eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
597 ویدیو
830 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴 ضربت خوردن امام در مسجد امام علی علیه السلام به شبستان مسجد وارد شد و در حالی که مشغول تسبیح خداوند بود، کسانی که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم ملعون به رو خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: برخیز از خواب براى نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است.امام سپس به ابن ملجم فرمود: قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه ات چه دارى. ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی که امیرالمؤمنین سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه»، و گفت: «فزتُ وَ ربّ الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم.ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد می زد که: «للّه الحکم یا علىّ، لا لک و لا لأصحابک». البته در برخی نقل ها آمده که امام در حال بیدار کردن مردم براى نماز،یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت. اهل مسجد صداى حضرت را شنیدند و بسوى محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، رداى مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: این آن است که خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول. امام حسن و امام حسین علیهما السلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیر المؤمنین علیه السّلام امام حسن علیه السّلام را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می شد. 📚منابع: منتهی الامال، ج۱، ص ۴۱۳ المجلسی، جلاء العيون، ص ۳۴۱ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷ ۱۴۴۳ .
. 🏴 شب آخر امیرالمومنین(ع) و فریاد مرغابی ها امیر المؤمنین علیه السّلام تمامى آن شب(شب آخر) را بیدار بود و بسیار بیرون مى‏ آمد و به آسمان نگاه می كرد و می فرمود: به خدا، دروغ نگفته‏ ام و به من هم دروغ نگفته‏ اند، این همان شبى است كه بدان وعده‏ام داده‏ اند، پس به خوابگاه خود برمی گشت، چون سپیده زد كمربندش را محكم بست و بیرون رفت، و این شعر را می خواند (و ترجمه‏ اش چنین است): ۱- كمرت را براى مرگ محكم ببند (و مهیاى آن باش) زیرا مرگ به دیدارت خواهد آمد. ۲- و آنگاه كه بر تو وارد شد از مرگ جزع و بیتابى مكن. چون به میان سرا (و صحن خانه) رسید مرغابیان پیش آمدند و به روى آن حضرت فریاد می زدند، (آنان كه در خانه بودند) آن ها را از پیش رویش دور می كردند، حضرت فرمود: آنها را واگذارید زیرا كه این ها نوحه‏ گران هستند، پس بیرون رفت و (همان شب) ضربت خورد. 📚منبع: الارشاد فی معرفة حجج الله علي العباد، ج١، ص١٥ ۱۴۴۳ .
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ ▫️پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: حضرت موسی علیه السلام به خدا گفت: میخواهم به تو نزدیک شوم. وحی آمد: تقرب به من برای کسی است که شب قدر بیدار باشد. موسی علیه السلام گفت: رحمتت را میخواهم. خداوند فرمود: رَحْمَتِي لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاكِينَ لَيْلَةَ الْقَدْر رحمت من برای کسی است که شب قدر به فقیران مهربانی کند! موسی علیه السلام گفت: جواز عبور از صراط را می خواهم. خداوند فرمود: آن، برای کسی است که شب قدر صدقه ای بدهد... 📚اقبال الاعمال ج1 ص186. » در این شب‌های تقدیر، مهربانی با نیازمندان مادی و معنوی را فراموش نکنیم؛ به امید اینکه رحمت خاص خدا نصیبمان شود و ظهور مولای عزیزمان مقدر گردد. 🤲 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. Ya.mahdi: 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ 🔹🔸🔹🔸داستان ششم🔹🔸🔹🔸 💢💢 علی (ع) مانع آزار کودکان به پیامبر(ص) مشرکان در مکه به خاطر وجود ابوطالب جرات آزار پیامبر را نداشتند ولی بعد از مرگ او گروهی از کودکان را فریب دادند تا پیامبر را سنگباران کنند و خاک به سوی آن بزرگوار بریزند -پیامبر با توجه به اینکه آنها کودک بودند علی(ع) را که در سن نوجوانی بود برای جلوگیری از آنها مناسب دانست- علی(علیه السلام) را طلبید و ماجرا را به او فرمود علی(علیه السلام) عرض کرد: هنگامی که از خانه بیرون می روی مرا نیز همراه خود ببر! پیامبر این بار هنگام خروج از خانه علی(علیه السلام) را همراه خود نمود کودکان مزدور و فریب خورده مشرکان طبق معمول به سوی پیامبر سنگ می انداختند علی(ع) به سوی کودکان جهید صورت و بینی و گوش آنها را با فشار شدید وشگون گرفت. کودکان در حالی که گریه می کردند نزد پدران خود بازگشتند و با گریه می گفتند: علی (ع) به ما وشگون گرفت علی ما را با وشگون آزرد. از اینرو آن حضرت با لقب "قضم" خوانده می شد به این ترتیب از آزار کودکان نسبت به پیامبر جلوگیری شد. بر همین اساس در جنگ احد هنگامی که پرچمدار دشمن به نام طلحه بن ابی طلحه در حالی رجز می خواند نعره می کشید و شعار می داد و مبارز می طلبید. حضرت علی به میدان آمد. طلحه گفت: ای جوان تو کیستی؟ علی(ع) فرمود: من علی پسر ابوطالب هستم. طلحه گفت: ای گاز‏ گیرنده دانستم که هیچ کس جرأت جنگ با من جز تو ندارد. احتمال دارد طلحه در مکه جز آن کودکانی بوده که علی با وشگون گرفتن آن ها آنان را از آزار به پیامبر باز داشته و اکنون در جنگ احد به یاد شجاعت علی(ع) افتاده است. درگیری شروع شد علی ضربت او را رد کرد و سپس آنچنان ضربتی بر رانهای او زد که هر دو پای او قطع شد و او را رها کرد و فرمود ضربتی به او زدم که هرگز جان سالمی به در نمی برد طولی نکشید که طلحه مرد. بحار/جلد 20/ص50-52 ادامه دارد... ⬅️⬅️ برگرفته از کتاب امام علی(علیه السلام) از طلوع تا غروب .
🌹 دعای در شب قدر ♦️از اعمالى كه در هر سه شب ( 19 و 21 و 23 ماه رمضان ) بايد انجام داد یکی قرآن به سر گرفتن می باشد که به طریقه زیر می باشد: ♦️قرآن مجيد را باز كند و در برابر خود گرفته و بگويد: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ 🔸🔶 سپس هر حاجت كه دارد بخواهد سپس مصحف شریف (قرآن) را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید: اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ‏ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلاَ أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ‏ پس 🔟 مرتبه بگويد: بِكَ يَا اللَّهُ و 🔟 مرتبه: بِمُحَمَّدٍ و 🔟 مرتبه‏: بِعَلِيٍ ‏ و 🔟 مرتبه‏: بِفَاطِمَةَ و 🔟 مرتبه‏: بِالْحَسَنِ‏ و 🔟 مرتبه‏: بِالْحُسَيْنِ‏ و 🔟 مرتبه‏: بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ‏ و 🔟 مرتبه‏: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ‏ و 🔟 مرتبه‏: بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ و 🔟 مرتبه: بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ و 🔟 مرتبه: بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى‏ و 🔟 مرتبه‏: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ‏ و 🔟 مرتبه‏: بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ و 🔟 مرتبه‏: بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ‏ و 🔟 مرتبه‌‏: بِالْحُجَّةِ پس هر حاجت كه دارى طلب كن... 📗 به نقل از مفاتیح الجنان 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج .
📜 استاد محمدحسین 🚦من زندگی تو را میخواهم ولی تو مرگ مرا طلب میکنی! 📍 از تیره از قبیله بزرگ کنده از قبایل یمنی است که در کوفه مستقر شده بودند. بخش بزرگی از قبیله کنده در زمان خلیفه دوم از یمن به کوفه آمدند و در این شهر ساکن شده بودند. از سابقه وپیش از آنکه امیرمومنان علیه‌السلام با او روبرو شود چیزی درتاریخ ذکر نشده است. 📍اما هنگامی که امیرالمومنین سلام الله علیه به خلافت رسیدند و پس از مقابله با پیمان‌شکنان و فتنه به کوفه آمدند، مردم برای زیارت آن حضرت و بیعت وجود با آن وجود مقدس درشهر کوفه به سویش شتافتند. هنگامی که ابن ملجم برای بیعت نزد علیه‌السلام آمد، حضرت نگاهی به او انداختند و فرمودند من زندگی او را اراده می‌کنم و او مرگ مرا می‌خواهد. 📍هنگامی که این را شنید تعجب کرد و گفت یا امیرالمومنین! چنین نیست و دوباره با حضرت بیعت کرد، وقتی که از حضرت دور می‌شد حضرت به این مسئله دوباره اشاره کرد و او را قاتل خود اعلام فرمود. 📍از بزرگان قبیله روایت می‌کند که گفته است شنیدم امیرالمومنین علیه السلام بر فراز منبر در حالی که دست بر محاسنش میگذاشت می‌فرمود: چه چیز مانع می‌شود شقی‌ترین این امت این‌ها را (یعنی محاسن مرا) از خون بالای سرم خضاب کند؟ 📍همچنین طبق نقل‌های تاریخی در زمان رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روزی امیرمومنان علیه‌السلام و در نخلستان قبیله بودند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به سراغ آنها رفتند. وقتی رسیدند، امیرالمومنین و بر روی خاک به خواب رفته بودند، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنها را از خواب بیدار کرد و به امیرالمومنین علیه‌السلام که خاک آلود شده بود فرمود: ای ابوتراب! تورا چه میشود آیا نمیخواهید شما را از شقی‌ترین انسان‌ها باخبر کنم؟ 📍عرض کردند بلی یا رسول الله! پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شقی ترین افراد یکی سرخ روی قوم است که شتر پیغمبر را کشت و دیگری کسی است که ای علی تو را ضربت میزند و محاسنت را به خون سرت آغشته می سازد. بنابراین ابن ملجم در لِسان رسول خدا بعنوان شقی ترین افراد به سبب شهادت امیرالمومنین علیه السلام نام برده شده است. 🔸اما این نکته که سوال شده است که باتقوا ترین فرد در یمن بوده که خدمت امیرالمومنین علیه السلام فرستاده شده؟ 📍خیر چنین چیزی در منابع معتبر تاریخی نقل نشده است. .
اصبغ بن نباته گوید: هنگامی که امیرمومنان علیه السلام ضربتی بر فرق مبارکش فرود آمد که به شهادتش انجامید مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار کشتن ابن ملجم - لعنة الله - بودند. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: ای مردم، پدرم به من وصیت کرده که کار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم، اگر پدرم از دنیا رفت، تکلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم می‌گیرد؛ پس بازگردید خدایتان رحمت کند. مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ، آیا سخن مرا درباره پیام امیرمومنان نشنیدی؟ گفتم: چرا، ولی چون حال او را مشاهده کردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثی از او بشنوم؛ پس برای من اجازه بخواه خدایت رحمت کند. امام داخل شد و چیزی نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو. من داخل شدم دیدم امیرمومنان دستمال زردی به سر بسته که زردی چهره‌اش بر زردی دستمال غلبه داشت و از شدت درد و کثرت سم پاهای خود را یکی پس از دیگری بلند می‌کرد و زمین می‌نهاد. آن‌گاه به من فرمود: ای اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدی؟ گفتم: چرا، ای امیرمومنان، ولی شما را در حالی دیدم که دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثی از شما بشنوم. فرمود: بنشین که دیگر فکر نمی‌کنم، که از این روز به بعد از من حدیثی بشنوی. بدان ای اصبغ، که من به عیادت رسول خدا رفتم همان گونه که تو اکنون آمده‌ای، به من فرمود: ای اباالحسن، برو مردم را جمع کن و بالای منبر برو و یک پله پایین‌تر از جای من بایست و به مردم بگو: «به هوش باشید، هر که پدر و مادرش را ناخشنود کند لعنت خدا بر او باد. به هوش باشید، هر که از صاحبان خود بگریزد لعنت خدا بر او باد. به هوش باشید، هر که مزد اجیر خود را ندهد لعنت خدا بر او باد.» ای اصبغ، من به فرمان حبیبم رسول‌ خدا عمل کردم، مردی از آخر مسجد برخاست و گفت: ای اباالحسن، سه جمله گفتی، آن را برای ما شرح بده. من پاسخ ندادم تا به نزد رسول خدا رفتم و سخن آن مرد را بازگو کردم. اصبغ گفت: در این جا امیرمومنان دست مرا گرفت و فرمود: ای اصبغ، دست خود را بگشا. دستم را گشودم، حضرت یکی از انگشتان دست مرا گرفت، سپس ادامه داد كه پیغمبر فرمود: هان، ای اباالحسن، من و تو پدران این امتیم، لعنت خدا بر آن کس که از ما بگریزد. هان که من و تو اجیر این امتیم، هر که از اجرت ما بکاهد و مزد ما را ندهد لعنت خدا بر او باد. آن‌گاه خود آمین گفت و من هم آمین گفتم. اصبغ گوید: سپس امام بیهوش شد، باز به هوش آمد و فرمود: ای اصبغ، آیا هنوز نشسته‌ای؟ گفتم: آری مولای من. فرمود: آیا حدیث دیگری بر تو بیفزایم؟ گفتم: آری خدایت از مزیدات خیر بیفزاید. فرمود: ای اصبغ، رسول خدا در یکی از کوچه‌های مدینه مرا اندوهناک دید و آثار اندوه در چهره‌ام نمایان بود، فرمود: ای ابا الحسن، تو را اندوهناک می‌بینم؟ آیا تو را حدیثی نگویم که پس از آن هرگز اندوهناک نشوی؟ گفتم: آری، فرمود: چون روز قیامت شود خداوند منبری بر پا دارد برتر از منابر پیامبران و شهیدان، سپس خداوند مرا امر کند که بر آن بالا روم، آن گاه تو را امر کند که تا یک پله پایین‌تر از من بالا روی، سپس دو فرشته را امر کند که یک پله پایین‌تر از تو بنشینند، و چون بر منبر جای گیریم احدی از گذشتگان و آیندگان نماند جز آن که حاضر شوند. آن‌گاه فرشته‌ای که یک پله پایین‌تر از تو نشسته ندا کند: ای گروه مردم، بدانید: هر که مرا می‌شناسد که می‌شناسد و هر که مرا نمی‌شناسد خود را به او معرفی می‌کنم، من «رضوان» دربان بهشتم، بدانید که خداوند به من و کرم و فضل و جلال خود مرا فرموده که کلیدهای بهشت را به محمد بسپارم، و محمد مرا فرموده که آنها را به علی بن ابی‌طالب بسپارم، پس گواه باشید که آن‌ را به او سپردم. سپس فرشته دیگر که یک پله پایین‌تر از فرشته اولی نشسته برمی‌خیزد و به گونه‌ای که همه اهل محشر بشنوند ندا کند: ای گروه مردم، هر که مرا می‌شناسد که می‌شناسد و هر که مرا نمی‌شناسد خود را به او معرفی می‌کنم، من «مالک» دربان دوزخم، بدانید که خداوند به من و فضل و کرم و جلال خود مرا فرموده که کلیدهای دوزخ را به محمد بسپارم، و محمد مرا امر فرموده که آنها را به علی بن ابی‌طالب بسپارم، پس گواه باشید که آنها را به او سپردم. پس من کلیدهای بهشت و دوزخ را می‌گیرم. آن‌گاه رسول به من فرمود: ای علی، تو به دامان من می‌آویزی و خاندانت به دامان تو و شیعیانت به دامان خاندان تو می‌آویزند. من (از شادی) دست زدم و گفتم: ای رسول خدا، همه به بهشت می‌رویم؟ فرمود: آری به پروردگار کعبه سوگند. اصبغ گوید: من جز این دو حدیث از مولایم نشنیدم که حضرتش چشم از جهان پوشید، درود خدا بر او باد. (1) (2)   پی‌نوشت‌ها: 1- روضه، 22 و 23. 2- امام علی بن ابی‌طالب (ع)، ص 962- 959. منبع: سوگنامه علیه السلام، عباس عزیزی
🔹صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت یابن الحسن... آقاجانم... شب شهادت جد غریبتون امیرالمومنین... کجا خیمه ی عزا بر پا کردید... کجا برا جد غریبتون دارید اشک میریزید... 🔹صاحب عزا کجایی، گویم سرت سلامت 🔹کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت آقا... خیلی برامون سخته... هر سال برا جد غریبتون امیرالمومنین مجلس بگیریم... اما شما در کنارمون نباشید... ای... صاحب عزای اصلی این مجالس کجایی... 🔹کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت ان شاء الله یک روزم شما بیایید آقا... حرم آقامون امیرالمومنین... خودتون مصیبت جد غریبتون رو بخونيد... روضه آقامون امیرالمومنین رو بخونيد... ما بشینیم در کنار شما... زار زار گریه کنیم... 🔹ای آفتاب زهرا، کی شام تار غم را 🔹چون صبحدم نمایی، گویم سرت سلامت یا صاحب الزمان... .
🔻مقام و منزلت امیرالمومنین🔻 💠در شب معراج که پيامبر به آسمان رفتند صحنه هاي خيلي مهمي را ديدند که بخش زيادي از آن در مورد حضرت اميرالمومنين عليه السلام بوده است. 👈پيامبر مي فرمايد در آسمان چهارم ديدم آقا اميرالمومنين تشريف دارند و ملائکه مي آيند دور حضرت طوائف مي کنند و مي روند. از جبرئيل پرسيدم پسر عم من به اينجا تشريف آورده اند. عرض کرد نه يا رسول الله، ملائکه آسمان در خانه ي خدا شکايت کردند که مردم زمين اين توفيق نصيبشان شده که جمال مولا را ببينند مگر ما ملائکه چه گناهي داريم که آقا را زيارت نکنيم. اصرار کردند و خداوند متعال شبه و تمثال مولا را در آسمان چهارم براي ملائکه گذاشته است و آن ها فوج فوج مي آيند زيارت و طواف مي کنند و يک بار هم بيشتر نوبتشان نمي رسد. (چون ملائکه عددشان خيلي زياد است و بيشترين موجودات عالم ملائکه هستند.) 🔆مرحوم شيخ مفيد در کتاب اختصاص نقل کرده است. يک نفر مسئله و مشکلي داشت در خانه ي آقا اميرالمومنين عليه السلام آمد و در زد. فاطمه زهراء عليها السلام دم در آمد آن شخص عرض کرد بي بي جان با همسرتان کار دارم. حضرت فرمودند: همسرم در خانه نيست. عرض کرد کجاست؟ کجا مي توانم او را پيدا بکنم؟بي بي فرمود:همسرم اميرالمومنين عليه السلام در آسمان چهارم است. آن شخص عرض کرد بي بي جان در آسمان چهارم چه کار مي کند؟بي بي فرمود: ملائکه در يک مسئله اي اختلاف کرده بودند به جايي نرسيدند به حکميت اميرالمومنين عليه السلام راضي شده اند. حضرت تشريف بردند مشکل و اختلاف ملائکه را حل بکنند و برگردند. اميرالمومنين سر اعظم و اسم اعظم خداوند هستند. 👈خود اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:خداوند آيه اي بزرگ تر و مهم تر از من خلق نکرده است. عَمَّ يَتَساءَلُونَ، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ، الَّذِى هُمْ فِيهِ مختَلِفُونَ.يعني از چه سوال مي کنند؟عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ. از آن خبر عظيم، آن خبرعظيم چيست؟ 👌چندين روايت داريم که فرموده اندالنَّبَإِ الْعَظِيمِ. اميرالمومنين عليه السلام است.چون مسلمان ها در مورد قيامت اختلاف ندارند و خداوند بعد از آن مي فرمايدالَّذِى هُمْ فِيهِ مختَلِفُونَ. همه انبياء در گرفتاري هايشان از مولا کمک مي گرفته اند. پيامبر ما هم در همه ي مسائل از حضرت امير کمک مي گرفتند. حضرت در زمان طفوليت در کنار پيامبر و کمک ايشان بودند و اول کسي بودند که به پيامبر ايمان آورند و کسي بودند که در همه ي مراحل همراه و قوه و بازو و جانثار و فدايي پيامبر بودند و آخرين کسي هم که با بدن پيامبر وداع کرد و پيامبر در بغل و سينه او از دنيا رفتند وجود مبارک اميرالمومنين بودند. 🔆 مقام و منزلت امام علي عليه السلام درسخن پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم 👌فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقُمْتُ وَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ قَالَ يَا عَلِيُّ أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ وَ قَدِ اتَّبَعَكَ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ شَقِيقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي فَقَالَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَ وَ اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ فَمَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي. 📚 روضه الواعظين ج2ص8 👈وقتي پيامبر فضائل ماه شعبان را بيان مي کردند حضرت امير عليه السلام بلند شدند و بيان کردند يا رسول الله افضل اعمال در ماه رمضان چيست؟ پيامبر فرمودند: ورع و تقوا و پرهيز از گناه، پيامبر بعد از اين پاسخ شروع کردند به گريه کردن، حضرت امير فرمودند:يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ. چه چيز شما را ناراحت کرده و به گريه انداخته است؟ پيامبر فرمودند: علي جان من گريه مي کنم به خاطر اين که شما را در اين ماه مبارک رمضان به شهادت مي رسانند و محاسنت را از خون سرت خضاب خواهند کرد. حضرت فرمودند:يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي. موقع شهادت دين و ايمان من سالم است؟پيامبرفرمودند: بله، دين شما سالم است. بعد حضرت فرمودند:يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَد
ْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي. علي جان هر کس تو را بکشد مرا کشته است، هر کس با تو کسي دشمني بکند با من دشمني کرده است، هر کس به تو ناسزاء بگويد به من ناسزاء گفته است.لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي. يا علي تو ، از من هستي، به منزله و حقيقت وجود و جان من هستي. روح و طينت تو از من است. همه انبياء مقدمه براي آمدن پيامبر ما بوده اند و پيامبر هم مقدمه براي معرفي باطن و جان خودشان آقا اميرالمومنين عليه السلام بودند. ☘اميرالمومنين عليه السلام در نهج البلاغه است که مي فرمايد: در سحر نوزدهم يک لحظه مختصر خواب برمن غلبه کرد.مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَالَ ادْعُ عَلَيْهِمْ فَقُلْتُ أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي. چشمم روي هم رفت پيامبر را در عالم رويا زيارت کردم، به ايشان عرض شکايت کردم گفتم: يا رسول الله چقدر اين امت با من دشمني کردند و از دشمني هاي امت به پيامبر خدا شکايت بردم. پيامبر خدا فرمودند: دعا بکن از اين امت راحت بشوي. دعا کردم خدايا مرا به ميان بهتر از اين امت ببر، من را پيش پيامبر ببر، مرا پيش حضرت زهراء عليها السلام ببر. عوض من هم غير از مرا بر اين امت مسلط بکن. حضرت امير عليه السلام در ماه رمضان آخر عمرشان شست و سه سال داشتند و پيامبر ما هم شست و سه سال عمر کردند، اما در محاسن پيامبر هفده عدد محاسنشان سفيد شده بود اما تمام محاسن وجود نازنين حضرت امير سفيد شده بودند. با اين که مولا مظهر حلم و شجاعت و استواري بودند ولي با مولا چه کردند. .
. 🔖منبر کوتاه🔖 💠حضرت موسی و شب قدر💠 🔖شش درخواست حضرت موسی علیه السلام و پاسخ های خداوند متعال 💠عَنِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله قَالَ  : 1⃣🔻قَالَ مُوسَى إِلَهِي أُرِيدُ قُرْبَكَ 🔆قَالَ قُرْبِي لِمَنِ اسْتَيْقَظَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ 2⃣🔻قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ رَحْمَتَكَ 🔆قَالَ رَحْمَتِي لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاكِينَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ 3⃣🔻قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ الْجَوَازَ عَلَى الصِّرَاطِ 🔆 قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَيْلَةَ الْقَدْرِ 4⃣🔻قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ مِنْ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ وَ ثِمَارِهَا 🔆قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبِيحَةً فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ 5⃣🔻قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ 🔆قَالَ ذَلِكَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ 6⃣🔻قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ رِضَاكَ 🔆قَالَ رِضَايَ لِمَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ  پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايند : حضرت موسي در مناجات خود به خدا عرضه داشت : ♨️خداوندا !  مىخواهم به تو نزديك شوم، 🍃فرمود: قرب من در بيداري شب قدر است ♨️گفت: خداوندا! رحمتت را مىخواهم، 🍃فرمود: رحمتم  در ترحم و رحم كردن به مساكين در شب قدر است ♨️گفت: خداوندا ! جواز عبوراز صراط را  مىخواهم , 🍃فرمود: رمز عبور از صراط,صدقه دادن در شب قدر است ♨️گفت:خداوندا!بهشت و نعمتهايش را مىخواهم، 🍃فرمود:رسیدن به آن درگروي تسبيح گفتن درشب قدراست ♨️گفت: خداوندا! رهايى از جهنم و غذابش را مىخواهم ، 🍃فرمود:رمز نجات از دوزخ , استقفار در شب قدر است ♨️ گفت: خداوندا رضاي تو را مىخواهم، 🍃فرمود: رضاي من در خواندن دو ركعت نماز در شب قدر است 🔖منبع: وسائل الشيعة جلد  8 صفحه 20 ؛  مستدرک الوسائل جلد 7 صفحه 456