🟢 حکایات مناجاتی
7⃣1⃣ شرح حال فضیل عِیاض(ره)
فضیل بن عیاض مرد بزرگی بوده. او سالها در بیابانهای خراسان یک چادری داشت و در آن به عبادت مشغول بود؛ نماز و روزه و ... چند شاگرد هم داشت که به دستور او هر قافله ای از آنجا عبور می کرد این شاگرد ها می رفتند و قافله را می دزدیدند و غارت می کردند و بدین منوال روزی شاگردان و استاد تامین می شد.
روزی یک نفر آمد و گفت ای فضیل من از تو تعجب می کنم که هر وقت تو را میبینم مشغول نماز و روزه هستی، از طرف دیگر این افراد تو مردم را قتل و غارت میکنند و برای تو پول می آورند. اینها چطور باهم می سازد؟ این اجتماع ضدّین است. فضیل برای او این آیه را خواند:
وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (۱۰۲ توبه)
یک روز قافله ای از آنجا می گذشت و پیرمردی مقداری پول طلا داشت. او از ترس غارت فضیل و یارانش پولها را به چادرِ در میان بیابان آورد و نمی دانست که این چادر برای فضیل است. دید یک نفر به لباس زهد و اهل تقوا مشغول عبادت است. گفت این کیسه پیش تو امانت باشد تا بعد. رفت. وقتی برگشت دید قافله را دزد زده و هرچه داشتند بردهاند و دست و پای زن و مرد ها را بسته اند و روی زمین رها کردهاند.
به سراغ آن چادر رفت تا پول خود را از آن آقا بگیرد که دیده همه دزدها با اموال دزدی شده در چادر هستند و این آقای بزرگ سهم خودش را برداشته و دارد بقیه را تقسیم میکند. تا چشم فضیل به پیرمرد افتاد به او اشاره کرد که پولت آنجاست برو بردار.
این دزدها به فضیل گفتند ما در قافله درهمی پیدا نکردیم تو چطور این کیسه زر را از دست دادی و به صاحبش برگرداندی؟ او گفت این به ما حسن ظن پیدا کرد و بر این اساس ما را امین می دانست و من نخواستم خلاف حسن ظن او با او رفتار کنم.
فضیل گاهی میگفت من بالاخره باید توبه کنم تا خدا از گناهانم بگذرد. ما خیلی جنایت میکنیم ولی خدا بالاخره باید از گناهان من بگذرد.
تا اینکه عاشق دختری شد و نیمه شب برای تصاحب او از دیوار خانه آنها بالا رفت. روی پشتبام دید کسی قرآن می خواند و این آیه به گوشش رسید: أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّه؟ آیه ۱۶ سوره حدید
سریع گفت: "آنَ، آنَ واللهِ قد آنَ: رسید، رسید، به خدا وقتش رسید."
برگشت و توبه کرد. روز و شب گریه و تضرع و رفتن سراغ مردم برای حلالیت و ...
سپس آمد مدینه و خدمت امام صادق(ع) رسید و از اصحاب خاص آن حضرت شد. از اولیای خدا شد.
📚منبع:
سالک آگاه، علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی، ج۱
#ماه_رمضان
#رمضان۱۴۴۳
#حکایات_مناجاتی
#فضیل_عیاض
.
✅داستان واقعی
💢برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند
✍️حجت الاسلام شیخ احمد کافی فرمودند :یک نفر از رفقا از یزد نامه ای به من نوشته؛ آدم دینی خوبی است از عاشقان امام زمان است، از رفقای من است. در نامه چیزی نوشته که مرا چند روز است منقلب کرده؛ گرچه این پیغام خیلی به علما رسیده، به مرحوم مجلسی گفته به شیخ مرتضی انصاری گفته به شیخ عبدالکریم حائری گفته و... ، این بنده خدا نوشته: من چهل شبِ چهارشنبه از یزد می آمدم مسجد جمکران، توسلی و حاجتی داشتم.
شب چهارشنبه چهلمی، دو هفته قبل بود. در مسجد جمکران خسته بودم، گفتم ساعتی اول شب بخوابم، سحر بلند شوم برنامه ام را انجام بدهم. در صحن حیاط هوا گرم بود، خوابیده بودم یک وقت دیدم از در مسجد جمکران یک مشت طلبه ها ریختند تو، گفتم چه خبر است؟ گفتند: آقا آمده.
🔺 من خوشحال دویدم رفتم جلو، آقا را دیدم اما نتوانستم جلو بروم. حضرت فرمودند: برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند. به خدا قسم آی مردم دعاهایتان اثر دارد، ناله هایتان اثر دارد. خود آقا به مرحوم مجلسی فرموده: مجلسی به شیعه ها بگو برایم دعا کنند. هِی پیغام می دهد، به خدا دلش خون است.
قربان غریبی ات شوم مهدی جان
📚 کتاب ملاقات با امام زمان در مسجد جمکران، ص۱۵۸
#امام_زمان
.
.
گریز دعای جوشن کبیر مناحات
آمدم با چشم گریان آمدم
گر گنه کارم پشیمان آمدم
یا کریم و یا رحیم و یا رفیع
چهارده معصوم را آرم شفیع
با چنین راُفت که می خوانی مرا
کی خداوندا بسوزانی مرا
جوانی، هنگام مرگ رو به مادرش کرد و گفت: مادر جان می خواهم وصیتی کنم:وقتی مردم طنابی بیاور و دست و پای مرا محکم ببند. آن وقت مرا با طناب روی زمین بکش و با دلی شکسته به خداوند بگو:خدایا بنده فراری تو را اوردم؛بلکه خداوند به دل شکسته ی تو از من بگذرد.
این جوان مُرد و از دنیا رفت
.با این که برای مادر، مرگ جوان خیلی سخت است و طاقت و تحمل دیدن جنازه ی عادی به زمین افتاده ی پسر جوان را ندارد،بااین حال ،این مادر بنا به وصیت پسرش این کار را انجام داد.طنابی آورد و دست و پای پسرش را بست .آن وقت جنازه او را بر روی زمین کشید وبا حال رقت باری می گفت: خدایا ! بنده فراریت را اوردم.چیزی نگذشته بود که هاتفی ندا داد که مهمان ما را رها کن! او میهمان ماست. اری دعای مادر در حق فرزند این چنین اثر گذار است و این چنین سریع به اجابت می رسد.باید دست به دامان مادران شد و از انها التماس دعای خیر داشت؛اما من مادری را سراغ دارم که یک نیم نگاه او عالمی را کن فیکون میکند.یک لحظه توجه او عالمی را زیرو رو میکند . امشب دست توسل مان را به سمت خانه ی مادر سادات دراز کنیم و از او مدد بجوییم. می پرسی کدام خانه؟
خانه ای که بوی اتش میدهد
داغ مادر را به قلبم مینهد
خانه ای که دست مردی بسته است
خانه ای که پهلویش بشکسته است
خانه ای که دختری افسرده است
دید مادر را که سیلی خورده است
خانه ای که کعبه ی دلها بود
قتلگاه حضرت زهرا بود
خانه ای که از درش خون میچکد
خصم مولا را به بیرون میکشد
خانه ای که مادری را میزند
پیش چشمش دختری را میزند
اتش بر جان او انداختند
گرگ ها از چه بر او میتاختند؟
اه خفاشان به قلب شب زدند
تازیانه از چه بر زینب زدند؟
#جوشن
*پیغمبر به سلمان از فضائل دخترشون زهرای مرضیه بیاناتی رو فرمودند، تا رسیدن به ورود حضرت به صحنه ی محشر . یا سلمان ، دخترم فاطمه سواره وارد محشر میشه ، ندا میاد: "حَبِيبِي سَلِينِي تُعْطَيْ" ای حبیبه ی من هر چی میخوای اینجا درخواست کن به تو عطا میشه ، دخترم فاطمه تقاضاش اینه "یا رب اَسْأَلُكَ اَنْ لا تُعَذِّبَ مُحِبّي وَ مُحِبَّ عِتْرَتي بِالنَّارِ" خدایا محبین منه زهرا و محبین فرزندان منه فاطمه رو اینجا به آتش عذاب نکن ..." دلت با منه یا نه؟ کنار حرم فاطمه معصومه سلام الله گفتم ، همون خانمی که امیرالمومنین فرمود ثواب زیارت حضرت زهرا رو خدا به این بانو و زیارت او داده ، بلافاصله ندا میاد "وعزتی و جلالی" زهرا جان به عزت و جلالم قسم "لقد آلیت علی نفسی ان لا اعذب محبیک ومحبی عترتک بالنار" منه خدا بر خودم سوگند خوردم محبین تو و بچه های تو رو در آتش نسوزونم ..." حالا با محبت فاطمه و بچه های فاطمه پای مناجات شوهر فاطمه ، امیرالمومنین نشستی ...*
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#مناجات_دعا
#گریز_جوشن
.
.
🟢 حکایات مناجاتی
8⃣1⃣ شرح حال پسر فضیل عِیاض(ره)
فضیل عیاض پسری داشت به نام علی که از خود او هم حالات عجیب تری داشت. نقل شده که در جوانی کنار زمزم ایستاده بود که یک نفر این آیات قرآن را خواند. او پس از شنیدن این آیات صیحه ای زد و افتاد و جان داد:
وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ - سَرَابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ (ابراهیم ۴۹ و ۵۰)
و (در آن روز) بدکاران را زیر زنجیر (قهر خدا) مشاهده خواهی کرد. (و بینی که) پیراهنهای از مس گداخته آتشین بر تن دارند و در شعله آتش چهره آنها پنهان است.
📚منبع:
سفینة البحار، ج۷، ص۱۰۳
#ماه_رمضان
#رمضان۱۴۴۳
#حکایات_مناجاتی
#فضیل_عیاض
.
.
#قبر_مخفی تا زمان امام صادق
♦️♦️پناه آوردن حیوانات به حرم امن امیرالمومنین علی(علیه السلام)
و محمد بن زكریا (به سندش) از عبد اللَّه بن حازم حدیث كند كه گفت:
روزى با هارون الرشید براى شكار از كوفه بیرون رفتیم، پس به ناحیه غریین و ثویه (كه جایى است پشت كوفه و قبر أبو موسى اشعرى در آن جا است) رسیدیم. آهوانى را در آنجا دیدیم، پس بازها و سگ ها (ى شكارى) را به طرف آنها رها كردیم، آنها ساعتى براى شكار آهوان دست و پا كردند (ولى نتوانستند آنها را شكار كنند) پس آن آهوان به تپه (كه در آنجا بود) پناه بردند و بالاى همان تپه ایستادند، (ناگهان دیدیم) بازها در كنارى از آن تپه فرود آمدند و سگ هاى شكارى بازگشتند.
هارون از این جریان در شگفت شد، سپس آهوان از تپه به زیر آمدند بازها به طرف آن ها پرواز كردند و سگ ها نیز به سوى آنها دویدند، آهوان (كه این جریان را دیدند) دوباره به آن تپه رفتند، بازها و سگ ها نیز (آنها را رها ساخته) به جاى خود بازگشتند، و تا سه مرتبه این جریان تكرار شد.
هارون الرشید گفت: بشتاب بروید و هر كه (در این اطراف) یافتید او را نزد من بیاورید (زیرا چنین می نماید كه این زمین مقدسى است و اسرارى در آن نهفته است. گوید: ما به جستجو در آن اطراف پرداختیم،) پیر مردى از قبیله بنى اسد یافتیم، و او را نزد هارون آوردیم، هارون به وى گفت: مرا آگاه كن كه این تپه چیست؟ پیر مرد گفت: اگر امانم دهى ترا آگاه سازم، هارون گفت: عهد و پیمان خدا براى تو است (و من با خدا عهد كنم) كه ترا از جایگاهت بیرون نكنم و آزارت ندهم؟ پیر مرد گفت: پدرم از پدرانش براى من حدیث كرده كه آنها گفته اند: در این تپه قبر على بن ابى طالب علیه السّلام است، و خداى تعالى آنجا را حرم امن قرار داده، و هیچ چیزى بدان جا پناه نبرد جز اینكه ایمن شود. پس هارون پیاده شد و آبى خواسته وضو گرفت و نزد آن تپه نماز خواند، و خود را به خاك آن مالید و گریست، پس برگشتیم.
📚منبع:
الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد،ج١،ص٢۶
#ماه_رمضان
#رمضان۱۴۴۳
.
.
🌙 چند روایت در تفسیر آیه شریفه
"لیلة القدر خير من ألف شهر"
⭐️روایت اول
از ابن عباس روایت شده که براى رسول خدا(ص) ذکر مردى از بنى اسرائیل به میان آمد که او در راه خدا هزار ماه شمشیر خود را بر شانه اش حمل نموده (و آماده جهاد در راه خدا بود).
رسول خدا(ص) از این جریان سخت تعجب نمود و آرزو کرد که این فضیلت در امتش باشد ... پس خداوند (در مقابل) به آن حضرت شب قدر را عطا کرد و فرمود: شب قدر، بهتر از هزار ماهى است که آن مرد بنى اسرائیلى در راه خدا سلاح حمل کرد (این شب قدر) براى تو و امّت بعد از تو، تا روز قیامت در هر ماه رمضان خواهد بود».
📚منابع:
مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۷۸۹
نورالثقلین، ج ۵ ، ص ۶۲۲
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
.
.
🏴 ضربت خوردن امام در مسجد
امام علی علیه السلام به شبستان مسجد وارد شد و در حالی که مشغول تسبیح خداوند بود، کسانی که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم ملعون به رو خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: برخیز از خواب براى نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است.امام سپس به ابن ملجم فرمود: قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه ات چه دارى.
ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی که امیرالمؤمنین سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه»، و گفت: «فزتُ وَ ربّ الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم.ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد می زد که: «للّه الحکم یا علىّ، لا لک و لا لأصحابک».
البته در برخی نقل ها آمده که امام در حال بیدار کردن مردم براى نماز،یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت.
اهل مسجد صداى حضرت را شنیدند و بسوى محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، رداى مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: این آن است که خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول.
امام حسن و امام حسین علیهما السلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیر المؤمنین علیه السّلام امام حسن علیه السّلام را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می شد.
📚منابع:
منتهی الامال، ج۱، ص ۴۱۳
المجلسی، جلاء العيون، ص ۳۴۱
شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_رمضان
#رمضان۱۴۴۳
.
.
🏴 شب آخر امیرالمومنین(ع) و فریاد مرغابی ها
امیر المؤمنین علیه السّلام تمامى آن شب(شب آخر) را بیدار بود و بسیار بیرون مى آمد و به آسمان نگاه می كرد و می فرمود: به خدا، دروغ نگفته ام و به من هم دروغ نگفته اند، این همان شبى است كه بدان وعدهام داده اند، پس به خوابگاه خود برمی گشت، چون سپیده زد كمربندش را محكم بست و بیرون رفت، و این شعر را می خواند (و ترجمه اش چنین است):
۱- كمرت را براى مرگ محكم ببند (و مهیاى آن باش) زیرا مرگ به دیدارت خواهد آمد.
۲- و آنگاه كه بر تو وارد شد از مرگ جزع و بیتابى مكن.
چون به میان سرا (و صحن خانه) رسید مرغابیان پیش آمدند و به روى آن حضرت فریاد می زدند، (آنان كه در خانه بودند) آن ها را از پیش رویش دور می كردند، حضرت فرمود: آنها را واگذارید زیرا كه این ها نوحه گران هستند، پس بیرون رفت و (همان شب) ضربت خورد.
📚منبع:
الارشاد فی معرفة حجج الله علي العباد، ج١، ص١٥
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_رمضان
#رمضان۱۴۴۳
.
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
#شب_قدر
▫️پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند:
حضرت موسی علیه السلام به خدا گفت: میخواهم به تو نزدیک شوم.
وحی آمد: تقرب به من برای کسی است که شب قدر بیدار باشد.
موسی علیه السلام گفت: رحمتت را میخواهم.
خداوند فرمود:
رَحْمَتِي لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاكِينَ لَيْلَةَ الْقَدْر
رحمت من برای کسی است که شب قدر به فقیران مهربانی کند!
موسی علیه السلام گفت: جواز عبور از صراط را می خواهم.
خداوند فرمود: آن، برای کسی است که شب قدر صدقه ای بدهد...
📚اقبال الاعمال ج1 ص186.
» در این شبهای تقدیر، مهربانی با نیازمندان مادی و معنوی را فراموش نکنیم؛
به امید اینکه رحمت خاص خدا نصیبمان شود و ظهور مولای عزیزمان مقدر گردد. 🤲
.
.
Ya.mahdi:
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
#داستانی_از_زندگی_امیرالمومنین
🔹🔸🔹🔸داستان ششم🔹🔸🔹🔸
💢💢 علی (ع) مانع آزار کودکان به پیامبر(ص)
مشرکان در مکه به خاطر وجود ابوطالب جرات آزار پیامبر را نداشتند ولی بعد از مرگ او گروهی از کودکان را فریب دادند تا پیامبر را سنگباران کنند و خاک به سوی آن بزرگوار بریزند -پیامبر با توجه به اینکه آنها کودک بودند علی(ع) را که در سن نوجوانی بود برای جلوگیری از آنها مناسب دانست- علی(علیه السلام) را طلبید و ماجرا را به او فرمود علی(علیه السلام) عرض کرد: هنگامی که از خانه بیرون می روی مرا نیز همراه خود ببر!
پیامبر این بار هنگام خروج از خانه علی(علیه السلام) را همراه خود نمود کودکان مزدور و فریب خورده مشرکان طبق معمول به سوی پیامبر سنگ می انداختند علی(ع) به سوی کودکان جهید صورت و بینی و گوش آنها را با فشار شدید وشگون گرفت.
کودکان در حالی که گریه می کردند نزد پدران خود بازگشتند و با گریه می گفتند: علی (ع) به ما وشگون گرفت علی ما را با وشگون آزرد.
از اینرو آن حضرت با لقب "قضم" خوانده می شد به این ترتیب از آزار کودکان نسبت به پیامبر جلوگیری شد.
بر همین اساس در جنگ احد هنگامی که پرچمدار دشمن به نام طلحه بن ابی طلحه در حالی رجز می خواند نعره می کشید و شعار می داد و مبارز می طلبید. حضرت علی به میدان آمد. طلحه گفت: ای جوان تو کیستی؟
علی(ع) فرمود: من علی پسر ابوطالب هستم.
طلحه گفت: ای گاز گیرنده دانستم که هیچ کس جرأت جنگ با من جز تو ندارد.
احتمال دارد طلحه در مکه جز آن کودکانی بوده که علی با وشگون گرفتن آن ها آنان را از آزار به پیامبر باز داشته و اکنون در جنگ احد به یاد شجاعت علی(ع) افتاده است.
درگیری شروع شد علی ضربت او را رد کرد و سپس آنچنان ضربتی بر رانهای او زد که هر دو پای او قطع شد و او را رها کرد و فرمود ضربتی به او زدم که هرگز جان سالمی به در نمی برد طولی نکشید که طلحه مرد.
بحار/جلد 20/ص50-52
ادامه دارد...
⬅️⬅️ برگرفته از کتاب امام علی(علیه السلام) از طلوع تا غروب
.
🌹
دعای #قرآن_برسر_گرفتن در شب قدر
♦️از اعمالى كه در هر سه شب ( 19 و 21 و 23 ماه رمضان ) بايد انجام داد یکی قرآن به سر گرفتن می باشد که به طریقه زیر می باشد:
♦️قرآن مجيد را باز كند و در برابر خود گرفته و بگويد:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ
وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ
وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى
وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ
🔸🔶 سپس هر حاجت كه دارد بخواهد
سپس مصحف شریف (قرآن) را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:
اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ
وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ
وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ
وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلاَ أَحَدَ أَعْرَفُ
بِحَقِّكَ مِنْكَ
پس 🔟 مرتبه بگويد: بِكَ يَا اللَّهُ
و 🔟 مرتبه: بِمُحَمَّدٍ
و 🔟 مرتبه: بِعَلِيٍ
و 🔟 مرتبه: بِفَاطِمَةَ
و 🔟 مرتبه: بِالْحَسَنِ
و 🔟 مرتبه: بِالْحُسَيْنِ
و 🔟 مرتبه: بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
و 🔟 مرتبه: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ
و 🔟 مرتبه: بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ
و 🔟 مرتبه: بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ
و 🔟 مرتبه: بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى
و 🔟 مرتبه: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ
و 🔟 مرتبه: بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ
و 🔟 مرتبه: بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ
و 🔟 مرتبه: بِالْحُجَّةِ
پس هر حاجت كه دارى طلب كن...
📗 به نقل از مفاتیح الجنان
#ماه_رمضان
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
🌺 اللهم عجل لولیک الفرج
.