.
#روز_دهم_محرم
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#گودال #قتلگاه
#تاریخ_مقتل
اولین ندایی که زینب سلاماللهعلیها سر داد زمانی بود که دست زیر پیکر برادر برد و قدری بالا آورد جسم پاک حسین را و این چنین رجزی عابدانه خواند:
«اِلهي تَقَبِّل مِنّا هذاَالقربان»
«خداوندا، اين قرباني را از ما قبول كن»
.
پی نوشت:
📚 مقتل الحسين مقرّم، ص 307.
(
.
#امام_حسین علیهالسلام
#زبانحال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#شام_غریبان
#شب_یازدهم_محرم
#تاریخ_مقتل
«بِأَبِي مَنْ [أَضْحى] عَسْكَرُهُ في يَوْمِ الإثْنَيْن نَهْباً، بِأَبي مَنْ فُسْطاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرى، بِأَبِي مَنْ لا هُوَ غائِبٌ فَيُرْتَجى وَ لا جَريحٌ فَيُداوى، بِأَبِي مَنْ نَفْسي لَهُ الْفِداءُ، بِأبِي الْمَهْمُومَ حَتّى قَضى، بِأبي الْعَطْشانَ حَتّى مَضى، بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّماءِ»؛
بی بی با دیدن کشتگان کربلا فرمود:
(پدرم فداى آن كسى باد كه [خيمه گاه] سپاهش روز دوشنبه غارت شد. پدرم فداى آن كس باد كه طنابهاى خيمه اش بريده و بر زمين افتاد. پدرم فداى آن كه نه سفر رفته است تا اميد بازگشتش باشد و نه چنان زخمى برداشته كه اميد مداوايش باشد. پدرم فداى آن كس كه جانم فداى او باد. پدرم فداى آن كس كه با دل پرغصّه جان سپرد، پدرم فداى آن كس كه با لب تشنه شهيد شد، پدرم فداى آن كس كه از محاسنش خون مىچكد)
.
دلها مى رفت كه از سينه ها بيرون بزند، باران اشك به احدى مجال نمى داد، زينب اين بار اصحاب جدّش را مخاطب ساخت و گفت: «يا حُزْناه! يا كَرْباه! اَلْيَوْمَ ماتَ جَدِّي رَسُولُ اللهِ، يا أَصْحابَ مُحَمَّداه! هؤُلاءِ ذُرِّيَّةُ الْمُصْطَفى، يُساقُونَ سَوْقَ السَّبايا»؛ (امروز گويا جدم رسول خدا از دنيا رفته، اى اصحاب محمد(صلى الله عليه وآله)! اينان فرزندان پيامبر برگزيده اند كه آنان را همانند اسيران مى برند). (9)
#پینوشت؛
(7). با توجه به اينكه قول مشهور درباره حادثه عاشورا آن است كه در روز جمعه بوده است، تصريح حضرت زينب(عليها السلام) به روز دوشنبه، شايد اشاره به حادثه سقيفه باشد كه در روز دوشنبه اتفاق افتاده است و مقصود آن است كه حادثه كربلا محصول تصميم نسنجيده اى است كه پنجاه سال پيش در سقيفه گرفته شد.
(8). بحارالانوار، ج 45، ص 58؛ اعيان الشيعة، ج 7، ص 138 و ملهوف (لهوف)، ص 181.
(9). بحارالانوار، ج 45، ص 59.
.
خوشحالی عمه ی سادات از ورود لشکر دونفره به کربلا
#امام_حسین علیهالسلام
#ورودیه
#حبیب_بن_مظاهر
#تاریخ_مقتل
👈🏻 یک نمونه از دستگیری
حبيب پیرمرد است. با همسرش مشغول خوردن صبحانه بود که درِ خانه را زندند. رفت و خیلی طول نکشید که آمد. همسرش پرسید چه بود؟ حبیب گفت: قاصدی از حسین برای من نامه آورده است. همسرش گفت: حسين برايت چه نوشته است؟ حبیب گفت: نوشته من آمده ام کربلا؛ اگر می خواهی، بیا من را یاری کن. همسر حبیب گفت: حالا می خواهی چه کار کنی؟ حبیب گفت: من دیگر پیر شده ام؛ نمی توانم کرّ و فرّی کنم؛ بروم آنجا که چه شود؟[1] همسرش رو کرد به او گفت: نمی خواهی بروی؟ پسر پیغمبر تو را خواسته، آن وقت تو نمی خواهی بروی؟ حبیب گفت آخر می دانی چیست؟ اگر من بروم، عبیدالله خانه ام را خراب می کند و تو را به اسیری می گیرد. همسرش گفت: تو برو، بگذار خانه مان را خراب کند! من هم به اسیری می روم! تا یک قدری آمد حبیب مقاوت کند، من در تاریخ این طور دیده ام که اين زن بلند شد، روسری اش را انداخت روی سر حبیب و گفت: اگر این طور است، پس مثل زن ها در خانه بنشین. یا اباعبدالله! ای کاش من مرد بودم و می توانستم بیایم کربلا و کمکت می کردم. حبیب اینجا دید همسرش خیلی محکم است. گفت: چنان کربلایی بروم که تا قیام قیامت نام حبیب بماند!
حبیب از خانه حركت كرد. در بازار به مسلم بن عوسجه رسید. حالا در بازار کوفه چه خبر است؟! یکی دارد شمشیر تیز می کند؛ يكي نیزه اش را مهيا مي كند. سپرها را آماده مي كنند، براي اينكه بروند به کشتن حسین(علیه السلام). رو کرد به مسلم ابن عوسجه و گفت: خبر داری که حسین به کربلا آمده است؟ به من نامه نوشته است. تو کجا می خواهی بروی؟ مسلم گفت: من می خواهم بروم محاسنم را خضاب کنم. به تعبیر من حبیب به مسلم گفت: با من بیا تا چنان خضابی به محاسنت ببندم كه تا قیامت رنگش پاک نشود.
حبیب و مسلم، با هم آمدند کربلا؛ در تاریخ دارد وقتی این ها رسیدند، از دور معلوم بود كه دو نفر پیرمرد به سمت خیام حسین(علیه السلام) مي آيند. امام حسین(علیه السلام) رو کرد به اصحاب و گفت: بروید به استقبالشان! فقط من یک جمله می گویم. این بیبیها و این بچهها میدیدند که هر روز هزاران هزار لشکر دارد از کوفه به سمت سپاه عمرسعد میآید، اما یک نفر سمت خیام حسین(علیه السلام) نمی آید. وقتي كه ديدند دو نفر پیرمرد دارند می آیند، به قدری این ها خوشحال شدند كه حساب ندارد. زینب(سلام الله علیها) پرسید چه خبر است؟ گفتند: حبیب بن مظاهر دارد می آید. فرمود: سلام مرا به حبیب برسانید. وقتی این قاصد آمد سلام زینب(سلام الله علیها) را به حبیب رساند، حبیب دست برد و خاک ها را از روی زمین برداشت و روی سرش می ریخت و می گفت: من که باشم که دختر امیر عرب به من سلام برساند
.
.
لالا لالا،گُلِ پونه
آبی تو خیمه نمونده
خیلی شرمندته مادر
لبات رو عطش سوزونده
آخه روی طفل بی شیر
برا چی آبُ می بندن
اصغرم داره می میره
دیگه واسه چی میخندن
واویلا،کاری ازم بر نمیآد
واویلا،الهی که بارون بیاد
چه جوری زنده بمونم
زندگی بی تو نمیشه
گُلِ من خدا به همرات
خداحافظ برا همیشه
حرمله یهو خراب کرد
همه ی آرزوهامُ
الهی خوشی نبینه
که گرفت دل خوشی هامُ
بشکنه دستش دارم می میرم
نذاشت علی مو از شیر بگیرم
وای از چشمِ نیمه بازت
روزِ مرگِ مادر اومد
آخه با تیرِ سه شعبه
تازه دندونات در اومد
حسین....
*این بچه،دو بار ذبح شد،ذبح یه عبارتی است که معناش واضحِ،برا هیچ شهیدی تو کربلا به کار برده نشده غیر از دو نفر،برا علیِ اصغر و برا ابی عبدالله،فقط عبارت:" "ذَبَحُهُ" به کار برده شده،اینجا نوشتن"ذَبَحَهُ الاُذُنِ إلَی الاُذُن" برا گودال هم نوشتن:" ذَبَحَهُ مِنِ القفا..." دو جا ذبح اومده،ذبح یعنی چه؟ زمانی میگن ذبح که زنده باشه و سر از بدنش جدا کنن،اما علی اصغر دو بار ذبح شد،یه بار وقتی تیر رو زدن، یه بار وقتی تیر رو حسین کشید بیرون،سر جدا شد،وای.....
____
#میرداماد
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
.
4_5915721635196830061.mp3
3.1M
نوحــه های حضرت علی اصغــر
"لا لا لا لا لا لا ای گــــل پونـــــه"
با نوای حاج سید مهدی #میرداماد
.
#زمزمه/ #زمینه/ #شور
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
~ نام اثر : ترسیدی علی ...
✅سبک بارونه کربلا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بنداول 📝
این شد قاتِـلِ من
با سه شعبه تو گلوی بچم زدن
چقد این نامردا بی مروتن
این شد قاتل من
آه رحمشون کجاس
مگه این تیر واسه ی شیرخواره هاس
نمیبینن مگه تو آغوش باباس
آه رحمشون کجاس
افتاده بال و پرت
گوش تا گوش دریده شد سرت
💢داره جون میده مادرت💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بنددوم 📝
آه لرزیدی علی
از جواب حرمله ترسیدی علی؟😭
غربت باباتو فهمیدی علی؟
آه لرزیدی علی
آه حال من بده
گلوتو به مادرت هی نشون نده
روی دست بابا اینطوری جون نده
آه حال من بده
الهی حرمله
خیر نبینی تو از زندگی
💢اصغرو کشتی تو بچگی💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بندسوم📝
گریه کرده حسین
یه قدم میاد و برمیگرده حسین
بند قنداقهت رو وا کرده حسین
گریه کرده حسین
دلگیر از من نباش
ببینم یبار دیگه صورتت رو کاش
پشت خیمهها بابات خون میشه نگاش
دلگیر از من نباش
با قد خم حسین
خاکت کرد جلوی چشام
💢من علیاصغرم رو میخوام ...💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️به قلم : #علی_حاجیان_فر
#سبک_بارونه_کربلا
#سبک_بارون_کربلا
👇
.
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
خورازمی از علمای اهل تسنن، در مقتل خود نقل می کند :
وقتی حضرت علی اکبر(ع) به میدان رفت و جانانه جنگید، و وقتی که از مرکب به زمین افتاد و توسط دشمن قطعه قطعه شد.
امام حسین(ع) شتابان خود رو به بالین جوانش رساند.
📋《فَأَخَذَهُ الحُسَينُ(ع)، فَضَمَّهُ إِلَيهِ!》
♦️سید الشهداء(علیه السلام) علی اکبر(ع) را گرفت و به سینه ی مبارک چسبانید.
📋《وَ لَم يَزَل كَذَلِكَ عَلَى صَدرِهِ حَتَّى مَاتَ!
فَلَمَّا نَظَرَ إِليَه مَيِّتَا! قَالَ : عَلَى الدُنيَا بَعدَكَ العَفَا!》
♦️و همچنان سید الشهدا(ع) او را به سینه چسبانیده بود، تا اینکه جوانش جان داد.
هنگامی که سید الشهد(ع) به بدن بی جان علی اکبر(ع) نظر نمود، فرمود : بعد از تو وای بر دنیا!(۲)
و دراین هنگام؛
📋《وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ》
♦️حضرت(ع) صورت خود را بر صورت على اکبر(ع) گذاشت.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📚منابع :
۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۱
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴
#اسنادالمصائب
.
✅در مورد شجاعت حضرت علی اکبر(ع) آمده است که؛
📋《کَانَ عَلیُّ الاَکبَرِ(ع) فِی الشُجَاعَه یَشبَهُ اَمیرَالمُومِنینَ عَلیَّ بنَ اَبِی طَالِبِِ(ع)》
حضرت علی اکبر(ع) در شجاعت و دلاوری شبیه امام علی(ع) بود.(۱)
در روز عاشورا اصحاب تا زنده بودند اجازه ندادند يك نفر از اهل بيت پیامبر(ص) به ميدان برود، اما آخرين فرد از اصحاب که به شهادت رسید، شور و ولوله اى ميان جوانان بنی هاشم افتاد.
همه از جا حركت كردند و آماده جان فشانی برای امامشان شدند.
📋《اِجتَمَعُوا يُوَدِّعُ بَعضُهُم بَعضَاً》
♦️بنی هاشم جمع شدند و شروع كردند با يكديگر وداع كردن و خداحافظى كردن!(۲)
اولین كسى كه از امام حسین(ع) كسب اجازه كرد، حضرت علی اکبر(ع) بود.
در تاریخ طبری نقل شده است که ؛
📋《وَ کانَ اولُ قَتَیلٍ مِن بَنیطَالِب(ع) یَومَئِذٍ؛ عَلَیُّ الأَکبَرُ(ع) بنُ الحُسَینِ(ع) بنُ عَلیِّ(ع)》
♦️نخستين كشته از خاندان ابوطالب(ع) در روز عاشورا، على اكبر(ع)، فرزند حسين(ع) بود.(۳)
امام حسین(ع) اجازه داد و علی اکبر(ع) عازم میدان شد.
عمر بن سعد با دیدن او در میدان جنگ از او خواست که صحنه جنگ را ترک کند تا در امان باشد.
علی اکبر(ع) این پیشنهاد را رد کرد و اینگونه رجز خواند :
📋《أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ(ع)،
نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِيّ(ع)،
تَاللهِ لایَحْکمُ فینا ابْنُ الدَّعِ،
یاَضْرِبُ بِالسَّیْفِ اُحامی عَنْ اَبی،
ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمیٍّ قُرَشّی》
♦️من علي پسر حسين پسر علی(ع) هستم.
به خانه خدا سوگند كه ما به نبی(ص) نزديكتر و اولی هستيم.
سوگند به خداوند این زنازاده نمیتواند بر ما حکم راند، من شمشیر میزنم و از پدرم حمایت میکنم.
آن هم شمشیر زدن نوجوانی از تبار هاشم و قریش.(۴)
و پس از آن شروع به نبرد کرد و شجاعتش چنان بود که اهل کوفه چندان جراتی برای جنگ با علی اکبر(ع) نداشتند.
مورّخين تصريح كرده اند که حضرت علی اکبر(ع) در ميدان مبارزه، آن چنان شجاعتي از خود نشان داد كه صداي شيون و ناله از لشكر بلند شد و همه از اطراف او فرار ميكردند، حتّي در اوّلِ مبارزه كسي جرأت پيدا نمي كرد تا با جوان هاشمی مبارزه كند؛ چه اينكه آن بزرگوار وابسته به خانداني است كه هر كدام در شجاعت زبانزد مردم هستند.
جدّش اميرالمؤمنين(ع) شجاعي است كه هيچ قدرتمندي در مقابلش توان و ياراي مقاومت ندارد، شخصيتي كه هرگز از دشمن گريزان نبود، او حيدر كرّار است.
در بعضي از مقاتل، نامي از تعداد کشته شدگان توسط علی اکبر(ع) برده نشده؛ بلکه نوشته اند :
📋《فَقَاتَلَ قِتَالاً شَديدَاً، قَتَل جَمعَاً كَثيرَاً، فَفَعَلَ ذَلِكَ مِرَارَاً، فَقَتَلَ جَمَاعَةََ، فَقَتَلَ مَقتَلَةً عَظِيمَةً》
♦️نبرد بسيار سختي كرد، جمع بسياري را كشت، پس دوباره نبرد كرد، پس گروهي را به قتل رسانيد، پس كشتار بزرگی را انجام داد.(۵)
📚منابع :
۱)مقتل الحسین(ع) شوشتری، ص۱۸۵
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۲
۳)وقعه الطّف یوسفی غَروّی، ص۲۴۱
۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۷
۵)مُثيرالاحزان ابن نما حلی، ص۶۸
.
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
تحلیل📝 #دکتر_محمد_فراهانی
شعر از: #استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#موضوع : اصل پیام ـ گریز غیر کلیشه ای
🏴🏴🏴🏴
#متن_روضه 👇
اگرچه در دل دشمن تو را رها کردم
به قاتلان تو نفرین، به تو دعا کردم
محاسنم به کف دست و اشک در چشمم
به همره تو دویدم خدا خدا کردم
هزار مرتبه جانم ز تن جدا گردید
دمی که تشنه لب از خود تو را جدا کردم
گلوی تشنه فرستادمت به قربانگاه
چه خوب حق تو را ای پسر ادا کردم
یه جوری علیشُ تربیت کرد وقتی بین راه دید بابا میگه «انا لله و انا الیه راجعون»یه جمله از باباش پرسید «اولسنا علی الحق» بابا ما از مرگ نمی ترسیم به ما بگو بر حقیم حق با ما هست؟ دینمون اسلاممون ایمانمون حفظه؟ گفت آره بابا گفت دیگه باکی نداریم، خودم فدات میشم. لذا اول شهید بنی هاشم علی اکبره، اصحاب نذاشتن، اونا پیش مرگ بنی هاشم بودن قول داده بودن شب عاشورا به هم که تا ما هستیم از بنی هاشم کسی نره تو میدون، و الا نفر اول عاشورا علی اکبر بود خودش به تنهایی ورقُ عوض می کرد. شیخ جعفر شوشتری میگه دو نفر بودن می تونستن ورق کربلا رُ عوض کنن ابی عبدالله اجازه نداد یکیش علی اکبر بود می خواست بره زره پیغمبرُ تنش کرد با بار سنگین نبوت گفت میری برو برا بچه های تشنه م فقط آب بیار علی اکبرم... به اباالفضل اقتدا کرد
اذان صبح، اذان گفتنت دلم را برد
صلاه ظهر تو را هدیه بر خدا کردم
زبان تو که مکیدم همه وجودم سوخت
چو شمع سوختم و گریه بی صدا کردم
گفت بابا تشنمه، صدا زد «هات لسانک» همچین که زبان تو دهان علی گذاشت علی عقب رفت بابا تو که لبات از من خشک تره، قربون لبای پارت برم بابا ، علی اکبر لبای خشک باباتُ دیدی طاقت نیاوردی امام خواهرت تو خرابه لبای پاره رُ دید، دید دندونای بابا شکسته خوب شد ندیدی لبای باباتُ چوب می زنن...
تو آب خواستی و من ز خجلت آب شدم
به اشک دیده خود حاجتت روا کردم
🔰
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.👇