.
#دعای_ام_داوود #امام_زمان
دعای اَمِّ داوُد و انتظار فرج
-------
لا اِلهَ اِلّا هُو ذُوالْجَلالِ وَالْاِکْرام
عاشق رخ یارم ، عاشقم ولی گمنام
یا مُغیِث و یا مُغْنِی بی قرارم ادرکنی
بی تو دل پُر آشوب و با تو دل شود آرام
یا جَواد و یا باری ، سوزم از فراق آری
معتکف اگر بودم جویمت در این ایّام
یا سَمیع و یا باعِث یا حَکیِم و یا وارِث
منتظر تو را شیعه منتظر تو را اسلام
أَیْنَ صاحِبُ الْبُرهان خسته ام من از هجران
عاشق جگر خونی می دهد تو را پیغام
هم فراق تو در دل هم وصال تو بر دل
مانده ام دو دل آیا می رسم به آن هنگام
خوانده ام به اشک و آه اِنَّما یُریِدُاللّه
کی پس از غم هجران وصل خود کند اعلام
عاشقی خزان ، غمگین - تا رسد گل یاسین
خوانده سوره طاها خوانده سوره اِنْعام
تا نفس به تن باقیست آشنای من ساقیست
مست عشق او دارد بهر وصل او الزام
آمده کنون یارب روز ماتم زینب
ماتمی که مرغ دل از غمش فتد در دام
با که گویم این غم را این حدیث ماتم را
برده دشمنش او را در میان خاص و عام
بعد کربلا ای دل همرکابِ با محمل
غرق غم فَرا رویش شهر کوفه بود و شام
تا رسد به سامانش بین بی قرارانش
«یاسر» شکسته دل می برد مدامش نام
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»
١٧ بهمن ١۴٠١
#دعای_ام_داود
#ام_داود
.
.
در تفسیر آیه شریفه :
وان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السُّبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصیکم به لعلکم تتقون.
🌸🌸🌸
از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود : سالت الله ان یجعلها لعلی علیه السلام ففعل؛ من از خدای خود خواستم که علی را صراط مستقیم قرار دهد و او اجابت فرمود.
روضة الواعظین، ص ۱۰۶ - انعام/۱۵۳
#امیرالمؤمنین
#صراط_مستقیم
•┈••❁••🇮🇷••❁••┈•
هرکه میخواهد بداند چیست راه مستقیم
بشنود او پاسخش از سوی ختم المرسلین
گفت در شأن علی،أنت صراط المستقیم
هست مفتاح بهشت،دست امیرالمؤمنین
🌸
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
▪️تو را بر نیزه می بینم به خوابم #روضه_حضرت_زینب سلام_الله_علیها 🎙 بانوای: حاج میثم مطیعی 🏴 ویژه و
.
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها
سیدمهدی #میرداماد✍
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست
چرا رفتی مرا با خود نبردی؟
ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست
امان ای دل،امان ای دل
*اصلاً روضه ی امشب همینه...امان از دلِ زینب...چه خون شد دلِ زینب...*
ببین از داغ تو خیلی شكستم
شكستم که چنین از پا نشستم
*حسین! شوهرم هم منو نشناخت..هی اومد تو خیمه ی زن ها،هی سراغ منو گرفت،زین العابدین بهش گفت:عبدالله! اون زنِ قد خمیده رو می بینی؟ اون زینبِ...*
شكسته دشمنت از بس دلم رو
چنان گشتم كه نشناسی كه هستم
به یادت در نوایِ آب آبم
چنان تو زیر تیغِ آفتابم
*اون لحظه های آخرِ عمرش،گفت:عبدالله! بسترِ منو زیر آفتاب پهن کن...چرا خانوم؟ گفت:خودم دیدم داداشم زیر آفتابِ...*
به یادت در نوایِ آب آبم
چنان تو زیر تیغِ آفتابم
تو راحت خفته ای در خانه ی قبر
ولی من از غمت خانه خرابم
منو كابوسِ شمشیر و تن تو
تماشای به غارت بردن تو
تو را سر نیزه ها بردند و مانده
برای من فقط پیراهن تو
*داداش! از چهارسالگی هر کی به من رسید،گفت:زینب! حسینت رو کربلا میکُشن...من از چهارسالگی منتظرِ کربلام،اسمِ کربلا که میاد بندِ دلم پاره میشه،مادرم بقچه ی کفن هارو که بازکرد،کفنِ خودش رو داد،کفنِ بابام رو داد،کفنِ داداش حسنم رو داد،اما به تو که رسید یه پیراهن داد،گفت: حسینت کفن نداره...
بابام امیرالمؤمنین شب آخر دستِ عباس و حسین رو گرفت،سفارشِ منو کرد،گفت:زینب! کربلا عطش،سر بریده،گودال قتلگاه...
داداش! من این کلمه هارو شنیدم،داداش حسنم لحظه ی آخر،هی گریه کرد گفت: "لایوم کیومک یا اباعبدالله... " داداش! هرچی شنیدم این کلمه هابود،کربلا شنیدم،سر برده شنیدم،گودال قتلگاه شنیدم،عطش شنیدم،داداش! کسی بهم نگفت نامحرما دورم حلقه میزنن،کسی نگفت: نامحرم میاد دست خواهرت رو ببنده...داداش! همه چی رو بهم گفتن،فقط یه چیزی رو نگفتن،همه روضه هارو تحمل کردم،همه سختی هارو تحمل کردم،کشته شدنِ تو،مگه کسی باور می کرد زینب زنده باشه حسینش رو سر بِبُرند..
اما داداش یه لحظه بهم خیلی سخت گذشت...داداش! همه لحظه ها سخت بود،فقط یک جا خیلی سخت گذشت،یه جا دیگه نتونستم طاقت بیارم،یه جایی که خودم همه رو سوار محمل ها کردم،بچه هات رو سوار مرکب کردم،سوار شتر کردم،زن هارو کمک کردم،نذاشتم هیچ کسی جلو بیاد،خودم تنها رو زمین موندم،دیگه نتونستم طاقت بیارم،رو کردم به طرف علقمه،گفتم:عباس!غیرت الله! پاشو ببین میخوان خواهرت رو ببرند اسارت...حسین....
ان شاء الله با هم بریم حرمِ اباالفضل،ان شاءالله من برات روضه بخونم تو حرمش بلند گریه کنی،بگم بی بی جان زینب! خیلی بهت سخت گذشت،آره داداشت حسین هم کنار علقمه بهش سخت گذشت،تا نگاههش به بدن داداشش افتاد،یه دست به کمر گذاشت"الآن انكسر ظهری " ای حسین...
.👇
Shahadat_Hazrat_Zeynab_1396_a.mp3
2.91M
ذکر مصیبت #حضرت_زینب سلام الله علیها ▪️▪️
با نوای سید مهدی میرداماد
4_6034836291089073822.m4a
11.93M
آموزش هنرجویان کلاس #آموزش_مداحی
#دشتی #گوشه_های_دشت_نوا
♦️آموزش گوشه های شیرازی دشت نوا
مدرس : محمود بیات علیا 🎤
.
#امام_کاظم
موسی بن جعفر (ع)، باب الحوائج، امامی که در کاظمین مدفون است. در آنجا نه تنها شیعه ها، بلکه اهل سنت نیز زندگی می کنند. در سفرهایی که به کاظمین داشتم می دیدم که اهل سنت نیز برای گرفتاری هایشان می آیند و متوسل به این آقای بزرگوار می شوند.
خطیب بغدادی – عالم اهل سنت – می گوید: هر زمان که گرفتاری داشتم می رفتم کنار ضریح موسی بن جعفر(ع) کمک می خواستم و نتیجه می گرفتم.[1] امام کاظم باب المراد و باب الحوائج است. امروز پدر فاطمه معصومه(ع) را واسطه بین خودمان و خدا قرار می دهیم و چند قطره اشک به یاد آن بزرگوار می ریزیم. دلها را روانۀ کاظمین کنیم:«السَّلام عَلَی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُجُون»در زندانی که عادی نبود وسیاه چال بود«ذی السّاقِ الْمَرْضُوضِ»[2] ساق پایش در اثر زنجیر کوبیده شده بود، آن چنان که گوشت و استخوان له شده بود. معنای «مرضوض» این است که این امام بزرگوار مخصوصاً روزهای پایانی عمر مبارکش سختی بسیار کشید.
نوشته اند زندان آخری که امام را در آن قرار داده بودند چهار سال به طول انجامید. می دانید که زندان امام کاظم ممتد نبود، زیرا ایشان گاهی آزاد می شدند و دوباره آقا را دستگیر می کردند. گاهی حضرت یک سال یا شش ماه آزاد بود، اما زندان آخری ممتد و بسیار طولانی بود.
بعضی از نقل ها دارد این زندان آخری چهار سال طول کشید. موسی بن جعفر(ع) چندین فرزند پسر و دختر داشت که در میان ائمه، این بزرگوار از نعمت فرزند بیشتری برخوردار بود. اما دل ها بسوزد برای آن آقایی که با این همه پسر و دختر هیچ یک از فرزندانش در لحظات آخر عمر کنارش نبودند و تنها جان داد. فاطمه معصومه(ع) ده سال داشت. می دانید یک دختر ده ساله احتیاج به پدر دارد، چهار سال آخری که پدر زندان بود ایشان شش ساله بود و بعد از شش سالگی پدر را ندید.
گاهی سراغش را از امام رضا(ع) و از اُمّ احمد می گرفت. نقل شده – من این مطلب را از بعضی عزیزان شنیده ام –گاهی فاطمه معصومه(ع) از کاروان هایی که از بغداد می آمد سؤال می کرد، آیا خبر دارید بابای من کی از زندان آزاد می شود و می آید؟
فاطمه معصومه(ع)، ما امروز شما را واسطه کرده ایم. خانمی که در کودکی پدر را از دست داد، به یاد پدر بود. امید داشت پدر را ببیند و نگاهش به نگاه بابا بیافتد، اما شیعیان، یک روز دید امام رضا(ع) شال سیاه انداخته و در خانۀ «ام احمد» نشسته، مردم می آیند و تسلیت عرض می کنند. امام رضا(ع) با طی الارض خودش را رساند بغداد، کنار بدن موسی بن جعفر(ع).[3] فاطمه معصومه(ع) عرض کنم داغ پدر سخت است. اما کسی به گریه کردن شما اعتراض نکرد. شما ساق مرضوض و کوبیدۀ بابا را ندیدی. شما گریه کردی و از دل ناله برآوردی.
دل ها بسوزد برای آن دختری که کربلا می دید نه تنها ساق پا بلکه تمام بدن کوبیده شده بود. دل ها بسوزد بر آن دختری که سر بابا بر بالای نیزه دید. بدن بابا زیر سم اسبان و لباس بابا به غارت رفته، حداکثر کاری که کرد «إنْ کَبَّتْ عَلَیْه» خودش را روی بدن بابا انداخت صدا زد: عمه جان، شما بروید و بگذارید من کنار بدن بابا بمانم.
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.» [4]
حجه الاسلام والمسلمین رفیعی
[1]. منتهی الآمال (یک جلدی) ص 946.
[2]. بحارالانوار،ج99، ص 16، سوگنامه آل محمد، ص 107.
[3]. منتهی الآمال، ص 946 – 945.
[4]. شعراء، 227.
.
جلسه_دوم_ویژه_اعتکاف_تفکر-در-شفاعت.pdf
487.2K
🔖فیش منبر 🔖
♦️روز دوم
💠تفکر در شفاعت
#اعتکاف
جلسه_اول_ویژه_اعتکاف_تفکر-در-قیامت.pdf
518.6K
🔖فیش منبر 🔖
♦️روز اول
💠تفکر در قیامت
#اعتکاف
جلسه_سوم_ویژه_اعتکاف_تفکر-در-ولایت.pdf
551.7K
🔖فیش منبر 🔖
♦️روز سوم
💠تفکر در ولایت
#اعتکاف
استقامت زینبی.pdf
812.4K
🔖فیش منبر 🔖
#حضرت_زینب سلام الله علیها
💠 استقامت زینبی💠
♦️منبر مکتوب
#حضرت_زینب_کبری سلام الله علیها
"فهرست مطالب"
✍آثار صبر بر مصیبت
1- رمز پیروزی
2-پاداش اخروی
3-سربلندی در آزمایش الهی
▪️بلا برای اولیاء
✍آثار و فوائد بلاها
1. زنگ بیدارباش
2.پاک کننده گناهان
3. مادر خوشبختیها
▪️پایداری و شجاعت زینب از نگاه دیگران
▪️مصائب زینب از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام
♦️اشاره ای به مصائب زینب علیها السلام
الف) دوران پدر و مادر
ب) دوران امام حسن علیه السلام
ج) دوران کربلا