِ(8) قَبْرِكَ، وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ، فـَ «إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»».قرائن نشان مى دهد [و خطبه 197 نيز دلالت دارد] كه سر مبارك پيامبر به هنگام رحلت بر سينه پاك امام على(عليه السلام) بود و در همان حال روح پاكش به عالم بقا شتافت و از ميان سينه و گلوى امام على(عليه السلام) گذشت.
. آنگاه امام بار ديگر به شرح مصيبت حضرت زهرا(علیها السلام) باز مى گردد و خطاب به پيامبر عرضه مى دارد: (امانتى را كه به من سپرده بودى، هم اكنون باز پس داده شد و ودیعه ای كه نزد من بود گرفته شد؛ ولى اندوهم جاودانى است و شبهايم همراه بيدارى و بى قرارى؛ تا آن زمان كه خداوند منزلگاهى را كه تو در آن اقامت گزيده اى برايم برگزيند [و به تو ملحق شوم])؛ «فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهيِنَةُ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ(9)، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ(10)، إلَى أَنْ يَخْتَارَ اللّهُ لِي دَارَكَ الَّتي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ». اين عبارت كه از شدّت اندوه امام على(عليه السلام) در برابر حادثه غم انگيز شهادت حضرت زهرا(عليها السلام) حكايت مى كند، به خوبى نشان مى دهد كه تا چه حد اين بانوى عزيز در نظر امام على(عليه السلام) گرامى بود و پيوند عاطفى و روحانى و معنوى آن دو به يكديگر عميق و ريشه دار. تعبير به «وديعه» اشاره به همان چيزى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در آستانه رحلتش دست فاطمه را گرفت و در دست امام على(عليه السلام) گذارد و فرمود: «يا اَبَاالْحَسَنِ هذِهِ وَديعَةُ اللهِ وَ وَديعَةُ رَسُولِهِ عِنْدَكَ فَاحْفَظْ اللهَ وَ احْفَظْني فيها وَ إِنَّكَ لَفاعِلُهُ»(11)؛ (اى ابوالحسن اين وديعه خدا و وديعه رسولش محمد نزد توست؛ حق خداوند و حق مرا در مورد آن رعايت كن و مى دانم رعايت خواهى كرد). البته بعضى معتقدند كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) اين سخن را در شب زفاف زهرا فرمود. با توجه به اينكه يكى از معانى «رهينه» نعمت بزرگ است و حضرت زهرا بزرگترين نعمتى بود كه خدا به امام على(عليه السلام) داده بود، تعبير بالا دراين باره به كار رفته است. آنگاه امام(عليه السلام) به گوشه اى از مصائب دردناك حضرت زهرا(عليها السلام) اشاره كرده، عرضه مى دارد: ([اى رسول خدا] به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو در ستم كردن به وى دست به دست هم داده بودند، سرگذشت دردناك او را بى پرده از او بپرس و خبر اين حوادث را از وى بگير. اين حوادث دردناك در زمانى رخ داد كه هنوز مدّت زيادى از رحلت تو نگذشته و يادت فراموش نگشته بود)؛ «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا(12) السُّؤَالَ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ؛ هذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ». ظاهر اين است كه اين عبارات سربسته كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) براى رعايت ادب در پيشگاه پيامبر آن را زياد نمى شكافد و شرح نمى دهد، اشاره به حوادث بسيار اسف انگيزى است كه پس از مدّت كوتاهى از رحلت پيامبر رخ داد؛ هجوم به خانه زهرا(عليها السلام)، آتش زدن در خانه، اسقاط جنين آن حضرت و بردن اجباری امام به سوى مسجد براى بيعت، حوادثى است كه نه تنها به صورت پررنگ در تاريخ شيعه آمده؛ بلكه در منابع اهل سنت هم، با كمال تعجّب صريحاً ذكر شده است. سرانجام امام در آخرين سخن خود خطاب به پيامبر و بانوى اسلام زهراى مرضيه، چنين مى گويد: (درود خدا بر هر دوی شما باد، درود و سلام کسی که وداع می کند [و به خدا می سپارد]؛ نه کسی که ناخشنود و ملول شده است، اگر از كنار قبرت باز گردم به سبب ملول شدن نيست، و اگر اقامت گزينم [و ناله و شیون سر دهم] به جهت سوء ظن به وعده نيك خداوند در مورد صابران و شكيبايان نمى باشد)؛ «وَ السَّلاَمُ عَلَيْكُمَا سَلاَمَ مُوَدِّع، لاَ قَال(13) وَ لاَ سَئِم(14)، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَة، وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللّهُ الصَّابِرِينَ». در روايت كافى در ذيل اين سخن چنين آمده است: «واه واهاً وَ الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أجْمَلُ وَ لَوْلا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلينَ لَجَعَلْتُ الْمَقامَ وَ اللَّبْثَ لِزاماً مَعْكُوفاً وَ لأعْوَلْتُ إِعْوالَ الثَّكْلى عَلى جَليلِ الرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اللهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً وَ تَهْضِمُ حَقُّها وَ تَمْنَعُ إِرْثُها وَ لَمْ يَتَباعَدِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُقْ مِنْكَ الذِّكْرُ وَ إِلَى اللهِ يا رَسُولَ اللهِ الْمُشْتَكى وَ فيكَ يا رَسُولَ اللهِ أحْسَنَ الْعَزاء وَ صَلَّى اللهُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْها السَّلامُ وَ الرِّضْوانُ»؛ (آه آه! ولى شكيبايى مى كنم كه شكيبايى بهتر و زيباتر است و اگر بيم آن نبود كه نظام حاكم از جايگاه قبر تو آگاه شوند پيوسته در كنار قبر تو مى ماندم و ناله هايى همچون ناله هاى مادرى كه به داغ فرزندش گرفتار شده، براى اين مصيبت بزرگ سر مى دادم. اى رسول گرامى، خدا مى بيند كه دخترت پنهان به خاك سپرده مى شود و حقّش بر باد مى رود و او را از ارثش محروم مى كنند حال آنكه زمان زيادى نگذشته و نامت فراموش نشده است. اى رسول خدا اين شكايت را به درگاه حق و به نزد تو مى آورم. اى رسول خدا تسليت مرا بپذير! درود و سلام و رضوان خدا بر تو و بر دخترت زهرا باد15
.👆 از اين تعبيرات و آنچه در نهج البلاغه آمده به خوبى روشن مى شود كه حق نشناسان در زمان كوتاهى بعد از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) چه مصائبى بر اهل بيت او (عليهم السلام) و عزيزترين عزيزانش وارد كردند؛ مصائبى كه امام على(عليه السلام) را كه كوه شكيبايى و استقامت بود به لرزه درآورد و همچون مادر جوان مرده به گريه و ناله واداشت و عجب اينكه مدارك اين تهاجم بى رحمانه بر بيت وحى، در كتب اهل سنّت نيز به صورت گسترده آمده است.(16) پی نوشت: (1). «صفيّة» از ريشه «صفو» بر وزن «عفو» به معناى صاف و پاك گرفته شده و صفىّ به معناى برگزيده است. در اينجا امام(عليه السلام) از دختر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان صفيه او ياد مى كند تا علوّ شأن او را نشان دهد. (2). «تجلّد» از ريشه «جلد»، بر وزن «بلد» و «جلاده» گرفته شده كه به معناى صبر و استقامت كردن است و «تجلّد» در اينجا اشاره به طاقت و صبر بر مصيبت است. (3). «تأسّى» گاه به معناى اقتدا كردن آمده و گاه به معناى غمگين شدن و در اينجا معناى دوم مناسب است، زيرا سخن از غم و اندوه است، نه اقتدا كردن، هر چند جمعى از شارحان يا مترجمان به دنبال معناى اوّل رفته اند و ظاهراً سبب اشتباه آنها، معروف بودن آن در استعمالات متعارف است. (4). «فادح» از ريشه «فدح»، بر وزن «فتح» به معناى سنگين بار كردن گرفته شده و در اينجا به معناى مصيبت سنگين است. (5). «تعزّ» يا «تعزّى» به معناى صبر بر مصيبت است و از ريشه «عزاء» گرفته شده است. (6). الأمالي، ابن بابويه، محمد بن على‏، كتابچى‏، تهران، ‏‏1376 شمسی‏، چاپ: ششم، ص 135، (المجلس الثامن و العشرون)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق/ مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1403 قمری‏، چاپ: دوم، ج ‏43، ص 173، باب 7 (ما وقع عليها من الظلم و بكائها و حزنها و شكايتها في مرضها إلى شهادتها و غسلها و دفنها و بيان العلة في إخفاء دفنها صلوات الله عليها و لعنة الله على من ظلمها)؛ اين حديث در منابع اهل سنّت نيز آمده است؛ مانند كتاب فضائل الصحابة، الشيباني، أحمد بن حنبل، تحقيق: محمد عباس، وصي الله، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1403قمری/ 1983میلادی، الطبعة الأولى، ج 2، ص 623، ح 1067. (7). «وَسّد» از «وسادة»؛ يعنى بالش گرفته شده و اين واژه به معناى بالش زير سر نهادن است. (8). «ملحودة» از ريشه «لحد» بر وزن «عهد» به معناى شكافى است كه در داخل قبر در يك سمت آن ايجاد مى كنند و ميت را در آن قرار مى دهند تا هنگام پر كردن قبر، خاكها بر روى ميت ريخته نشود. (9). «سرمد» به معناى دائم و طولانى است و گاه به چيزى كه آغاز و انجامى ندارد «سرمدى» گفته مى شود. (10). «مُسَهَّد» از ريشه «سهد» بر وزن «صمد» به معناى بيدارماندن و بى خوابى كشيدن گرفته شده است. قابل توجّه اينكه در اينجا «مسهّد» به عنوان وصف (خبر) براى «ليل» آمده است و امام(عليه السلام) مى فرمايد: شبهاى من بيدار و بى تاب است به جاى اينكه بگويد خودم چنين هستم و اين در واقع نوعى تأكيد را مى رساند. (11). بحار الأنوار، همان، ج ‏22، ص 484، باب 1 (وصيته(صلی الله علیه و آله) عند قرب وفاته و فيه تجهيز جيش أسامة و بعض النوادر). (12). «احفها» از ريشه «احفاء» به معناى اصرار در سؤال و خبر گرفتن گرفته شده است. (13). «قال» از ريشه «قلاء» بر وزن «سلام» به معناى بيزار بودن گرفته شده و «قال» به كسى مى گويند كه از چيزى بيزار باشد. (14). «سئم» از ريشه «سئامت» بر وزن «فلاحت» به معناى ملال و كسل شدن گرفته شده و «سئم» به كسى گفته مى شود كه چنين حالتى دارد. (15). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏ ‏1407 قمری، چاپ: چهارم، ج ‏1، ص 459، باب (مولد الزهراء فاطمة)؛ الأمالي، مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: استاد ولى، حسين، غفارى، على اكبر، كنگره شيخ مفيد، قم‏، 1413 قمری‏، چاپ: اول، ص 283، (المجلس الثالث و الثلاثون). (16). 📚گردآوری از کتاب: پيام امام امير المومنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 8، ص 32. .
-517923070_-1675812021.mp3
17.51M
🎙بشنوید | سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی در دومین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۱/۱۰/۴ ••✾••✾••