eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
568 ویدیو
802 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋خبر گریه ی گرفتاران.. (ع) (س) (ع) (ع) 🏴مراسم عزاداری شهادت امام هادی (ع) ............................................. خبر گریه ی گرفتاران.. میرسد شب به شب به دلداران این قبیله به فکر ما هستند پیرشان کرده غصه یاران نخ تسبیحشان که میچرخد سرِ پا میشوند بیماران سر به دیوار اهل بیت زدیم خوش به احوال سر به دیواران ما گنهکارهای آلوده پشتمان گرم شد به غفاران دل ما تنگ سامرا شده است ما و آقا و نم نم باران! ما طلبکار این کریم شدیم بس که رو داده بر بدهکاران .(آقا رو دید جای خلوت ، خوب فرصتیه یابن فاطمه رو نگه داشت ؛ آقا بدهکاریم زیاده ، هی تهدیدم میکنن زن و بچه مو میترسونن یه کاری کن برام ! آقا فرمود من که چیزی ندارم منو از مدینه آوردن سامرا منم غریبم تو این شهر ، آقا یه کاری کن گفت هرچی بگم قبول می کنی ؟ گفت بله ، گفت برو یه کاغذ و دوات بیار ، برات بنویسم ، نوشت من به این آقا مثلاً ۳۰ هزار دینار بدهکارم ! گفت آقا چیکار کنم ؛ گفت فردا بیا مجلس متوکل منم اونجام از در بیا بگو ای مرد چرا بدهکاری تو نمیدی ! گفت آقا آبروتون ؛ گفت به خاطر آبروی من بدهکاری تو میده ؛ وارد جلسه شد داد زد چرا بدهکاری تو نمیدی اشاره کرد به آقای ما یابن الحسن ! متوکل گفت : چیه چی میگه ؟ آی متوکل من به این آقا بدهکارم ! گفت چقدر بدهکارید ؟ گفت ۳۰ هزار دینار گفت ۶۰ هزار بهش بدید دو برابر بهش بدید این آقا مهمون منه ؛ آقا دست مون به دامنت آقا.) یوسف سامرا نگاهی کن ناز بفروش بر خریداران شیرها پوزه میکشند به پات تشنه ی کشتن تو خونخواران اهل عالم غم و محن بس ماست این که بی کس شده همه کس ماست .(نانجیب هر چند وقت یه بار می‌فرستاد می اومدن خونه امام هادی ؛ یه وقت متوجه شد صدا میاد دارن میان داخل خونه ، چراغ دستی و آورد نور نیست نگاه کرد دید دشمن بالا دیواره جلو آمد و گفت عزیزم خوب نگاه کن زیر پاتو ! زمین نخوری آقا شما که بر دشمنات هم نظر داشتی آقا). گرچه از زهر حال مضطر داشت به دلش داغهای بدتر داشت .(تا زهر رو به آقا خوراندن یه وقت افتاد رو زمین اینقدر این زهر زود اثر کرد همه بدنش رو گرفت!). حجره از ناله ی انا العطشان حال و روزی شبیه محشر داشت علی بن جواد این آخر ذره ای خاک کربلا برداشت .(خیلی امام هادی حسینه ، یه وقت تب کرد آقا ، به ابوهاشم فرمود : برید زیر قبه جدم واسه شفام دعا کنید ، شیعیان گفتند آقا شما امام هستین ، فرمود خدا دعا زیر قبه جدم و خیلی دوست داره). آب شرمنده ی لبانش شد اثر تشنگی به حنجر داشت انقدر بین حجره می غلطید جای خونمردگی به پیکر داشت .(«یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِیمِ» مثل مار گزیده به خودش می پیچید خودش روضه خونه مادرش اینجور می فرماید ، میگه تو مدینه شر به پا کردن در خونه مادر ما رو آتیش زدن آن چنان محکم به صورت مادر ما زد صورت مادرمم کبوده چند بار اومدن آقا رو با لباس در منزل بدون عمامه و عبا با پای برهنه کشان کشان بردنش ، خودشون سوار بر مرکب آقا پشت مرکب می دوید ، یه وقت وارد مجلس متوکل شد دید نانجیب داره شراب میخوره گفت بیا بخور یه مقدار!). بعد ازآن مجلس شراب فقط از غم عمه دیده ی تر داشت .(من مرد بودم رفتم داخل مجلس شراب راوی میگه وقتی دیدم تو مجلس یزید فقامت زینب بنت علی بن ابی طالب یه وقت زینب پا شد سرپا معمولاً خانوم میرفت یه گوشه کسی نشناسنش ، نانجیب نریز شراب و ، این لب و دهان و پیغمبر می بوسید). این لباسش اگر چه خاکی شد! باز آقا لباس دیگر داشت! گرچه سردرد اذیتش میکرد هرچه هم بود لااقل سر داشت دور و بر خنجری به دستی نیست قاتلش را کجا برابر داشت؟! .(فهمید قبر سید شهدا کجاست! چند بار دستور داد قبر آقا رو به آب بستن شخم زدن گندم کاشتن اثری نمونه ، هر موقع حیوونا رو میبردن اونجا اونا رو قبر مطهر که می‌رسیدن می ایستادن اینجا جای شریفیه نانجیب ای کاش پا رو سینت نمی ذاشت ارباب یه وقت چشماشو باز کرد گفت میدونی کجا نشستی؟ بالاترین جای عالم نشستی گفت میدونم یابن فاطمه). دخترش گرچه داغدارش بود پشت صد پرده بود معجر داشت روضه من فقط همین جمله ست پسرش را کنارش آخر داشت کربلا داغ بر دلم خورده وای از آن تشنه ی پسر مرده! شاعر : ✍ اي پسر من پدر پير تو ام پدر پير و زمين گير تو ام خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر ......................................... .👇
1. آنچنان زخم.mp3
5.76M
🎼 آنچنان زخم‌ گناهان به پرم افتاده که به صد شهر‌ دگر هم خبرم‌ افتاده هرچه را جمع نمودم سر یک غفلت سوخت زیر پای همه حالا ثمرم افتاده من همان شاخه یِ سرسبز ته باغ توام که دگر پیر شدم برگ‌و برم افتاده بشکند پای من ، ای وای چه کردم به خودم ؟ به چه جاهای بدی که گذرم افتاده ... دل من جای علی بود خرابش کردم از دلم نام شریفِ پدرم افتاده آشتی کن که دوباره به خودت برگردم آرزوهام همه دور و برم افتاده جوشن ای کاش پناهم بدهد از آتش من که خوردم به زمین و سپرم افتاده بعلیٍ بعلیٍ بعلیٍ بعلی که هوای نجف او به سرم افتاده ... تا به ایوان طلایش نظر من خورده جنت و هشت بهشت از نظرم افتاده ... برسانید سلام من بد را به حسین فُطرس امشب تو ببر من که پرم افتاده شب قدری ببریدم طرف کرببلا خیرِ عالَم همه در این سفرم افتاده دم افطار فقط گریه به آن تشنه کنم داع خشکی لبش بر جگرم افتاده ... نیزه ها عاقبت از اسب زمینش زده اند خبر ذبح سرش بین حرم افتاده ... .
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمو انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم 👈🏼رسول الله صلى الله عليه وآله: من أحب أن يركب سفينة النجاة، ويستمسك بالعروة الوثقى، ويعتصم بحبل الله المتین... 📝 هر که دوست دارد بر کشتی نجات سوار شود و به محکم ترین دستگیره ایمان چنگ بزند و به حبل الله متین پناه ببرد پس به ولایت علی علیه‌السلام ملتزم باشد، و با دشمنش عداوت کند و سپس به امامت ائمه هدایتگر از فرزندانش ایمان بیاورد!! ➖ فإنهم خلفائي وأوصيائي وحجج الله على خلقه من بعدي، وسادات أمّتي وقوّاد الأتقياء إلى الجنّة. 📝 آنها خلفا و اوصیای من و حجت های خداوند بر مخلوقات پس از من، و سروران امت، و پیشوایان پرهیزکاران بسوی بهشت هستند!! ➖ حزبهم حزبي، وحزبي حزب الله، وحزب أعدائهم حزب الشيطان. 📝 حزب آنها حزب من، و حزب من حزب خداوندست، و حزب دشمنان آنها حزب شیطان است!! 🔻 نکات مهم: ۱. هر که دوست دارد از طوفان مصیبات دنیا، و غرق شدن از آفات ایمان آخر زمان، خوف از سکرات موت، عذابهای برزخ، فزع اکبر روز قیامت نجات پیدا کند پس برکشتی نجات حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه سوار شود. ۲. محبت و ایمان به حضرت صاحب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه وقتی همراه با کفر به دشمنان حضرتش و برائت از احزاب از مخالفین او باشد دستگیره ایمان و پناه دنیا و آخرت مومن است. ۳. بهشت دنیا و آخرت یعنی محبت حضرت دلبر غائب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه. ۴. تنها کسانی که امروز داخل دایره تشیع و محبت حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه هستند حزب خداوند هستند، و بقیه احزاب و فرق و ملل و نحله‌ها از فرقه‌های سنی و مسیحیت و یهود و زرتشتی و بودایی همگی - خواسته و یا ناخواسته داخل - حزب شیطان و اتباع او هستند. 📚 مصادر: ۱. عيون أخبار الرضا علیه‌السلام، ج۲، ص٢٦٢ ۲. تفسير نور الثقلين، ج١، ص٢٦٣ ۳. كشف الغمة، ج٣، ص٨٧ ۴. بشارة المصطفى، ص٣٨ ۵. الإمام علي بن أبي طالب، علیه‌السلام، احمدرحمانی‌همدانی، ص١٢٨ ۶. غاية المرام، سيدهاشم‌بحرانی، ج٦، ص٨٩ ۷. بحارالأنوار ج٣٨، ص٩٢ ۸. خلاصة عبقات الأنوار، میرحامدحسین‌هندی - ج٤، ص٢١٣ ۹. قادتنا كيف نعرفهم، آيةالله العظمى سيدمحمدهادی میلانی، ج۵، ص١٩١ ۱۰. نفحات الأزهار، سيدعلی‌ميلانی، ج٤، ص٢١٣ ...................... . انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم به جز حسین حواس کسی به نوکر نیست.. کسی میان سران از حسین ما سر نیست حسین بوده اگر آبرو به ما دادند علی نباشد اگر ،صحبتی ز قنبر نیست غریبه ای که حسینی شده برادر ماست برادری که حسینی نشد برادر نیست نماز و روضه و حج و زکات جای خودش بدان رفیق که چیزی ز روضه بهتر نیست! کسی که آمده در محشر حسین امروز زمان صور،هراسان میان محشر نیست تمام خیر همینجاست،زیر پرچم او نگرد جای دگر را،که جای دیگر نیست عراق خاک حسین است خاک ایران هم حسینیه ست زمین،حرف چند کشور نیست حسین مقصد ما شد خدا به ما دادند هزار عمره به یک کربلا برابر نیست غریب کرب و بلا از بقیع یادی کن همه کنار تو اند کسی در آنور نیست گلوی تو بخدا بوسه گاه زهرا بود به شان حنجره ات زخم های خنجر نیست ✍ ‌.
4_5933617982235216326.mp3
9.46M
با نوای غروب بود که  "حَیِّ عَلی"رسید به ما خوش امدیدِ خدا از سما رسید به ما چه خوب شد رفقا! دور دور ما شده است! دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما دوباره گوشه ی این خانه جایمان دادند دراین شلوغی میخانه جا رسید به ما غریبه دور و بر ما زیاد بود اما.. طراوت نفسی آشنا رسید به ما دوباره شوق گرفتیم بنده اش باشیم گرفته بود دل ما صفا رسید به ما کجاست دست گدایان کریم آمده است کریم  آمد و دست عطا رسید به ما به جای ثروت دنیا نجف به ما دادند خوشا به طالع ما! خاک پا رسید به ما حساب سی شبه ی ما فقط به دست علیست فقط به عشق علی اهدنا رسید به ما علی مراقب ما بود و هست و خواهد بود همیشه و همه جا این بها رسید به ما برای سفره افطار هم حواسش بود کمی هم از رطب مرتضی رسید به ما شروع ماه مبارک صدا زدیم حسین شروع ماه خدا  کربلا رسید به ما عیار روزه ما گریه بر حسین باشد هزار خیر در این گریه ها رسید به ما به روزه ی رمضان روضه ی عطش دادند غم لبان عزیز خدا رسید به ما همان لبی که حرامی لگد به رویش زد درآن میان خبر از نیزه ها رسید به ما سپاه شام صدا زد که پیرهن اینجاست! سپاه کوفه صدا زد عبا رسید به ما!
. 📋 خلاصه عرض کنم حال گریه‌دارم را / (عج) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خلاصه عرض کنم حال گریه‌دارم را دلا بسوز که گم کرده‌ام‌ نگارم‌ را نشسته‌ام سر راهت بلند می‌گِریَم مگر که گوشه چشمی کنی هَوارم را جناب یوسف اگر شد سری بزن به گدات که من به عشق تو ول کرده‌ام‌ دیارم‌ را هزار بار دعای خودت نجاتم داد ببخش یاد نکردم یک از هزارم را به کار تو نمیایم ولی مرا نفروش به هم نریز عزیزم تو روزگارم‌ را بگیر بغض مرا تا کمی سبک بشوم گذاشتم به سوی خیمه‌ی تو بارم را دلی که سوخته را هدیه می‌کنم بَردار بریز دور و بر خیمه‌ات غبارم را بگو به نوکری خیمه‌ات قبول شدم به دست راست بده حکم افتخارم را مرا بخاطر زینب به کربلا بفرست به کربلا ببر این قلب بی‌قرارم را به اقتدای تو هر صبح و شام میسوزم چه بد زدند امام بزرگوارم را ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 بدون آب بریدند حنجر او را (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بدون آب بریدند حنجر او را کشانده‌اند به گودال مادر او را عصا زدند به او پیرمردها بلکه در آورند نفس‌های آخر او را قرار بود که چیزی نماند از جسمش به دست نعل سپردند پیکر او را *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋صبر کن تا نقل این مطلب کنم... (س) (ع) 🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446 ............................................ صبر کن تا نقل این مطلب کنم... من که باشم صحبت از زینب کنم؟! عقل آدم مات این نور جلی‌ست گفتن از زینب فقط کار علی‌ست یک علی در قامت زهراست این شاه‌بیت شعر عاشوراست این فاتح اعجوبه‌ی بی ذوالفقار جوشنش صبر است و شمشیرش وقار عالم هر علم، بی آموزگار مثل او هرگز نبیند روزگار سرنوشت جنگ را تغییر داد مشت محکم خورد از او ابن زیاد جوهر مردانگی از این زن است نور هفتاد و دو تن از این تن است چند روزی هست حالش درهم است بازهم زینب گرفتار غم است .( واسه این خانواده بعد مادر ، مادری کرده ، بعد امیرالمومنین بعد اون فرق شکافته و محاسن به خون خضاب شده و پاره‌های جگر امام حسن با دل زینب چه کرد ، حالا هم با حسینش داره میاد کربلا ، هی نگاه می‌کنه می‌بینه عباس با برادراش اومده ! لیلا علی اکبر و فرستاده ! سهم داداش حسنش هم اومدن ! رباب علی اصغر به بغل داره ! نیمه‌های شب بود چند منزل بعد گفتن دو سوار داره میاد ؛ جلو اومدن دیدن بچه‌های عقیله بنی هاشمِ دلش آروم شد ، منم تو کربلا سهم دارم قربانی می‌کنم ). پیش نجمه پیش لیلا و رباب از خودش دارد گلایه بی‌حساب .( یه غمش غم امامشِ نکنه تنها بمونه ، یه غمش غم خودشِ بی‌حسینش چه کنه ، اینقدر منتظر بود یاران حسینش بیان! یه نمونه‌اش وقتی گفتن حبیب بن مظاهر داره میاد خیلی خوشحال شد ، فرمود : برید به حبیب خوش آمد بگید ، بگید خوش اومدی حسین فاطمه تنها بود ! وقتی به حبیب گفتن رو خاک نشست خاک می‌ریخت رو سرش ، حبیب ببین چی شده بانوی دو سرا میگه خوش اومدی ببین چقدر آقا غریبه !). نیست از پیکار او را توشه‌ای با پسرهایش نشسته گوشه‌ای .( یاد همه مادرای شهدا بخیر ، لباس رزم و جبهه تن بچه‌هاشون می‌کردند با چه حالی جوونشونو راهی جبهه می‌کردند ، پیشونی پسرشو می‌بوسید پشت پاش آب می‌ریخت خانوم ، مادر شهیدِ این دوتا بچه رو کفن پوشید آماده کرد گفت برید از دایی تون اجازه میدان بگیرید. رفتن ولی آقا فرمود نه شما عصای دست مادرتونید ، داغ علی اکبر برام بس بود ، داغ قاسم کمرمو شکست ، شما امانتید دست من حالا ببین خانوم با دوتا پسراش یه گوشه خیمه نشسته. زانوی غم بغل گرفتن یه وقت گفت پاشید برید اومدن مقابل سیدالشهدا). گفت شاها راهشان را سد نکن! جان زینب این دوتا را رد نکن گرچه ناقابل، برای زینب‌اند این دوتا سرمایه‌های زینب‌اند هردو را بفرست سوی کارزار تو نباشی بچه می‌خواهم چکار؟ .(همه دارایی زینب ، کس و کار زینب ، حسین جان تو اذن بدی). جان‌به‌کف دنبال جانان می‌روم بعد از این‌ها خود به میدان می‌روم! .( شنیدم شمر داره واست رجز می‌خونه داداش !). کاش می‌شد شمر خنجر می‌کشید حنجر این دو پسر را می‌برید تا بمانی تو کنار خواهرت ای همه سرها به قربان سرت .( دید فایده نداره از یه باب دیگه‌ای وارد شد ، داداش اگه می‌گی نه بزار اینو برات بگم! ). این دوتا باشند اذیت می‌شوند بعد ازین اسباب زحمت می‌شوند وقت غارت هر دو هق‌هق می‌کنند با اسیری رفتنم دق می‌کنند شاعر : ✍ ................................................ .👇
. 📋 شفاعت خانم فاطمه زهرا در صحرای محشر روایت میگه وقتی بی‌بی وارد صحرای محشر میشه، از یه گوشه‌ای بی‌بی وارد محشر می‌شه. از یه طرفیم همه می‌بینند یه آقای بی‌سری وارد محشر می‌شه؛ امام حسن از یه طرف، ابی عبدالله از یه طرف بی‌سر وارد میشه. روایت میگه بی‌بی از امام حسن سوال می‌کنه:« حسنم! پسرم! این آقایی که بی‌سر وارد شده کیه، پسرم این کیه این جوری سر به بدن نداره»؟! امام حسن عرضه می‌داره محضر مادرش:« مادر جان! این پسرت حسینه». مادر اینقدر گریه می‌کنه، ناله می‌زنه، اون جا یکی‌‌یکی... روایت میگه مثل مرغی که از لابه‌لای سنگا دونه رو می‌گرده پیدا می‌کنه، یکی‌‌یکی نوکرای حسینش و گریه‌کنای حسینش و سینه‌زنای حسینش و جدا می‌کنه. تو بیا! تو بیا! تو بیا! وقتی پیغمبر وارد شد؛ بی‌بی گریه می‌کرد، آقا فرمود:« چی شده دخترم»؟! - عرضه داشت:« بابا جان! بچه‌ای که در رحم دارم با من حرف می‌زنه». - خوبه که دخترم، قربونت برم. - نه! یه حرفایی می‌زنه دل منه مادر و بهم ریخته. - چی میگه عزیز دلم؟! قربونت برم. - بابا جان! هی میگه:« أَنَا الغریب»؛ ولی بابا یکی دو روزه من هرچی آب می‌خورم آروم نمیشه، بازم هی میگه:« أَنَا العطشان»... پیغمبر روضه خوند، پیغمبر مداحی کرد، مُستَمع و گریه‌کنم دخترشه. گریه‌های بی‌بی که تموم شد اونجا بی‌بی سوال کرد از محضر پیغمبر. عرضه داشت:« بابا جان! من نگران حسینم، کسی هست برا حسینم گریه کنه»؟! - من هستم؟! - نه! دخترم. - شما هستی؟! - نه! منم نیستم. - باباش علی هست؟! - نه! باباشم نیست. - داداشش حسن هست؟! - نه! هی می‌گفت:« غریبم حسین» کسی نیست برا حسینم گریه کنه. پیغمبر اونجا مژده‌ی شماها رو داده، فرمود:« دخترم! نگران نباش؛ از امت من یه عده‌ای میان، اینا مردا و زناشون برا حسینت زجه می‌زنند؛ برا حسینت بلند بلند گریه می‌کنند». انقدر بی‌بی خوش‌حال شد؛ به پیغمبر عرضه داشت:« بابا جان! خدا به من اجازه میده من اینا رو شفاعتشون کنم»؟! - گفت:« اصلا شفاعت اهل محشر دست توئه دخترم، تو هرکی و بخوای می‌تونی ببری»... ....... . 📋 یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید یا که بردید به تشییع پدر را نبرید پدری داغ جوان دید ملامت نکنید روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید چون‌ رمق نیست تکانی بدهد پایش را پس بگیرید همه زیر بغل‌هایش را نکند ناله که زد طبل برایش بزنید جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید آی مردم! جگر سینه‌زنان غم دارد غم سنگین شب هشت محرم دارد غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید وَلَدی گفت نشست و ز جگر آه کشید.. ای جوانمرد، جوانمرگ شدی یا نشدی؟ پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی خنده‌ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است نیستی و همه‌ی دشت، پیمبر شده است زرهت حرز علی داشت، دریدند چرا گرگها چنگ به روی تو کشیدند چرا داغ سنگین تو را شانه من تاب نداشت تشنه بودی، پدر تشنه‌ی تو آب نداشت ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇