حاج حسین سازور- دوکوهه السلام ای خانه عشق4_134438278865617573.mp3
زمان:
حجم:
714.1K
فایل صوتی که فرستادم مداحی #حاج_حسین_سازور است که خطاب به #دوکوهه به یاد رفقای شهیدشان خوندند
تو #دستگاه_ماهور اجرا شده
در پایان سال هم بار معنوی خوبی داره هم کاربرد مناسب دستگاه ماهور رو یادآوری می کنه
#دکتر_محمد_فراهانی
#آموزش_مداحی
حاج حسین سازور4_140028844521292338.mp3
زمان:
حجم:
9.23M
#زمینه
#امام_باقر علیه السلام
#حاج_حسین_سازور
اسیر رنج وبلا*شاهد کرببلا*باقرآل عبا
کشتة زهرِ جفا*سفیر خون خدا*باقرآل عبا
سلام ما بر تو ومزار ویرانت
به آن دل پر غم و دوچشم گریانت
وای وای واویلا
غم غریبی شاه*به گودی قتلگاه*به چشم خود دیدی
قد خمیده شده*سربریده شده*به چشم خود دیدی
تو دیده ای روی تل به سر زند زینب
تن عزیز خدا زیر سم مرکب
وای وای واویلا
به روضه های منا*تو گفته ای همه جا*زتشنگی حسین
عزا نمودی بپا*صدا زدی هرنوا*زتشنگی حسین
به چشم خود دیده ای لبش بهم میخورد
در آن میانه یکی پیراهنش میبرد
نهاده دستان خود به روی سر دختر
صدا زد الامان زغارت معجر
وای وای واویلا
#قاسم_نعمتی✍
.
|⇦• امان از کوفه ..
#روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه #دروازه_کوفه_ حاج حسین سازور
●━━━━━━───────
بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله ..
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه
حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه
آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه
تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه
وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد"
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت میکرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین ..
صل الله علیک یا اباعبدالله ..
ــــــــــــــــــ
#حضرت_زینب #اسارت
#روضه_دروازه_کوفه
#حاج_حسین_سازور
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇