نکات جذاب تاریخی درباره حضرت ام البنین
امشب شب #وفات_حضرت_ام_البنین هستش. سلام خدا بر او و عباسش
.
🔰نکاتی در مورد حضرت ام البنین(س)
✅نکته اول
🔶همانگونه که حضرت زهراء (س) بعد از شهادت رسول الله(ص)، با سخنرانی و خطبه خوانی، راه ندادن آنها برای عیادت، منع از حضور در مراسم تشییع جنازه خود و وصیت به مخفی نگه داشتن قبر، تا امروز پتک سنگینی بر سر غاصبانِ حکومتِ امام علی (ع) فرود آورد و آنها را تا همیشه تاریخ رسوا کرد، حضرت ام البنین نیز بعد از واقعه کربلا شکل دیگری از مبارزه را آغاز نمود. همان مبارزه منفی! که از حضرت فاطمه(س) آموخته بود.لذا با وجود شرایط خفقان در مدینه ای که بعدها واقعه حره در آن واقع شد و جوی خون به راه افتاد تا آنکه قبر پیغمبر (ص) رنگ خون گرفت، از مرگ نهراسید و جلسات روضه مستمر برپا کرد. این جلسات نه در خانه که در جلوی چشم مردم، در قبرستان بقیع بود. حضرت ام البنین هر روز دست عبیدالله فرزند حضرت عباس را می گرفت و به بقیع می آمد و خودش با شعرهای جانسوزی که خود سروده بود مرثیه خوانی می نمود و مردم جمع می شدند و گریه می کردند. ناله های ام البنین صرفا بر خاسته از حس عاطفانه نبود بلکه هدف ام البنین مبارزه منفی با رژیم طاغوت زمانه بود تا هم پیام نهضت عاشورا را زنده نگه دارد و هم از چهره متظاهر دستگاه بنی امیه پرده بردارد و هم افکار عمومی را برای مطالبه حق روشن نماید.
لذا عاقبت آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند چنانکه مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب زنان نابغه و جناب عبدالعظیم بحرانی در کتاب ام البنین نگاشته اند که بنی امیه همسر امیرالمومنین صلوات الله علیه، را مسموم و به شهادت رساندند.
👌بر این اساس اگر خواهانیم تا جلسات روضه ما، همچون جلسات روضه و عزاداری فاطمتین(سلام الله علیهما) باشد باید همچون ایشان در روضه هایمان با طاغوت و نفاق زمانه مبارزه کنیم که اگر چنین نباشد عزاداری های ما مثل عزاداری های اهل بیت(ع) نبوده و واضح است که قطعا مورد رضایت خدا و امام عصر ارواحنا فداه نیز نخواهد بود و اگر آن محفل روضه ای اذهان مردم را را از آرمانهای ولایی ایشان دور یا منحرف کند، قطعا آن محفل، شیطانی است!!!
✅نکته دوم
🔶اساس ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه بنت حزام (ام البنین) برای تولد و پرورش انسانهایی بود شجاع، وفادار، با بصیرت و هوشیار، تا همگی در راه خدا و در رکاب ولایت برای حفظ دین، جان فشانی کنند. چنانچه امام علی(ع)، برادرش عقیل را مامور کرد تا زنی از قبیله ای شجاع عرب، برای او برگزیند تا با او ازدواج نموده و فرزندانی متولد شوند که همگی شجاع و دلیر باشند.
چنانچه این اتفاق افتاد و روز عاشورا، زهیر بن قین، هنگام تحویل دادن پرچم به حضرت عباس، ماجرای ازدواج امام علی(ع) و ام البنین(س) را یاد آوری نمود و گفت: ای عباس! پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرده بود؛ و چنین شد که عباس (ع) و سه برادرش (عبدالله و جعفر و عثمان) همگی در کربلا، پیشاپیش امام حسین(ع) هوشمندانه جهاد نمودند و دلیرانه به شهادت رسیدند.
✅نکته سوم
🔶حضرت ام البنین(س) در وقت ازدواج با امام علی(ع)، خود کاملا آگاه بود که هدف از این ازدواج، رویش و پرورش سربازان و دلیرانی است تا دست و بازوی ولایت باشند؛ و لذا با بدو ورود به خانه امام علی (ع) اجازه نداد تا با وجود تشابه اسمی با حضرت فاطمه(س)، او را در این خانه، فاطمه صدا بزنند. بلکه خود را کنیز فرزندان حضرت زهرا(س) معرفی نمود و می دانست فرزندانی که خواهد آورد، همگی غلامان و سربازان ولایت هستند.
✅نکته چهارم
🔶از آنجایی که سوم و سیزدهم جمادی الثانی، سالگرد شهادت دو بانویی است که هر دو در وقتِ تنگیِ دست و زبانِ ولیِ زمانه، وظیفه خود را خوب شناختند و مبارزات خود را با دستگاه ظلم شروع کردند تا دست و بازوی ولایت باشند، بنابراین پسندیده است از سوم جمادی الثانی تا سیزدهم جمادی الثانی را دهه ((یاری ولایت)) نام بگذاریم.
#دهه_مقاومت #دهه_بصیرت
🇮🇷 #حضرت_ام_البنین
.
.
#معارف_حسینی
#حضرت_عباس علیه_السلام
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
◾️حکایت لباس رزمی که ابالفضل العباس علیهالسلام به تن نمود و اشکهای امیرالمؤمنین علیهالسلام را جاری کرد...
در نَقلي آمدهاست:
بعد از مرگ عثمان که امیرالمومنین "صلوات اللّه علیه" خلیفه شد، از اطراف و اکناف هدایا نزد آن حضرت میآوردند؛از جمله پادشاه یمن به همراه وزیرش سه چیز آورد: کلاه و شمشیر و یک زره بسیار زیبا.
حضرت فرمود:
اینها را ببرید خانه ام البنین "عليهاالسلام" که به فرزندم عباس علیهالسلام بپوشد.
امام حسن و امام حسین "صلوات الله علیهما" تا که آنها را به خانه ام البنین علیهاالسلام آوردند، حضرت ام البنین علیهاالسلام به امامحسین علیهالسلام عرضه داشت:
من قربانی شما هستم؛ شما قربانی که هستید؟
سیدالشهدا علیه السـلام فرمود:
قربانی امّت جدّم.
حضرت عباس علیهالسلام آمدند و آنها را به تن کردند و رسیدند خدمت امیرالمومنین "صلوات اللله علیه".
وزیر پادشاه یمن تا که حضرت عباس علیهالسلام را در لباس رزم دید،گفت:
تا کنون چنین جوانی ندیده بودم؛ دستان او، قرار از دستانم بُرد.
در این هنگام امیرالمومنین علیهالسلام به گریه افتادند.
آن وزیر پرسید: چرا گریه می کنید؟
مولا علیهالسلام فرمود:
یاد روزی افتادم که دستان او را قطع میکنند و ۷۱ نفر در آن هنگام شیپور میزنند تا که او را به قتل برسانند...
📚 کنزالمصائب(نسخه خطی)
📚جنگ مراثی (مراغه ای) ص۱۰۹
.
غزل مصیبت
حضرت ام البنین (س)
.
نوحه میخواندند هر چه از پسرها بیشتر
او خجالت میکشید از نوحه گرها بیشتر
.
یک به یک بر هر زن و هر طفل میکرد التماس
تا دهندش از حسین او خبرها بیشتر
.
کودکان هم منتظر ، تا مادری لب تَر کند
تا بگویند از لب خشک پدرها بیشتر
.
نام سقا را که می بردند آتش میگرفت
آب میکردش رباب ، از همسفرها بیشتر
.
گرچه دلها آب میشد ، از شرارِ آه او
ناله هایش میزد آتش ، بر جگرها بیشتر
.
هر چه با خود حرف میزد در میان کوچه ها
گریه میکردند بر او ، رهگذرها بیشتر
.
گر چه چشمش اختر اَفشان بهر هجده ماه بود
روضه هایش بود ، از شق القمرها بیشتر
.
هر که دستی بهر دلجوئی سر او می کشید
سینه زن میشد بر آن بی دست و سرها بیشتر
.
#حضرت_ام_البنین
#حیدر_توکلی ✍
.
.
عزاداری و گریه های #وفات_حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
1) مرحوم مقرّم در «کتاب العبّاس» می نویسد:
إنَّ أُمَّ الْبَنینَ رَأتْ أمیرَ المُؤْمِنینَ علیه السلام فِی بَعْضِ الأیَّامِ أجْلَسَ أبَا الفَضْلِ علیه السلام عَلَى فَخِذِهِ، وَ شَمَّرَ عَنْ ساعِدَیهِْ، وَ قَبَّلَهُمَا وَ بَكَى، فَأدْهَشَهَا الْحالُ لِأنَّها لَمْ تَكُنْ تَعْهَدْ صَبِیّاً بِتِلْكَ الشَّمائِلِ العَلَوِیَّةِ یَنْظُرُ إلَیْهِ أبُوهُ وَ یَبْكِی مِنْ دُونِ سَبَبٍ ظاهِرٍ، وَ لَمَّا أوْقَفَهَا أمیرُ الْمُؤمِنینَ علیه السلام عَلَى غامِضِ القَضاءِ، وَ ما یُجْرَی عَلَى یَدَیْهِ مِنَ القَطعِ فِی نُصْرَةِ الحُسَینِ علیه السلام، بَكَتْ وَ أعْوَلَتْ وَ شارَكَهَا مَنْ فِی الدّارِ فِی الزُّفْرَةِ وَ الحَسْرَةِ، غَیْرَ أنَّ سَیِّدَ الأوْصِیاءِ بَشَّرَها بِمَكانَةِ وَلَدِهَا العَزیزِ عِنْدَ اللّهِ جَلَّ شَأنُهُ، وَ ما حَباهُ عَنْ یَدَیْهِ بَجَناحَیْنِ یَطیرُ بِهِما مَعَ المَلائِكَةِ فِی الْجَنَّةِ، كَما جَعَلَ ذلِكَ لِجَعْفَرِ بْنِ أبی طالِبٍ. (کتاب العباس، ص 75)
روزی #حضرت_ام_البنین مشاهده کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام، اباالفضل علیه السلام را بر ران خود نشانده، آستینش را بالا زده، دو دستش را می بوسد و گریه می کند. این کار، امّ البنین را به وحشت انداخت، زیرا وی سراغ نداشت که پدری بچه ای را با آن شمائل علوی، این گونه دلجویی کند که به وی بنگرد و بدون دلیلی واضح بگرید. امّا وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام وی را به قضای الهی، و قطع شدن دستان وی در راه نصرت حسین علیه السلام آگاه کرد، با صدای بلند گریه کرد و کسانی که در خانه بودند نیز با حسرت و آه سوزان با وی همراهی کردند. البته سیّد اوصیا، مقام فرزند عزیزش را نزد خداوند متعال به امّ البنین بشارت داد و فرمود که خداوند به ازای دو دستش، دو بال به وی می دهد که می تواند در بهشت همراه با فرشتگان پرواز نماید، همان گونه که دو بال برای جعفر بن ابی طالب علیه السلام قرار داده است.
2) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَتْ أُمُّ الْبَنِينَ أُمَّ هَؤُلَاءِ الْأرْبَعَةِ الْإِخْوَةِ الْقَتْلَى تَخْرُجُ إِلَى الْبَقِيعِ فَتَنْدُبُ بَنِيهَا أشْجَى نُدْبَةٍ وَ أحْرَقَهَا فَيَجْتَمِعُ النَّاسُ إلَيْهَا يَسْمَعُونَ مِنْهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ يَجِيءُ فِيمَنْ يَجِيءُ لِذَلِكَ فَلَا يَزَالُ يَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ يَبْكِي. (بحارالأنوار،ج 45، ص 40)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: امّ البنین علیهاالسلام، مادر چهار برادرِ به شهادت رسیده، به بقیع می رفت و بر فرزندانش به شدیدترین و سوزاننده ترین وجه می گریست و زاری می کرد. پس مردم پیرامون او جمع می شدند و سخنانش را می شنیدند. مروان هم از جمله کسانی بود که می آمد و همواره گریه و زاری او را می شنید و می گریست.
3) این اشعار از #حضرت_ام_البنین در مرثیه حضرت اباالفضل علیه السلام و دیگر فرزندانش نقل شده است:
یَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ
ای کسی که عبّاس را دیدی که در میدان نبرد، جولان نموده و چون جنگاوران حمله می کرد، و فرزندان حیدر، هم چون شیران بالدار پشت سرش بودند.
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْکَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
به من خبر رسیده که ضربت بر سر فرزندم رسید در حالی که دست نداشت. وای بر من! چه مصیبتی بر شیربچّه ام رسید که ضربت عمود بر سرش وارد آمد.
(عبّاسم! من تو را می شناسم) اگر شمشیر در دستت بود، کسی جرئت نمی کرد به تو نزدیک شود.
این اشعار نیز از امّ البنین علیهاالسلام نقل شده است:
لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
ای زنان! بعد از این مرا با لقب امّ البنین نخوانید، زیرا مرا یاد شیران بیشه می اندازید.
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
به سبب پسرانی که داشتم، امّ البنین خوانده می شدم، ولی اکنون برایم فرزندی باقی نمانده است.
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر، مانند کرکسان کوهسار داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع نمودند.
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعاً طَعِینَ
بر سر نعش آنها نیزه ها به هم افتاد و همگی از ضرب نیزه به زمین افتادند.
یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاساً قَطِیعُ الْیَمِینِ
ای کاش می دانستم این خبر درست است که گفته اند دست راست پسرم عبّاس، قطع شده بود؟!
(منتهی الآمال، ج1، ص465)
.
۱
#عثمانی_نبودن جناب زهیر بن القین - بخش اول
درباره عثمانی بودن جناب #زهیر بسیار شنیده ایم. در این پست تلاش بر این است نشان داده شود که این سخن چندان صحیح به نظر نمی رسد. به 9 دلیل می توان ثابت کرد که زهیر عثمانی نبود که در این پست دو دلیل ارائه می شود. در بخش های بعدی نیز دلایل دیگر ارائه خواهد شد. دلایل فراوانی در مورد عثمانی نبودن جناب #زهیر_بن_القین بَجَلی وجود دارد.
1️⃣ جناب زُهَیر بن القین از قبیله بَجیلة بود و لذا انتساب آن بزرگوار را #بجلی ذکر نموده اند (بلاذری، جمل من انساب الاشراف، 378/3؛ طبری، تاریخ، 404/5؛ ابن اعثم، الفتوح، 109/5). قبیلۀ #بجیلة قبیله ای یمنی بودند که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و به دعوت امیر المؤمنین علیه السلام مسلمان شدند. این قبایل بعدها در کوفه ساکن شدند و در حوادث دوران حکومت امیر المؤمنین علیه السلام نقشی به سزا داشتند. به عنوان مثال بخش عمدۀ لشکر آن حضرت را همین قبایل یمنی، ازجمله قبیلۀ #بجیلة، تشکیل می دادند. فرض اولیه در مورد این قبایل شیعه بودن آنها است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
⬅️ انتساب جناب زهیر بن القین به قبیلۀ بجیلة، خود اولین دلیل بر این است که زهیر بن القین شیعه بود.
2️⃣ می دانیم که امام حسین علیه السلام در روز هشتم ماه ذی الحجة از شهر مکه خارج شدند و در روز دوم ماه محرم وارد کربلا شدند. بنابراین ایشان 24 روز در راه بودند.
از سوی دیگر می دانیم که در اعمال و مناسک حج، پس از قربانی کردن در روز عید قربان (دهم ماه ذی الحجة)، در روزهای یازدهم و دوازدهم رمی جمرات انجام می شود. پس از آن حاجیان به مکه می آیند و طواف، نماز طواف، سعی صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف نساء را انجام داده و پس از آن اعمال حج به طور کامل تمام شده و حجّاج می توانند به وطن خود بازگردند.
اگر فرض کنیم افراد پس از رمی جمرات در روز دوازدهم ذی الحجة، همان روز به مکه بیایند و طواف و اعمال دیگر را انجام دهند، حداقل در روز سیزدهم امکان این را دارند که از شهر مکه خارج شوند. بنابراین امام حسین علیه السلام حداقل پنج روز پیش از تمامی حجاج از مکه خارج شده اند.
در تمامی منابع تاریخی آمده که زهیر از حج باز می گشت (بلاذری، جمل من انساب الاشراف، 378/3؛ طبری، تاریخ، 392/5؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، 170/8). بنابر آنچه گفته شد قطعا او پنج روز پس از امام حسین علیه السلام از مکه خارج شد. اما با این وجود در مسیر راه با کاروان امام حسین علیه السلام برخورد نمود. بنابراین جناب زهیر بسیار سریعتر از امام حسین علیه السلام حرکت نموده است. جالب است که بلاذری می نویسد هنگامیکه زهیر خبر خروج امام حسین علیه السلام از #مکه را شنید، به سرعت حرکت نمود (بلاذری، جمل من انساب الاشراف، 378/3).
⬅️ بنابراین می توان چنین گفت اینکه در کتاب های تاریخی بیان شده که زهیر خود را از امام حسین علیه السلام دور نگه می داشت تا با ایشان دیدار نکند، صحت ندارد. چرا که او خود پنج روز دیرتر از سید الشهدا علیه السلام از مکه خارج شد و اصلا امکان این را نداشت که با کاروان امام حسین علیه السلام ملاقات نماید. مگر در همان روزی که به کاروان آن حضرت برخورد نمود و ایشان با او دیدار نمود. در همان دیدار است که او برای یاری ایشان از هم کاروانیان خود جدا شده است.
✅ زهیر پس از آمدن به نزد هم کاروانیان خاطره ای برای آنها نقل نمود که خود دلیل بر تشیع او است. در پست بعدی این خاطره نقل خواهد شد.
در ادامه دلایل دیگری در این زمینه ارائه خواهد شد.
📖 محقق ارجمند جناب آقای سیدعلی جمال اشرف کتابی در این زمینه نوشته اند که علاقه مندان به بحث تفصیلی می توانند به این کتاب رجوع کنند.
.
۲
#عثمانی_نبودن جناب زهیر بن القین - بخش دوم
پیش از این به دو دلیل ثابت شد، جناب #زهیر پیش از پیوستن به لشکر امام حسین علیه السلام، عثمانی نبود.
1️⃣ انتساب او به قبیلۀ #بجیلة بود که او را زهیر بن القین #بجلی معرفی کرده اند.
2️⃣ حرکت سریع او از مراسم حج به سوی کوفه بود که نشان می داد آنچه که گفته شده که او خود را از امام حسین علیه السلام دور نگه می داشت، نادرست است.
در این پست دو دلیل دیگر در اثبات این موضوع بیان خواهد شد.
3️⃣ پس از آنکه زهیر با امام حسین علیه السلام دیدار نمود، به نزد هم کاروانیان خود بازگشت و به آنها گفت که می خواهد به امام حسین علیه السلام ملحق شود. در خلال این صحبت ها به آنها گفت که می خواهم خاطره ای را برای شما بیان کنم. وی خاطره را چنین تعریف کرد:
🔸🔸 «قَالَ [زهیر] لِأَصْحَابِهِ مَنْ أَحَبَّ مِنْكُمْ أَنْ يَتْبَعَنِي وَ إِلَّا فَهُوَ آخَرُ الْعَهْدِ- إِنِّي سَأُحَدِّثُكُمْ حَدِيثاً: إِنَّا غَزَوْنَا بَلَنجَر فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ أَصَبْنَا غَنَائِمَ فَقَالَ لَنَا سَلْمَانُ الباهِليُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَ فَرِحْتُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ أَصَبْتُمْ مِنَ الْغَنَائِمِ قُلْنَا نَعَمْ فَقَالَ إِذَا أَدْرَكْتُمْ شَبَابَ آلِ مُحَمَّدِ فَكُونُوا أَشَدَّ فَرَحاً بِقِتَالِكُمْ مَعَهُمْ مِمَّا أَصَبْتُمُ الْيَوْمَ مِنَ الْغَنَائِمِ فَأَمَّا أَنَا فَأَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّه»
🔹🔹 «زهیر به همراهیانش گفت: هر کس از شما که می خواهد با من بیاید، وگرنه این آخرین دیدار من با شما است. می خواهم خاطره ای برایتان بگویم: با سلمان باهِلی در فتح بَلَنجَر (شهری در ترکیه امروزی) حضور داشتم و آنجا را فتح کردیم و غنیمت های فراوانی به دست آوردیم. از این پیروزی بسیار خوشحال بودیم که سلمان باهلی از ما پرسید که آیا از این فتح مسرور هستید؟ گفتیم آری. او به ما گفت: «اگر سید شباب آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم را درک نمودید، از یاری نمودن او بسی از امروز خوشحال تر باشید. حال من شما را به خدا می سپارم».
📖 شیخ مفید، الارشاد، ج 2، 73-74؛ طبری، تاریخ، ج 5، ص 396-397؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج 1، ص 225؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 277-278؛ البکری الاندلسی، معجم ما استعجم، ج 1، ص 276. لازم به ذکر است که منابع این جمله را با اختلافات بسیار کمی نقل کرده اند.
این جملات جناب زهیر نشان می دهد که او از مدتها قبل به اینکه باید سید شباب آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم را یاری کند، اطلاع داشت. تنها مصداق سید شباب آل محمد در آن دوران، حضرت سید الشهدا علیه السلام بودند. در واقع او از مدتها پیش می دانست که روزی خواهد رسید که باید امام حسین علیه السلام را یاری کند.
4️⃣ بنا به گزارش تمامی منابع امام حسین علیه السلام، جناب #حبیب بن مظاهر را فرماندۀ #میسرة (جناح چپ) و جناب زهیر را فرمانده #میمنة (جناح راست) منصوب نمودند.
⬅️ آیا قابل تصور است کسی که تا چندی پیش از عثمانیان (دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام) بود، فرماندۀ لشکر امام حسین شود؟
در اینجا نمی خواهم ـ خدای نا کرده ـ علم غیب حضرت سید الشهداء علیه السلام را منکر شوم. چرا که اعتقاد به علم غیب امام علیه السلام از مسلّمات اعتقادی و ضروری مذهب شیعه است و هیچ شبهه ای در آن نبوده و بنده نیز ندارم.
با حساب عادی و بر اساس علوم نظامی عرض می کنم که قابل تصور نیست جناب زهیر بن القین پیش از عاشورا عثمانی بوده و در طی چند روز به چنین مقام و اعتمادپذیری برسد که فرماندهی لشکر امام حسین علیه السلام را در دست بگیرد.
⬅️ می توان چنین نتیجه گرفت زهیر از مدت ها پیش، به امامت اهل بیت علیهم السلام اعتقاد داشت و سید الشهدا علیه السلام به او اعتماد کامل داشتند. لذا او را در این مقام خطیر قرار دادند.
.
۳
#زهیر_بن_قین
✅ #عثمانی_نبودن جناب زهیر بن القین- بخش سوم
پیش از این به چهار دلیل بیان شد که #زهیر، پیش از دیدار با امام حسین علیه السلام عثمانی نبود. این دلایل عبارتند بودند از:
1️⃣ #بجلی بودن زهیر و انتساب وی به قبیله #بجیلة
2️⃣ بازگشت سریع زهیر از حج به سوی کوفه پس از شنیدن خبر خروج سید الشهدا علیه السلام از مکه
3️⃣ خاطره او از فتح بلنجر
4️⃣فرماندهی #میمنة سپاه امام حسین
در این پست به سه دلیل دیگر در این زمینه اشاره خواهد شد.
5️⃣ در مجالس و هیئات مذهبی بارها شنیده ایم علت ازدواج امیر المؤمنین علیه السلام با حضرت #ام_البنین سلام الله علیها، تولد فرزندانی شجاع بود که بتوانند امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا یاری کنند. (این موضوع در کتاب های انساب، مانند کتاب «سرّ السلسلة العلویة» نوشته ابونصر بخاری (متوفای حدود 241 ق)، آمده است).
از سوی دیگر، عصر تاسوعا شمر برای حضرت عباس و برادران ایشان سلام الله علیهم اجمعین امان نامه آورد و ایشان قبول نکردند.
در شب عاشورا پس از آوردن امان نامه، جناب زهیر نزد حضرت عباس علیه السلام آمد و داستان فوق را به عنوان دلیل ازدواج امیر المؤمنین علیه السلام با مادر ایشان حضرت ام البنین را بیان نمود.
⬅️ با توجه به این گزارش، اینکه زهیر از خصوصی ترین مسائل زندگی امیر المؤمنین علیه السلام خبر داشته است، با عثمانی بودن او در تضاد است. این نقل دلیل بر این است که جناب زهیر از اصحاب خاص امیر المؤمنین علیه السلام بود تا حدی که از علت ازدواج ایشان با مادر حضرت عباس علیه السلام خبر داشت.
6️⃣ جناب زهیر در شب عاشورا به امام حسین علیه السلام عرض نمود که اگر صد بار کشته شوم باز هم در دفاع از شما تلاش خواهم نمود.
آیا قابل تصور است فردی که تا چند روز پیش عثمانی (دشمن امیر المؤمنین علیه السلام) بود، به یکباره چنین جملاتی به امام حسین علیه السلام عرض نماید؟
توضیحی در این زمینه در پست مبنای #اعتقادی #جانفشانی اصحاب امام حسین علیه السلام ارائه شد.
7️⃣ جناب زهیر در صبح عاشورا اولین کسی است که پس از حضرت سید الشهدا علیه السلام خطبه خواند. دقت در فرازهای خطبۀ او نشان می دهد که این جملات را نمی توان از سوی کسی دانست که چند روز است شیعه شده باشد.
به عنوان مثال او در یکی از فرازهای این خطبه بیان می دارد:
🔸🔸 «اِنَّ اللهَ قَد ابتَلانا وَ ایاکُم بِذُرّیةِ نَبیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم»
🔹🔹 «ای مردم کوفه، خدا ما و شما را به ذُرّیه (فرزندان) رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، امتحان نموده است».
مشابه این سخن در فرمایشات ائمه اطهار علیهم السلام و جملات اصحاب آن بزرگواران بارها بیان شده است. به عنوان مثال در فرازی از زیارت جامعه می خوانیم: «وَ البابُ المُبتَلی بِهِ النّاسُ»
در فرازی دیگر از خطبه، زهیر بیان می دارد:
🔸🔸 «إنّ ولد فاطمة أحقّ بالودّ و النّصر من ابن سميّة»
🔹🔹 محبت به فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سزاوارتر از محبت به فرزند سمیه (منظور عبیدالله بن زیاد) است.
📖 تاریخ طبری، 426/5؛ الکامل فی التاریخ، 288/3؛ البدایة و النهایة، 180/8
این فراز اشاره به آیه مودت (سوره شوری، آیه 23) دارد.
⬅️ این سخنان زهیر را نمی توان از کسی دانست که چند روز از شیعه بودن وی نگذشته است. بلکه باید به طور یقین گفت که این سخن از کسی است که مدتها است به امامت اهل بیت علیهم السلام اعتقاد دارد.
.
.
4_314205109997273394.mp3
3.08M
#واحد - #زمزمه - #امام_زمان«عج»
غرق به خون شد از غصه قلب صبورت آقا
گناه من شده سد راه ظهورت آقا
یه لحظه یاد غم هات نبودم آقای تنها
بارمو روی دوشت گذاشتم همیشه هرجا
جوونی کردم حلالم کن
اگر نامردم حلالم کن
اگر عهد و توبه مو آقا
شکستم هردم حلالم کن
حلالم کن یا اباصالح
شامل حال من بوده لطفت بدون منت
همیشه یاد من بودی و من به خواب غفلت
شرمنده ام اگر که نبودم مرهم براتو
شرمنده ام اگر در آوردم اشک چشاتو
شدم بغضی تو گلوی تو
فقط بُردم آبروی تو
خودم می دونم با اعمالم
زدم سیلی من به روی تو
حلالم کن یا اباصالح
با اینهمه بدی دادی بازم به من تو عزت
دست منو گرفتی آوردی میون هیئت
خوب می دونم براتو بجز دردسر نبودم
اگر نبود دعای تو بی شک نوکر نبودم
به دل عشق کربلا دادی
به این بیچاره بها دادی
تو جمع خوبات آقا جونم
منِ نالایق رو را دادی
حلالم کن یا اباصالح
✅بهمن عظیمی✍
#مناجات_با_امام_زمان_عج
#واحد
#زمزمه
.
|⇦•آتش قلب من از یاد...
#روضه_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه است
همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است
*وقتی میفهمم بچه ام برا حسین کشته شد دلم آروم میشه...
اصلا چرا حسین رو برادر صدا زد؟ همه جا رسمه، همه این طوری هستن، دردی میاد، گرفتاری میاد، زمین میخورن، میگن: آی مادر! اما آقای ما اباالفضل، اربابمون حسین رو خیلی بیشتر از مادرش اُم البنین دوست داشت،او مادرش رو صدا نزد تا زمین خورد گفت: آی داداش!
اُم البنین! بالاخره عباست حسینم رو داداش صدازد، اما منو خواهر صدا نزد...*
"برا فرزندِ خود تا خواند مادر
صداکردمحسینم را برادر
تمام قوتم راجمع کردم
که خواهر جان بگویم بر تو خواهر"
آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه است
همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است
رشتهکوهی بود از اولادِ زهرا دور من
باهاشون بیرون میرفتم اصلا من معلوم نبودم، تومدینه همه شروع میکردن حرف زدن دیدی ام البنین رو؟ شونزده، هفده تا جوون همه رشید، همه زیبا...*
رشتهکوهی بود از اولادِ زهرا دور من
اینکه اکنون در برم مَحرمندارم ماتم است
*الان اگه علی اصغربود چندسالش بود؟ زبون باز کردنش رو ندیدم .. یادممیاد انگار همین دیروز بود علی اکبر زبون باز کرد بهم گفت: مادر! اونجا گفتم حالا تازه اُم البنین ش، یادم میاد قاسم بهم گفت مادر! یادم میاد آقام امام سجاد بهم گفت: مادر! .. یادم میاد امام باقر بهمگفت مادر! یادم میاد عبدالله بهم گفت: مادر!... یادم میاد سکینه بهممیگفت :مادر جان! آخه اینا فاطمه روندیده بودن .. یادممیاد رقیه صدام میزد: مادر!... خیلی دوست داشتم الان علی اصغر صداممیکرد: مادر! اون همه جوونداشتم الان یه کدومشون نیست*
دیده ام گاهی برای اکبر و قاسم فرات
گاه بر داغ رباب و شیر خوارش زمزم است
دستهای ذوالفقار و چشمهای پرنفوذ
فرق ماه و ضرب آهن داستانی مبهم است
*آخه اول بهش نگفتن عباست کشته شد، تا قافله رسید گفت: حسینمکو ؟ ام البنین حسین رو کشتن .. مگه عباسم مرده بود که حسين وکشتن؟ عباست نبود...*
جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم
*اومد تو خیمه، خیمه ای که بیرون مدینه عَلَمکرده بودن، گفتن: خانوم! ام البنین داره میاد، خانوم تشریف آوردن همه ی خانوما از جا بلند شدن یه نگاه به همه خانوما کرد
همه از سفر اومدن چه سفری، صورتا همه آفتاب خورده، دو سه بار نگاه کرد، سؤال کرد خانومم زینب کجاست؟جلو اومد مادر! روضه ای براش خوندن از کربلا، از خیمه بیرون رفت روی این خاکا نشست، اینقدر خاک روسرش ریخت ... *
جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم
زخمهای عالم بر قد و بالای عباسم کم است
پاره های پیکر عباس من از هم جداست
جسمِ بی سرِ آقای عالم درهم است
*ای حسین...*
ــــــــــــــــــ
#حضرت_ام_البنین
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
14001026eheyat-karimi-roze2.mp3
3.07M
|⇦•آتش قلب من از یاد...
#روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمود کریمی
.
#گریز_مناجاتی
#گریز_زیارت_عاشورا
انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی
🔰 غرب، وادی تیه است.
📢 اگر انسان به سمت خدا نرود، هفتاد سال زندگي کرده، اما اگر گزارش هفتاد سال را از او بگيرند و بگویند چه کار کردي؟ به تعبیر مرحوم علامه جعفري، خواهد گفت: من دوهزار تا مرغ خوردهام!
در دوره مدرن دو هزار تا مرغ خورده است، اما قديمیها ده تا خوردهاند! تفاوت گزارش آنها در همين چیزهاست! آيا اين وادي تيه نيست؟ هزار سال تلاش کرديم و تمدن درست کرديم، اما حاصل تمدن چه شد؟ بيشتر مرغ خورديم! قدیمیها آبِ جویها را ميخوردند و اينها آب آشاميدنیِ لولهکشيها را. طيّب الله انفاسکم!
💠 آیتالله میرباقری:
«وادي تيه يعني بنياسرائيل با حضرت موسي کليم همراه نشدند و به وادي تيه افتادند. چهل سال گرفتار وادي تيه شدند. صبح تا شب راه ميرفتند و سر جاي اول خود بودند.
اگر بشر بهسمت خداي متعال حرکت نکند هر حرکتي کند وادي تيه است.
اگر انسان به سمت خدا نرود، هفتاد سال زندگي کرده، اما اگر گزارش هفتاد سال را از او بگيرند و بگویند چه کار کردي؟ به تعبیر مرحوم علامه جعفري، خواهد گفت: من دوهزار تا مرغ خوردهام. در دوره مدرن دو هزار تا مرغ خورده است، اما قديميها ده تا خوردهاند! تفاوت گزارش آنها در همين چیزهاست! آيا اين وادي تيه نيست؟ هزار سال تلاش کرديم و تمدن درست کرديم، اما حاصل تمدن چه شد؟ بيشتر مرغ خورديم! طيّب الله انفاسکم! دويست نوع پنير سر سفره ميگذاريم و لبنيات با طعمهاي مختلف داريم، اما قديميها يک نوع، دو نوع یا سه نوع داشتند. آيا اين وادي تيه نيست؟
اگر انسان از امام جدا شود، در وادي تيه است، در وادي سرگرداني و حيرت است. هفتاد سال تلاش کرده، اما سر جاي اول خود است؛ اگر عقبتر نرود. اگر در محضر خداي متعال بخواهند با یک نگاه کلان گزارش عمر آدم را بدهند، چه چيزي داريم؟
اين جمله امام حسين(ع) يعني همين: «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك»؛ خدايا اگر حاصل عمر کسي رسيدن به تو نباشد چه چيزي پيدا کرده است؟
تفاوتي ندارد انسان در دوره نمرود باشد يا دوره طاغوت معاصر ما و استکبار جهاني امروز. آنها آبِ جویها را ميخوردند و اينها آب آشاميدنیِ لولهکشيها را. اين همان وادي تيه است. آيا انسان تلاش کند که اين را داشته باشد و از خدا و ولی خدا جدا باشد؟
ميخواهم بگويم اگر مسير خدا را کنار بگذاريد، بين اين دو چه تفاوتي است؟ تيه است. اگر کسي به امام نرسيد سرنوشت او سرگرداني است. هفتاد سال تلاش کند سر جاي اول خود است؛ اصلا جلو نرفته است.»
.
۱۳- مقام قربة الی الله
انی اتقرب الی الله...
اللهم انی اتقرب الیک...
مقام قرب و نزدیکی به خدا، بالاترین مقام ممکن است، منتها مراتب بالای آن فقط به کمک و دستگیری ولیّخدا که در این مسیر پیشتاز است، ممکن میشود.
۱۴- مقام دوستی و نزدیکی به اهلبیت
انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی ...
این مقام نیز، امتداد مقام قربة الی الله است.
#هجده_مقام_زیارت_عاشورا
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ♻️ هجده مقامی که در #زیارت_عاشورا میخواهیم بهترین فرصت برای قرائت چهل روزه زیارت عاشورا از روز ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به چشمهایِ خمینیاش که نگاه میکردی از بیخوابی قرمز شده بود، آنقدر بیداری کشیده بود که هروقت اراده میکرد چشمهایش را میبست و از شدت خستگی بیهوش میشد..
برای دستهایش فرقی نداشت که دخترک یتیمی را که از چنگال داعش نجات میدهد شیعه است یا سنی؟ اصلا مسلمان است یا غیرمسلمان؟
برای سیل خوزستان که رفت اصلا از خودش نپرسید تو اینجا چه کار میکنی؟! مگر فرماندار ندارد؟شهردار ندارد؟ کارمند ندارد آن ادارهی مسئول؟!
برای پاهایش فرق نداشت کجا میروند، خیابانهای تهران خودمان رد منافقین را میزند یا در خرابههای سوریه با تکفیریهایی میجنگد که اگر پایشان به مرزهای ایران برسد به صغیر و کبیرمان رحم نمیکند!
بعضی همسن و سالهایش، همانها که دیگر جنگیدن خستهشان کرده بود، حقوقِ سرداری را میگرفتند و کارشان شده بود از این یادواره به آن یادواره فقط نقل خاطره کنند! خاکِ میدان را بوسیده بودند و کنار گذاشته بودند! حاجی اما هم حرف میزد هم عمل میکرد! حاجی هنوز وصیّ امام بود، برای او جنگ ادامه داشت، آخر ملتِ خمینی چشم امیدشان به او بود!
ما افتخارمان این است که در کشوری نفس کشیدیم که او نفس میکشید، برای عقیدهای جنگیدیم که او برایش جان داد، بعضی وقتها فکر میکنم من آخرین سربازِ جنگ هستم، که بیخبر از قطعنامه هنوز میجنگم! به این فکر میکنم که مرگ برای من تمام شدن نیست، شروعی ست با قدرت بیشتر! به آن مستطیل خاکی، به قبرم، به تاریکیاش.. فکر نمیکنم! میدانی؟ برای ما شیعههای علی علیهالسلام زندگی تمامی ندارد.. مگر قاسم سلیمانی خسته شده بود که ما خسته شویم؟ مگر او از جمهوری اسلامی شاکی بود که ما باشیم؟ شاید به دل خسته بود از ناعدالتیها، اما تلاش میکرد، قدم برمیداشت، روشنفکر نبود، ادای اپوزیسیونِ ریشو را هم در نمیآورد! حاجقاسم خودش بود، ولی خودش خوب بود! نقد داشت و راه حل! غر نمیزد و خسته نمیشد! جان داد اما تو میبینی که هنوز ادامه دارد..
سید مصطفی موسوی✍
#جان_فدا
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
.