.
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
#زمزمه
از روی خاکا
پاشو حسین رسیده
داداشتو ندیده بودی با قد خمیده
شکوهت اعجاز
شده قیامتی باز
برای کشتنت اومد چهار هزار تیر انداز
از مشک پاره شده
خجالت حرم می ریزه
از مشک پاره شده
اشکای مادرم می ریزه
از مشک پاره شده
آواره رو سرم می ریزه
تن تو ، غرق به خون برابر من
تن تو ، پا خورده قبل پیکر من
بند دو
نوای آهت
به مادرم رسیده
یه دست شکسته گریه کرد واسه یه دست بریده
نشد که بیشتر
کنار تو بمونم
دلم تو خیمه بود نشد برات نماز بخونم
رفتی با رفتن تو
خندید سنان به قد خمم
رفتی با رفتن تو
گوشواره جمع شد از حرمم
رفتی با رفتن تو
داداش که نه ، یه کوه غمم ! برادر من
رفتی و ، هنوز تو سر به دار منی
رفتی و ، رو نیزه هم کنار منی
بند سه
تو رو نی هم
که باشی همنشینی
ایشالا روی نیزه زینبو اسیر نبینی
ایشالا تو شام
دیگه بهت نخندن
سرتو رو با معجر حرم به نی نبندن
ایشالا که سر تو
کنار نهر آب نبرن
ایشالا که سر تو
مقابل رباب نبرن
ایشالا که سر تو
به مجلس شراب نبرن ، برادر من
سر تو ، تو شام می بینه غم یه سره
سر تو ، ایشالا که خرابه نره
#ناصر_دودانگه✍
.........
#زمزمه
#شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
#زمزمه۱۶
داره قرار از
دله عقیله میره
ایشالا خیمه هایی که زدی آتیش نگیره
ایشالا هیچکس ،
غصه ی یار نگیره
ایشالا هیچ پای برهنه ای به خار نگیره
ایشالا عصر دهم
ذبح نکنن برادرمو
ایشالا عصر دهم
به هم نریزن این حرمو
ایشالا عصر دهم
نریزن اشک مادرمو عزیز زهرا
حرمت ، حرم بمونه تا به ابد
تو خیام ، بیدار نشه کسی با لگد
بند دوم
عباس که اومد،
بهش بگو علمدار
برا دل رباب ، یه چند تا مشک ، اضافه بردار
کمون به دستی ،
یه کمی اون طرف تر
نگاشو دوخته به سپیدیه گلوی اصغر
ایشالا عصر دهم
عمود خیمه دست نخوره
ایشالا عصر دهم
کسی سر تو رو نبُره
ایشالا عصر دهم
شمر نیست اونی که دستِ پره ، عزیز زینب
عزیزم ، دلشوره داره خواهر تو
می میرم ، رو نیزه ها بره سر تو
#ناصر_دودانگه ✍
#ورودیه
.......................
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_زمزمه
#زمزمه۱۶
دیدم پر از خون
بسته به موی اسبی
دیدم داری زمین می ریزی وقتی روی اسبی
گرما شدید بود
با یه سلام لبات سوخت
خدافظی نکرده کشتنت ، دلم برات سوخت
زهراییه غم تو
دیدن که سد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
از کوچه رد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
روخاک... لگد شدی .... زدنت واویلا
عزیزم ، چند بار صدات زدم ولی
ولی تو ، یکبار بابا صدام نزدی
تنت به بابا
رسیده اربا اربا
چیزی برای من نموند از اون جوون رعنا
برات بگم از
بدن پاره پاره
هر کی میره یه تیکشو تو دست برام میاره
جمع شد چه جمع شدنی !
تیکه به تیکه بود جگرم
جمع شد چه جمع شدنی!
دست خورده شد چقد ثمرم
جمع شد چه جمع شدنی !
اینقد که ریز نبودم پسرم واویلا
این علی ، رفت و نموند برای حسین
رو زمین ، صد تیکه شد عصای حسین
#ناصر_دودانگه ✍
...............
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#زمزمه۱۶
تیر منتظر بود
ولی چه می دونستی
دلت می خواست بگی که تشنمه نمی تونستی
قضیه داره
که تو رو انتخاب کرد
شیش ماهه کشتنو یکی دیگه تو کوچه باب کرد
شیش ماهه ای رو زدن
روز ولادتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
گهواره قسمتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
هیچ جایی صحبتش نشده ... واویلا
کشته شد ، محل نداد کسی بهشم
بی هوا ، لگد زدن به مادرشم
بند دو
لبای تشنه ت
غصه ی بی حساب خورد
تا روی دست گرفتمت چشات به نهر آب خورد
کمون داراشون
دل مارو سوزوندن
تیره بزرگتر از تو رو ، به حلق تو نشوندن
اشک خجالت من
از خون روی حنجرته
اشک خجالت من
از حجم کوچیک سرته
اشک خجالت من
از انتظار مادرته ... واویلا
پسرم ، قلب پدر مزار توئه
پسرم ، داداشتم کنار توئه
بند سه
بگو دروغه
تو بی خبر نرفتی
تا حالا تو بدون مادرت سفر نرفتی
برای اینکه
نشی بیدار می خونم
بقیه ی لالایی مو سر مزار می خونم
یه سالتم نشده
ازم گرفتنت پسرم
یه سالتم نشده
سر مزارتن یه حرم
یه سالتم نشده
چه خاکی ریخته شد به سرم واویلا
پسرم ، آروم بخواب مواظبتم
روی نی ، سرت بره مراقبتم
#ناصر_دودانگه
.👇
.
#شب_هشتم_محرم
#محرم
#شور
#حضرت_علی_اکبر(ع)
____
شیربی باک حسین میدان آمده
علی اکبر همچُنان طوفان آمده
نوهءشیر عرب، قمره شب شکن
قاتــــله آل ابـــوســــفیان آمــــــده
عقاب را هی کرد و به سمت لشکر رفت
شبیه بــــــــازه شــــــــکاری تحــــیر آور رفت
دوباره عالم امــــــکان نــــــــظاره گر میشد
که ذوالفقارْقبضه اش بدست حیدررفت
بی کلاه خود و ســــــــپر میجنگد
همچنان یــــــــل قــــــــدر میجنگد
ضربهاش صف شکنان ست علی
با غــــــــضب، چو شیر نر میجنگد
در عــــــــجب مانده ســـــپاه دشمن
کسی اینــــــگونه مگـــــــر میجنگد؟
((علی اکبر علی اکبر))
======
نوهء شیره خدا مــــــردِ کــــــارو زار
به نگاه نافــــــذش چرخـــــد روزگار
تابه میدان میزند،یل حیدرنسب
شده تکبــــــیر همه لشکر الفرار
چنان علی به میــــــان سپاه خیـبر رفت
خطــــــیب منبر کعبه به روی منبر رفت
عتــــــاب کرد به دشمن عتاب جانــــــانه
که روحِ لشکرِدشمن زجسم او در رفت
او اگـــــر عـــــازم میدان میشد
با دمش قائله طوفان میشد
همهْ لشـــــکر متحـــــیر بــــودند
آن زمانی که رجزخوان می شد
آنچـــــنان بـــــردل میـــــدان میزد
عمر سعـــــد هراســـــان میشد
((علی اکبر علی اکبر))
.
.
____
شعرونغمه: #مجتبی_نامور ✍
.👇
.
#واحد
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
بند اول
بعد از تو وای به دنیا پسرم
با زحمت تو را به خیمه ببرم
اربا اربا شد بابا جگرم
جانِ بابا،برخیز از جا، تا دهی تسکینم
جسم تورا، هر طرفِ، این صحرا میبینم
سرت را در، آغوشم میگیرم
از دنیای، بی تو بابا سیرم
جان بابا، جانم را برگردان.
بند دوم
گم شد جسمت بین پیرهنت
گلگون شد صحرا از خون تنت
جانم قربان زخم دهنت
با دیدنت، غرق در خون، مرگم را میبینم
قطعه قطعه، جسم تو را، در عبا میچینم
آه از این غم ، که خدا میداند
داغ تو بر ، قلب من میماند
جان بابا، جانم را برگردان
#شب_هشتم_محرم
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
4_6041988008637372156.mp3
3.73M
#زمینه
#شب_هشتم
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
هم علی هستی و هم پیغمبری
در جراحتها شبیه مادری
هم حسن هستی عزیزم هم حسین
تو علیِ اکبری
حاصل عمرم علی جان
در دل میدان افتادی
من بمیرم که نبودم
لحظه هایی که جان دادی
مجموعهای از آل عبایی پسرم
باید که برای تو عبا بیاورم
تا اینکه تو را به خیمههایم ببرم
ولدی علی
بند دوم
بعد تو دنیا نمیارزد علی
غم به قلب یک حرم سر زد علی
آنقدر در داغ تو گریان شدند
خیمه میلرزد علی
عمه آمد بین لشکر
چشم او دارد میبارد
آمده خونِ رویت را
با پرِ چادر بردارد
بی تو چه کنم اشک و غم قاسم را
سوگی که شده به خیمهام حاکم را
اندوه شهادت بنی هاشم را
ولدی علی
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
هدایت شده از امام حسین ع
مهدی آهنی، گل پر پر.mp3
10.46M
🎼 #نماهنگ تکمیلی
🎧 #مهدی_آهنی
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
فقطعوه بالسیوف
تن تو تن نمیشه
بچینمت کنارهم
این که بدن نمیشه
جوونا دست به دست تورو
دارن برام میارن
باید باباتو جای تو،
رو این عبا بزارن
تو تشییعت، حرم
به زحمت افتاده
هرجا که چش می چرخونم
یه تیکه ت افتاده
قد و بالات چی شد
چه درهم اومدی
با خون دل شمردمت
بازم کم اومدی ...
بند دوم
نشستم از غم تو خاک
روی سرم می ریزم
به هرکی یه تیکت رسید،
قربونیه عزیزم
خون لخته بیرون می کشم
که بشنوم صداتو
عمه رسیده ازحرم ،
برگردونه باباتو
بی رمقه چشام
می لرزه زانوهام
این اولین بارته که
پا نمیشی به پام
دردسری شده
حرم آوردنت
عصای پیری بابا
چه بد شکستنت
......................
.
#زمزمه
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس(ع)
از دستای قلم شده ت
از تو خبر گرفته
یه کاری کرده داغ تو
دس به کمر گرفته
اونی که دور علقمه
داره می گرده شمره
اونی که بیشتر از همه
خوشحالی کرده شمره
یل ام البنین ، درد آوره همین
بی دست باشی و از رو اسب بیفتی رو زمین
غرور تو شکست چه سخت گذشت بهش
سر تو رو با معجرا به نیزه بستنش
بند دوم
انتظاری نداشت ازت
لبای آب نخوردم
پاشو علمدار حرم
که دستاتو آوردم
خیرت قبول سر تو ام
مثل سر بابات شد
سکینه مشکو داد به تو
شرمنده ی چشات شد
ببین داره به ما
می خنده حرمله
قدم زدن با شمر شده درد یه قافله
بیا بریم حرم ،
اصلا نخواستیم آب
به خاطر منم نشد بخاطر رباب
#ناصر_دودانگه ✍
#سبک_فقطعوه_بالسیوف
https://eitaa.com/emame3vom/88763
.
روضه حضرت علی اکبر 8محرم.mp3
9.2M
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#دستگاه_ماهور از اول با گوشه خاوران و اوج
#دستگاه_همایون از 5:40 به بعد
#استاد_حاج_اسماعیلی
.
#زمینه
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_زمینه
جوون جوون
رفتی و خاک غم به سرم ریخته
مثل خزون
رو خاک کربلا پسرم ریخته
نبود زینب من … اینجا میمردم
برای جسمت … عبا آوردم
ارباً ارباً اربا میبینمت
با عمه رو عبا میچینمت …وای
جای تو بین آغوشم بوده
تابوتت عمری رو دوشم بوده … وای
وای یا ولدی…
روی زمین
مثل حسن منم جگرم ریخته
خواهر! ببین
رو خاک کربلا پسرم ریخته
ببین لرزه تو … صدام افتاده
سر پیری من … عصام افتاده
آه عَلَی الدنیا بعدک العفا
تنهام گذاشتی رفتی باوفا …. وای
غمت شادی این مردم شده
گریه هام تو خنده ها گم شده … وای
وای یا ولدی
گرد غربت
از بعد رفتنت به حرم ریخته
ای وای ای وای
روخاک کربلا پسرم ریخته
میمونه داغت ، همیشه تازه
روی جسم تو ، جای مِقراضه
روضه هات روضه ی مکشوفیه
اینجا ابن مسعود کوفیه … وای
اومده ببینم زندم یا نه
باید باتو برگردم تنها نه… وای
وای یا ولدی
#امیر_طلاجوران
.👇
.
#شور
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_شور
جوون امام حسین
جوونیم فدای تو
الهی یه روز منم
پیر بشم به پای تو
خلق و خوی تو چقد مثل رسول الله س
بایدم همه بخونن اشبه الناست
این که پایینِ پای حسینه قبر تو
غبطه میخوره به حالت عمو عباست
عشق کل هستی ، علی اکبراستی
من هنوز نبودم آقا تو دلم نشستی
پدر تو شاه ، تموم عالمه پس
تو جهان یه شاهزاده باشه اون تو هستی
جوون امام حسین
جوونیم فدای تو
چقدر بوده حسین
عاشق صدای تو
سجده میکنه فلک به خاک درگاهت
ماه میگرده به دور صورت ماهت
تو اذون بگو که دل میبره از ارباب
اشهد أن علیا ولی اللهت
ای قرار ارباب ، باغ و بهار ارباب
طاقت دوریتو یک لحظه نداره ارباب
بس که خاطر تو ، پیش بابات عزیزه
تو اگه چیزی بخوای نه نمیاره ارباب
جوون امام حسین
جوونیم فدای تو
مثل مرتضی علی
بوده ضربه های تو
با عمو وقتی تو معرکه پا میزارید
انگاری که حمزه و جعفر طیارید
یکی تون برا یه لشکر بسه واللهِ
وای از اون دم که دوتایی تیغ بر دارید
جگر حسینی ، تاج سر حسینی
مثل عباسی و شیر لشکر حسینی
برق تیغت از بس ، شبیه ذوالفقاره
جا داره همه بگن که حیدر حسینی
#شعر_مذهبیرضیعالحسین
👇👇
حضرت علیاکبر.mp3
6.02M
🚩 حضرت علیاکبر علیهالسلام
🚩 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
#شب_هشتم_محرم
.
📋 شفاعت خانم فاطمه زهرا در صحرای محشر
روایت میگه وقتی بیبی وارد صحرای محشر میشه، از یه گوشهای بیبی وارد محشر میشه. از یه طرفیم همه میبینند یه آقای بیسری وارد محشر میشه؛ امام حسن از یه طرف، ابی عبدالله از یه طرف بیسر وارد میشه. روایت میگه بیبی از امام حسن سوال میکنه:« حسنم! پسرم! این آقایی که بیسر وارد شده کیه، پسرم این کیه این جوری سر به بدن نداره»؟!
امام حسن عرضه میداره محضر مادرش:« مادر جان! این پسرت حسینه». مادر اینقدر گریه میکنه، ناله میزنه، اون جا یکییکی...
روایت میگه مثل مرغی که از لابهلای سنگا دونه رو میگرده پیدا میکنه، یکییکی نوکرای حسینش و گریهکنای حسینش و سینهزنای حسینش و جدا میکنه. تو بیا! تو بیا! تو بیا!
وقتی پیغمبر وارد شد؛ بیبی گریه میکرد، آقا فرمود:« چی شده دخترم»؟!
- عرضه داشت:« بابا جان! بچهای که در رحم دارم با من حرف میزنه».
- خوبه که دخترم، قربونت برم.
- نه! یه حرفایی میزنه دل منه مادر و بهم ریخته.
- چی میگه عزیز دلم؟! قربونت برم.
- بابا جان! هی میگه:« أَنَا الغریب»؛ ولی بابا یکی دو روزه من هرچی آب میخورم آروم نمیشه، بازم هی میگه:« أَنَا العطشان»...
پیغمبر روضه خوند، پیغمبر مداحی کرد، مُستَمع و گریهکنم دخترشه. گریههای بیبی که تموم شد اونجا بیبی سوال کرد از محضر پیغمبر. عرضه داشت:« بابا جان! من نگران حسینم، کسی هست برا حسینم گریه کنه»؟!
- من هستم؟!
- نه! دخترم.
- شما هستی؟!
- نه! منم نیستم.
- باباش علی هست؟!
- نه! باباشم نیست.
- داداشش حسن هست؟!
- نه!
هی میگفت:« غریبم حسین» کسی نیست برا حسینم گریه کنه.
پیغمبر اونجا مژدهی شماها رو داده، فرمود:« دخترم! نگران نباش؛ از امت من یه عدهای میان، اینا مردا و زناشون برا حسینت زجه میزنند؛ برا حسینت بلند بلند گریه میکنند».
انقدر بیبی خوشحال شد؛ به پیغمبر عرضه داشت:« بابا جان! خدا به من اجازه میده من اینا رو شفاعتشون کنم»؟!
- گفت:« اصلا شفاعت اهل محشر دست توئه دخترم، تو هرکی و بخوای میتونی ببری»...
.......
.
📋 یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید
یا که بردید به تشییع پدر را نبرید
پدری داغ جوان دید ملامت نکنید
روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید
چون رمق نیست تکانی بدهد پایش را
پس بگیرید همه زیر بغلهایش را
نکند ناله که زد طبل برایش بزنید
جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید
آی مردم! جگر سینهزنان غم دارد
غم سنگین شب هشت محرم دارد
غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید
وَلَدی گفت نشست و ز جگر آه کشید..
ای جوانمرد، جوانمرگ شدی یا نشدی؟
پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی
خندهها بیشتر و جسم تو کمتر شده است
نیستی و همهی دشت، پیمبر شده است
زرهت حرز علی داشت، دریدند چرا
گرگها چنگ به روی تو کشیدند چرا
داغ سنگین تو را شانه من تاب نداشت
تشنه بودی، پدر تشنهی تو آب نداشت
#سید_پوریا_هاشمی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 خدا شاهد باش کی و دارم میفرستم میدان
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آخه اومد خدمت ابی عبدالله گفت:« بابا جان! تشنگی خیلی اذیتم میکنه، میشه یکم آب به من بدی؛ سنگینیه این زره امونم و بریده بابا!». ابی عبدالله بغلش کرد، توو آغوش گرفتش. روایت میگه ابی عبدالله زبانش و گذاشت توو دهن علیش، یعنی بابا ببین من از تو تشنهترم بابا، دهن من خشکه. علی جان! میشه یکم جلو بابا قدم بزنی، آخه دیگه داری میری؛ من یکم قد و بالات و ببینم. همچین که داشت میرفت ابی عبدالله از پشت سر علیاکبر نگاه به جوونش میکرد. دست به محاسن گرفت صدا زد:« خدا شاهد باش کی و دارم میفرستم میدان»...
علیاکبر وقتی رفت توو دل لشکر، همه براش کوچه باز کردند؛ مثل مادر ما که توو کوچهها گیر افتاد، علیاکبرم توو این کوچه گیر افتاد؛ نه میتونست برگرده، نه میتونست جلو بره؛ همه دورهش کردن، هرکی با هرچی دستشه داره علی رو میزنه. یکی نیزه میزنه، یکی شمشیر میزنه، «فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِ اِرْباً اِرْباً».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 اربا اربا یعنی پا نشی دیگه
اِرْباً اِرْبا یعنی پا نشی دیگه
عصای دست بابا نشی دیگه
یه جوری بپاشه از هم بدنت
که روی دست بابا جا نشی دیگه
اِرْباً اِرْبا یعنی کینه رو بیاد
شمشیراشون تا روی ابرو بیاد
یه جوری داغت و رو دل بذارن
که بابات سمت تو با زانو بیاد
اِرْباً اِرْبا یعنی پَرپَرت کنن
تیغا رو راهی پیکرت کنن
اِرْباً اِرْبا یعنی اکبر باشی و
دشمنا هزارتا اصغرت کنن
اِرْباً اِرْبا یعنی پاییزت کنن
کشتهی شمشیرای تیزت کنن
بعد از این که تیکهتیکه کردنت
بشینن دوباره ریز ریزت کنن
اِرْباً اِرْبا یعنی اونقد بزنن
که زنا نالهی ممتد بزنن
پسرت رو جلوی چشمای تو
بزنن بد بزنن بد بزنن
اِرْباً اِرْبا یعنی نزدیک فرات
پسرت رو بُکُشن جلو چشات
بشینی گریه کنی گریه کنی
دشمنات هو بِکِشن به گریههات
اِرْباً اِرْبا یعنی اکبر دیگه نیست
أشبَهُ النّاس به پیمبر نیست
اِرْباً اِرْبا یعنی بعد از این داداش
رو سر خواهرا معجر دیگه نیست
*شاعران: #محمد_نجاری و #وحید_عظیم_پور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 پاشو علی اکبر، پاشو جوون من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاشو علیاکبر، پاشو جوون من
ای قوّت زانو، رفته تَوون من
پیر شدم تا تو جوون شدی علی
چه زود ولی گلم خزون شدی علی
همین که بالای سر تو رسیدم
معنی قتل صبر و تازه فهمیدم
جوون من، جوون من
به روی خاک افتادی پهلوون من
جوون من، جوون من
به یک اشارهی تو بنده جون من
بابای پیر تو، از زندگی سیره
میری و دلگیره، میری و میمیره
صد دفعه دست و پات و میبوسم علی
پاشو داره میرسه ناموسم علی
نمیرسه به تو مگه صدای من
نذار که تابوتت بشه عبای من
چشمام نمیبینه، چشمام چقدر تاره
بابا حلالم کن، این آخرین کاره
غصه نخور که اِرْباً اِرْبا شد تَنَم
توی عبا جا میشه اما بدنم
ببین که دورمون پُر از نامرده
من بمیرم که دشمنت میخنده
خدای من، خدای من
دستات و بکش سَرِ بابای من
خدای من، خدای من
بگو نریزه اشکش و برای من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 ابی عبدالله دلش آروم نمیشه
#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اما توو همین حین، ابی عبدالله خودش و انداخته رو بدن بیجان علیش؛ دارن باهمدیگه حرف میزنند، دارن باهمدیگه درد و دل میکنند. ابی عبدالله دلش آروم نمیشه، سرش و گذاشت رو سینهی جوونش دلش آروم نشد، جوونش و بغل گرفت آروم نشد، اما یه مرتبه همه دیدن ابی عبدالله صورتش و گذاشت رو صورت علیش. همچین که این صورت و گذاشت رو صورت علیش یه مرتبه دیدن دیگه این صورت و ابی عبدالله برنداشت؛ یه دیقه، دو دیقه، سه دیقه، لحظاتی گذشت. زینبم از کنار خیمه داره صحنه رو مشاهده میکنه.
- ای خدا سرم داداشم بلایی نیاد؛ چرا داداشم از رو نعش پسرش بلند نمیشه؛ یه مرتبه دیدن این خانم دست به سر گذاشته، داره بدو بدو داره میره سمت نعش علیاکبر، هی بین مسیر فریاد میزنه:« وا محمداه! وا علیاه! وا حسیناه»!.
همچین که اومد کنار ابی عبدالله دستش و گذاشت رو شونهی حسینش. حسین جون! جون خواهرت زینب بلند شو، مگه نمیبینی اینا دارن به ما میخندن؟! مگه نمیبینی اینا دارن کف میزنند؟!
همهی این خونواده غیرتیاند، اهل این خونه همهشون غیرت دارند، تا صدای زینب و شنید از جا بلند شد، خواهرم! تو اینجا چه میکنی؟! چه جوری اومدی این همه مسیر و؟! نگفتی نامحرما نگات میکنند؟! نگفتی بین این همه لشکر...
- حسین جان! ترسیدم رو نعش پسرت جون بدی، حسین جان! بلند شو.
زیر بغلش و زینب گرفت تا در خیمه، از یه طرفم عباس و بقیهی جوونا عبای ابی عبدالله و پهن کردند این بدن و داخل عبا...
.https://eitaa.com/emame3vom/103374